پنج پیمان سیزده بدر

۱. پیمان می بندیم به نحوی رانندگی کنیم که منجر به مرگ هیچ جانداری نشویم (بیشینه سرعت در هنگام عبور از جاده های همجوار با مناطق حفاظت شده ۴۰ کیلومتر در ساعت است)؛

۲. پیمان می بندیم به جای افروختن آتش از کپسولهای سفری گازی استفاده کنیم؛

۳. پیمان می بندیم جز ردپا چیزی در طبیعت باقی ننهیم؛

۴. پیمان می بندیم از هر نوع آلودگی صوتی، مواد منفجره و ترقه پرهیز کنیم، زیرا گوش حیوانات چندین برابر گوش انسان به صدا واکنش نشان می دهد؛

۵. پیمان می بندیم هرگز با خودرو از فاصله صدمتری به محیط های ساحلی و تالابی نزدیکتر نمی شویم.

در ستایش 28 فروردین؛ روز بزرگداشت چهارمحال و بختیاری


    به پیشنهاد گروهی از فعالین مدنی و دوستداران محیط زیست، قرار است همه ساله در 28 فروردین، روز بزرگداشت استانی برگزار شود که مرکز آن – شهرکرد - در بین همه‌ی 30 مرکز استان دیگر به آسمان نزدیک‌تر است. استان چهارمحال و بختیاری، قلمرو سیاسی کوه‌های رنگی در ایران است؛ سرزمین سبزکوه، زردکوه و سفیدکوه؛ سرزمین آبشار عشق و آشیان دوست‌داشتنی هلن. جایی که مهم‌ترین رودخانه‌های ایران را حیاتی ابدی بخشیده تا کارون زیبا و پرابهت همچنان نماد رودخانه‌های خروشان وطن بماند و زاینده‌رود به دیار نصف جهان، زندگی بخشد.

روز چهارمحال و بختیاری

    امیدوارم نامگذاری چنین روزی، سبب نزدیکی بیشتر بین مردمان ساکن در حوضه آبخیز کارون بزرگ و زاینده رود شود. 
    امیدوارم در چنین روزی شاهد آن باشیم که دوستداران محیط زیست در اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، یزد، کرمان و لرستان گردهم جمع شده و در پای منافع ملی، نشان دهند از منافع بخشی و قومیتی خود می‌گذرند. ایران در خاورمیانه همواره یگانه جزیره امن منطقه بوده، چرا که ما نشان داده‌ایم یگانه مردمی در آسیای جنوب غربی هستیم که از قومیت به ملت رسیده و در گام نخست، همه خود را با افتخار ایرانی می‌دانیم. 
    چهارمحال و بختیاری به دلیل جذابیت‌های دیداری و فرهنگ زیبا و ارزشمند عشایری، می‌تواند به یکی از مهم‌ترین قطب‌های گردشگری پایدار در حوزه طبیعت، فرهنگ و تاریخ بدل شود. چهار محال و بختیاری می‌تواند میعادگاه ورزش‌های هیجانی آبی باشد؛ گرانیگاه سنگ‌نوردان و شیفتگان بررسی زندگی عشایری. همچنین در این یک درصد از خاک وطن، می‌توان بانک ژن اندوخته‌های گیاهی فلات ایران را بنیان نهاد. در چهارمحال و بختیاری نباید شاهد تکرار اشتیاه‌هایی باشیم که به افزایش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک بدل شوند! نباید روزی را متصور شویم که استاندار چهارمحال و بختیاری هم مانند همتای اصفهانی‌اش، مجبور به اعترافی تلخ شده و بگوید: حاضرم تمامی صنایع استان را با یک شاخه گل به هر استانی که می‌خواهد، مجانی تقدیم کنم!
    تبدیل چهارمحال و بختیاری به کارگاه یا آزمایشگاه انواع و اقسام ساخت پیکره‌های پهن‌پیکر سیمان‌اندود موسوم به سدهای بزرگ مخزنی و یا طرح‌های ویرانگر و خطرناک انتقال آب بین‌حوضه‌ای، چه در درون استان و یا بین استانی، گناهی بزرگ و خطایی راهبردی است که نسل آینده ساکن در شهرکرد، بروجن، لردگان، فارسان، سامان، اردل و کوهرنگ هرگز آن را نخواهد بخشید. همانگونه که گسترش شالیکاری یا کاشت بادام در ارتفاعات پرشیب هم به مراتب هم بر تنش‌های هیدرولوژیکی حوضه‌های آبخیز زاینده‌رود و کارون می‌افزاید و هم نرخ فرسایش را افزایش می‌دهد. به جای آن، می‌توان به سمت معرفی و رونق کسب و کارهای سبز رفت؛ می‌توان در اندیشه استقرار توربین‌های بادی، سلول‌های فتوولتاییک، ساخت اکوکمپ‌ها و اکوسافاری‌ها و رونق بخشیدن به پرنده‌نگری یا تکرار تجربه‌های موفق در گندمان و روستای گل سفید برآمد.

