مصداق اقدام و عمل در اقتصاد مقاومتی؛ حمایت از سه‌شنبه‌های بدون خودرو است!

    حدود شش سال پیش، مقاله‌ای از دوست عزیزم، دکتر حسن کریم‌زادگان را در مهار بیابان‌زایی منتشر کردم که همچنان تأمل‌برانگیز و خواندنی است. حسن کریم‌زادگان که در شمار آن گروه ازنخبگانی است که هم به موضوع محیط زیست و هم اقتصاد اشراف داشته و تاکنون چندین کتاب و پژوهش را در این حوزه منتشر و هدایت کرده است، در سال 1389 می‌گوید:
    به طور میانگین مصرف هر لیتر بنزین توسط هر فرد صاحب خودروی شخصی در تهران 6 برابر قیمت فعلی بنزین در بازار (4000 ریال) یعنی 24000 ریال هزینه اجتماعی دارد.اگر به طور متوسط ظرفیت هر باک خودرو را 40 لیتر فرض کنیم ، صاحبان خودروی شخصی در هر نوبت سوخت گیری برای جبران هزینه اجتماعی استفاده از خودروی شخصی ،به جای 160000 ریال باید 960000 ریال یا حدود صد هزار تومان بپردازد.

طرح از مریم بهمن

    بنابراین، با توجه به قیمت کنونی بنزین، رقم مورد اشاره در شرایط امروز کشور به 250 هزار تومان افزایش یافته است.
    در واقع نظام قیمت گذاری فعلی هزینه‌های بسیار سنگین احتراق بنزین در شهر تهران را در نظر نمی‌گیرد و این امر مبنای تداوم شصت ساله آلودگی هوای تهران است. طبیعی است در صورت رعایت این رویکرد، یعنی: پرداخت هزینه های اجتماعی بنزین توسط مصرف کنندگان، شاهد رونق بازار انرژی‌های تجدید پذیر، حمل و نقل عمومی، استفاده بیشتر از دوچرخه و پیاده روی خواهیم بود. رخدادی که سبب می‌شود سه‌شنبه‌های بدون خودرو، داوطلبانه و پراشتیاق به تمامی روزهای کاری هفته تسری یابد.
    تأمل‌برانگیزتر آنکه آنچه از منظر اقتصاد محیط زیستی اهمیت دارد و ماجرای تداوم آلودگی هوای تهران و دیگر کلان‌شهرهای وطن را مورد فراکافت قرار می‌دهد، چیزی جدای از مکتب اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری بر آن تأکید دارند، نیست. به زبانی ساده‌تر، یکی از شناسه‌های عینیت یافتن شعار سال 1395، یعنی: «اقتصادی مقاومتی؛ اقدام و عمل»، همانا حمایت از پویش سه‌شنبه‌های بدون خودرو توسط تمامی مردم، ارگان‌های دولتی و نهادهای حاکمیتی نظیر قوه محترم قضاییه، بیت مقام معظم رهبری، فرماندهی کل نیروهای مسلح، مجمع تشخیص مصلحت نظام، حوزه‌های علمیه و صدا و سیما است. نمی‌شود یک گوشه نشست و انتظار داشت که اقتصاد مقاومتی عینیت یابد؛ اینک زمانه اقدام و عمل است.
    همین و تمام.

فرازها و فرودهای آلودگی هوا در پردیسان، تهران و ایران!

میوه شیرین ماجرای تلخ آلودگی هوا!

    دوباره زمستان آمد و روسیاهی نه به زغال که به برج میلاد ماند! اینکه سازندگان این بلندپیکرترین سازه‌ی موجود در وطن به خواب هم نمی‌دیدند که روزی به شاخصی برای سنجش غلظت آلودگی هوای پایتخت بدل خواهند شد، شکی نیست؛ اما اینکه برج میلاد را به قلیان صلواتی تهرانی‌ها بدل کنیم و در آثار طنازان و کارتونیست‌ها به وفور مورد انگولک قرار گیرد، خودش نوعی ابتکار است! نیست؟
    نوشتار پیش رو، به همین بهانه به ماجرای ابتکار، آلودگی هوا، شهرداری و پردیسان می‌پردازد ...

قلیانی به نام برج میلاد!

    آلودگی هوا از مرز میان‌سالی در تهران هم گذشت!
    این روزها کیفیت هوا در تهران و برخی دیگر از کلانشهرهای ایران در شرایط ناسالم قرار دارد. در تهران بیش از بیست روز است که وضعیت ناسالم با اندک وقفه ای دوام یافته است.
    خبری در روزنامه اطلاعات دیدم مربوط به ۲۸ آبان ۱۳۳۶، یعنی بیش از ۵۸ سال پیش! در آن خبر هم گلایه از وخامت ترافیک و آلودگی هوا در پایتخت تهران شده بود!
    یعنی در زمانی که جمعیت تهران به دو میلیون نفر هم نمی رسید، تهرانی ها با چنین بحرانی روبرو بودند. 

    چه پیامی را باید از این رخداد برداشت کرد؟!
راست آن است که ظرفیت زیستی یا پذیرش مخروط افکنه‌ای که در البرز جنوبی پذیرای «غول‌شهر» هفتادهزار هکتاری به نام تهران با دست کم ۱۲ میلیون نفر تردد روزانه و شبانه شده است، به هیچ وجه پذیرای چنین تراکم شگفت‌آوری نیست.
    پرسش این است که چگونه این مریض بدحال متوجه ریشه درد نشد و با تزریق دمادم مورفین‌هایی افزاینده، کار را به التهابی چرکین و سرطانی رساند؟
    مردم این شهر که فقط برای سه میلیون نفر می توانست آب شرب سالم ارایه دهد، چگونه توانستند شمار خود را چهار برابر کرده و در عین حال از بی‌آبی نمی‌میرند؟!
    آن قهرمانی که با اسب سفید آمد و برای تهرانی ها از سرشاخه های لار و لتیان و ماملو و کندوان و کرج و جاجرود و طالقان و سفیدرود و ... آب فراهم کرد، چه کسی بود؟ و آیا حاصل عملکرد آن سوار به نفع کیفیت زندگی ایرانیان در درازمدت تمام شد؟!

