وقتی عملکرد آمازون چنین نزول کرده، تکلیف هیرکانی دیگر روشن است! نیست؟

بنا به يك بررسي پژوهشي جديد - که نتایج آن در شماره ۶ مهر #گاردین منتشر شده - جنگلهاي باراني تا آن اندازه كيفيت خود را از دست داده اند كه بجاي كاهش انتشار كربن، خود به يك منبع اصلي انتشار كربن تبديل شده اند! اين بررسي بر نياز فوري براي حفاظت و احياي آمازون و مناطق مشابه تأكيد فراوان دارند. پژوهشگران مناطقي جنگلي را در آمريكاي جنوبي، آفريقا و آسيا - آنجا كه تاكنون تصور مي رفته نقشي كليدي در جذب گازهاي گلخانه اي داشته باشند- يافته اند كه اكنون بنا بر محاسبات سالانه TG٤٢٥- teragram (١٠ به توان ١٢) كربن انتشار مي دهند؛ رقمي بيشتر از آنچه كه از ترافيك در ايالات متحده تولید مي شود! اين رقم به مراتب بيش از آن است كه در گذشته تصور مي شده و فشار بيشتري را موجب مي شود. نگارندگان گزارش مي گويند كشف آنها - منتشر شده در #ژورنال_Science روز گذشته - مي بايست سياستگذاران را بشدت تكان دهد و به تغيير و ترميم عملكردهايشان وادارد.
آلساندرو باكيني، يكي از پژوهشگران اصلي اين بررسي از مركز تحقيقاتي Woods Hole، دانشگاه بوستون، مي گويد: "اين نشان مي دهد كه ما نمي توانيم راحت بنشينيم و منتظر شويم. جنگلها آن كاري را انجام نمي دهند كه ما فكر مي كرديم. درختان مانند هميشه كربن را از نیوار -اتمسفر - جذب مي كنند، اما حجم جنگل ديگر آن اندازه كافي نيست تا مقدار انتشار كربن را جبران كند." این پژوهش از همه بررسي هاي پيشين در اندازه گيري عواقب آسيب و تنزل كيفيت (جنگلها)فراتر رفته- كاهش تراكم درختان و از بين بردن تنوع زيستي در زير يك پوشش حفاظتي ظاهري؛ معمولا در نتيجه قطع "انتخابي" درختان، آتشسوزي، خشكسالي و شكار. اين مي تواند زيست توده را تا ٧٥٪‏ كاهش دهد. اما براي ماهواره ها نظارت بر از بين بردن جنگلها كار دشواريست، زيرا با نگاه از بالا پوشش (سايبان) جنگلي دست نخورده بنظر مي رسد، به رغم آنكه در زير تقليل پيدا كرده. براي بدست آوردن داده هاي دقيقتر، پژوهشگران داده هاي ماهواره اي از ١٢ سال را با تحقيقات ميداني تركيب كرده اند و در نتيجه به مقدار انتشار خالص كربن در هر قاره رسيده اند. آمريكاي لاتين-خانه آمازون، بزرگترين جنگل دنيا-مسئول نزديك به ٦٠٪‏ از كربن منتشر شده از طريق جنگلهاست، درحاليكه ٢٤٪‏ از آفريقا و ١٦٪‏ از آسيا منجر مي شود. روي هم رفته، كربن بيشتري از طريق تنزل كيفيت و اختلال در جنگلها منتشر مي شود تا جنگلزدايي. پژوهشگران تأكيد دارند كه اين شرايط هم نگران كننده است و هم يك فرصت، زيرا اكنون مي توان مناطق متأثر را شناسايي و دوباره احيا كرد، پيش از آنكه آنها براي هميشه بكلي ناپديد شوند.
وِين واكر، یک پژوهشگر ديگر از این تیم مي گويد: "پيش از اين ما مي دانستيم كه تنزل كيفيت يك مشكل است، اما نمي دانستيم كجا و تا چه اندازه. اين آسانتر است كه ما از اين مشكلات نام ببريم، زماني كه هنوز مقداري از جنگلها باقي مانده اند. در اينراه حفاظت از جنگلهاي بكر و دست نخورده با تراكم بالاي كربن ارجحيت دارد و موثرترين روش براي اينكار "حمايت از حق مردم بومي براي داشتن زمين است." شوربختانه بسياري دولتها كه قلمرو آنها زيستگاه جنگلهاي گرمسيري است، در مسير مخالف حركت مي كنند. براي نمونه در برزيل و كلمبيا، سرعت جنگلزدايي در سال گذشته شدت پيدا كرده. آلساندرو باكيني كه يك پسر دو ساله دارد، اضافه مي كند: "وقتي كه به ارقام روي نقشه، آنجا كه اين تغييرات صورت مي گيرند، نگاه مي كنم، شوكه مي شوم. فرزند من احتمالا بسياري از اين جنگلها را نخواهد ديد؛ با چنين روند تغيير، جنگلها ديگر وجود نخواهند داشت." اما او مي گويد اين ارقام مي بايست ما را به عمل وادار كنند: "ما مي بايست ديد مثبت خود را حفظ كنيم و جنگلهاي گرمسيري را دوباره ترميم كنيم. تا آنجا كه به تكنيك كاهش كربن مربوط مي شود، اين كار دشواري نيست و نسبتا مقرون به صرفه. ما همه مي دانيم كه چگونه از پايداري جنگلها محافظت كنيم."