    جان کلام آنکه
    بیاییم از رخداد 28 فروردین، بهانه‌ای برای افزایش همدلی و هم‌افزایی بسازیم و با تبدیل چالش‌ها و بحران‌ها به فرصت‌ها و مزیت‌ها، نشان دهیم که اهل اقدام و عمل در سالی هستیم که در پیشانی آن، اقتصاد مقاومتی می‌درخشد. 
    بیاییم کاری کنیم تا دوستی‌ها تقویت شود. یک کنشگر محیط زیست، هرگز نباید به کاربست ادبیاتی خشونت‌آمیز و رفتاری کینه‌جویانه یا تهدیدگرایانه متوسل شود و هرگز نباید برای پیشبرد اهداف خود به بداخلاقی و ذبح واقعیت بپردازد. فعالین مدنی در حوزه محیط زیست باید نشان دهند که بیش از هر فعال دیگری در هر حوزه‌ای، اهل داد و دهش بوده و فرزندان فریدون زمان هستند. 

فریدون فرخ فرشته نبود ؛ زمشک و ز عنبر، سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی ؛ تو داد و دهش کن، فریدون تویی

مدیران فوتبال از دانش‌آموزان دبستان جاوید الگو بگیرند!

    در حالی که هر روز صدایی متفاوت از درون فدراسیون فوتبال به گوش می‌رسد مبنی بر اجرایی شدن یا نشدن حضور نماد یوز ایرانی در جام جهانی، تماشای این نقاشی‌ها یادمان می‌اندازد که انگار کودکان اینجا هم از مدیران دولتی در فدراسیون فوتبال چند گام جلوتر و متحدتر هستند! نیستند؟

ادامه نوشته

بیمه دانا بهانه را از سگ‌های گله می‌گیرد!

    وقتی که بیمه دانا به کمک یوزپلنگ آسیایی می‌آید ...
    و سرانجام، یک نهاد قدرتمند اقتصادی کشور تصمیم گرفت تا گامی عملی برای حفظ آخرین بازمانده‌های گونه‌ی یوزپلنگ آسیایی که فقط در خاک ایران حضور دارند، بردارد. باشد که زین پس صاحبان سگ‌های گله در سمنان و یزد و خراسان شمالی و ... کمتر از توان یوزپلنگ‌گیری ایشان با افتخار یاد کنند ...
ادامه نوشته

آنچه در ارومیه بدست آوردیم و آنچه که از دست دادیم!

    هفته‌ی گذشته کارگاهی مشورتی در تالار سرو سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شد که هدفش تبیین نقش مراکز دانشگاهی و پ‍ژوهشی کشور بود در آنچه که با عنوان «استقرار رویکرد زیست بومی در مدیریت تالاب‌ها» از آن یاد می‌شود؛ نشستی که در یادداشت پیش رو به برخی از مهم‌ترین نکات مطرح شده در آن پرداخته شده است ...

ادامه نوشته

از سری زیباترین عکس‌های عالم!


    این تصویر را Diana Lakeland برای مجله نشنال جئوگرافیک شکار کرده است؛ اما این روزها در ایران شاید بیشتر از هرجای دیگری فهمیده شود ...

    او هم مادر است ... عاشقانه فرزندش را دوست دارد و دلش می‌خواهد مثل ما ... مثل هر پدر و مادری؛ در برابر فرزندش شرمگین نشده و غذایی درخور برایش فراهم آورد؛ همان غذایی که شکارچیان آن را با اسلحه های گرانقیمت خود نشانه رفته و نامش را حذف جانداران پیر از گله یا جامعه وحوش می‌نامند و یادشان رفته است که با این کار چگونه زنجیره حیات را مختل می‌کنند ...

عشق مادر به فرزند ...

    افزون بر آن، در حالی که شاید شمار یوزهای آسیایی باقیمانده در جهان که جملگی در ایران زیست می‌کنند، به هفتاد قلاده هم نرسد، خبر می‌رسد که 31 یوزپلنگ را در طول 22 سال گذشته از دست داده‌ایم!
    ما باید یاد بگیریم که با حیوانات هم به گونه‌ای رفتار کنیم که انتظار داریم با هر انسان رفتار شود ... اینگونه است که هر ایرانی می‌تواند یک محیط بان و یک ایران بان باشد و بماند ...
    شاید از این منظر، تلاش ما برای حضور یوزپلنگ آسیایی در آوردگاهی جهانی به نام برزیل 2014، بهتر درک شود و همراهان بیشتری بیابد.

    در همین باره:
    - کفاشیان: مردم از فیفا درخواست کنند!

درج نظر

از حسین‌آباد سربیشه عروسک بخرید تا بزها کم شوند و بیابان‌زایی مهار!

    چه کسی فکر می‌کرد که می‌توان بین عروسک و بیابان‌زایی، رابطه‌ای چنین معنی‌دار آفرید؟ نوشتار پیش رو، کوشیده است تا ابعاد این رابطه را در حسین‌آباد سربیشه – استان خراسان جنوبی - آشکار سازد ...

ادامه نوشته

چرا جام جهانی برزیل می‌تواند آخرین فرصت برای نجات یوزپلنگ آسیایی در ایران باشد؟

ملاقاتی تاریخی!

    حال یوزپلنگ‌ها اصلاً خوب نیست. تعداد اندکی از آنها در ایران باقیمانده است. شاید کمتر از هفتاد قلاده. در حالی که دستکم باید شمار جمعیت یوز به بیش از 200 قلاده برسد تا بتوان با اطمینان گفت: سایه‌ی خطر انقراض، این گونه‌ی بی‌نظیر گربه‌سان را تهدید نمی‌کند.