    سدهای خوبی که بحران آفریدند!
    فکرش را بکنید ...الان که چند برابر آب قابل استحصال دشت تهران، به این حوضه آب وارد می‌شود، باز هم شاهد بزرگترین نرخ فرونشست زمین در جنوب تهران به میزان ۳۶ سانتی متر در سال هستیم؛ وای به حالی که این همه آب وارد تهران نمی‌کردیم! واقعا در آن صورت فاجعه چگونه رقم می‌خورد؟ 
    پرسش این است که پس این همه آب کجا می رود؟ و پرسش کلیدی تر آنکه اگر همین میزان روند تغذیه پساب و فاضلاب‌های خانگی و خدماتی و شهری و صنعتی را هم متوقف کرده و یکجا وارد شبکه فاضلاب شهری در دست ساخت کنیم، آیا بحران نشست زمین و اُفت سفره های آب زیرزمینی در زیر تهران بیشتر و شتابناک‌تر نخواهد شد؟!

برج میلاد و شاخص آلودگی تهران!

    آیا ما راه را درست می‌رویم؟
    فرض کنیم که برای تهران هرگز سدی چون کرج و لار و ماملو و طالقان ساخته نمی‌شد و تهرانی‌ها مجبور بودند جمعیت خود را بر اساس اندوخته‌های آبی لتیان و استحصال از سفره‌های زیرزمینی آب تأمین کنند؛ در آن صورت هرگز با فاجعه‌ای که امروز در شهریار و معین آباد روبرو بودیم، مواجه نمی‌شدیم و ظرفیت گرمایی ویژه در جنوب تهران تا حوض سلطان اینگونه کاهش نیافته و چشمه‌های تولید گرد و خاک افزایش نمی‌یافت! می‌یافت؟
در آبادبومی که متوسط سرعت باد غالب آن کمتر از پنج متر در ثانیه است، با دوپینگی به نام سدسازی و انتقال آب بین حوضه‌ای، دودکش خانه‌ای را آفریدیم که زمانی نامش چنارستان بود!
    من فکر می‌کنم آنهایی که در آغاز ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی اجازه ندادند تا مقدمات مهار گسترش شهر تهران اجرایی شده و پایتخت سیاسی جا به جا شود، بزرگترین نشانی اشتباه را به حاکمیت دادند ...

    اینک آیا عبرت گرفته‌ایم؟
    متاسفانه می‌بینم که ماجرای آلودگی هوای تهران به بهانه‌ای برای تسویه حساب‌های سیاسی از سوی هر دو جناح حاکمیت بدل شده و هر یک، آن دیگری را متهم می‌کند که در زمان تو، سعی در مخفی کاری بود و اینک برعکس! چرا؟
    حدود شش سال پیش بود که روزی محمدباقر قالیباف در جمع شماری از متخصصان محیط زیستی کشور که نگارنده هم اشتباهی حضور داشت! گفت: من وارث شهری هستم که سالی پانصد هزار خودرو جدید در آن شماره‌گذاری می‌شود، بدون اینکه از شهردار بپرسند که برای مدیریت این لشکر جدید آهن و دود و بوق برنامه و ظرفیت جدیدی را آیا تعریف کرده‌ای؟!
    و واکنش شهردار به این بی احترامی آشکار چه بود؟!
    اینکه بیاییم تا می‌توانیم تسهیلات بیشتری برای خودروسواران جدید ایجاد کنیم؛ بزرگراه، بولوار، پل، تونل و آزادراه دو طبقه و سه طبقه بزنیم! 

    قالیباف اشتباه بزرگ کرباسچی را دنبال نکرد؟!
    قالیباف به جای آنکه رسماً و در اعتراض به این بی احترامی آشکار استعفا دهد، ماند و ساعت فاجعه را به تأخیر انداخت؛ آن هم به بهای بزرگ‌تر کردن ابعاد فاجعه؛ او باید می‌کوشید تا تمامی سرمایه ثروتمندترین شهرداری ایران را که صدها برابر بسیاری از وزارتخانه‌های کشور بودجه داشت، برای گسترش خطوط ریلی و ناوگان عمومی شهری اختصاص می داد. نباید پارکینگهای بیشتر برای سواری ها می ساخت، باید هزینه تردد شخصی را به نفع وسایل نقلیه عمومی افزایش می داد، باید تردد خودروهای فرسوده را چنان گران درمی آورد که کسی جرات استفاده از آنها را در خیابان های پایتخت نکند. باید به حاکمیت فشار می آورد تا خط تولید موتورسیکلت های بنزینی را به برقی تبدیل کند. باید می کوشید تا تهران به عنوان بزرگترین تولید کننده گوشت قرمز رکورددار نشود. در استانی که خود به دریوزگی آب روی آورده، چگونه باید بیشترین تمرکز واحدهای صنعتی تولید گوشت گاو را پذیرایی کند؟ آن هم فرآیندی که برای تولید هر کیلوگرم آن به ۱۵ هزار و پانصد لیتر آب نیاز است و تولید گاز متان آن به عنوان خطرناک ترین گاز گلخانه ای جهان، رقیب ندارد.
    اما نه قالیباف و نه پیشینیان او، این راه را نرفتند و فقط از سیاست تزریق مورفین سود جستند تا همه به ساعت فاجعه نزدیک‌تر شویم ...
    نکته غم‌انگیز ماجرا آن است که همچنان تغییر رویکرد و جهت‌گیری مثبتی هم در مدیریت کلانشهر تهران، آنگونه که سزاوار است، مشهود نیست.
    باید هر نوع ساخت و ساز جدید در تهران و کلانشهرهای بحرانی کشور با محدودیت‌های جدی مواجه شود.
اجازه تخریب به ساختمان‌هایی که دست‌کم کمتر از شصت سال قدمت دارند، نباید داده شود. تراکم‌فروشی باید پایان گیرد. برای صاحبان ساختمان‌هایی که به سمت استحصال انرژی‌های نو سرمایه‌گذاری می کنند، سوبسیدهای برانگیزاننده و معافیت های مالیاتی درنظر گرفته شود. حرکت خودروهای فرسوده و موتورسیکلت‌های بنزینی متوقف شود. حفر هر نوع چاه عمیق و نیمه عمیق در اطراف تهران متوقف شده و تمامی چاه‌های قانونی موجود از کنتور برخوردار شوند. با قاطعیت اجازه ساخت و ساز به هیچ فرد حقیقی و حقوقی در دامنه‌های شمالی شهر داده نشود؛ بهره برداری معادن شن و ماسه در اطراف تهران برای همیشه تعطیل شود؛ جریمه‌های سنگین برای صاحبان خودروهایی که فاقد معاینه فنی هستند، وضع شود و از صنایع خودروسازی نازنازی مملکت خواسته شود تا به سمت ساخت خودروهایی با موتورهای دیزلی، هیبرید و برقی جهت‌گیری کنند ... 
    این درحالی است که در این بررسی تحلیل‌وار، به ماجرای گسل‌های فعال و نیمه فعال تهران، بیم از ویرانی کامل و بروز یک فاجعه‌ی انسانی تمام عیار اشاره نشده است؛ ماجرایی که به گفته رییس ستاد بحران وزارت کشور، می‌تواند دو میلیون تهرانی را به کام مرگ بکشاند ...

