سفر به سرزمین چکادهای رنگی در نوروز 1389 – بخش نخست

    در هفته‌ی میانی نوروز به اتفاق کودکان و نوجوانانی که بسیار دوستشان دارم – شقایق، نیلوفر، امیر، علی و اروند – به سرزمین چکادهای رنگی رفتم؛ جایی که زردکوه، سبزکوه و سفید کوه دارد و البته سیاه کوه هم ندارد! چهارمحال بختیاری، فقط یک درصد خاک ایران را دربرگرفته، اما مرکزش – شهرکرد – بر بام 30 مرکز استان در ایران نشسته و از بروجن با عنوان سایه آسمان یاد می‌شود. در این بام رؤیایی و آبی، 10 درصد از آب‌های سطحی کشور جریان دارد (حدود 10 برابر آبی که در استان اصفهان و زنده‌رودش جاری است) و بیش از 250 جاذبه‌ی طبیعی، تاریخی و مذهبی ثبت شده دارد. افزون بر آن، در کنار چغاخور، گندمان، سولگان و شلمزارش می‌توانی بوی بهشت را به ریه‌هایت نزدیک کنی و بر بالای بردبلندش، عظمت کبریایی طبیعت وطن را با تمام وجودت درک کنی. و اگر گذرت به آبشار عشق و تنگ زندان و تنگه سماع و آتشگاه افتاد، یادت بیافتد که بخت با مردمان بختیاری، یار بوده که آنها را در چنین بهشت مستانه‌ای مأوا داده است ...

    برای همین می‌خواهم سفرنامه‌ی تلخ و شیرین خود را برای خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی بگشایم تا یادم بماند که نسل امروز، شاید آخرین نسلی بود که می‌توانست طبیعت ایران‌زمین را زیبا ببیند و در زیبایی‌اش شناور ماند ...

    هر چند ممکن است مانند این گل زرد یا آن درختچه بلوط، همچنان درس های فراوان و حرف های نگفته ی بسیاری برای زدن باقی مانده باشد که معادله ها را برهم زند! نه؟

                                                               درج نظر

ادامه دارد ...

مهار آتش سوزی نوروزی در تالاب گندمان

    امروز به اتفاق هومان خاکپور برای دیدن غار اسرارآمیز اشک زلیخا  (یا به قول محلی ها: اشکفت زلیخا) به منتهاالیه جنوب شرقی تالاب گندمان رفتم؛ غاری که سخنها و نقل قول های فراوان و بعضاً متضادی در باره آن شنیده می شود؛ اما هنوز کسی به درستی از عمق و ژرفای تو در تو و ماهیت گالری های آن اطلاع مستندی ندارد. ظاهراً غار در کشور متولی مشخصی هم ندارد و بعضاً این وظیفه بین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور و سازمان حفاظت محیط زیست و فدراسیون کوهنوردی و ... در حال پاسکاری است!
    به هر حال، امیدوارم مسئولین استانداری چهارمحال بختیاری بررسی دقیق و موشکافانه این غار را در دستور کار خود قرار دهند و بتوانند این مزیت بالقوه استان را به بالفعل بدل سازند.

    آما آنچه که سبب شد تا این یادداشت را از بام ایران بنویسم، مشاهده آتش سوزی در تالاب گندمان و قدردانی از محیط بانان سلحشور این تالاب و اداره محیط زیست شهرستان بروجن بود که با سرعت عملی شایان تحسین وارد عمل شده و امروز نه تنها از گسترش آتش سوزی مجدد رخ داده در تالاب ممانعت کردند، بلکه مقارن ساعت 15 آتش را به صورت کامل مهار نمودند. به نحوی که در حین گفتگوی تلفنی با آقای مهندس نظریان، معاون محیط طبیعی استان، ماجرا عملاً به پایان رسید.
    جا دارد مراتب قدردانی خود را از این عزیزان زحمتکش که حتا در تعطیلات نوروزی نیز، وظیفه پاسداری و حراست از این نگین سبز ارزشمند در بام ایران را فراموش نکرده اند، اعلام دارم.
    امید که در سال 1389 مخاطرات وارد بر طبیعت زیبای چهارمحال بختیاری به کمینه رسیده و محیط بانان و علاقه مندان محیط زیست سالی پرنشاط و پرترانه و پر باران را تجربه کنند.

                                                                 درج نظر

دکتر کوثر: بیاییم به شیوه اینکاها سلام کنیم!

     شنیدن سخنرانی دکتر آهنگ کوثر، پدر دانش آبخوانداری نوین در ایران، بی‌شک یکی از پربارترین بخش‌های سفرم به شیراز در بیستمین روز اسفند 1388 بود. اندکی بعدتر در باره‌ی این سخنرانی و محتوای مستدل و سدستیزانه‌ی آن با شما سخن خواهم گفت. اینک اما دوست دارم به اشاره‌ی زنهاردهنده‌ی استاد، اکتفا کنم؛ آنجا که خطاب به دانشجویان و علاقه‌مندان شیرازی که در تالار بزرگ دانشگاه علوم پزشکی شیراز گرد هم آمده بودند، گفت: بیایید از این پس به شیوه‌ی قوم اینکا در بولیوی به یکدیگر سلام کنیم! آنها هنگامی که یکدیگر را می‌بینند، چهار کلمه را تکرار می‌کنند:

1- دزدی مکن
2- دروغ مگو
3- تنبلی نکن
و
4- تملق مگو.