    یوزها که کم می‌شوند، ناگزیرند تا با نسبت خویشاوندی نزدیک‌تر با یکدیگر جفت‌گیری کنند و هر چه که این نسبت، خونی‌تر می‌شود، احتمال ضعف و نارسایی ژنتیکی در نسل جدید افزون‌تر شده و به این ترتیب، سایه‌ی مرگی ناگریز و ناگزیر، تیره‌تر از هر زمانی، نور زندگی را از آینده‌ی آنها می‌رباید.

 

    چه باید کرد؟

    چرا یوزها، این تیزپاترین جانداران روی زمین، اینک به چنین فلاکتی افتاده‌اند؟ و چرا قهرمان بی‌رقیب دومیدانی کره‌ی زمین، اینگونه رقابت را به سگ‌های گله در سمنان و یزد و توران می‌بازد؟

    اصلاً بگذار ببازد! مگر چه می‌شود؟ مگر آن زمان که ببر مازندران از پیش ما رفت یا آن هنگام که شاهد وداع تلخ آخرین شیر یال کوتاه ارژن از وطن بودیم، اتفاقی افتاد؟ کیست که اینک سراغی از آن دو هموطن مغرور و پرقدرت این سرزمین بگیرد و در فقدانش اشکی بریزد؟ خب یوز هم برود پیش آن دو و خلاص! چرا باید مزاحم برو بچه‌های تیم ملی فوتبال ایران شویم و از آنها بخواهیم تا برای نجات آخرین بازماندگان از تیزپاترین گربه‌سان جهان، فریادرسی باشند در آوردگاه میلیاردی برزیل؟

    تازه اگر ایده‌ی حضور یوز ایرانی در جام جهانی از دهان آرش نورآقایی نمی‌پرید و به وسیله‌ی محمّد درویش و دیگر رفقایش بال و پر نمی‌گرفت، چه بسا که آقای سپ بلاتر هم می‌توانست با جناب فتح‌الله زاده، مدیرعامل باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال دیداری کند و او دیگر مجبور نمی‌شد تا با اظهار نظر شگفت‌انگیزش به همه ثابت کند: فرقی بین یوز با مرغ و گوسفند قایل نیست! و حتی از آن شگفت‌انگیزتر آنکه عادل فردوسی‌پور هم مجبور نمی‌شد تا به صورت علنی مخالفت خود را با این پروژه اعلام کند و به شدت محبوبیتش در بین فعالان محیط زیست با ریزشی بی‌بازگشت روبرو گردد.

    بگذریم ...

     زیرا به رغم برخی تنگ‌نظری‌ها و سنگ‌پرانی‌های معمول، ایده‌ی حضور یوز ایرانی در جام جهانی با حمایتی شورانگیز و وصف‌ناشدنی از سوی اغلب اقشار جامعه، چه مدیران ارشد حکومتی، چه نخبگان و چه مردم کوچه و بازار و فعالان رسانه‌ای روبرو شده و مهم‌تر آن که اینک عالی‌ترین مقام در فدراسیون جهانی فوتبال – فیفا – خود را حامی یوزپلنگ آسیایی در جام جهانی 2014 برزیل می‌داند.

     ما از این فرصت استثنایی استفاده خواهیم کرد، همانگونه که چینی‌ها در المپیک پکن استفاده کردند و خرس دوست‌داشتنی پاندا را از خطر انقراض نجات دادند و برزیلی‌ها هم می‌خواهند تا برای آرمادیلوی خود چنین کنند.

    ما به دنیا ثابت خواهیم کرد که در ایران؛ سرزمینی که بیش از سه دهه است درگیر جنگ‌ها و تحریم‌های اقتصادی ناجوانمردانه و ناخواسته شده، مردمی زیست می‌کنند که هنوز برایشان خرامیدن یوز در زادبوم‌شان مهم است و می‌کوشند تا به عنوان شهروندی مسئولیت‌پذیر از دهکده‌ی جهانی، برای پایداری توان بوم‌شناختی (اکولوژیکی) این تنها کره‌ی مسکون، رسالت و وظیفه‌ی خود را به شایستگی انجام دهند.

 

    یادمان باشد:

    یوزها که بروند یعنی کسب و کار بیابان‌سازها رونق گرفته است؛ یعنی: آهوها و جبیرها و دیگر غلفخواران هم رفته‌اند ... و یعنی: وضعیت منابع آب و خاک کشور به مرحله‌ای بحرانی رسیده است. برای همین است که یوزپلنگ آسیایی را به حق نماد طبیعت ایران در شرایط کنونی و در نبود شیر و ببر می‌دانیم و باید همه با هم بکوشیم تا این آخرین بازمانده از نسل پرشکوه جانداران ایرانی، هرگز ایران را ترک نکند.

    عجیب است، اما باور کنید که اگر بتوانیم مانع از مهاجرت یوز از ایران شویم، مطابق آموزه‌ی شاخص سرزمین شاد – HPI – مانع از خروج شادی از وطن شده‌ایم و سرزمینی که مردمان و دیگر زیستمندانش شاد باشند، بیشتر از آنکه مهاجرفرست و دفع‌کننده باشد، مهاجرپذیر و جذب‌کننده است.