برد شیرین ابتکار!

    فرجام سخن:
   یادداشت زنهاردهنده روزنامه اطلاعات در نزدیک به شش دهه پیش، گواه آن است که ما می‌توانستیم با توزیع یکنواخت و عادلانه ثروت در پهنه وطن، از بروز سهمناک‌ترین بدهکاری اکولوژیکی در تهران ممانعت کرده و اجازه ندهیم تا میلیاردها دلار هزینه اضافی بر دوش بخش درمان و بهداشت و سلامت کشور تحمیل شود. حقیقت تلخ ماجرا آن است که از قضا اگر قرار بر انتخاب مخرب‌ترین و ویرانگرترین سدهای کشور باشد، باید از لار و کرج و ماملو و طالقان در صدر این سیاهه شرم آور نام برد، یعنی دقیقا همان سازه های پهن پیکر سیمان اندودی که سینه چاکان سدسازی از آنها به عنوان چماق برای سرکوب مطالبات منتقدان تفکر سازه ای در مدیریت آب سود می جویند و پیوسته این پاسخ کلیشه ای را تکرار می کنند: اگر این سدها در اطراف تهران ساخته نشده بودند، الان پاسخگوی آب شرب تهرانی ها کی بود؟!
    و پاسخ آن است که سدها همان بلایی را بر سر تهران هفتادهزارهکتاری آوردند که بر سر دریاچه ارومیه پانصدهزار هکتاری آوردند! سدها در تهران به دلالان مسکن و برج سازان چراغ سبز نشان دادند و در ارومیه به گسترش کشاورزی و دامداری ناپایدار.

    اینک چه باید کرد؟
    مسلما باید واقعیت ها را به مردم بگوییم، آنها را نباید دلخوش کرده یا بی دلیل و غلووار نگران کنیم. سازمان حفاظت محیط زیست به جای آنکه در پرتالش مدام مشغول پاسخگویی به هر نشریه و سایت و وبلاگ و شبکه اجتماعی دست راستی، محافظه‌کار، اصول‌گرا، جریان انحرافی و ... باشد که آه و فغان برای آلودگی هوا راه انداخته؛ یا به جای آنکه به انعکاس محتوای هر نشریه و تارنما و رسانه‌ی دست چپی و اصلاح‌طلبی بپردازد که به جنگ منتقدان رفته است، با مردم همدردی کرده، مسوولیت‌ها را شجاعانه و شفاف بپذیرد، اجازه رواج شایعات را ندهد، پایش‌کننده‌ی دقیق سنجنده‌های آلودگی هوا باشد و به بیان برنامه‌های کوتاه، میان و درازمدت مقابله با آلودگی هوا و راهکارهای علاج بخشی برای درمان این درد دودآلود اکتفا کند و اجازه دهد تا مردم خود قضاوت کنند.

    یادمان باشد:

    این یک فرصت بزرگ و تاریخی برای دوستداران محیط زیست است که اینک سهم قابل توجهی از رسانه‌هایی که تا قبل از ورود دوباره معصومه ابتکار به پردیسان، کمترین سهم از صفحات خود را به محیط زیست اختصاص می‌دادند، اینک تیتر یک های خود را محیط زیستی انتخاب می‌کنند! نمی‌کنند؟
    به نظرم همین تغییر رویکرد به سمت جستارهای محیط زیستی در رسانه های محافظه کار و دست راستی، خود یک برد شیرین برای معصومه ابتکار است و البته در هر بردی، ممکن است یکی دو تا گل هم بخوریم! نه؟

بیشتر بدانیم:

گام مثبت دولت يازدهم كه با تأخير برداشته شد!


سرمقاله امروز شرق


    تهران به كلافي سردرگرم و درهم تنيده از مشكلات، چالش‌ها و بحران‌هاي محيط زيستي، اجتماعي، فرهنگي، بهداشتي و ... بدل شده است. اين در حالي است كه ميزان سرمايه‌گذاري، انباشت نيروي انساني متخصص و توجه ملّي به بزرگترين كلان‌شهر كشور، هرگز قابل مقايسه با هيچ سكونتگاه كوچك و بزرگ ديگري در ايران نبوده است. بروز پديده‌ي بسيار خطرناك نشست زمين به ميزان 36 سانتي‌متر در سال در جنوب پايتخت، رشد فزاينده‌ي شاخص‌هاي آلاينده‌ي هوا، قتل سالانه‌ي 200 ميليارد دقيقه از عمر شهروندان تهراني به وسيله‌ي قاتلي به نام ترافيك؛ افت كيفيت آب شرب و كابوس جيره‌بندي آن، تنها بخشي از مشكلات فزاينده‌ي اين «غول‌شهر» ايراني است كه از منظر بدهكاري بوم‌شناختي (اكولوژيكي)، ورشكسته‌ترين سكونتگاه كشور هم محسوب مي‌شود ...