    ایشان تأکید کردند که بیایید آن همه چاکرم مخلصم بار هم نکنیم و به اصطلاح تعارف تیکه پاره نکنیم، در حالی که می‌دانیم پشت آن تعارفات اغلب هیچ چیز نیست! هست؟
    دکتر کوثر این را هم اضافه کرد که سلام چهار قسمتی قوم اینکاها در قرن پانزدهم میلادی، تا چه اندازه به آموزه‌ی دیرینه‌ی ایرانیان در 5 قرن پیش از میلاد مسیح شبیه است: آنجا که از پدران خویش در تاریخ شنیده‌ایم:

«گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک»

    آیا حرف بیشتری مانده تا در سومین روز از نوروز 1389 پیشکش شما خوبان کنم؟
    پس لطفاً پند آهنگ کوثر را در سال 89 آویزه‌ی گوش کرده و بکوشید و بکوشیم تا هرگز: دروغ نگوییم، تنبلی نکنیم و از تملق گریزان باشیم (گمان برم هر آن کس که چنین کند، نیازی به دزدی کردن هم نخواهد داشت).
    باورم این است، سرزمینی که دارای چنین مردمان و مدیرانی باشد، هرگز به بلای بیابان‌زایی دچار نخواهد شد. باور شما چیست؟

                                                              درج نظر

رسم خوشایندی که هومان خاکپور ادامه خواهد داد!


    در بین راه بروجن و شهرکرد، در جایی که مشهور است به بام ایران، چند درخت زبان‌گنجشک (ون) در کنار جاده کاشته شده است؛ آن درخت‌ها دقیقاً مرز تقسیمات سیاسی بین دو شهرستان بروجن و شهرکرد را مشخص می‌کنند.
    شش سال از کاشته شدن آن درخت‌ها، توسط یکی از هموطنان عزیزم در دیار چهارمحال بختیاری می‌گذرد و او هر گاه که از این جاده عبور می‌کند، به آن درختان آب می‌دهد ... این بار که به اتفاق هومان خاکپور، دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری در 16 اسفند 88 از کنار آن درخت‌ها عبور کردم، متوجه شدم که یک پرنده – احتمالاً از اهالی تنگ‌صیاد – بر روی شاخه‌های یکی از درختان لانه‌ای زیبا برپا داشته و بدین‌ترتیب، روی زیبا را دو برابر کرده است! نکرده است؟


    امّا قصه‌ی آن درختان ون هنوز تمام نشده ... هومان می‌گوید: آن همکار عزیز از اول فروردین امسال به افتخار بازنشستگی نایل آمده و دیگر مانند سابق برای رسیدن به محل کارش در شهرکرد، در این مسیر تردد نخواهد کرد و بیم آن دارد که درختان در اثر بی‌آبی خشک شوند.
    برای همین، هومان به او قول داده که راهش را ادامه دهد و نهضت آبیاری درختان ون را تا زمانی که بازنشسته نشده است، با کمک دیگر همکاران اداره کل منابع طبیعی استان که در بروجن ساکن هستند، پی بگیرد ...
    خواستم بگویم: دست مریزاد هومان عزیز
    و دست مریزاد به آن هموطنی که دلش با درختان است
    و دست مریزاد به آنانی که وقتی از کنار درختی در جاده‌ای عبور می‌کنند، او را سیراب می‌سازند ...
    پس لطفاً همیشه با خود در سفر، آب به همراه داشته باشید! شاید شما هم بتوانید روی زیبا را دوبرابر کنید و نغمه‌ای شورانگیز بر نغمه‌های دل‌ربای هستی بیافزایید ...
    به قول خالق پیامبر:
        فقط وقتی از رود خموشی می‌نوشید، به راستی نغمه‌سرا هستید.

    این را هم بخوانید، اگر نخوانده‌اید:
    -    قصه‌ی سرو سیمین خجیر

                                                          درج نظر

بزرگ‌ترین سد دنیا!


    امروز می‌خواهم از یک سد برایتان بگویم که شاید بزرگ‌ترین سد دنیا باشد و مهم‌تر این که سد خوبی هم باشد!
    دوشنبه‌ی گذشته در مراسم روز جهانی مقابله با سدسازی، یک نمایشنامه‌ی تأثیرگذار هم به همت مردم سبزاندیش تنکابنی و در حضور مقامات و مدیران اصلی تنکابن به اجرا درآمد. نام این نمایشنامه‌ی کوتاه، «بزرگ‌ترین سد دنیا» بود. کاری از محمّدرضا یوسفی در مقام نویسنده و حسین طوسی‌نژاد در مقام استاد راهنما. دو خواهر دوست‌‌داشتنی و شیرین به نام‌های نیلوفر و نازنین علیزاده ثابت به همراه شمس مدنی (در نقش عمو جنگلبان) این نمایشنامه را اجرا کردند و در نهایت به همه‌ی شرکت‌کنندگان در همایش نهالی را برای غرس هدیه دادند.