درج نظر

وقتی که شرق با یوز در برزیل شوخی می‌کند!

    گام به گام با یوزپلنگ ایرانی در سفر به سرزمین سامبای برزیلی ...
    کار تدارکات و تحقق یک آرزوی محیط زیستی در مستطیل سبز برزیل، بهتر از آن چیزی پیش می‌رود که همه انتظار دارند در ایران باید پیش برود! رمز این کامیابی‌ها در چیست؟ نوشتار پیش رو به بهانه‌ی انتشار کاریکاتور اخیر روزنامه شرق و برچیده‌شدن تابلوهای مشهور به صداقت آمریکایی از سطح معابر عمومی پایتخت، کوشیده است تا به رمزگشایی این کامیابی بپردازد ...
ادامه نوشته

سه تندیس از میادین سه شهر ایران برچیده خواهد شد!


    همان طور که می‌دانید، تاکنون گزارش‌هایی از وجود تندیس شکارچیان در حال شلیک به حیات وحش در برخی شهرهای کشور را در همین سطور ارایه کرده‌ام. اینک مفتخرم تا به آگاهی‌تان برسانم که سازمان حفاظت محیط زیست تصمیم گرفته تا نسبت به این گزارش‌ها واکنشی مثبت نشان دهد ...

ادامه نوشته

شباهت نازیبای تولم شهر گیلان با سوسنگرد خوزستان!

    باز هم داستان شلیک به پرندگان به عنوان یک جاذبه و افتخار برای دلربایی از مهمانان و گردشگران! این بار در تولم شهر؛ آبادبومی که شهردارش هنوز نمی‌داند اینک مدتهاست که در جهان دیگر از شکار به عنوان یک جاذبه یاد نمی‌شود، بلکه دافعه‌ای است شرم‌آور که برای پادشاه اسپانیا هم سرشکستگی به بار می‌آورد و اخراج از مسئولیتی که دوستش داشت ... 

ادامه نوشته

کیسه‌های پلاستیکی که در جنگل‌های تالش نازایی را از بین می‌برند!

    اینجا در امام‌زاده 9 ساله، گهواره‌هایی پلاستیکی بر شمشادهای در حال انقراض هیرکانی آویزان هستند که نذردهندگان را به آرزوی‌شان می‌رسانند! چگونه؟ این 9 تصویر را ببینید تا پاسخ پرسش‌تان را دریابید ...

درج نظر

وقتی که محمد علی نجفی بر خلاف عادل فردوسی‌پور دست رد به سینه یوز در برزیل نمی‌زند!

    پیشنهاد حضور یوز در آوردگاه جام جهانی فوتبال برزیل، با حمایت جانانه‌ی رییس سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، قوت بیشتری می‌گیرد؛ آن هم در حالی که عادل فردوسی‌پور آشکارا حاضر نشد تا ماجرای یوز را به ۹۰ بکشاند! یادداشت پیش رو، شرح این دو رخداد شیرین و تلخ است …
ادامه نوشته

با زن بیوه کن های هیرکانی آشنا شوید!

  تصاویری را که در این یادداشت می‌بینید، حاصل سفری است به جنگل‌های تالش در غرب استان گیلان؛ سفری که در آن با اصطلاحی عجیب روبرو شدم که هیزم‌شکنان و درخت‌افکنان به برخی از تنه‌های جامانده از تعرض اطلاق می‌کردند ...

ادامه نوشته

هفت خطای فاحش علمی در یک مستند تلویزیونی با حضور دکتر پرویز کردوانی!

نقطه 56 متر در لوت نداریم!

    دکتر پرویز کردوانی را اغلب دوستداران طبیعت، به ویژه فعالین در حوزه‌ی کویر و بیابان می‌شناسند. در حقیقت شاید او در شمار مشهورترین چهره‌های علمی کشور در نزد عوام باشد که بیشترین حضور رسانه‌ای را هم داشته و در برابر دوربین و میکروفن بسیار راحت‌ است، آنقدر که انگار دارد در کلاس درسش با دانشجویان پرشمارش، آن هم اغلب با زبان طنز - گفتگو می‌کند. با این وجود، برخی از اندیشه‌ها و آرای ایشان مخالفانی بس جدی، به ویژه در بین خاک‌شناسان، بوم‌شناسان، اقلیم‌شناسان و بسیاری از دوستداران محیط زیست دارد، به نحوی که تاکنون مناظره‌هایی جدی بین نامبرده و گروه‌های مورد اشاره از جمله نگارنده صورت گرفته است. پیشنهاد جنجالی ایشان برای قطع امید از احیای دریاچه ارومیه، شاید واپسین اختلاف نظر جدی نگارنده با دکتر کردوانی باشد که منجر به ارایه‌ی چندین و چند یادداشت شده و البته به زودی، پاسخی دیگر هم به تازه‌ترین راهکار ایشان برای مختومه اعلام کردن پرونده نجات ارومیه ارایه خواهم کرد. اما تا آن زمان، انتشار یادداشت بهمن ایزدی در خبرگزاری مهر در پاسخ به لغزش‌های آشکار علمی دکتر کردوانی در یک مستند تلویزیونی مربوط به بیابان لوت، سبب آفرینش نوشتار پیش رو در خبرآن لاین شده است ...