ادامه نوشته

کیفیت سوخت؛ متهم ردیف اول است یا دوم؟

    چند روز پیش دکتر یوسف رشیدی، مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران برای خاتمه دادن به بحث داغ این روزها، یعنی تعیین سهم کیفیت سوخت خودروها در تشدید آلودگی هوای کلان‌شهرهای ایران گفت : «بنزین‌های تولید داخل، از سوی شرکت کنترل کیفیت هوا، برای بررسی به یک مرکز پژوهشی مستقر در آلمان فرستاده شد. نکته نخستی که در این بررسی‌ها مورد توجه قرار گرفت عدد اکتان بنزین‌های تولیدی بود. این آنالیز نشان داد که عدد اکتان بنزین‌های معمولی و سوپر ساخت داخل به ترتیب ۸۳ و ۹۵ است.» معنی سخن این مقام مسئول آن است که بنزین سوپر ایران، از کمینه استاندارد قابل قبول (یعنی عدد اکتان 95) برخوردار است؛ اما بنزین معمولی که بیش از 98 درصد مصرف داخلی از آن نوع است ، با اکتان استاندارد جهانی، دست کم 12 واحد فاصله دارد. واقعیتی که آشکارا نشان می‌دهد نگرانی از سهم بنزین‌های بی‌کیفیت در تشدید آلودگی هوا، بی مورد نیست. به ویژه اگر بخش دیگری از اطلاع رسانی دکتر رشیدی را دقت کنیم که گفت: در این بررسی میزان ترکیبات آروماتیک موجود در بنزین ( شامل بنزن، تولوئن و زایلین) که همان مواد سرطان‌زای خطرناک محسوب می‌شوند، بین دو تا سه برابر آن چیزی بود که باید در یک سوخت با استاندارد یورو 4 وجود می‌داشت!

ادامه نوشته

طلوع در پله هفتاد و ششم دوباره آلوده شد!

برنامه طلوع و بحران آلودگی هوا

    فردا در بیست و هشتمین روز از دی ماه 1391 - یک روز مانده به دوازدهمین سالروز اعلام روز ملی هوای پاک - دوباره به سراغ موضوع داغ آلودگی هوا رفته‌ام و در هفتاد و ششمین برنامه محیط زیستی طلوع در شبکه چهارم سیما، از حدود ساعت 8:15 صبح ، خواهم کوشید تا ابعاد گوناگون این مرگ خاموش را واکاوی کنم. مهمان من در این برنامه، وحید نوروزی، مرد رسانه‌ای تیم قالیباف در شهرداری تهران است که اینک در سمت مشاور محیط زیست سازمان حمل و نقل ترافیک شهرداری تهران و مسئول صدور مجوزهای ورود به محدوده طرح ترافیک انجام وظیفه می‌کند ...

ادامه نوشته

وقتی که هوای آتن آدم را یاد هوای تهران می‌اندازد!

وقتی که آتنی ها چوب می سوزانند

    در این روزها که هوای تهران، هوای آدم را ندارد؛ مردم ساکن در پایتخت کشوری که از آن با عنوان دروازه اروپا یاد می‌شود - آتن - هم روزگاری بهتر را تجربه نمی‌کنند ! این البته شاید اندکی از درد و تألم خاطر پایتخت‌نشینان تهرانی کم کند؛ به ویژه وقتی بدانند که در تحمل این مصیبت تنها نیستند و اخوان ثالث راست گفته که آسمان هر کجا شاید همین رنگ است! نیست؟

ادامه نوشته

آلودگی هوا ؛ غولی که با درایت می‌توان شاخش را شکست!

 بیش از 15 سال پیش، نتایج یک کار پژوهشی در دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران منتشر شد که توسط بختیار بیدقی به انجام رسیده بود . وی نشان داد هزينه‌ی عدم مهار آلودگی هوای تهران سالانه به 15.7 ميليارد تومان میرسد؛ در صورتی که هزينه‌ی مهار آلودگی هوا تنها سالی 6.7 ميليارد تومان است. به دیگر سخن، این پژوهش آشکارا ثابت کرد که هر ریالی که دولت برای مهار آلودگی هوا هزینه کند، دست کم 2.3 ریال از فشار به خزانه حکومت خواهد کاست. با این وجود، 15 سال پس از آن تاریخ، دولت همچنان مجبور است پنج کلان شهر کشور را برای جلوگیری از شرایط اضطرار تعطیل کند و روزانه 800 میلیارد تومان خسارت فقط از منظر توقف کسب و کار و علم‌اندوزی به پنج کلان‌شهر آلوده کشور وارد شود ...