حرف اصلی این نمایش این بود که آی مردم شریف گیلان، مازندران و گلستان: اگر می‌خواهید از بلای سیل برای همیشه در امان بمانید، اگر می‌خواهید از مواهب طبیعت استثنایی‌تان همواره بهره‌ند باشید و اگر می‌خواهید روزگاری شیرین‌تر برای فرزندان‌تان به ارمغان آورید، قدر جنگل‌های بی‌نظرتان را بدانید و به هیچ بهانه‌ای اجازه‌ی قطع این درختان ارزشمند را ندهید؛ چون آنها می‌توانند «بزرگترین سد دنیا» باشند در برابر همه‌ی طبیعت‌ستیز‌ها و همه‌ی عواملی که حیات را در نوار ساحلی خزر تهدید می‌کنند.


    یادمان باشد که يک هکتار جنگل راش سالانه نزديک به 1.2 ميليارد، يک هکتار مرتع مصنوعی يا مزارع کشاورزی 30 ميليون و سرانجام يک هکتار مرتع طبيعی تا 10 ميليون کيلوکالری کارمايه (انرژی) را در خود ذخيره میکنند. از طرفی محاسبه شده که هر هکتار جنگل تا سالانه 16 ميليون متر مکعب هوا را جذب کرده، 5400 کيلوگرم کربن را به مواد آلی تبديل و 14400 کيلوگرم اکسيژن آزاد میکند؛ در حالی که اين مقدار (اکسيژن آزاد شده) در فضای سبز معمولی، تنها 2500 تا 3 هزار کيلو گرم در هکتار در سال اندازه گيری شده است.
    و این‌ها البته نکاتی بود که آن دخترکان پاکنهاد تنکابنی نمی‌توانستند در وقت محدودی که در اختیار داشتند، با مخاطبین‌شان مطرح کنند.   


قدر این بزرگ‌ترین سد دنیا را بدانید و بدانیم ... راستی! حالا باید به کدام سد افتخار کرد؟ سدهایی که وزارت نیرو می سازد یا سدهایی که طبیعت وطن در هیرکانی و زاگرس برایمان به یادگار نهاده اند؟

                                                            درج نظر

و اما آن پرنده بر فراز آرامگاه کوروش بزرگ!

تصاویری را که می‌بینید، آشکارا نشان می‌دهد که چگونه به دلیل افزایش رطوبت، هم سبزینه‌ها به این کهن‌زادبوم دیرینه‌ی ایرانی یورش برده‌اند و هم گل‌سنگ‌ها.

    دلم می‌خواهد بدانم آیا باز هم آقایان وزارت نیرو و سازمان میراث فرهنگی جرأت دارند تا چنین گزارش‌هایی را تکذیب کنند و بگویند: سد سیوند نمی‌تواند رطوبت منطقه را افزایش دهد؟

    این در حالی است که خوشبختانه یا متأسفانه، منطقه‌ی عمومی پاسارگاد چند سالی است که دوران خشکسالی را تجربه کرده است و بنابراین، وضعیت زیست اقلیم منطقه در مناسب‌ترین حالت خود برای گسترش سبزینه و یورش گل‌سنگ‌ها قرار دارد ...

ادامه نوشته

این پرنده‌ی مغرور ... مغرور ... مغرور ...

    همان لحظه که دیدمش، شیفته‌اش شدم ... انگار داشت بینندگانش را متوجه یک حقیقت تاریخی می‌کرد ... چه صلابتی، چه آرامشی، آدم یاد شکوه و جلال امپراتوری بی‌مثال هخامنشیان می‌افتاد ... به خصوص که رنگش هم رنگ تخت جمشید بود!
    شما فکر می‌کنید این پرنده‌ی مغرور کجا ایستاده است؟!
    می‌خواهم درباره‌اش بیشتر بنویسم ...
                                            امّا نه حالا!

                                                            درج نظر

از قورباغه‌های عاشق در ناهارخوران تا قورباغه‌های نادر در آلمان!

    یادتان هست چندی پیش ( دقیقن 5 اردیبهشت 1388) از ماجرای جریمه‌ی سنگین راننده‌ی یک اتوبوس در آلمان نوشتم که به دلیل زیرگرفتن یک قورباغه‌ی نادر به شش سال حبس محکوم شد؟ یادتان هست بعدها دریافتیم که در اینجا برای زیر گرفتن آدم در روز روشن هم ممکن است چنین جریمه‌ای را در نظر نگیرند، چه رسد به قورباغه‌ها!
   

ادامه نوشته

قصه‌ي پرغصه‌ي 7 برادر بوشهري كه همه رفتند ... جز يكي!

    امروز می‌خواهم دوباره شما را با خود همسفر کنم و به کرانه‌های نیلگون و مقدس شاخاب پارس برسانم؛ در دیار همیشه سرافراز دلیران تنگستان که ایرانیان، هرگز سلحشوری‌های ایشان را از یاد نخواهند برد ...