درج نظر

روزی که همه ی شکارچی‌ها آمده بودند!

    چندی پیش به دعوت دکتر کیخا - معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست - به تالار سرو در پارک پردیسان رفتم تا در نشستی شرکت کنم که موضوعش "شکار" بود. قرار بر این شد که برای رعایت بی طرفی و احترام به حق همه، مدیریت نشست و تنظیم وقت حاضرین با اسدالله افلاکی، دبیر صفحه محیط زیست روزنامه همشهری باشد. نکته‌ی عجیب اما آن بود که نوبت به سخنان هر فردی که می‌رسید، وی پیوسته و تماماً در مدح شکار سخنرانی کرده و از مزایای بی‌شمارش در حفظ طبیعت و افزایش درآمد کشور سخن می‌راند! من مانده بودم که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ از هومن جوکار پرسیدم که چرا هیچ مخالف شکاری در این جمع حضور ندارد؟ گفت: ما علاوه بر شما از آقایان دکتر اسماعیل کهرم و دکتر ناصر کرمی هم دعوت کرده بودیم تا در این نشست حاضر شوند که متأسفانه هیچکدام نیامدند. هر چند که حتا اگر آنها هم می‌آمدند، تناسبی بین شرکت‌کنندگان وجود نداشت.

یازدهم تیر 1392 - تالار سرو

    یک نکته جالب دیگر این مراسم، سخنان جناب اینانلو بود که در همان ابتدا گفت: می‌دانم که امروز با گفتن این سخنان، آقای درویش را از خودم دلخور خواهم کرد و البته من از دلخوری آقای درویش می‌ترسم!

    به هر حال، باز هم گلی به جمال اینانلو! چون بقیه که ظاهراً نگرانی‌ای از بابت دلخوری درویش نشان ندادند!!

    ممنون از اسدالله افلاکی که باز معرفت به خرج داد و وقت 5 دقیقه‌ای‌اش را در اختیار من قرار داد تا در مجموع به میزان 10 دقیقه، پاسخ 150 دقیقه سخنان موافقان شکار که جملگی از شکارچیان قدیمی کشور بودند، را بدهم.

    مشروح این نشست و گفتگوهای طرح شده در آن به همراه پاسخ‌های نگارنده به ایشان را می‌توانید در خبرگزاری مهر و روزنامه همشهری مطالعه فرمایید تا بدانید چرا هنوز عده‌ای در این مملکت با افتخار از این که شکارچی نامیده شوند، احساس غرور می‌کنند؟!

درج نظر

انگیزه ی شما برای پاکسازی طبیعت چیست؟

    هفته نامه تجارت فردا در تازه ترین شماره‌اش که 29 تیرماه 1392 منتشر شده است، پرونده‌ای را گشوده در باره فعالیت داوطلبانه‌ی گروهی از ایرانیان به نام رفتگران طبیعت. گروهی که به همت کاظم نجاریون و همفکرانش در 28 خرداد 1391 اعلام موجودیت کردند و اینک با رشدی حیرت انگیز در تمامی 31 استان کشور شعبه داشته و فعالیت می‌کنند.

محمد درویش و زهرا کریمی

    راز و رمز این موفقیت و همراهی در چیست؟ چگونه است که در این وانفسای گرانی و تورم و تنگناهای جورواجور و همه یه جورایی ناجور ِ اجتماعی/سیاسی و اقتصادی، این گروه اینگونه و پرشتاب ره صدساله را یک شبه طی کرده است؟

    اصلاً به زبان رایج علم اقتصاد، چنین حرکت‌هایی چگونه معنا می‌یابد و از منظر دانش نورو اکونومیک - neuroeconomics - چگونه قابل تفسیر است؟ موضع حاکمیت در برابر چنین حرکت‌هایی چگونه باید باشد؟ به ویژه آن که آنها اغلب به مدد شبکه‌های اجتماعی فراخوان داده و برای پاکسازی طبیعت به دور هم جمع می‌شوند؛ شبکه‌هایی که اغلب آنها در ایران با نگاهی تردیدآمیز نگریسته شده و باید برای ورود به آن از شکننده‌های حصارهای مجازی بهره برد!

    اینها و بیشتر از اینها را می‌توانید از صفحه‌ی 77 تا 83 چهل و نهمین شماره مجله تجارت فردا بیابید و بخوانید. نگارنده هم به همراه یک استاد دانشگاه و اقتصاددان به نام سرکار خانم دکتر زهرا کریمی در میزگردی به همین بهانه شرکت کرده و در آن به پرسش‌های محمّد طاهری و ندا گنجی پاسخ دادم.

درج نظر

آشنایی با یک پری پیکر 10 میلیون دلاری در خراسان شمالی!

    پیچ در پیچ است و پرهیبت ... ابتدا و انتهایش چندان آشکار نیست ... مردم سرانی او را نظر کرده می‌دانند و مصطفی خوشنویس می‌گوید: در شمار پنج موجود زنده‌ی ایرانی است که بیشتر از بقیه بهار را تجربه کرده‌اند.