ادامه نوشته

ویژه برنامه طلوع به بهانه نفس تنگی آسمان در تهران، اراک، اصفهان، کرج، مشهد و تبریز

    تعطیلی دیروز و امروز تهران و برخی دیگر از کلان‌شهرهای ایران از جمله اراک، سبب شد تا فردا صبح در شانزدهمین روز از آذرماه 1391، هفتاد و دومین برنامه محیط زیستی طلوع به صورت ویژه و در یک روز غیر معمول (یعنی پنج شنبه) بکوشد تا به بحران آلودگی هوا در تهران، اصفهان، مشهد، کرج، اراک و تبریز بپردازد. دوستانی که برنامه جنجالی سال گذشته را در این ارتباط دیده‌اند، لابد می‌دانند که هنوز هستند مدیرانی که اصولاً اعتقاد چندانی به این که آلودگی هوا در تهران، یک بحران است، ندارند. به هر حال، امسال با دعوت از دکتر ایرج خسرونیاˈ رییس هیات مدیره جامعه پزشکان متخصص داخلی ، حشمت‌الله بسطامی مدیر روابط عمومی و امور بین الملل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران و امیر فاتح (حسین) وحدتی، رییس مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست کشور، می‌کوشم تا به این معضل پرداخته و از دوستان خواهم پرسید: آیا 55 سال زمان زیادی برای دستیابی به راه حلی عملی به منظور خاتمه دادن به بحران آلودگی هوا در تهران و دیگر کلان‌شهرهای ایران نیست؟

ادامه نوشته

برگرهایی که بلوط‌ ها را زغال می‌کنند و آسمان را آلوده!

 

    پژوهشی که اینک می‌خواهم به تحلیل ستاده‌های آن بپردازم، برای خیل عظیم دوستداران همبرگر می‌تواند بسیار غم‌انگیز و باورنکردنی باشد و حتا اثرات بازدارنده آن به مراتب بیشتر از کشف حیرت‌انگیز یکی از هموطنان عزیزم در دیار قم، است! نیست؟

    و امّا ماجرا چیست و چگونه آغاز شد ...

ادامه نوشته

وقتی که کوزه‌ گر در کوزه می‌افتد!


    اخبار رسیده در چند روز اخیر حکایت از آن دارد که پیوسته بر شمار ِ نسل جدیدی از بیواندیکاتورهای نمایش‌دهنده آلودگی هوا (سنجنده آلودگی هوا) در تهران افزوده می‌شود؛ منتها این سنجنده‌های جدید دیگر از نوع دیجیتالی مرسوم نیستند، بلکه در نوع منحصر به فردی به نام "سنجنده‌ی مدیریتی" طبقه بندی می‌شوند! زیرا نه‌تنها اخیراً مدیرکل بحران استانداری تهران، اعلام کرده‌اند که بدن‌شان عملاً به یک شاخص آلودگی هوا تبدیل شده است، بلکه مدیرکل محیط زیست استان تهران (دکتر اشرفی‌پور) هم از تبدیل اندام‌شان به یک بیواندیکاتور جدید خبر داده‌اند و تأمل‌برانگیز‌تر آن که کوزه‌گر ِ اعظم یا همان مرد شماره‌ی یک پردیسان، آقای محمدی‌زاده هم، این روزها و همزمان با تشدید آلودگی هوای تهران، آشیانی بهتر از بخش سی سی یو یکی از بیمارستان‌های پایتخت را برای خود نتوانسته انتخاب کند و بدین‌ترتیب، مهم‌ترین متولّی مهار آلودگی هوا، ظاهراً خود در چاه ویل آن اسیر شده و به اصطلاح در کوزه افتاده است!

    ضمن آرزوی سلامتی برای رییس محترم سازمان حفاظت محیط زیست کشور، منتظر می‌مانیم تا ایشان از بیمارستان مرخص شده و دوباره از جناب مدیرکل گرامی‌اش – آقای امیر حسین وحدتی – بپرسد: خداییش ما در تهران آلودگی هوا نداریم! داریم؟


درج نظر

امروز در طلوع اتفاق افتاد : آلودگی هوا نداریم! داریم؟

 

    امروز روز هوای پاک است و به همین مناسبت در برنامه طلوع شبکه چهارم سیما، گفتگویی مناظره‌گونه با دوتن از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست داشتم؛ آقایان امير حسين وحدتي رييس مرکز ملي هوا و تغيير اقليم و مهرداد کتال محسنی، مدیرکل دفتر پایش فراگیر.
    آنچه که در این گفتگو برجسته و حیرت‌انگیز می‌نمود، تأکید آقای وحدتی بود که ادعا کردند: در تهران هیچ خطری در اثر انتشار آلاینده‌های گازی شهروندان را تهدید نمی‌کند. نکته‌ای که البته همکارشان – آقای کتال محسنی – تلاش کردند به شکلی آن را تعدیل بخشند؛ زیرا اعتراف کردند دستگاه‌های اندازه‌گیری و پایش آلودگی هوا باید به ازای هر صدهزار نفر، یک عدد در کشور وجود داشته باشد و بنابراین ایران 75 میلیونی نیاز به 750 دستگاه از این نوع دارد که اینک فقط 200 دستگاه وجود دارد و تازه این 200 دستگاه هم از پراکنش یکنواختی برخوردار نیستند و بنابراین، قضاوت‌های ما در باره شدت و کیفیت آلودگی هوا ممکن است با واقعیت تطابق کاملی نداشته باشد.
    نکته‌ای که من به ایشان یادآوری کردم، آن بود که اولاً چگونه است که بسیاری از مقامات و متخصصان کشور و نه مردم عادی بر وجود آلودگی هوا و خطرناک بودن آن تأکید می‌کنند (اشاره کردم به سخنان حسن بیادی، مهرداد لاهوتی و انوشیروان محسنی بندپی)، یعنی آنها هم از دسترسی به اطلاعات درست، محروم مانده‌اند؟
    دوم این که وقتی شما می‌گویید آلودگی نداریم، بنابراین، باید حق داد به آن خودرو ساز یا تأمین کننده سوخت کشور که بگوید: به چه دلیل باید هزینه بیشتری مصروف دارم تا کیفیت بهتری در خودرو و سوختش ارایه دهم، وقتی اصلن مشکلی وجود ندارد؟!
    گفتنی آن که آقای کتال محسنی اعلام کردند که وضعیت آنچنان هم بد نیست و نباید سیاه‌نمایی کنیم! مثلاً به جای آن که بگوییم امسال فقط دو روز هوای پاک داشته‌ایم، بگوییم 111 روز هوای سالم داشته‌ایم. من هم یادآوری کردم که سال قبلش 246 روز هوای سالم داشتیم آقای محسنی!
    خلاصه اینکه کم کم دارم متوجه می‌شوم که چرا در طول نیم قرن گذشته، مشکل آلودگی هوای تهران نه‌تنها حل نشده، بلکه مدام بر شدت آن هم افزوده گردیده است و چرا طرح جامع مبارزه با آلودگی هوای تهران از سال 1374 تاکنون در حال خاک خوردن است؟!
    زیرا هنوز بسیاری از مدیران و مسئولین و تصمیم‌گیران ذیربط اصلن قبول ندارند که مشکلی یا بحرانی به نام آلودگی هوا وجود دارد که بخواهند حلش کنند!