ادامه نوشته

رقم‌های حیرت‌انگیز کاهش سطح آب زیرزمینی در شهر شال


     امروز مهمان مردم نجیب و خونگرم شال در استان قزوین بودم. آبادبومی کهن که مردمانش با زبانی اختصاصی به نام تاتی صحبت می‌کنند (گویا یکی از صاحب‌منصبان بانک جدید تات هم اهل همین دیار است) و یکی از بخش‌های شهرستان بویین‌زهرا محسوب می‌شود. آنها در پی راه‌اندازی و استحصال انرژی‌های نو، به ویژه باد و خورشید در منطقه‌ی خود بودند و مشتاقانه امکانات و خدمات فنی را مطالبه می‌کردند ...
   

ادامه نوشته

آرامستان واقعي اينجاست!

رودخانه كرج در بالادست سد اميركبير - 8/8/88

لابد شنيده‌ايد يا شايد هم ديده‌ايد كه اخيراً به جاي واژه‌ي مأنوس و غمبار «گورستان» يا «قبرستان» از واژه دلپذير و مشكوك «آرامستان» استفاده مي‌كنند ...

ادامه نوشته

سپاس از دکتر حجت‌الله زاهدی‌پور

آقای دکتر حجت الله زاهدی پور - 28 مهر 1388

حجت‌الله زاهدی‌پور، یکی از پژوهش‌گران باسابقه در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست استان مرکزی است؛ او اینک مسئولیت بخش منابع طبیعی در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اراک را برعهده دارد. هفته‌ی گذشته در معیت گروهی از همکارانم(کنشلو، علیزاده، میرحاجی و رسول امید) برای ارزیابی طرح‌های آن مرکز، مهمان او و همکاران سختکوشش بودیم ...

ادامه نوشته

خجیر را همچنان می‌خراشند و آب می‌اندازند!

تابلوی لرزان و مجروح پارک ملی خجیر در میان خرابه ها خود گویای همه چیز است!

    امروز به اتفاق همکارانم برای ارزشیابی طرح‌های پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران به پارک ملّی خجیر رفتم.
   تقریباً هر آنچه که دیدم تأسف‌بار و ناامید‌کننده بود؛ قابل تصور نیست که یکی از دیرینه‌ترین و پرمطالعه‌ترین پارک‌های ملّی کشور اینک در چنین شرایط یأس‌آوری به سر برد. تقریباً از همه جا صدای غرش غول‌های آهنی (بلدوزر) به گوش می‌رسید و چنان به جان دامنه‌های شکننده‌ی خجیر افتاده بودند که انگار در پی کشف مخفیگاه دشمنی خون‌ریز هستند ...

ادامه نوشته

قصه‌ی سرو سیمین خجیر!

نهال سرو سیمین در کنار جاده خجیر به پارچین- 3 آبان 1388

      حدودای یک بعدازظهر روز یکشنبه – 3 آبان 1388 – بود که این درخت اسرارآمیز را دقیقاً در جایی که نباید باشد و بروید، دیدم و به راننده - آقای ذوالفقاری - گفتم که بایستد ...

ادامه نوشته

زنده رود در اینجا همچنان زاینده رود است! باورتان می‌شود؟


زاینده رود زیبا در 70 کیلومتری غرب اصفهان (باغ بهادران) 28 مرداد 1388

      این تصویر را روز 28 مرداد 1388 در منطقه ییلاقی و بسیار زیبای باغ بهادران – 70 کیلومتری غرب اصفهان -  از زاینده رود گرفته‌ام؛ از همان زاینده رودی که مردمان دیار زنده رود، آن اصفهانی‌های هوشمند و خردمند، مدتهاست که در حسرت قطره‌ای از آبش چشم به بستر خشک و تفتیده‌‌اش در جوار پل‌های زیبای خواجو و سی و سه پل دوخته‌اند ...   

 

ادامه نوشته

از فرونشست زمین در عشق‌آباد تا عشق کردن از تماشای اولنگ آب باریک!

    دوست جوان و فرزانه‌ام، دکتر کمال‌الدین ناصری عزیز، این روزها خود را به همراه شاگردانش سخت به دامن طبیعت پرتاب می‌کند. از او خواسته بودم تا تحفه‌ای از سفرهایش را با خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی به اشتراک نهد.
   او نیز مطابق معمول، درخواست محمد درویش را زمین ننهاد و گزارش مصور پیش رو را برایتان پیش‌کش کرده است.
    ضمن سپاس از کمال‌الدین عزیز، خواستم بگویم: همچنان لذتی که طبیعت به من می‌دهد، بیشتر است! زیرا زخم‌ها و جراحت‌هایش را با تمام وجودم درک می‌کنم ...

ادامه نوشته

ترسالی‌ها دیدم در خشکسالی اصفهان!

بستر خشکیده زاینده رود در کنار پل خواجو - 30 اردیبهشت 1388

      همان طور که در یادداشت پیشین اشاره کرده بودم، عصر روز سه شنبه – 29 اردیبهشت - برای حضور در «دوّمین همایش ملّی اثرات خشکسالی و راهکارهای مدیریت آن» راهی دیار زنده رود شدم؛ دیاری که بخشی از شیرین‌ترین خاطرات دوران کودکی و نوجوانی‌ام را آنجا سپری کرده‌ام و همواره برایم مرور آن خاطرات شیرین – از روزهای دبستانی‌ام در هراتی تا دبیرستانی‌ام در صمد بهرنگی - تداعی‌کننده‌ی سکونتگاهی زیبا و کهن‌زادبوم‌هایی افسانه‌ای‌ در نصف جهان است.
    برای همین است که وقتی پل خواجو و پل چوبی را اینگونه دیدم و وقتی زاینده رود عزیز و دوست‌داشتنی‌ام را چنین به تماشا نشستم؛ دلم گرفت و چشمانم خیس شد ...