‏🔵 خواننده عزیز مهار بیابان زایی!
اینکه اعلام می شود دستکم ۳۰۰ هزار هکتار از قلمرو رویشگاه #هیرکانی در شمال کشور را از دست داده ایم، البته بسیار ناگوار است؛ اما ناگوارتر آنکه نیمی از ۱.۶ میلیون هکتار جنگل باقیمانده هم عملاً مخروبه شده و فقط ظاهری سبز دارد! غم انگیز است که در چنین شرایطی حتی یک سوم ۸۰ میلیارد تومان هزینه سال نخست اجرای #طرح_تنفس هم پرداخت نمیشود؛ آن هم در شرایطی که برای ساخت شش سد شفارود، پل رود، هراز، لفور، گلورد و لاسک، بیش از ۵۰ برابر این رقم پرداخت می شود! و غم انگیزتر آنکه مجموع این شش سد نمی توانند به اندازه تولید سالانه آب توسط هیرکانی، یعنی ۴ میلیارد متر مکعب، آب تنظیم کنند!

مهم ترین تهدید منابع طبیعی کشور چیست؟

 امروز - 3 مرداد 1392 - در صفحه 14 روزنامه اطلاعات گزارشی منتشر شده که در آن هومان خاکپور و نگارنده کوشیده‌اند تا به مهم‌ترین دلایل شتاب تخریب در عرصه‌های منابع طبیعی، به ویژه رویشگاه‌های جنگلی هیرکانی و زاگرس بپردازند ...

ادامه نوشته

تصاویری از زباله‌های نوروزی در زاگرس!

     تاکنون همواره از میزان رو به افزایش تراکم و انباشت زباله به عنوان یکی از مهم‌ترین آفت‌ها و تهدیدهایی که حیات رویشگاه هیرکانی در شمال کشور را به خطر انداخته، یاد می‌شده است؛ مؤلفه‌ای که ناشی از تمایل شتابان هموطنان، برای گذران اوقات فراغت و تعطیلات آخر هفته، نوروزی و تابستانی خویش در نوار باریک و سبز مناطق ساحلی گلستان، مازندران و گیلان است.قصه‌ی پرغصه‌ی بسیاری از مناظر نازیبا و متعفن امروز در کلاردشت، دامنه‌های تنکابن، علی‌آباد کتول، نور، سلمان‌شهر، ماسوله، لاهیجان، رامسر، مرزن‌آباد، بوجاق، انزلی و ... مؤید همین واقعیت بوده و حاصل آن، در شمار زشت‌ترین چشم‌اندازهایی است که روزگاری از آنها با عنوان پاره‌هایی از بهشت در شمال کشور یاد می‌شد ... 