آیا برای گریز تهران از کابوس آلودگی، درمانی وجود دارد؟!

      

    یکشنبه شب گذشته، در برنامه چراغ که همه هفته از ساعت 21 الی 23:30 از رادیو تهران پخش می‌شود، به بهانه انتشار نامه‌ی سه فعال محیط زیست در باره بحران آلودگی هوای تهران و چند کلان شهر دیگر ایران، از استاد اسماعیل کهرم، عباس محمدی و نگارنده دعوت شده بود تا دیدگاه‌های خویش را که منجر به انتشار این نامه شد با شنوندگان چراغ به اشتراک نهند. 

    خوشبختانه، امروز رادیو اینترنتی ایران صدا، خلاصه‌ای از این برنامه را بر روی درگاه مجازی‌اش انتشار داده و شما می‌توانید به مدت 14 دقیقه و 18 ثانیه، در این نشانی شنونده‌ی دیدگاه‌های محمّد درویش در باره دلایل تداوم این بحران خطرناک و در عین حال شرم‌آفرین باشید؛ بحرانی که سبب شد تا این نامه نوشته و انتشار یابد و خوشبختانه بازتاب و بازخوردهایی بیش از انتظار بدست آورد.


هشدار اسماعیل کهرم ، عباس محمدی و محمد درویش به تشدید آلودگی هوا در تهران!

 
    سه شهروند تهرانی - اسماعیل کهرم، عباس محمدی و محمّد درویش - تصمیم گرفتند تا نامه‌ای به خدا بنویسند و رونوشتش را بفرستند به درگاه هر آدمی که در این ملک مسئولیت دارد.  همه‌ی حرف آنها یک زنهار ساده اما حیاتی  است؛ این که تهرانی‌ها می‌ترسند دیگر نفس بکشند! آیا فریادرسی هست؟





   به: هر آن کس که مسوولیت دارد
   از: چند شهروند ساده
   موضوع: می‌خواهیم نفس بکشیم!

   خانم ها و آقایان مسوول!
   ما، از سوی میلیون ها شهروندی که در چنبره ی گرفتاری های روزافزون زندگی، فرصت چاره اندیشی و حتی اعتراض به آلودگی دهشت انگیز هوا، این آنی ترین نیاز هر موجود زنده، را ندارند، اعلام می کنیم که: می ترسیم نفس بکشیم! هوای پایتخت کشور و چندین شهر بزرگ دیگر ایران، نه چند درصد بلکه چندین برابر بیش از حد مجاز آلوده است.
   آیا شما که تکلیف قانونی تأمین «خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت های پزشکی» همگان را بر عهده دارید (اصل بیست و نهم قانون اساسی)، شما که مسوولیت «پیشگیری و ممانعت از هر نوع آلودگی و هر اقدام مخربی که موجب بر هم خوردن تعادل و تناسب محیط زیست شود» را دارید (ماده ی 1 قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست)؛ شما که مسوول اعمال ممنوعیت «هر عملی که موجبات آلودگی هوا را فراهم نماید» هستید (ماده ی 2 قانون نحوه ی جلوگیری از آلودگی هوا)؛ شما که موظف به اعمال محدودیت برای وسایل نقلیه ی موتوری در شهرهای آلوده هستید (ماده ی 2 آیین نامه ی اجرایی تبصره ی ماده ی 6 قانون جلوگیری از آلودگی هوا)؛ شما که وظیفه ی کاستن از آلودگی هوای تهران، کاستن از تردد خودروها، روان ساختن ترافیک تهران، تأمین بنزین و نفت گاز استاندارد، نظارت بر تولید خودروهای استاندارد، و آگاه کردن و جلب مشارکت مردم در موضوع کاهش آلودگی هوای تهران را داشته اید (مصوبه ی 1379 هیات وزیران راجع به کاهش آلودگی هوای تهران)؛ شما که باید تا چهارده سال دیگر، جمهوری اسلامی ایران را به جامعه ای برخوردار از «سلامت، رفاه، محیط زیست مطلوب، و الهام بخش جهان اسلام» بدل سازید (سند چشم انداز 1404)؛ و شما که خود و عزیزان تان در این فضا تنفس می کنید؛ آیا وظیفه هایی را که بر عهده داشته اید، به تمام و کمال یا حتی در حد امکان، به انجام رسانده اید؟!
   نیازی به ارایه ی آمار و مستندات در خصوص جنایتی که بر اثر آلودگی هوا در حق میلیون ها نفر می شود، نیست؛ تمامی رسانه های دولتی و غیر دولتی، و بسیاری از مقام های رسمی و کارشناسان مستقل، بارها و بارها از کشته شدن چند هزار نفر در هر سال بر اثر آلودگی هوا، ابتلای ده ها هزار نفر به بیماری های قلبی و عروقی و تنفسی، رسیدن میانگین عمر در تهران به حدود 48 سال، کوتاه شدن قد کودکان و نوجوانان، کاهش ضریب هوشی شهروندان و به ویژه نونهالان، و افزایش اختلال‌های روانی که ناشی از سموم کشنده‌ای است که هر لحظه تنفس می کنیم، گفته‌اند.
   ما با کمال احترام، از شما که قدرت وضع قانون و تصویب مقررات را دارید؛ از شما که وظیفه ی اجرای قوانین را دارید؛ و از شما که امکان مجازات متخلفان و وظیفه ی رسیدگی به دادخواهی مردم را دارید، درخواست داریم که بلافاصله و بی هیچ ملاحظه و عذری، به وظیفه ای که قانون و اخلاق و عرف و معاهدات جهانی بر عهده تان گذاشته است، عمل و برای رفع آلودگی هوای شهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ که سبب مرگ ده‌ها هزار نفر شده و موجب وهن کشور است، اقدام کنید.