بستر زاینده رود بین پل خواجو و پل سی و سه پل

    با این وجود برایتان خواهم گفت که به رغم خشکسالی‌هایی که فراوان مشهود بود؛ حتا در اندیشه‌ی برخی از آنانی که قرار است به مقابله‌ی با خشکسالی در استان روند! امّا ترسالی‌هایی هم بود که مپرس و شورهایی که نگو و داستان‌هایی که نخوان؛ روایت‌هایی عجیب نازک و غم‌ناک، امّا شدیداً امیدبخش و دل‌گرم‌کننده ...

تراکت همایش در برابر تالار ورودی

    این که چرا باید مدیریت کنونی آب در اصفهان به نحوی باشد که 50 درصد از آب قابل استفاده آن به هدر رود (به گفته بختیاری، استاندار اصفهان)؟ این که چرا باید خشکسالی بتواند 190 هزار میلیارد ریال به ایران – فقط در طول یک سال – خسارت بزند (به گفته دکتر مهدیان، نماینده سازمان تحقیقات کشاورزی)؟ آن هم 190 هزار میلیارد ریالی که با آن می‌شد ننگ کلاس‌های دونوبته و سه نوبته را از نظام آموزوش و پرورش کشور برای همیشه پاک کرد؛ پول هنگفتی که می‌شد با آن همه‌ی مطالبات عقب مانده و کهنه‌ی همه‌ی آموزگاران و همه‌ی رانندگان اتوبوس‌های شرکت واحد را پرداخت کرد؛ سرمایه‌ای که می‌توانست هزاران شغل جدید بیافریند و به صدها هزار نفر از ناامیدان، امید هدیه دهد؛ امّا افسوس و افسوس که نه‌تنها اینک نمی‌توانیم آن پول را هزینه کنیم، بلکه از اندوخته‌ی ملی هم باید آن را حذف شده بپنداریم.

استاندار اصفهان در حال سخنرانی در همایش

    و این که چرا باید نه فقط زاینده رود، بلکه تمامی مادی‌های مشهور و تاریخی این شهر کهن خشک شوند؛ آن هم در شرایطی که دبی زاینده رود در سراب به 120 متر مکعب در ثانیه می‌رسد!
    به قول سپهر عزیز: ظاهراً خواست پروردگار این است که در این روزها بسیار از دعای مشهور هخامنش بزرگ فاصله گرفته باشیم.
    با این وجود، همچنان می‌شد ردپایی از ترسالی را در هجوم خشکسالی شاهد بود ... می‌شد بارقه‌هایی از امید و درخشش‌هایی فروزنده را با تمام وجود در سیمای مردمان پاکنهاد زنده رود لمس کرد ... می‌شد رفاقت کم نظیر هومان، قلب پاک مریم بانو، ضمیر انسانی سپهر، عظمت روح شاهین، بردباری و تلاش کتایون  و مسئولیت‌پذیری ناهمتای مرتضی خداقلی عزیز را به عینه دید و از این همه صداقت و شفافیت خداوند را شکرگذار بود.
    می‌شد ایمان آورد به عشق مردی که دلش برای بازسازی صفا و نشاط دوباره‌ی فرهنگ و تاریخ اصفهان و ایران می‌تپد و درود فرستاد بر شاهین سپنتا عزیز ... چه شبی شد آن شب در کنار زنده‌رود خاموش ... و البته داستان آن درخت انچیری که کسی دوستش ندارد، جز ستون‌های کهن پل خواجو!                           

     افزون بر آن:
    موج علاقه و اشتیاقی که برای فراگیری در جوانان و دانشجویان شرکت‌کننده در همایش دیدم؛ برخی سخنان دل‌گرم کننده که از زبان مسئولین شنیدم (مثل اعتراف استاندار اصفهان بر این که عدم توجه به قانون آفرینش سبب مصیبت‌بار شدن خشکسالی شده است. به ویژه اگر بدانیم: الکسیس کارل هم گفته است: برای حکومت بر طبیعت باید از قوانین آن پیروی کرد. حتا حاج آقا بختیاری، به این هم بسنده نکرد و گفت: من حاضرم بودچه چند طرح عمرانی را در اصفهان متوقف کرده و هزینه‌هایش را به تحقیقات در زمینه کاهش اثر خشکسالی اختصاص دهم)، برخی ابتکارهای جالب که در سطح استان برای صرفه‌جویی در آب کشاورزی رخ داده است؛ حمایت و همراهی کم‌نظیری که از سخنرانی‌ام در این همایش لمس کردم؛ و نیز همت بروبچه‌های مرکز ملّی پایش خشکسالی در اصفهان و تهران برای تحلیل دقیق‌تر داده‌های موجود اقلیمی و انتشار سریع‌تر یافته‌ها و ستاده‌های خویش در شمار همان ترسالی‌ها و امیدهای سبز من در این سفر خاطره‌انگیز به اصفهان بود.
    در راه برگشت، به طور اتفاقی در هواپیما با دوست خوبم محمود کریمی؛ مجری خوش فکر سیما همراه شدم و قرار اجرای چند ایده‌ی نو و ناب را در روز از نو کلید زدیم.