    من اما عاشق وسعت، عیار و شدت چسبیدنش به خاک هستم، عاشق شبکه‌ی تودرتو و گسترده‌ی ریشه‌هایش و عاشق سایه‌ای که از قبل از تولد کوروش بزرگ بر سرزمین ایران در گلول و سرانی می‌داده و اینک هم بی‌منت می‌دهد ...

    آیا تعیین قیمت 10 میلیون دلار برای چنین بانویی، آتش زدن به مال نیست؟!

    قصه‌اش را امروز در وبلاگ نخبگان نوشته‌ام ... شما هم می‌توانید آن یادداشت را با عنوان: اگر به شیروان می‌روید، دیدن این پری پیکر یگانه را از دست ندهید! در همانجا بخوانید و برای تداوم سلامتی‌اش خداوند را سپاس گویید.

درج نظر

کدامیک مصیبت است جناب استاندار فارس؟!

    نوشتار پیش رو در صدد طرح یک پرسش ساده است؛ این که چرا اغلب در عالی‌ترین سطوح حکومتی هم ابتدایی‌ترین موازین، راهبردها و آموزه‌های محیط زیستی نه تنها درک نمی‌شود، بلکه با آنها به دیده‌ی موانع سد راه توسعه برخورد می‌گردد! مشکل از کجاست هموطن عزیز من؟

مصیبت واقعی چیست؟

وقتی که محمدی زاده ، صادق خلیلیان را شرمنده می‌کند!

شرح این شرمندگی را در خبرآن لاین بخوانید ...


درج نظر

در ستایش کهن سال ترین بانوی سبزپوش ایران در شهرستانک!

    اعتراف می‌کنم که این بانوی سبزپوش را نه فقط دوست دارم و نه هرگاه که مجالش را بیابم، نوازشش می‌کنم! بلکه هماره ستایشش کرده و خواهم کرد ...

کهنسال ترین موجود زنده ایران

    ما باید قدر حضور این گنجینه‌های سبز و پری پیکر طبیعت ایران را که چون جعبه‌های  سیاه و پری دار هواپیما، حامل همه‌ی رخدادهای غیرقابل دسترسی هستند که در گذشته‌هایی دور به وقوع پیوسته، بدانیم و روی سر خود بگذاریم‌شان.

    تازه ترین یادداشتم در خبر آن لاین، شرح این دلدادگی است ...

درج نظر

ادامه نوشته

در ستایش درختی که در ایران نظیر ندارد!

    چند بار تاکنون به سراغش رفته‌ام ... نه! درست ترش آن است که هربار گذرم به نوشهر می‌افتد، زیارتش می‌کنم! قصه‌ی این شیدایی شاید برگردد به پاییز سال 1368، زمانی که به همراه شادروان دکتر کریم جوانشیر و همکلاسی‌هایم در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، راهی باغ گیاه‌شناسی نوشهر شدیم تا یک واحد عملی درخت شناسی را در حضور این آیه‌های زیبای خلقت که شمار تنوع‌شان در آن پردیس پرشکوه از 1400 گونه می‌گذشت، اصطلاحاً پاس کنیم ... 

    وقتی چشمم به جمالش افتاد، در فکر فرو رفتم ... به نظر یک پهن برگ بود، اما برخلاف دیگر همتایانش خبری از خزان در آن مشاهده نمی‌شد و برگهایش همچنان در آن باغ رنگی پاییزی، سبزِ سبز بود! چرا؟ کنجکاوی‌ام وقتی بیشتر شد که نزدیکش شدم و لمسش کردم! زیرا دریافتم که انگار اطراف درخت به جای پوست، با چوب پنبه محافظت شده است ...

    این بود که به سراغ استاد عزیزم، جوانشیر دوست‌داشتنی رفتم که به دلیل سیمای ظاهری و نوع موهای انبوه و اغلب آشفته‌اش به بتهوون دانشکده مشهور بود تا برایم از راز این درخت یگانه بگوید ... در ختی به نام بلوط چوب پنبه یا Quercus suber L.

    یادداشت اخیرم در وبلاگ نخبگان خبرآن لاین با عنوان: چهار تصویر از درختی که در ایران همتا ندارد، شرح دانستگی‌هایم از درختی است که هنوز هم در ایران، همتایی ندارد و همچنان یگانه مانده است بی هیچ امید تکثیری! درست مثل درنای دوست‌داشتنی و تنهای سیبری که هفت سال است زمستان‌هایش را در تالاب فریدون‌کنار می‌گذراند و جفتی ندارد!

    با این امید که یاد و نام بزرگانی چون کریم جوانشیر را همواره گرامی بداریم و یادمان نرود که مجموعه‌هایی چون باغ گیاه‌شناسی نوشهر با خون دل فرزانگانی چون او دوام و قوام یافته است ...

درج نظر

این تصویر صفحه نخست فرهیختگان است!

صفحه نخست فرهیختگان در 9 اردیبهشت 1392

    فرهیختگان، نام روزنامه‌ای است که ظاهراً توسط دانشگاه آزاد اسلامی حمایت مالی می‌شود و بیشترین دایره‌ی نفوذ و مخاطبانش را هم در بین دانشجویان و اساتید دانشگاهی دیده است. از همین رو، نام فرهیختگان را بر روی خود نهاده تا از همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطب عام روشن کرده و نشان دهد که به قواعد بازی در حوزه‌ی ژورنالیسم زرد – عامدانه – پایبند نیست. با همین رویکرد هم بیش از هزار شماره تاکنون منتشر کرده و خوشبختانه دوام آورده است ...