                                                      با تجدید احترام؛
اسماعیل کهرم ، عباس محمّدی و محمّد درویش
18 دی ماه 1390

   گیرندگان:
- جناب آقای علی لاریجانی، رییس محترم مجلس شورای اسلامی
- جناب آقای صادق لاریجانی، رییس محترم قوه ی قضاییه
- جناب آقای احمدی نژاد، ریاست محترم جمهور
- جناب آقای محسنی اژه ای، دادستان محترم کل کشور
- جناب آقای محمدی زاده، رییس محترم سازمان حفاظت محیط زیست
- جناب آقای پور محمدی، رییس سازمان بازرسی کل کشور
- سرکار خانم مرضیه وحید دستجردی، وزیر محترم بهداشت
- جناب آقای چمران، رییس محترم شورای اسلامی شهر تهران
- سرکار خانم ابتکار، رییس محترم کمیته ی محیط زیست شورای شهر تهران
- جناب آقای قالیباف، شهردار محترم تهران
- رسانه های همگانی


برخی از بازخوردهای این نامه در :

پایگاه خبری قانون ، وگن کایند ، نایبند ، بازنگار ، خبر فارسی ، سیاسرد ، واگویه ها ، دیده بان میانکاله ، سلامت نیوز ، دیده بان طبیعت بختیاری ، عصر ایران ، دیده بان کوهستان ، دیده بان زاگرس ، سبزپرس ، خبرگزاری مهر ، یاس نو ، خبر لینک ، بورس 24 ،  بوم ِسا ، آوای محیط زیست ایران ، خبر پو ، بازتاب ، جمعیت اتحاد سبز استان سمنان ، انجمن علمی جنگلبانی ایران ، افکار نیوز ، بی رنگی ، ببین نیوز ، پرنیوز ، خبرساز ، فردا ، روزنامه همشهری ، با خانواده ، اخبار اقتصادی ، روزنامه ملت ما ، روزنامه فرهیختگان ، کافه لومیر ، پارس دیلی نیوز ، پایگاه خبری شهر الکترونیک ، مدیران ایران ، ایران صدا و ...

وقتی که غول آلودگی هوا افسارش در تهران پاره می‌شود!



    «شهر تهران دارای آب و هوای متغیر و ناسالمی است. فراوانی ماشین‌های گوناگون متحرک و ثابت که با صرف نفت و بنزین خود اکسیژن هوا را گرفته و به گاز کربنیک تبدیل می‌نماید بر مسئله بدی آب و هوا افزوده است.»
    جملات بالا متعلق به یادداشتی در روزنامه اطلاعات است که بیش از 54 سال پیش، یعنی در 28 آبان 1336 نگاشته شده است؛ نگرانی‌ای که 9 سال پس از آن منجر به برپایی نخستین سمینار بررسی آلودگی هوای تهران در 15 آذر 1345شد. منتها از آن سال تاکنون، ظاهراً هنوز دارند بررسی می‌کنند که چگونه می‌شود غول آلودگی هوا را دوباره به چراغ جادو بازگرداند! نه؟ راستی! به نظر شما چرا نیم قرن، زمان مناسبی برای ریشه کنی بحرانی به نام آلودگی هوا در تهران نیست؟ و نه تنها این زمان کافی نیست، بلکه اینک غول آلودگی گام‌های خود را تا اراک، اصفهان، اهواز، تبریز، مشهد و شیراز هم گسترانده است! ماجرا را هم دیگر مانند سال گذشته نمی‌توان صرفاً به کمبود ریزش‌های آسمانی ربط داد! می‌توان؟
    این روزها، تهرانی‌ها در حالی آخرین برگ‌های فصل پاییز را ورق می‌زنند که دست‌کم، نیم قرن بود چنین دوره‌ی پربارانی را در نخستین فصل از سال آبی به یاد نداشتند. کافی است بدانیم بدون توجه به بارندگی آذرماه، میزان ریزش‌های آسمانی در استان تهران در طول دو ماه نخست سال آبی 91-1390 بیش از 383 درصد رشد داشته است؛ وضعیتی که سبب شد پایگاه مدیریت خشکسالی، استان تهران را پرباران‌ترین استان کشور بنامد. با این وجود و به رغم بهره‌مندی از چنین سال استثنایی و خیسی، اکنون چند هفته است که غلظت آلاینده‌های موجود در هوای تهران از مرز ناسالم هم گذشته و به آستانه‌ای بس خطرناک و نگران کننده رسیده؛ آستانه‌ای که کابوس روزهای آلوده آذرماه سال 1389 در تهران را دوباره زنده کرده است. روزهایی که می‌خواستند با استفاده از هواپیماهای سمپاش، از میزان آلودگی هوایش بکاهند و اینک بیش از هر زمان دیگری، آن طرح به یک لطیفه می‌ماند!
    اما چرا آن کابوس دوباره زنده شده است؟
    آیا وضعیت وخامت‌بار کنونی یکبار دیگر تأیید نمی‌کند که هیچ عزم جدی برای مهار آلودگی هوا در پایتخت ایران و دیگر کلان‌شهرهای کشور وجود ندارد؟ وقتی که مردم تهران سالانه 200 میلیارد دقیقه از عمرشان را مجبورند در ترافیک پایتخت به هدر دهند؛ وقتی همچنان دو خودروساز اصلی کشور در برابر ارتقای استاندارد ساخت خودرو از یورو 2 به یورو 3 مقاومت می‌کنند؛ در حالی که اینک یورو 5 استاندارد روز اروپا به شمار می‌رود؛ و وقتی که درصد بنزن موجود در بنزین مورد استفاده به 5 برابر حد مجاز می‌رسد؛ آشکار است که باید با چنین بحرانی روبرو شویم؛ بحرانی که سبب شده از ابتدای سال 90 تا امروز، فقط تهرانی‌ها از دو روز هوای پاک بهره‌مند باشند.
    بنابراین، آیا در چنین شرایطی، شگفت‌آور است که بشنویم: دست‌کم سالانه 4 هزار نفر از تهرانی‌ها بر اثر آلودگی هوا جان می‌بازند؟ و افزون بر آن، آیا شگفت‌آور است که خسارت مادی آلودگی هوا در تهران به هشت میلیارد دلار در سال برسد؟ چگونه است که اختلاس سه میلیارد دلاری می‌تواند چنان موجی در جامعه ایجاد کند که خواب بسیاری از خفتگان خفته را آشفته سازد، اما این هدررفت 8 میلیارد دلاری را کسی جدی نمی‌گیرد؟ آیا این که سوخت مورد استفاده در خودروها یا تکنولوژی ساخت خودروها با استانداردهای جهانی فاصله بسیار دارد، مقصرش مردم هستند یا دولت؟ آیا این که میزان فضای سبز محدوده‌ی 700 کیلومتر مربعی تهران از حدود 70 درصد در دهه‌ی 1330 به 15 درصد در امروز کاهش یافته است، مقصرش مردم هستند یا مدیریت حاکم بر پایتخت ایران؟
    بیاییم برای یکبار هم که شده این شهامت را در خود تمرین کرده و صادقانه اعتراف کنیم که حل مشکل آلودگی هوای تهران و برخی کلان‌شهرهای دیگر، نیاز به برنامه‌ریزی بیش از 4 سال دارد و به همین دلیل در اولویت کار هیچ دولت و شهرداری معمولاً قرار نمی‌گیرد! می‌گیرد؟
    یادمان باشد هوا که از دست برود؛ هوا که بی کیفیت شود؛ زندگی بی‌کیفیت خواهد شد. زیرا بر بنیاد آموزه شاخص سرزمین شاد – Happy Planet Index - مردمان شاد، مردمان خلاق و مردمان کارآفرین نمی‌توانند در چنین هوایی و چنین سرزمینی بهترین کیفیت خود را بروز دهند و این می‌تواند بزرگترین هشدار برای کلان‌نگران حکومتی باشد که اگر همچنان منفعلانه در برابر این معضل رویه کنونی را ادامه دهند، گام به گام ممکن است آنها را از دستیابی به پیش‌بینی‌هاشان در سند چشم‌انداز ایران 1400 بیشتر بازدارد.