                                                                 درج نظر

تصاويري داغ داغ از بهار رنگی کلیر در بلوچستان امروز!

میوه های خوش رنگ و زیبای کلیرکلیر در مومان - عکس ها از آقای مهندس مصطفی فرزاد

        صبح دیروز همكاران عزيزم مصطفي فرزاد و فرهاد خاكساريان از بلوچستان بازگشتند و با خود تصاويري تر و تازه از روزگار شاداب امروز كلير - capparis deciduas  -  در مومان – نزديك چابهار و نيز در باهوكلات آوردند. (همان طور كه پيش تر در بررسي وضعيت خشكسالي كشور گفتم، سیمای جنوب شرق كشور امسال رؤيايي است).

چه می کنه این خورشید داغ مومان!کلیرها یکی از مقاوم ترین و کم نیازترین درختان حافظ آب و خاک در سرزمین های خشک ایران به شمار می روند

     گفتني آن كه - علاوه بر کارکرد حفظ آب و خاک -  مقدار پروتئین، چربی، کربوهیدرات، فیبر خام و فسفر موجود در ميوه‌هاي كلير به ترتیب دارای رتبه‌های دوم، پنجم، دوم، اول و دوم در میان تمام میوه‌ها است.
    قدر رستنی‌های ارزشمند سرزمين خشك ايران را بدانيم.

                                                                                  همين!

    مؤخره:
   روزگار رنگی این روزهای باهوکلات بی‌شباهت به تن‌پوش‌های رنگی و مشهور زنان بلوچی نیست ...

ضیافت رنگها در بلوچستان برگرفته از طبیعت رنگی آن دیار است

درج نظر

دنا: نگین بی‌بدیل زاگرس

محمد درویش در مرکز بازدیدکنندگان دنا - قله بیژن نمایان است

   کیست که ایرانی باشد و دنا را نشناسد؟ کیست که دلش برای طبیعت وطن بتپد و هنوز نداند که دنا همتایی در این طبیعت ناب ندارد؟ کیست که نداند برای مردمان دنا هنوز بیژن و رستم و رودابه و سیاوش و ... زنده هستند و هنوز زیباترین مکان‌هایشان را به نام پهلوانان نامی شاهنامه‌ی حکیم جاودان توس می‌نامند؟ و سرانجام آن که کیست که نداند استفاده از صفت نگین برای «دنا» بیشتر از آن که چیزی به دنا بیافزاید، ارزش «نگین» را بالا برده است ...

ادامه نوشته

رفته بودم زندان ... تنگ زندان!

از این هم زیباتر سراغ دارید؟!

    اگر این روزها گذرتان به سبزکوه در استان چهارمحال بختیاری یا پادنا در استان کهکیلویه و بویراحمد می‌افتد، یادتان باشد تا از رویشگاه‌های زیباترین لاله‌ی شرم‌گین جهان بازدید کنید و در خلسه‌ی آن لحظات ناب تا می‌توانید سبکبالانه شناور باشید و مانید ...
    در این میان، لاله‌های واژگون تنگ زندان – واقع در شمال منطقه‌ی حفاظت شده‌ی سبزکوه - حقیقتاً از اصالت، زیبایی و طراوتی یگانه برخوردارند که هر بیننده‌ای را مبهوت می‌سازند ...

ادامه نوشته

لبیکی جانانه به فراخوان کاشت نهال اُرس در سیراچال

    گمان برم همه‌ی آنهایی که امروز خود را با اتوبوس، مینی‌بوس یا وسیله‌ی نقلیه‌ی شخصی به بالای سد کرج رسانده تا به فراخوان سبز مصطفی خوشنویس لبیک گویند، گمان نمی‌کردند که با چنین استقبال و جمعیت کم‌نظیری روبرو شوند. در حقیقت به جای یک دستگاه اتوبوسی که پیش‌بینی شده بود، 3 دستگاه اتوبوس و مینی‌بوس هم کفایت نکرد و بقیه‌ی عاشقان اُرس با بیش از 50 دستگاه اتومبیل سواری خود را به سیراچال رساندند تا به کوروش یزرگ ثابت کنند: هنوز فرزندانش در این آب و خاک حضور دارند و برای پاسداری از آرزوها و استمرار بخشیدن به فرامین سبزش می‌کوشند ...

 گفتم هر او که درختی بکارد
به دانایی پروردگار خواهد رسید
به درگاه دریا و آرامش آسمان خواهد رسید.