ادامه نوشته

آف - رُد کاران عزیز! آیا راهی بهتر از سوهانک برای تخلیه هیجان نیست؟

    دامنه‌های جنوبی البرز در جایی که دیواره‌های شمالی بزرگترین منزل کشور در پایتخت ایران را سامان داده‌اند، روزگار خوشی ندارند ... این را البته همه می‌دانند؛ چرا که روزگاری طولانی است که فشار بیش از حد دام، تغییر شتابان کاربری، پیدایش قارچ گونه‌ی برج‌های عجیب و غریب، فعالیت‌های معدنی، مسیرهای پرتردد راهپیمایی‌های گروهی و انباشت زباله، پیدایش مراکز قد و نیم قد فروش مواد غذایی و سرانجام به هم خوردن نظام آب‌شناختی و پیکرشناسی آبراهه‌ها و رودخانه‌ها از جمله دلایلی است که سبب شده تا لمس بوی واقعی طبیعت البرز در دامنه‌های شمالی پایتخت، هر روز نامحتمل‌تر از روز قبل شود ...

ادامه نوشته

میلکی ؛ آبادبومی دوست داشتنی که هیچ ندارد!

    چندی پیش سفری به باختری‌ترین بخش از استان هرمزگان، هم‌جوار با استان بوشهر داشتم. سرزمینی که هفت سال است آن را پارسیان می‌نامند، اما نام قدیمی و مشهورترش، همچنان گاوبندی است. یکی از روستاهای این منطقه به نام میلکی، توجهم را جلب کرد. با نگاهی به معماری نسبتا اشرافی سازه‌ها و مساجد این روستا، تن‌پوش مرتب و شیک اهالی و تمیز و منظم بودن معابر عمومی و مبلمان محیطی آن دریافتم که میلکی نمی‌تواند مانند اغلب روستاهایی باشد که در بسیاری از مناطق کشور به واسطه کارم تاکنون دیده‌ام و پس از بررسی‌های دقیق‌تر، دریافتم که حدسم درست بوده است ...

ادامه نوشته

تصاویری از زباله‌های نوروزی در زاگرس!

     تاکنون همواره از میزان رو به افزایش تراکم و انباشت زباله به عنوان یکی از مهم‌ترین آفت‌ها و تهدیدهایی که حیات رویشگاه هیرکانی در شمال کشور را به خطر انداخته، یاد می‌شده است؛ مؤلفه‌ای که ناشی از تمایل شتابان هموطنان، برای گذران اوقات فراغت و تعطیلات آخر هفته، نوروزی و تابستانی خویش در نوار باریک و سبز مناطق ساحلی گلستان، مازندران و گیلان است.قصه‌ی پرغصه‌ی بسیاری از مناظر نازیبا و متعفن امروز در کلاردشت، دامنه‌های تنکابن، علی‌آباد کتول، نور، سلمان‌شهر، ماسوله، لاهیجان، رامسر، مرزن‌آباد، بوجاق، انزلی و ... مؤید همین واقعیت بوده و حاصل آن، در شمار زشت‌ترین چشم‌اندازهایی است که روزگاری از آنها با عنوان پاره‌هایی از بهشت در شمال کشور یاد می‌شد ... 

ادامه نوشته

مانی میرصادقی مهمان هشتادمین برنامه محیط زیستی طلوع

    فردا در طلوعی دیگر از طولانی‌ترین برنامه‌ی محیط زیستی تلویزیونی جام جم که تاکنون 79 قسمت آن پخش شده است، به سراغ یکی از مطرح‌ترین مستندسازان طبیعت گرای کشور می‌روم که از قضا خود، درس محیط زیست خوانده و متخصص این حوزه هم محسوب می‌شود ... 

ادامه نوشته

داستان یک سفر علمی ناب به قلب بکر لوت در طلوع 75

ماجرای سفر به لوت

    فردا از ساعت 8 صبح در شبکه چهارم سیما، در طلوع هفتاد و پنجم به لوت سلام می‌دهیم؛ زیباترین، اسرارآمیزترین، بکرترین، گودترین و سوزان‌ترین دشت خاموش ایران که البته انگار زیاد هم خاموش نیست! در برنامه فردا، بهمن ایزدی،  رئیس هیات مدیره کانون سبز فارس به همراه دکتر ناصر مشهدی، معاون مرکز تحقیقات بین المللی بیابان دانشگاه تهران و مهندس جعفر صبوری، کارشناس سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور، مهمان ما هستند تا از دستاوردهای یکی از مهیج‌ترین و بیادماندنی‌ترین سفرهای علمی‌// تحقیقاتی خویش به ژرفای لوت سخن بگویند.  شماره پیامک 3000044 همچنان پل ارتباطی برنامه با شما خوبان است ...