    برخی بازتاب های این یادداشت:

    - چرا ابعاد آلودگی هوا هر روز فاجعه‌بارتر می‌شود؟
    -
در بحران آلودگی هوا مردم مقصرند یا مدیران؟
و همچنین انتشار در روزنامه های:
    - مردم سالاری
    - ملت ماو سایت های:
انجمن های تخصصی حیوانات خانگی ، خبرگزاری حقوق بشر ، جوان امروز ، نیوز آن لاین ، خبر فارسی ، خبر پو ، بازنگار ، پرشیا دام ، ۹۸ فان ، بازار ایرانی ، آذرنیوز آن لاین ، وب سایت خبری ایران ، پارسی پیک ، ویستا ، قانون ، دخت شهریور ، ویبا ، هد لاین ، دیده بان کوهستان ، کجک و ... 

بعد از تهران و مشهد نوبت آسمان اصفهان رسید تا پرندگانش را فراری دهد!

                           شاید پس از پرندگان، درختان هم اینگونه شهرهامان را ترک کنند!

                             همانگونه که چنارها دارند تهران را ترک می کنند! نمی کنند؟

    این روزها دیار زنده رود حال و روز خوشی ندارد؛ دیگر نمی‌شود به کنار زاینده رود رفت و با تماشای جریان آرام و زلال این رودخانه‌ی همیشه جاری در قلب ایران مرکزی، فراموش کرد همه‌ی لکنت‌ها و سکون‌ها و مرداب‌های متعقنی را که گاه نفس زندگی را تنگ می‌کند ...

    اصفهان دارد نرم نرمک و بی سر و صدا فرو می‍‌نشیند، این را می‌شود از افزایش معنی دار شمار ترک‌ها بر بناهای تاریخی و نیمه‌تاریخی و مدرنش دریافت. 

    زاینده‌رود زمانی نه چندان دور، در طی مسیر 405 کیلومتری‌اش به وسیله آب چشمه‌ها و کاریزها و جوی‌ها و مادی‌هایی که به آن می‌رسید، پرآب‌تر از سراب، خود را به پایاب فیروزه‌ای اش (گاوخونی) می‌رساند؛ در صورتی که امروز همه‌‌ی  آن چشمه‌ها و کاریزها و مادی‌ها خشک شده‌اند و سفره‌های آب زیرزمینی به شدت در حال کاهش اندوخته آبی خود هستند ...

    و وقتی روزگار زیرزمین اینگونه باشد، معلوم است که آسمان چنین سرزمینی هم دیگر توان پذیرایی از پرندگانش را نخواهد داشت و اینک مانند آسمان تهران و مشهد، شاهد قهر غم‌انگیز پرندگان از آسمان دیار نصف جهان هم هستیم! نیستیم؟

    وای به روزی که آدمی در سکونتگاهی زندگی کند که در آن هر چه گوش را تیزکرده و سکوت را رعایت کند، نه صدای ترنم جویباری در زمین قابل شنیدن باشد و نه زمزمه‌ی مستانه‌ی پرنده‌ای در آسمان ...