ادامه نوشته

كاكتوس: گزينه‌اي مناسب براي جبران كمبود علوفه در كشور

     به دنبال سفر آقاي صالح چوكي، كارشناس تونسي ايكاردا در سال 1383 به ايران و معرفي دستاوردهاي كشور تونس در زمينه‌ي كاشت گونه‌اي علوفه‌اي از گياه كاكتوس با نام علمي Opuntia ficus-indica، خوشبختانه تحركات خوبي در وزارت جهاد كشاورزي صورت گرفته و مقدمات بهره‌برداري از اين تجربيات و كاشت كاكتوس در مناطق مستعد كشور فراهم شد.
    آنچه در پي مي‌آيد، گزارش مصوري است كه دوست و همكار خوبم، آقاي مهندس احسان زندي اصفهان، از اعضاي هيأت علمي بخش تحقيقات مرتع مؤسسه متبوع از مأموريت اخيرشان تهيه كرده و اينك براي آگاهي خوانندگان عزيز مهار بيابان‌ايي در اختيار نگارنده قرار داده‌اند. ضمن سپاس از ايشان و آرزوي موفقيت بيشتر براي اين جوان سختكوش و دانشمند، اميدوارم حاصل اين تلاش‌ها به آباداني و پايداري بيشتر اين بوم و بر مقدس منجر شود. گفتني آن كه در اين مأموريت، علاوه بر آقاي زندي، آقاي صالح چوكي و آقاي مهندس فياض (رييس بخش تحقيقات مرتع) نيز حضور داشتند و استان‌هاي ايلام، خوزستان و بوشهر مورد بازديد قرار گرفت ...

 

ادامه نوشته

تمدن 9 هزار ساله‌ي سيلك در كاشان، سندي ارزشمند در مطالعات بيايان‌زايي

      هفته‌ي گذشته به منظور ارزيابي روند پيشرفت طرح ملّي خويش با عنوان: «تهيه‌ي نقشه‌ي حساسيت اراضي به بيابان‌زايي با استفاده از روش اصلاح شده فائو و يونپ در حوضه آبخيز درياچه نمك» مهمان همكاران عزيزم در ايستگاه تحقيقات مناطق خشك شهرستان كاشان بودم. در جريان اين مأموريت، فرصتي دست داد تا از تپه‌هاي 9 هزارساله و باستاني سيلك  (Sialk)‬ كاشان بازديد كرده و به مشاهده‌ي يافته‌هاي ارزشمند باستان‌شناسي در منطقه بپردازيم ...

 

ادامه نوشته

اکباتان ؛ سدی که ۵۰ میلیارد تومان اعتبار اضافی هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت کند!

45 ميليارد تومان هزينه افزايش ارتفاع سدي كه از زير در حال پرشدن است! چرا؟

    همين 24 شهريور ماه سال گذشته بود كه جناب آقاي فتاح در آيين رونمايي از طرح افزايش 25 متري به ارتفاع سد  اكباتان شركت كرد و اعلام داشت كه 45 ميليارد تومان ديگر هزينه كرديم تا ارتفاع سد را از 54 متر به 79 متر برسانيم و بدين‌ترتيب همداني‌هاي عزيز بروند به دنبال خواب خوششان كه شهر در امن و امان است و آب شرب فراهم ...

ادامه نوشته

آيا كلاردشت 1387 را ديده‌ايد؟!

همكاران عزيزم، آقايان دكتر احمد رحماني و مهندس هاشم كنشلو، از پژوهشگران بخش تحقيقات جنگل مؤسسه متبوع، هفته‌ي گذشته بازديدي از منطقه‌ي عمومي كلاردشت داشتند، عرصه‌اي كه قرار بوده بهشت ايران باشد؛ امّا به شهادت دو تصويري كه ملاحظه مي‌كنيد، مي‌رود تا به پهنه‌اي دوزخي بدل شود كه ديگر نه هويت كوهستاني و جنگلي خود را دارد و نه حتا مي‌توان از آن انتظار كاركردي بياباني، با چشم‌اندازهاي جذاب اين بوم‌سازگان گرم و خشك را داشت.

 

عرصه لم يزرع در كلاردشت؛ بهشت سابق ايران! - شهريور ۸۷هجوم اراضي كشاورزي و ويلا به سوي جنگل در كلاردشت - شهريور ۸۷ - شيب شمالي

 

به هر حال، همان طور كه پيش‌تر هم يادآوري كرده بودم، نمونه‌ي كلاردشت، شاهد گويايي است كه نشان مي‌دهد: سؤ مديريت و انكار توانمندي‌هاي سرزمين در چيدمان توسعه تا چه اندازه مي‌تواند مخرب و بنيان‌كن باشد، حتا اگر اين نابخردي انساني در بوم‌سازگان توانمندي چون كلاردشت رخ داده باشد.

آيا كجور هم كلاردشتي ديگر خواهد شد؟!


و اين درست همان سرنوشت شومي است كه با ديدن تابلوهاي رنگارنگ و غول‌پيكر تبليغاتي بر در و ديوار شهر، انتظار كجور، كندلوس، جواهرده و ديگر زون‌هاي اقماري هيركاني را مي‌كشد.

سندي ديگر در مظلوميت محيط زيست!