ادامه نوشته

سیمای منابع طبیعی و آبخیزهای ایران

    عنوان این یادداشت، نام کتابی است که اخیراً به همت سیّد عطا رضایی و توسط انتشارات سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور منتشر شده است. این کتاب در هفت فصل کوشیده است تا چهره‌ای مجمل از دارایی‌های موجود در حوزه منابع طبیعی کشور را به نمایش نهد. نویسندگان این مجموعه به ترتیب فصول ارایه شده عبارتند از: سیّد عطا رضایی، خسروثاقب طالبی، مرتضی ابراهیمی رستاقی، نگهدار اسکندری، فاطمه مهدوی، محمّد خسروشاهی، محمّد درویش، روزبه اجلالی، محمّدرضا شجاعی و سیّد محمّد حسین لباسچی.

    همان طور که اشاره شد، نگارنده نیز در نگارش فصل چهارم (بیابان‌های ایران) و فصل ششم (امکانات اقتصادی سرزمین‌های خشک ایران) از این کتاب مشارکت داشته است.

    کتاب حاضر به قیمت 150 هزار ریال و توسط نشر پونه به شماره تلفن: 77605798 قابل تهیه است. همچنین، برای اطلاعات بیشتر، می‌توانید مستقیماً با آقای دکتر سیّد عطا رضایی با شماره همراه: 09122979706 در تماس باشید.

    خوشحال می‌شوم تا دیدگاه‌های شما خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی را در باره محتوای این کتاب 304 صفحه‌ای، به ویژه فصول چهارم و ششم آن بدانم.


درج نظر

قدر قدیمی‌ترین ساکن کیش را بدانیم

    جزیره‌ کیش بی شک یکی از زیباترین جزایر مرجانی جهان است که اگر به درستی مدیریت و توانمندسازی شود، می‌تواند به یکی از گرانیگاه‌های بی‌رقیب گردشگری – دست کم - در آسیای جنوب باختری بدل شود. حضور سالانه صدها هزار گردشگر داخلی و چند هزار گردشگر خارجی در این جزیره زیبا - و به رغم همه‌ لکنت‌های تحمیلی که در این حوزه وجود دارد - نشان می‌دهد که ارزش‌های زیباشناسانه این سرزمین سبز در دل نیلی خلیج فارس، ناهمتاست. تراکم گردشگاه‌ها، رستوران‌ها، مراکز خرید و هتل‌ها، در هیچ جای ایران به گرد جزیره 9150 هکتاری کیش نمی‌رسد؛ واقعیتی که آشکارا نشان می‌دهد: عزم مدیریت حاکم بر گردشگری طبیعی و تفریحی کشور هم، به درستی کیش را به عنوان یکی از قطب‌های عمده به منظور نیل به اهداف سند چشم‌انداز 20 ساله ایران در نظر گرفته است. 
    با این وجود و به رغم چنین جایگاه راهبردی که کیش از آن برخوردار است، متأسفانه به نظر می‌رسد توجه به برخی ملاحظات محیط زیستی در این جزیره نادیده گرفته شده و یاکم‌رنگ دیده می‌شود. کیش می‌تواند یکی از پایلوت‌های استحصال انرژی خورشیدی باشد. فرآیند دفن زباله در این جزیره، می‌تواند از شیوه‌ی کنونی و سنتی‌اش تغییر کرده و سازوکارهای بازیافت زباله و نیز تولید انرژی از پسماند غیر قابل استفاده آن، در دستور کار قرار گیرد. فرهنگ‌سازی و ارتقای آگاهی‌های گردشگران به توانمندی‌ها و جذابیت‌های طبیعی کیش می‌تواند به شیوه‌هایی جذاب و کاربردی در دستور کار تورهای گردشگری این جزیره قرار گیرد. متأسفانه حتا در ایام جشنواره تابستانی کیش که هزینه‌های گزافی هم برایش به مصرف می‌رسد، کمترین توجه به ظرفیت‌سازی محیط زیست معطوف نشده است.

    و شاید نماد همه‌ی این بی‌توجهی‌ها را بتواند در قدیمی‌ترین موجود زنده این جزیره، یعنی همان درخت مشهور لور یا انجیر معابد در جنب شهر تاریخی حریره دانست. درختی که دست‌کم 500 سال از عمرش می‌گذرد و به نماد سبز جزیره کیش بدل شده است، اما چندسالی است که به دلیل ازدحام بیش از حد در اطراف این درخت، شکستن برخی از سرشاخه‌ها، یادگاری نویسی و بالارفتن از شاخه‌های آن برای گرفتن عکس، توان زیست‌پالایی این درخت به شدت کاهش یافته و آثاری از خشکیدگی در آن بروز کرده است.

    به نظر می‌رسد، ضمن فرهنگ‌سازی در این حوزه در غالب انتشار و ارایه بروشور به گردشگران، باید محدوده‌ای به عرض دومتر در اطراف این درخت، حفاظت شده اعلام گردد تا هم خاک اطراف آن بیش از حد نفوذناپذیر و فشرده نشود و هم از تماس لمسی گردشگران با این درخت ارزشمند جلوگیری گردد تا مجدداً بتوان شاهد بالندگی و شادابی دوباره آن بود. زیرا، بی‌شک، درخت سبز کیش، یکی از نمادهای این جزیره مشهور خلیج فارس است که باید تحت هرشرایطی آن را حرمت نهاد و حفظ کرد.

 

این یادداشت، در صفحه هفت از شماره امروز روزنامه آرمان هم منتشر شده است.


درج نظر