ادامه نوشته

چرا به جنگل‌های ایران باید مجال تنفس دهیم؟

    هیچ رویشگاه جنگلی در هیچ یک از قاره‌های جهان را نمی‌توان یافت که قدمتش به حدود یک میلیون سال برسد. با این وجود، در نوار ساحلی شمال ایران، رویشگاهی وجود دارد به نام هیرکانی که بیش از یک میلیون سال از حضورش در دامنه‌ها و دشت‌های البرز شمالی می‌گذرد. این یعنی: بوم‌سازگان (اکوسیستم) پیچیده و متنوع حاضر در استان‌های گلستان، مازندران و گیلان، صدها هزار سال پیش از ظهور و ماندگاری جوامع انسانی و ابداع دانشی به نام علم مدیریت جنگل، ساز و کار ماندگاری و پایداری را آموخته بودند، حتا بهتر از هر جنگل دیگری در هر نقطه‌ای در کره‌ی خاک. چرا که همچنان این یگانه یادگار جنگل‌های زمین از دوران سوم زمین‌شناسی، توانسته بیش از 410  گونه اندمیک خاص ايران و 280 گونه اندميك هيركاني را در خود جای دهد و در مجموع پذیرای 3200 گونه‌ی گیاهی باشد. پرسش این است که جنگل‌های هیرکانی ایران، چگونه توانستند از دام سرمای مهلک زمین در عصر یخبندان به میزان منفی 45 درجه سانتیگراد رهایی یابند، اما از دام موجود دوپایی به نام انسان، نه؟! 

    و چگونه است که اینک روند شتابناک مرگ این فسیل‌های زنده‌ی گیاهی در وطن این گونه نگران‌کننده سرعت گرفته است؟

    یادمان باشد که مجموع مساحت جنگل‌های هیرکانی ایران به دو میلیون هکتار هم نمی‌رسد و حتا اگر به این رقم، مساحت دیگر رویشگاه‌های جنگلی کشور در ارسباران، زاگرس، توران و سواحل خلیج فارس و دریای عمان را هم بیافزاییم، حتا به دو درصد مساحت رویشگاه 700 میلیون هکتاری همسایه شمالی‌مان (روسیه) هم نخواهد رسید. با این وجود، همه‌ی راه‌ها و همه‌ی نگاه‌ها در هیرکانی به برداشت چوب و تأمین علوفه برای دام ختم می‌شود! چرا؟ آیا این بدترین بدسلیقگی نیست که چنین رویشگاهی را صرفاً چون یک چراگاه یا کارخانه چوب بنگریم؟

    یادمان باشد که در طول نیم قرن اخیر، به گفته‌ی رییس انجمن علمی جنگلبانی ایران، موجودی حجمی جنگل‌های باستانی شمال کشور به نصف کاهش یافته است و در همان حال، دست کم سیصد هزار هکتار از رویشگاه راهبردی‌مان در باختر وطن (زاگرس) را از دست داده‌ایم، به نحوی که اینک برای رسیدن به شرایط ماقبل تخریب، دست کم به 150 سال زمان نیاز داریم.

    در چنین شرایطی است که طرح 10 ساله تنفس جنگل در بین کارشناسان و پژوهشگران این حوزه جان می‌گیرد و بسیاری را بر این باور می‌رساند که هر چند، دانش مدیریت جنگل و علوم وابسته به آن، می‌توانند سپری حفاظتی برای دوام جنگل‌ها به شمار آیند؛ اما از آنجا که سازمان متولی و اجرا کننده این شگرد و دانش روز، از جایگاه و اختیارات و وزن درخور در مقایسه با دیگر بنگاه‌های اقتصادی قدرتمند کشور برخوردار نیست، عملاً حاصل این رؤیارویی نابرابر به سود مافیای تجارت چوب و رونق بازار دلالی در این حوزه تمام می‌شود.

    به عنوان شاهد می‌توان به برآیند ابزاری به نام "نشانه‌گذاری" در وضعیت جنگل‌های شمال اشاره کرد که به گفته‌ی دکتر هادی کیا دلیری،  به جای الگو گرفتن از طبیعت، از اقتصاد حاکم بر بازار سنتی الگو گرفته شده و نیاز دلالان چوب بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. افزون بر آن، واژه "به گزینی" به جای "تک گزینی"،  مد نظر متولیان طرح‌های جنگلداری بوده که حاصلش البته فاجعه بار شده است.

    به هر حال، در خوشبینانه‌ترین حالت، هم‌اکنون حدود یک و نیم برابر بیشتر از ظرفیت تولید سالانه چوب در جنگل‌های هیرکانی که رقم آن کمتر از 4 میلیون متر مکعب است، دارد از این رویشگاه چوب برداشت می‌شود؛ وضعیتی که در زاگرس به مراتب غم‌انگیزتر است و اگر نتوانیم جلوی آن را بگیریم، باید بپذیریم که بدهکاری بوم‌شناختی سرزمین ایران به مرحله‌ای خواهد رسید که دیگر هیچ بانکی توانایی جبران رقم تراز منفی آن را ندارد.

درج نظر