و ماجراي شكار در مناطق حفاظت شده همچنان ادامه دارد …

     در دو روز انتهايي مردادماه 1387 در منطقه‌ي حفاظت شده‌ي دنا بودم و ملاقات‌هايي با مديركل محيط زيست استان كهكيلويه و بويراحمد (آقاي بادام فيروز)، معاون محيط طبيعي استان (آقاي خدارحمي) و برخي از مسئولين و محيط‌بانان محلي سازمان در منطقه‌ي شهرستان دنا (سي سخت) داشتم. متأسفانه به دليل درگيري مسلحانه‌ي پيش آمده بين گروهي از شكارچيان متخلف و محيط بانان منطقه‌ي حفاظت شده‌ي دنا در روز 26 مرداد كه منجر به كشته شدن يكي از شكارچيان شده بود، منطقه دچار التهاب شديدي بود. به ويژه آن كه در طول تاريخ تأسيس منطقه‌ي حفاظت شده دنا، تاكنون هيچ تلفاتي – چه از سوي متخلفين يا محيط‌بانان – به وقوع نپيوسته بود. در صورتي كه در مناطق ديگر همجوار، چون سبزكوه و تنگ صياد تاكنون چندين مورد درگيري منجر به قتل گزارش شده است ...

ادامه نوشته

سفر به خوزستان ؛ سرزمين نجابت‌هاي برهنه و شن‌هاي رونده

    همان طور كه پيش‌تر هم اشاره كردم، در آخرين هفته‌ي بهار، همزمان با آيين‌هاي بزرگداشت روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي، به دعوت اداره كل منابع طبيعي استان خوزستان، براي ايراد سخنراني و بازديد از مناطق جنگل‌كاري‌شده در غرب كرخه راهي يكي از ثروتمندترين و در عين حال محروم‌ترين استان‌هاي كشور شدم! استاني به وسعت ...

ادامه نوشته

تصاويري از شن‌زارهاي ابو زيد‌آباد كاشان و درسي ديگر!

     واپسين روزهاي كاري سال گذشته (۲۴ الي ۲۶ اسفندماه ۸۶) را به منظور عملياتي كردن بخشي از پژوهش‌هاي مرتبط با تهيه‌ي نقشه‌ي حساسيت سرزمين به بيابان‌زايي در بيابانهاي ابو زيدآباد كاشان بودم. آنچه كه در نگاه نخست، مشهود مي‌نمود، آثار مخرب و چشمگير زمستان كم‌سابقه‌ي گذشته بر اغلب پوشش‌‌هاي گياهي و رويشگاه‌هاي درختي دست‌كاشت بود. به نحوي كه اغلب نهال‌كاري‌ها و جنگل‌كاري‌هاي دست‌كاشت، از جمله درختان كاشته شده در دو طرف آزادراه تهران- قم  دچار سرما‌زدگي برگشت‌ناپذير و حاد شده بودند و نشان دادند كه تاب گذران چنين برودتي را ندارند؛ رخدادي كه در بسياري ديگر از مناطق كشور – از جمله در خراسان شمالي و رضوي، گلستان و مازندران، مركزي، قم، اصفهان، كرمان، سيستان و بلوچستان و حتي برخي از مناطق ساحلي خليج فارس - هم به وقوع پيوسته و گزارش‌ها حكايت از آن دارد كه بسياري از اقلام اكاليپتوس، گز شاهي، كاج الداريكا، زيتون و حتا كهور پاكستاني دچار آسيب‌هاي گسترده شده‌اند ...

ادامه نوشته

كلاغ‌هاي رابطه!

    امروز – 20 آذرماه 86 – به منظور بررسي نقشه‌ي استعداد آسيب‌پذيري بخشي از زيرحوضه‌ي خررود به بيابان‌زايي (از منظر زوال پوشش گياهي)، با حميدرضا عباسي، سعيد رشوند و علي كريمي راهي مناطق اطراف آب‌گرم شهرستان آوج (استان قزوين) شدم؛ بازديدي كه افزون بر هدف اصلي آن، دربردارنده‌ي مشاهداتي تلخ و شيرين هم بود كه شايد روايت برخي از آنها براي خوانندگان اين سطور نيز تأمل‌برانگيز باشد.
    اينكه چهره‌ي زمستاني ...

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

غار چال نخجير ؛ يكي ديگر از دلايل ناداني ما!

سردر ورودي غار - ۲۲ آبان ماه ۸۶

      براي نخستين‌بار بود كه چنين احساسي را تجربه مي‌كردم؛ اينكه در فضاي بكري گام برداري كه دست‌كم هفتاد ميليون سال از آفرينشش مي‌گذشت و در تمام طول اين سال‌هاي بي‌انتها – به جز چند سال اخير – هيچ انساني نتوانسته بود به حريمش راه يابد و سكوت اهورايي و خاموشي مطلقش را بشكند؛ اتفاقي كه سرانجام در سال 1368 رخ داد و يك گروه از كوهنوردان محلي توانستند به صورتي كاملاً اتفاقي، يكي از عجايب بزرگ زمين‌شناسي ايران – و شايد جهان – را كشف كنند. رخساره‌اي شگفت‌انگيز متعلق به دوران سوّم زمين‌شناسي كه هنوز وسعت آن به درستي بر كسي معلوم نشده و كسي نمي‌داند كه دقيقاً اين فراخناي زيرزميني تا كجا گسترده است و درياچه‌اش چه وسعت و ژرفايي دارد.
     از غار «چال نخجير» سخن مي‌گويم؛ غاري كه در ...

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته