سخنان شگفت‌آور ستار محمودی و چراغ سبز دوباره به سدسازی در کشور!

    روز گذشته، ستار محمودی، قائم مقام وزیر نیرو در کارگاه آب و رسانه در نیروگاه طرشت، گفت: اگر از ظرفیت رسانه‌ها به خوبی استفاده کنیم به راحتی می‌توانستیم در خصوص سدسازی با جامعه سخن بگوییم.
    وی افزود: ارتباط نداشتن با رسانه‌ها باعث شده عده ای بگویند سدسازی خوب است و عده‌ای بگویند نه سدسازی اقدامی نادرست است. پس مدیران آب باید توجه کنند که باید ادبیات مشترک داشته باشند و از دادن آمارهای مختلف خودداری کنند.
وی اظهار داشت: در طی هفته‌های گذشته متأسفانه در بسیاری از نقاط کشور شاهد وقوع سیل‌های مخرب بودیم در همین مدت از بسیاری از نهادها و حتی مراکز علمی با وزارت نیرو تماس گرفتند که چرا به اندازه کافی سد ساخته نشده است؟!
    ستار محمودی در حالی به همکاران ارشد خود در وزارت نیرو توصیه می‌کند که ادبیات مشترک داشته و آمارهای مختلف ارایه نکنند که به نظر می‌رسد تیغ تیز انتقادهای وی، قبل از همه متوجه خودش باشد! چرا که او در همین 23 مهرماه و در جریان برگزاری گردهمایی مدیران عامل شرکت‌های آب منطقه‌ای کشور در ارومیه، سخنان تندی را بر زبان آورد که یکی از پایگاه‌های اطلاع‌رسانی وابسته به همین حوزه یعنی نیرو نیوز، با این تیتر به استقبال سخنان ستار محمودی رفت: «انتقاد بی سابقه یک مدیر ارشد وزارت نیرو از روند سدسازی‌ها در گذشته» وی صراحتا در آن گردهمایی گفت: «برگزاری مسابقه سدسازی در گذشته عامل مهم وجود پروژه‌های نیمه کاره بسیار زیاد در بخش آب کشور است.»
    برای اینکه میزان تبسم خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی کامل شود، باید یادآوری کنم که فرد بعدی مورد نظر جناب قائم‌مقام وزیر نیرو که باید ظاهراً توصیه ایشان را رعایت کنند، از قضا خود حمید چیت چیان، رییس مافوقش است که در تیتر نخست روزنامه‌های 16 شهریور 1394 پایتخت، این جمله وی خودنمایی می‌کرد: پایان عصر سدسازی! سیاستی که رسماً آن را اعلام کرد و مورد استقبال گسترده دوستداران محیط زیست قرار گرفت؛ به ویژه که چیت چیان به این هم بسنده نکرده و با اعلام خرید هر کیلو وات برق به قیمت 900 تومان از طریق استحصال انرژی‌های نو، عملاً آب پاکی را بر روی دست سوداگرانی که به بهانه‌ی ساخت سدهای برق‌آبی بیشتر، به دنبال جذب ریال‌های بیشتر بودند، ریخت. 

پارادوکس در وزارت نیرو

    فارغ از این ناسازه‌ها یا پارادوکس‌های دلپذیر بین سخنان مسوولین ارشد وزارت نیرو با یکدیگر و با خودشان!! چندی پیش شاهد انتقادهای تندتری از سوی دولتمردان پرنفوذ کابینه تدبیر و امید به روند سدسازی در کشور بودیم؛ انتقادهایی که شاید پرحجم‌ترین و مستدل‌ترینش را حسام‌الدین آشنا، رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری در جمع سدسازان مطرح کشور بر زبان راند و اعلام کرد: «هزاران انسان و صدها سکونت‌گاه در پروژه‌های سدسازی قربانی شده‌اند و ده‌ها سایت باستان‌شناختی به زیر آب رفته و در سدهای در حال ساخت تهدید شده‌اند.» حتی در همین راستا، اخیراً یکی از مقامات ارشد پژوهشکده باستان‌شناسی کشور در نشستی که به منظور بررسی مشکلات سد گتوند در مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری برگزار شده بود، اعلام کرد که جایی که سد گتوند ساخته و آبگیری شد، بیش از 400 سایت باستان‌شناسی را در دل خود مدفون کرد که برخی از آنها قدمتی بیش از هفت هزار سال تمدن داشتند!
    به راستی ما با سرمایه‌های بالقوه‌ی خود چه می‌کنیم؟! آیا اگر فقط به ارزش‌های تاریخی و رونق گردشگری فرهنگی کهن‌زادبوم‌هایی که قربانی سدسازی در کشور شدند، می‌پرداختیم، سود پایدارتری برای ایرانیان به ارمغان نمی‌آمد؟
    از این تأسف‌بارتر و البته خطرناک‌تر، پیوند دادن دوباره‌ی موضوع نخ‌نما شده‌ی مهار سیل‌ها و سدسازی است! به راستی با چه منطقی مدیران آب در کشوری که سومین مملکت سدساز دنیا لقب گرفته، همچنان می‌توانند بر طبل سدسازی بیشتر بکوبند؟
    آیا اصولاً مهار سیل را باید با سدسازی به انجام رساند یا با تمهیداتی چون ممانعت از تغییر کاربری اراضی، حفظ پوشش‌های مرتعی و جنگلی، عملیات آبخیزداری و آبخوانداری و بازگرداندن تعادل دام و مرتع که جملگی در شمار وظایف سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور است و نه وزارت نیرو. از این گذشته، اگر حریم بستر سیلابی رودخانه‌ها را رعایت می‌کردیم و در ساخت و سازهای خود به اصول حرفه‌ای پایبند می‌ماندیم، آیا اینک و همچنان باید سیل‌ها را نقمت و بلا می‌خواندیم؟ در حالی که سیل‌ها همیشه در این مملکت، نعمت بوده و سبب حاصلخیزی دشت‌های زرخیز وطن را از قهاوند تا خوزستان و میناب و استهبان و جیرفت و ... فراهم کرده‌اند و افزون برآن، به فرآیند زیست‌پالایی و تخم‌ریزی آبزیان در مصب ورودی رودخانه‌ها به دریاهای بزرگ شمال و جنوب کشور کمک کرده‌اند. 
    بیان چنین جملاتی از قول عالی‌ترین مقامات وزارت نیرو - آن هم در حالی که تازه‌ترین بررسی‌های بین‌المللی نشان می‌دهد که فقط یک کشور در نیا وجود دارد که نحوه مدیریتش بر منابع آب، بدتر از ایران است! - نه‌تنها ناامیدکننده است، بلکه نشانه‌ی خطری در دوران پسا برجام هم هست! اینکه دوباره دولت دارد ثروتمند می‌شود و آب‌سالاران طبیعت‌ستیز، کیسه‌ی خود را برای جذب 150 هزار میلیارد تومان به منظور کامل کردن طرح‌های نیمه تمام سازه‌ای در بخش آب کشور آماده کرده یا می‌کنند! نمی‌کنند؟

سدسازی؛ دومین عامل شتاب بیابان‌زایی در ایران!


   مطابق نتایج یک نظرسنجی که بر روی تارنمای مهار بیابان‌زایی قابل رصد است، از مجموع 2380 نفر که در این نظرسنجی شرکت کرده‌اند، سدسازی با 21.8 درصد آرا پس از فقر مدیریتی (با 45.7 درصد)، دومین عاملی معرفی شده که به تشدید جریان بیابان‌زایی در کشور کمک کرده است. پس از این دو مؤلفه، به ترتیب: حفر چاه عمیق (6.3 درصد)؛ عدم جلب مشارکت مردم (5.6 درصد)؛ ضعف نظام آموزش عالی (5.2 درصد)؛ نبود قوانین حمایت کننده (4.1 درصد)؛ تغییر اقلیم (3.8 درصد)؛ طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای (3.6 درصد)؛ شرایط جغرافیایی کشور (2.4 درصد) و کمبود اعتبار (0.9 درصد) در رتبه‌های سوم تا دهم قرار گرفته‌اند.

نظرسنجی


    البته آشکار است که یکی از نمادها یا شناسه‌های تأیید‌کننده‌ی فقر مدیریتی یا خشکسالی مدیریتی که پیش‌تر هم خطرش مهم‌تر از خشکسالی طبیعی ذکر شده بود، همانا در چراغ سبز نشان دادن به مؤلفه‌هایی چون سدسازی، طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای و حفر چاه است که در این صورت، وزن نمادهای مدیریت سازه‌ای در بروز بحران بیابان‌زایی در کشور آشکارا اضافه شده و بی‌رقیب می‌ماند.

نتایج نظرسنجی


    حیرت‌آور آنکه کاربران پایگاه اطلاع رسانی مهار بیابان‌زایی، در حالی به سدسازی نمره قبولی را نداده‌اند که یکی از شرکت‌های مشهور سدساز، اخیراً با انتشار مجموعه نوشتارها و گزارش‌های پرزرق و برقی ادعا کرده بود که صنعت سدسازی را باید صنعت دوستدار محیط زیست نام نهاد!

monster

    به هر حال، خوب است دوستانی که همچنان از سدسازی در کشور دفاع می‌کنند، یادآوری کنم اینک چند سالی است که صفت جدیدی به سدها در ادبیات دانش آب‌شناسی اضافه شده با عنوان: سدهای هیولا (Monster dams)! هیولاهایی که نه فقط خون ماهی‌های آب شیرین را در شیشه می‌کنند، بلکه جان زمین و زمینیان را هم آرام آرام می‌گیرند.

در این باره بیشتر خواهم نوشت ...

فروچاله‌هایی که زندگی را در میناب می‌بلعند!

وقتی که تخریب محیط زیست در میناب اشتغال می‌آفریند!

    نقل است که می‌گویند: آن زمان که تازه نسیم باختر در حدود یک دهه‌ی پیش، ریزگردهای عربی را بر خاک استان‌های زاگرس‌نشین وطن سرازیر کرده بود، برخی از بزرگان محلی ندا درداده بودند که این خاک برکت است و باید از آن استقبال کرد و تبرک جُست! 
    ظاهراً امروز هم در میناب، سرزمینی که روزگاری به هشت میلیون نفر نخل – پهناورترین نخلستان ایران – یک میلیون اصله انبه – بی نظیر و بی رقیب در ایران – و ده‌ها هزار درخت مرکبات، به ویژه لیمو می‌بالید، داستانی مشابه در حال تکرار است!

شغل جدید مردمان میناب!

    زیرا از آن تمدن پرشکوه، از آن آبادی و شوکت و نشاط و از آن برکت بی‌مانند در جلگه زرخیز میناب، امروز نه نامی و نه نشانی نمانده، جز صدها فروچاله که نه فقط اراضی کشاورزی و دام‌های منطقه را تهدید می‌کنند که تا درون شهر گسترش یافته و هر آیینه بیم خسارتی جبران‌ناپذیر به زیرساخت‌های سکونتگاهی، تجاری و صنعتی شهر می‌رود.
اما چرا روزگار میناب و مردم نیک‌اندیش، صبور و سختکوشش اینگونه پژمان شد؟
    همانطور که پیش‌تر هم به آن پرداخته‌ام، روند کاهنده‌ی کارایی سرزمین در میناب با آغاز بهره‌برداری از سد استقلال میناب آغاز شد؛ سدی که نه فقط برای میناب، استقلال و شوکتی به همراه نیاورد، بلکه از عیار استقلالش هم آشکارا و شتابان کاست ...

نامیدی جوانان از تداوم تخریب محیط زیست در میناب


    به دنبال احداث سد و انتقال بخشی از آب آن به سمت بندرعباس، حفر چاه‌های عمیق و نیمه عمیق در بستر پایین دست رودخانه میناب آغاز شد و با شورشدن تدریجی آب مورد مصرف در کشاورزی، آرام آرام نه فقط از کمیت و کیفیت محصولات کشاورزی و باغی منطقه کاسته گردید، بلکه روند کاهش سفره‌های آب زیرزمینی، به جایی رسید که زمین تاب مقاومتش را از دست داد و از درون فروریخت.
    بدین‌ترتیب دام‌های فراوانی از جمله گاو و شتر در این فروچاله‌ها افتادند، برخی خفه شدند، برخی کاملاً ناپدید گشتند و البته برخی هم این بخت را داشتند تا توسط گروهی از جوانان مینابی، یافته شده و نجات یابند یا پیش از خفگی، ذبح گردند! 
و بدین‌ترتیب، شغلی جدید در میناب شکل گرفت ... شغلی که البته نه نشانی از رضایت در آن است و نه علامت نشاط وافتخار و سازندگی در میناب.
اما راه سعادت دوباره در میناب چیست؟

در کنار یکی از فروچاله های شرق دشت میناب. مرداد 1394

    به نظر می‌رسد، مهم‌ترین راهکار آن است که در بالادست سد استقلال (حوضه آبخیز شور و شیرین)، به سرعت همه چاه‌های غیر مجاز که به گفته یکی از مسوولان آب منطقه‌ای میناب، شمارشان از چندهزار هم می‌گذرد، پلمپ شوند. موقعیت گسترش اراضی کشاورزی و باغی باید به پیش از احداث سد استقلال بازگردد. از کاشت هر نوع محصول پرمصرفی که ارزش افزوده درخوری به همراه نمی‌آورد، جلوگیری شود. کشت گلخانه‌ای بر روش‌های سنتی دست بالا را بگیرد. نیاز آبی بندرعباس از طریق احداث آب‌شیرین‌کن‌های خورشیدی تأمین شده و هرگز حق‌آبه‌ی تالاب شور و شیرین در جای دیگری به مصرف نرسد. با احیای دوباره تالاب شور و شیرین، توان زیست‌پالایی و تاب‌آوری تالاب را بازگردانده و با پرورش کِرماهی (نوعی ماهی ارزشمند بومی که از روده آن نخ بخیه تولید می‌شود و هر کیلوگرم آن بیش از یک میلیون تومان می‌ارزد)، هم درآمد صیادی را افزایش دهند و هم قاچاق گازوییل برای همیشه پایان گیرد.

در حال بازدید از سد استقلال میناب

    یادمان باشد که اگر مسئولین استان‌های ساحلی در جنوب کشور، اولویت تأمین آب شرب مردم را، استفاده از آب‌شیرین‌کن قرار می‌دادند، آنگاه نه فقط چنین فجایعی در منطقه رخ نمی‌داد و تنش‌های اجتماعی به کمینه می‌رسید، بلکه قدرت پایشگری سازمان حفاظت محیط زیست برای تضمین پاکی آب سواحل هم افزایش می‌یافت و آنگاه بر بهبود تنوع زیستی در کل سواحل طولانی جنوب، افزایش درآمد صیادی، کاهش فشار بر مراتع برای تولید گوشت قرمز و تنظیم رژیم خوراکی ایرانیان و در نهایت، سلامتی درخورتر ایشان هم اثر مثبت می‌نهاد.
    گزینه‌های دیگری که مردم خوب میناب و رهبران آنها باید در دستور کار قرار دهند، به ویژه آنکه میناب برخوردار از یک امام جمعه کاملا محیط زیستی به نام حجت‌الاسلام معتمدی‌فر و یک فرماندار مردمی – علیرضا پاکدامن - هم هست، آن است که به سرعت زمینه‌های لازم برای بهره‌مندی از استحصال انرژی‌های نو، به ویژه خورشید، جزر و مد و باد را فراهم آورده و در عین حال، بوم‌سازگان (اکوسیستم) کم نظیر رویشگاه مانگروها در قلمرو تالاب‌بین‌المللی شور و شیرین را در شش ماه‌ی دوم سال به قطب بوم‌گردی مسوولانه و پایدار بدل سازند.
    انشاالله. 

ریاضتِ ملی برای آب

    یکی از فرجام‌های حکمرانی خوب، بهبود یا افزایش کیفیت زندگی مردم است. این بهبود کیفیت را می‌توان با شاخص‌هایی مثل کاهش افسردگی و خودکشی، افزایش رضایتمندی نسبت به حاکمیت، ارتقای سطح مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها و اعتماد به حاکمیت سنجید. بر اساس همین مؤلفه‌ها می‌توان گفت اگر پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیکی) کشور در وضعیت مطلوبی قرار گرفته و روند حرکت آن به سمت شرایط بهینه باشد، مردم قطعاً به لحاظ جسمی و روحی سالم‌تر خواهند بود؛ چنان که تجربه جهانی نیز نشان داده و ثابت کرده است که برخورداری صحیح از مواهب گیاهی و جانوری موجب بهبود وضعیت جسمی و روحی آحاد جامعه می‌شود. اگر منابع آب و خاک سالم باشند، مواد غذایی تولیدشده از آنها نیز کیفیت بهتری خواهد داشت و در نتیجه مردم نیز رفاه بیشتری خواهند داشت. در چنین شرایطی است که ارتباط میان مردم و حاکمیت نیز بهتر خواهد شد، ثبات اقتصادی افزایش خواهد یافت، امنیت اقتصادی برقرار خواهد شد، ریسک سرمایه‌گذاری کاهش پیدا خواهد کرد و نهایتاً رشد اقتصادی و توسعه همه‌جانبه و پایدار به ارمغان می‌آید. از سوی دیگر نیز تجربه نشان داده است محیط‌زیست معمولاً در جوامعی به یک دغدغه و مطالبه عمومی تبدیل می‌شود که شهروندان آن واجد حداقلی از رفاه باشند. آموزه‌ها و انگیزه‌های زیست‌محیطی در جامعه‌ای که مرفه‌تر است، افزایش می‌یابد و در نتیجه رفاه اقتصادی و توجه به مسائل محیط‌زیست، ارتباطی دوجانبه دارند و همدیگر را تکمیل و تقویت می‌کنند.

ریاضت ملی برای آب

جایگاه آب در میان ارکان چهارگانه
بر این اساس می‌توان گفت توسعه پایدار در گرو توجه به محیط‌زیست است و کیفیت محیط‌زیست نیز با چهار مولفه سنجیده می‌شود: آب، خاک، هوا و تنوع زیستی. هر آینه که این چهار مولفه از وضعیت مطلوبی برخوردار باشند، می‌توان نتیجه گرفت که کیفیت زندگی زیستمندان آن جامعه در شرایط نسبتاً خوبی است. در میان این چهار مولفه، هوا حائز بیشترین اهمیت است. برای زنده ماندن در یک روز، نیاز انسان به هوا چندین برابر آب و به آب چند مرتبه بیش از غذاست. پس اگر هوا دستخوش آلودگی و مشکل شود، با شتاب زیادی تعداد انبوهی از شهروندان درگیر بیماری خواهند شد. در مرتبه بعدی، امنیت آب و غذا قرار دارد. شاخص امنیت غذایی کیفیت منابع آب و خاک است. در بحث خاک، می‌توان گفت موقعیت استقرار ایران در عرض جغرافیایی 30، 40 درجه شمالی باعث می‌شود به حفظ پایداری خاک توجهی ویژه داشته باشیم. شکل‌گیری هر سانتیمتر مکعب خاک در کشور نیازمند 800 سال زمان است. با وجود این، نرخ فرسایش خاک در ایران سه برابر متوسط آسیاست. حتی اگر برای برطرف کردن محدودیت‌های آبی بتوان به راهکارهایی مثل شیرین کردن آب در سواحل دریای عمان متوسل شد، برای از دست رفتن خاک هیچ راه‌حلی وجود ندارد. اما همین حفظ خاک نیز تا حدی وابسته به محافظت از منابع آبی است؛ منابع آبی که بر اساس آمارها در وضعیت بسیاری بدی هستند. همان‌طور که گفته شد، ایران در کمربند جغرافیایی خشک جهان قرار دارد. با وجود این، در مقایسه با دیگر کشورهایی که در شرق یا غرب ما واقع هستند، وضعیت منابع آب در دسترس ما به مراتب بهتر است. کل ریزش‌های آسمانی ایران حدود 400 میلیارد مترمکعب است که 100 تا 120 میلیارد مترمکعب از آن قابل استحصال است. در نتیجه این حجم از منابع آب، ایران از 180 رودخانه دائمی برخوردار است. عراق، اردن، سرزمین‌های اشغالی، مصر، صحرای سینا و صحرای گبی در چین، هیچ‌کدام وضعیتی به خوبی ایران ندارند. مناطق کوهستانی با ارتفاع بالاتر از چهار هزار متر در ایران قابل‌توجه است و این باعث می‌شود ما در تمامی فصول سال برف و یخچال‌های دائمی داشته باشیم. دماوند، سبلان، خاش و تفت و دیگر قله‌های ایران، نگین‌هایی هستند که منابع آب فراوانی را برای ما به ارمغان آورده‌اند. وضعیت فعلی منابع آبی بیشتر به دلیل بارگذاری اشتباه جمعیت و عدم تناسب طراحی توسعه با توانمندی‌های اکولوژیکی سرزمین است. حرکت کشور به جای تقویت زیرساخت‌های تولید انرژی‌های نو و کاهش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک، به سمت کشاورزی از نوع سنتی و با هدف کشت ارقام پرمصرف بوده است. در کنار این امر، صنایع پرمصرف نیز توسعه یافته‌اند و در نتیجه آن حدود 85 درصد از منابع آبی تجدیدپذیر کشور به مصرف می‌رسند. سطح سفره‌های آب زیرزمینی در 60 دشت اصلی به میزان بیش از دو متر افت کرده است و نشست زمین در آبی‌بیگلو، خان‌میرزا، قره‌داغ، کرمان، سمنان، معین‌آباد و کف بستر مهارلو و پریشان اتفاق افتاد. اغلب تالاب‌های داخلی خشک شده‌اند و از بین رفته‌اند. بسیاری از تالاب‌های گلستان، مازندران و گیلان یا تالاب‌های مستقر در حاشیه خلیج‌فارس و دریای عمان، خشک شده‌اند یا با وضعیت ناگواری دست‌وپنجه نرم می‌کنند. تالاب‌های شادگان، حله، میناب، آلماگل، آلاگل، آجی‌گل، گمیشان، انزلی و بوجاق وضعیت خوبی ندارند. در این میان، دریاچه ارومیه نمادی از وضعیتی است که بر سر منابع آبی کشور آمده. برآوردهای سازمان زمین‌شناسی نشان می‌دهد وضعیت این دریاچه طی دست‌کم 25 تا 40 هزار سال گذشته بی‌سابقه بوده است. همین نشان می‌دهد هیچ فرآیند یا چرخه اقلیمی موجب بروز خشکسالی در این دریاچه نبوده؛ بلکه بارگذاری‌های اشتباه و مدیریت ناسازگار با قوانین طبیعت سبب این بحران بوده که مشابه آن را در جلگه خوزستان، حوضه‌های آبریز زاینده‌رود و کُر و سیوند و پایاب هامون و جازموریان نیز شاهد هستیم.
فقط در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه حدود 100 هزار چاه غیرمجاز وجود دارد. به این رقم، 72 سد احداث‌شده بر رودخانه‌های منطقه را نیز باید افزود. با چنین آمارهایی، جایی برای گرفتن انگشت اتهام به سوی آسمان وجود ندارد و نمی‌توان مقصر اصلی را تغییر اقلیم یا خشکسالی یا کاهش ریزش‌های آسمانی یا گرما دانست. اولین عامل تخریب طبیعت ایران، منابع آب و به ویژه حوزه دریاچه ارومیه، انسان است. چرای بی‌رویه دام‌ها، احداث پل میان‌گذر و فرآیندهای منجر به افت سطح آب‌های زیرزمینی از جمله دامداری‌های صنعتی برای تولید گوشت قرمز و زراعت محصولات پرمصرفی همچون سیب و چغندرقند از جمله رفتارهای انسانی بوده که وضعیت فعلی دریاچه ارومیه را نتیجه داده است. برای احیای دریاچه ارومیه، راهکارهایی مطرح شده که یکی از آنها طرح بهکاشت است که بر اساس آن طی یک دوره پنج‌ساله، محصولات پرمصرفی مثل «سیب» جای «انگور» را نگیرد و «چغندرقند» جایگزین «گندم» نشود. دولت برنامه دارد به تدریج حقابه کشاورزان و دامداران را بخرد تا بتواند در یک دوره 10، ‌15ساله کاربری اراضی را به وضعیت سابق بازگرداند. با کمک تشکل‌های مردم‌نهاد، کلاس‌های آموزشی در سه استان کردستان، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی در حال شکل گرفتن است تا رفتار جوامع محلی و از جمله زنان و کودکان به گونه‌ای تغییر کند که آسیب کمتری به محیط‌زیست وارد شود.

از کشاورزی تا صنعت
بخش کشاورزی به دلیل عدم ارتقای نرم‌افزاری و فقر فنی و تکنیکی، سهم عمده‌ای در بحران آب دارد. مشکلات کشاورزی باعث شده 30 درصد از محصولات این بخش، که کشاورزان برای تولید آنها مشقت فراوانی را نیز متحمل می‌شوند، به ضایعات تبدیل شود. نیاز آبی این 30 درصد از محصولات کشاورزی، حدود 27 میلیارد مترمکعب است. به عبارت دیگر به دلیل فقر نرم‌افزاری بخش کشاورزی، سالانه 27 میلیارد مترمکعب از منابع ارزشمند آب از دست می‌رود. در عین حال راندمان آبیاری بخش کشاورزی کمتر از 35 درصد است و خود این سبب می‌شود سهم عمده‌ای از آب، عملاً به مصرف تولید نرسد. با وجود این، به دلایل اجتماعی و اقتصادی از جمله مساله معیشت و اشتغال در بخش کشاورزی، اصلاح این بخش نیازمند توجه ویژه و بهره‌گیری از تجربیات جهانی است. ایران، اولین کشوری نیست که با بحران بخش کشاورزی روبه‌رو شده و برای حل این بحران نیز از پتانسیل‌هایی برخوردار است. 200 هزار فارغ‌التحصیل بیکاری رشته کشاورزی در ایران وجود دارد. سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی یک نهاد تخصصی در این زمینه به شمار می‌رود که استفاده درخوری از آن صورت نمی‌گیرد. راه‌حل نهایی مشکلات بخش کشاورزی، حرکت به سمت افزایش دانش کاربران و ذی‌نفعان این بخش است. همزمان با این امر، سرمایه‌گذاری باید افزایش یابد و به جای کشت‌های سنتی و غرقابی، از کشت‌های گلخانه‌ای استفاده شود. جهت‌گیری تولید در بخش کشاورزی باید به سمت محصولات کشاورزی و صنایع تکمیلی باشد و روند نوسازی در بخش کشاورزی در پیش گرفته شود.
در کنار حل بحران آب در بخش کشاورزی، نباید از مصرف آب در صنایع نیز غافل شد. اگرچه برخی آمارها از سهم نسبتاً اندک بخش صنعت از کل مصرف آب کشور حکایت می‌کنند، در مواردی سهم این بخش از مصرف آب بسیار بالا و قابل‌توجه است. در نتیجه این آمارها محل مناقشه قرار دارند و نهادهای متولی باید در این زمینه بررسی بیشتری انجام دهند. به عنوان مثال، در حوزه آبخیز زاینده‌رود اعلام شده که از آورد طبیعی سالانه 800 میلیون مترمکعبی این رود، حدود 360 میلیون مترمکعب حقابه بخش صنعت است. کمابیش مشابه همین وضعیت را می‌توان در نواحی که صنایع آب‌بَر همچون فولاد، لاستیک‌سازی، سفال‌پزی و کاشی‌سازی مستقر هستند، مشاهده کرد. در نتیجه نمی‌توان سهم صنایع پرمصرف را نادیده گرفت. شاهد دیگر آنکه هر جا چنین صنایعی مستقر بوده‌اند، با پدیده‌هایی مثل نشست زمین و افت سطح آب زیرزمینی روبه‌رو هستیم. با وجود این، به نظر می‌رسد توجه کافی به مصرف آب در این بخش صورت نمی‌گیرد و تنها در اردکان، 23 مجوز استقرار صنایع فولاد داده شده است. به دلیل نبود آب کافی، طرح‌های انتقال آب عمان و شیرین‌سازی آن نیز مطرح شده است که خودِ آن شاهدی از نیاز بالای صنایع به آب است.

سناریوی ریاضت ملی
مواجهه مناسب با مساله بحران آب، بدون مشارکت همگانی ممکن نیست. پذیرش لزوم حضور مردم در این فرآیند، مستلزم این است که دولت نه در مقام گفتار و شعار، که در عملکردها نشان دهد با بحران مواجه هستیم. به عنوان مثال، وقتی دولت از مردم دعوت می‌کند تا صرفه‌جویی در مصرف آب را در پیش گیرند، خود باید پیشگام صرفه‌جویی باشد. با وجود این، به عنوان مثال در بحث نظارت بر پایان کار ساختمان‌ها، هنوز بدون نصب کنتور جداگانه آب برای هر یک از واحدها، مجوز پایان کار داده می‌شود. مصرف اشتراکی آب در آپارتمان‌ها، یکی از علل افزایش بی‌رویه مصرف آب است. مشابه همین مصرف بی‌رویه در محیط‌های عمومی، پادگان‌ها و ادارات نیز به کرات رویت می‌شود که دولت هیچ تمهیدی برای کنترل آن در نظر نگرفته است. شهرداری‌ها با گسترش چمن‌کاری و کاشت گونه‌های گیاهی پرمصرف، در عمل به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی اصلاً بحران آبی وجود ندارد و در نتیجه باور عمومی برای صرفه‌جویی در مصرف آب ایجاد نمی‌شود. دولت اعلام می‌کند که یک‌سوم آب شرب مصرفی، به دلیل مستعمل بودن لوله‌های آب عملاً به دست مصرف‌کننده واقعی نمی‌رسد. سوال این است که چرا دولت برای مرمت این سیستم‌های فرسوده، به اندازه کافی هزینه نمی‌کند و اجازه می‌دهد بعضی از نهادها بدون کنتور از آب استفاده کنند؟ سوال کلیدی دیگر این است که چرا هزینه واقعی آب از مشترکان پرمصرف اخذ نمی‌شود؟ افرادی که بیش از میزان نُرم آب مصرف می‌کنند، باید با یک جریمه مالی مواجه شوند تا به صرافت استفاده بهینه بیفتند. البته این کل داستان نیست؛ بلکه وقتی مردم می‌بینند بخش‌های بزرگی مثل کشاورزی و صنعت بسیاری از استانداردهای مصرف آب را رعایت نمی‌کنند، می‌پرسند چرا تمام راه‌حل‌ها به شش درصد آب مصرفی خانوارها ختم می‌شود.
بحث مهم دیگر، لزوم شکل‌گیری سرمایه اجتماعی در حوزه تشکل‌های مرتبط با محیط‌زیست و آب است. دولت باید اجازه بدهد چنین سرمایه اجتماعی شکل بگیرد. از آنجا که مردم به این تشکل‌ها اعتماد دارند، می‌توانند بهتر به راه‌حل‌ها و توصیه‌ها عمل کنند. دولت باید اجازه بدهد نخبگان آزادانه از مشکلات و معضلات محیط‌زیست و آب بگویند و مورد رجوع مردم قرار گیرند تا در نهایت تغییری اساسی روی دهد. مردم باید دست به ریاضت ملی بزنند و این ریاضت زمانی اتفاق می‌افتد که نخبگان اثرگذار، این ریاضت ملی را رهبری کنند. متاسفانه رویه جاری در کشور باعث شده طبقه اثرگذار و مورد رجوع مردم شکل نگیرد و در نهایت نتوانیم از مشارکت واقعی مردم در مقابله با بحران آب بهره ببریم. نمونه بارز بهره‌گیری از سرمایه اجتماعی در مقابله با بحران آب را می‌توان در شکل‌گیری پویش‌های صرفه‌جویی طی سال‌های اخیر دید. اگرچه برخی معتقدند از آنجا که سهم مصرف آب خانگی از کل مصرف آب اندک است، شاید چنین پویش‌هایی نتوانند تاثیر قابل‌توجهی برجای بگذارند، واقعیت این است که پویش‌ها کارکردهای اساسی دیگری دارند. شکل‌گیری پویش‌ها باعث ظرفیت‌سازی اطلاعاتی در حوزه محیط‌زیست می‌شود و حساسیت مردم را در قبال این حوزه افزایش می‌دهد. مدیران و سیاستگذاران نیز در نهایت بخشی از همین مردم هستند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از پویش‌ها تاثیر می‌پذیرند. در عین حال پویش‌ها بی‌نیاز از آسیب‌شناسی نیستند. پویش‌ها باید بر مبنای بهره‌گیری از موازین و آموزه‌های علمی حرکت کنند و از نظرات متخصصان هر حوزه بهره بگیرند. دستورالعمل و شیوه‌نامه پویش‌ها باید متناسب با موازین علمی باشد تا احیاناً دستاویز زیر سوال رفتن اصل حرکت آنها قرار نگیرد.
علاوه بر پویش‌های مردمی، طرح‌های دیگری نیز برای مدیریت مصرف آب مطرح شده است که از جمله آنها می‌توان به «داناب» یا طرح ملی دانش‌آموزی نجات آب اشاره کرد که تجمیع آن با طرح «محیط‌یار» در قالب مدارس جم (مدارس جامع محیط‌زیست) در دستور کار قرار دارد. هدف از چنین طرح‌هایی این است که نسلی پرورش یابد که محیط‌زیست و آب برایش یک ارزش غیرقابل معاوضه باشد. حضور این نسل می‌تواند کشور را از روند آسیب به محیط‌زیست دور کند. طرح «هم‌یار» نیز برای ارائه گزارش‌های به‌روز از تخلفات و تخریب‌های محیط‌زیست توسط مردم در دستور کار قرار دارد.
قانون، رکن دیگری است که در مقوله مواجهه مناسب با بحران آب باید مورد توجه باشد. متاسفانه قانونگذار به قدر کافی به مساله کم‌آبی ایران توجه نداشته است و بعضاً قوانینی وجود دارند که موجب تشدید بحران آب شده‌اند. از جمله در سال 1389 قانونی تصویب شد که بر اساس آن دولت موظف بود به هر فردی که تا سال 1385 چاه حفر کرده بود، مجوز دهد. همان زمان فعالان محیط‌زیست این انتقاد را مطرح کردند که چنین قانونی می‌تواند مشوق حفر چاه‌های غیرمجاز باشد؛ چراکه صاحب چاه می‌تواند امیدوار باشد روزی کار او نیز مورد تایید دولت قرار گیرد. همین اتفاق افتاد و طی سال‌های 1394-1389 حدود 200 هزار حلقه چاه غیرمجاز حفر شد. یکی از دلایل این اتفاق، وجود قوانینی از این دست است. ریشه قوانین مذکور را نیز شاید بتوان در مطالبات مردم از نمایندگان محلی و تلاش این نمایندگان برای حفظ پایگاه رای خود در حوزه‌های انتخابیه طی دوره‌های آتی انتخابات دانست. هنوز قوانین بازدارنده‌ای که منجر به توقف جدی و مجازات متخلفان در مصرف آب شود، به تصویب نرسیده است. همین مساله سبب شده است کماکان تاراج‌گران آب دست بالا را داشته باشند. مسببان آلودگی آب و مصرف‌کنندگان بی‌رویه، باید جریمه اقدامات خود را بپردازند.

معمای پرآبی
اگرچه بحران آب در ایران می‌تواند تلنگری برای توجهی ویژه به مدیریت آب باشد، آمارها نشان می‌دهند بسیاری از کشورهایی که به این موضوع حساسیت نشان می‌دهند، اتفاقاً از سرانه آب بالایی برخوردارند. بیشترین سرانه آب دنیا مربوط به کشورهایی مثل اتریش، نروژ، سوئد، دانمارک و کانادا است. در عین حال بیشترین میزان صرفه‌جویی و مدیریت مصرف سرانه آب را نیز در همین کشورها شاهد هستیم. مهم‌ترین قوانین بازدارنده و جریمه‌های سنگین مربوط به کشورهای مذکور است؛ کشورهایی که پیش‌بینی می‌شود حتی طی دوره‌های 300-200‌ساله آینده نیز با کمبود آب مواجه نشوند. این نشان‌دهنده وجود یک ارزش اخلاقی است که در برخی جوامع دیگر به رسمیت شناخته نمی‌شود. در نقطه مقابل، مناطق کم‌آبی را داریم که شاید به اندازه کشورهای مذکور به مقوله آب توجه نکنند و در بسیاری موارد سطح توسعه‌یافتگی پایینی نیز دارند و بعضاً از خشونت‌های داخلی و منطقه‌ای نیز رنج می‌برند. کم‌آبی، می‌تواند ریشه بسیاری از خشونت‌ها باشد؛ چنان که به عنوان مثال خاورمیانه درگیر شدیدترین بحران آبی است و بسیاری از گروه‌های تروریستی در آن جولان می‌دهند. گروه‌هایی مثل بوکوحرام، داعش، القاعده و طالبان در همین منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شکل گرفته‌اند که ردپای آنها را در سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان می‌توان به وضوح مشاهده کرد. این شاید همان «جنگ آب» باشد. اگر کمبود آب از حد معینی فراتر رود، قطعاً مهاجرت، درگیری و جنگ و خونریزی را نتیجه خواهد داد. این هشداری است برای همه که اگر چیدمان توسعه را به سرعت و شدت تغییر ندهیم، زیرساخت‌های استحصال انرژی‌های نو را فراهم نکنیم و به سمت توریسم پایدار در حوزه تاریخ، فرهنگ و طبیعت نرویم، ممکن است با عواقب اجتماعی و امنیتی خاصی مواجه شویم. 

این یادداشت در شماره 140 هفته نامه تجارت فردا - 10 مرداد - منتشر شده است.

برای آنها که به ماجرای گرد و غبار علاقه مند هستند!

دکتر علی درویشی

    ساعت 9 صبح فردا - 16 تیرماه 1394 - دکتر علی درویشی مهمان ما در سازمان حفاظت محیط زیست است تا در سلسله سخنرانی‌های علمی ماهانه شرکت کرده و به بحران گرد و غبار، چرایی آن و راه‌های مهارش بپردازد. به دلیل محدودیت جا - تالار اجتماعات طبقه دهم سازمان حفاظت محیط زیست، پارک طبیعت پردیسان - لطفا دوستانی که علاقه‌مند به شرکت در این نشست علمی هستند، مراتب تمایل خود را با دفترم: 88233071 - خانم سعیدی - در میان بگذارند.
متشکرم.
برای آشنایی بیشتر با سخنران فردا:
https://rtis.ut.ac.ir/cv/ali.darvishi/

درج نظر

بیابان‌زایی آرامش را از سرزمین می‌رباید!

 

    بیش از دو دهه‌ی پیش نتایج پژوهش‌هایی در آفریقا و توسط دانشمندانی وابسته به برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد -UNEP –منتشر شد که تأیید می‌کرد: هم بیابان‌زایی می‌تواند ابعاد خشکسالی را تشدید کند و هم خشکسالی می‌تواند بر شتاب بیابان‌زایی بیافزاید. یعنی اگر در جایی بیابان‌زایی اتفاق بیفتد و انسان به خاطر عملکردها و فشارهای بیش از حدی که روی زمین می‌گذارد، سبب گسترش فرآیند تخریب زمین شود، برتعداد و شدت دوره‌های خشکسالی نیز ممکن است افزوده شود؛ رخدادی که خود بر ابعاد کمی و کیفی بیابان‌زایی می‌افزاید و باید بپذیریم که این تأثیر متقابل نامیمون، به طرز بی‌رحمانه‌ای زندگی انسان‌ها را تهدید می‌کند.

بیابان زایی و خنجری از پشت!

    ماجرای پیش گفته، حالا به طرز بی‌سابقه‌ای دارد نشان‌زدهای خود را در ایران نشان می‌دهد. تشدید بیابان‌زایی و خشکسالی ممتد، به دلیل توسعه سدسازی و طرح‌های اشتباه انتقال آب بین حوضه‌ای، استقرار مدیریت‌نشده صنایع، تأکید بر کشاورزی غیراصولی و پر‌مصرف و… روند بیابانی ‌شدن ایران را سرعت بخشیده است.
واقعیت این است که حالا دیگر بیابان‌زایی فقط پیشروی ماسه‌ها و خشکی کاریز‌ها نیست، بلکه افت حاصلخیزی خاک و افزایش مهاجرت و همین‌طور افزایش شاخص بزهکاری و روند فزاینده افسردگی و ناامنی از تبعات جدید بیابان‌زایی است. ظهور جنبش‌های تروریستی مانند داعش در عراق و سوریه، بوکوحرام، انصار بیت‌المقدس در صحرای سینا، جیش‌الاسلام در لیبی و… به درستی می‌تواند گسترش بیابان‌زایی در جهان را هولناک‌تر کند. مردمی که با هجوم بیابان چیزی برای از دست دادن نداشته باشند، از جریانات این‌چنینی متأثر می‌شوند و به خود بمب می‌بندند و جهان را به طرز غم‌انگیزی خون‌آلود‌تر می‌کنند.
در ایران وضعیت به شکل دیگری در حال گسترش است. منابع آب زیر‌زمینی ما دارد تمام می‌شود. آلودگی هوا تشدید و زیگونگی در ایران دچار تخریب بی‌سابقه‌ای شده است. همین تشدید فشارهای انسانی و خشکسالی در کنار تغییر اقلیم، در کشور نمود بیشتری پیدا کرده است. به جای اینکه در ۱۰۰ سال ۷۶ صدم درجه سلسیوس افزایش دما داشته باشیم، این رقم را دست کم تا دو برابر برای ایران پیش‌بینی کرده‌اند. حوضه‌ی آبخیز دریاچه ارومیه به طرز آشکاری با افزایش دما مواجه شده است و افزایش دما سبب شده تا میزان تبخیر هم بیشتر شود و ریزش‌های آسمانی مثل قبل کارکرد خود را نداشته و اغلب به صورت باران و نه برف ببارد.
    ایران البته متاثر از جهان گرمایی است. تغییر اقلیم در ایران در کنار خشکسالی مدیریتی، دارد روند ناکارایی سرزمینی را تشدید می‌کند. نمود این وضعیت را می‌توان در نابودی ۱۸ میلیون اصله بلوط در غرب کشور دید که آرام‌آرام خشکیدند. فشار بیش از حد حضور دام، کشت زیراشکوب جنگل، گلا ‌زنی، آتش‌سوزی، ورود ریزگردها و… از جمله مواردی است که در مناطق غرب و جنوب غرب کشور، به نوعی فقدان مدیریت بوم‌سازگانی را نشان می‌دهد. در همین شرایط، تاثیرات تغییر اقلیم را می‌توان در خشکی سرشاخه اصلی سفید‌رود در شمال یا سیوند در جنوب کشور دید. خشکی رود پر‌آب سفید‌رود در اردیبهشت‌ماه نشان می‌دهد چگونه ایران نیز در فرآیند جهان‌گرمایی و تغییر اقلیمی گرفتار شده است. با این حال باید به ساخت ۷۲ سد روی حوضه آبخیز ارومیه نیز اشاره کرد. آمار رسمی نشان می‌دهد ساخت این سدها، نظام آب‌شناختی حوضه را بر هم زده است. بنابراین همین خشکی فزاینده دارد تخریب سرزمین ایران را تشدید می‌کند. شوربختانه اگر همین حالا هم ۷۲ سد آبخیز ارومیه را برداریم، نمی‌توانیم امیدوار باشیم که شرایط به حالت قبل برگردد. چرا که وضعیت ارومیه مثل کارخانه‌ای است که به خاطر رعایت نکردن اصول ایمنی انگشتان کارگرانش زیر دستگاه‌ها قطع شده و حالا مدیر با تجهیز کارخانه، می‌خواهد زیان ایجاد‌شده را جبران کند، غافل از اینکه هرگز انگشتان کارگران به حالت اول باز نمی‌گردد و کارخانه مجبور است با کارگران بی‌انگشت کار کند. خشک شدن هامون، گاوخونی، زاینده‌رود، پریشان، بختگان، طشک و… همه انگشتان قطع‌شده طبیعت ایران هستند.
چند روز پیش در جوار تالاب‌های سه‌گانه آلاگل، آجی‌گل و آلماگل در پایاب رودخانه اترک بودم. طبق برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده قرار بوده پنج سد در این منطقه ساخته شود و با وضعیتی که وجود دارد، این تالاب‌ها در معرض خشکیدگی شدید قرار دارند و ۶۰ تا ۷۰ درصد کیفیت این رودخانه از دست رفته که با آغاز سد‌سازی باید برای همیشه آنها را خشکیده فرض کرد، چرا که مسیر این تالاب‌ها به سمت تالاب گمیشان پیش می‌رود، ولی حالا این تالاب هم یک کیلومتر عقب نشسته است.
وقتی چنین هجمه سنگینی به منابع آبی کشور صورت می‌گیرد، ظرفیت گرمایی در مناطق کاهش پیدا می‌کند و تفاوت دمایی شب و روز افزایش پیدا می‌کند. این وضعیت نشانه بیابانی شدن کشور است. این تفاوت دما باعث می‌شود، کمتر موجود زنده‌ای در بیابان دوام بیاورد و آرام‌آرام مردم مجبور می‌شوند از مناطق زیستی خود مهاجرت کنند و این بیابان‌زایی تشدید می‌شود. باید پذیرفت که خطر بیابانی شدن در قلمرو سرزمینی بین ۳۰ تا ۴۰ درجه عرض شمالی، همیشه وجود داشته است. کشورهای ایران، عراق، سوریه، اردن، فلسطین اشغالی، پاکستان و بخش‌هایی از هند و چین همه در معرض این ماجرا هستند و اگر نابخردی مدیریتی باعث تشدید تخریب‌های محیط زیست شود، دیگر خسارت زیستی در این سرزمین‌ها غیر‌قابل جبران است.
خلاصه اینکه دو دلیل اصلی برای شیوع بحران «تشدید روند کاهنده کارایی سرزمین» یا همان بیابان‌زایی در ایران وجود دارد. یکی اینکه چیدمان توسعه در کشور متناسب با توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین نیست و دیگر اینکه کشور ما در عرض ۳۰ تا ۴۰ درجه نیمکره شمالی قرار گرفته است و اینجا جایی است که به آن کمربند خشک جهان گفته می‌شود و نباید انتظار درآمد اقتصادی بالایی از منابع آب و خاک داشت. این کشورها نباید به منابع آب و خاکشان بیش از حد وابسته باشند، بلکه باید هر طور شده به سمت کاهش وابستگی معیشتی به این منابع حرکت کنند.
واقعیت این است که خطر بیابانی شدن ایران بسیار زیاد است. نزدیک به یک‌سوم سکونتگاه‌های روستایی در کشور خالی از سکنه شده است. اتفاقی که در ۱۹۶۰ در منطقه ساحل (صحرای آفریقا) افتاد. در ایران خیلی بی‌سر و صدا روستاها در حال خالی شدن و شهرها در حال فربه‌تر شدن هستند. شهرهایی مثل میبد و اردکان یزد در کمتر از یکی دو دهه، جمعیت‌شان چندین برابر افزایش یافته و مثلاً جمعیت اردکان از ۲۰ هزار به ۸۰ هزار نفر رسیده است. به نحوی که حالا در اردکان و میبد کمبود کارگر وجود دارد. معضل حاشیه‌نشینی، فساد و بزهکاری و… در یکی از سالم‌ترین بافت‌های جغرافیایی ایران در حال گسترش است و متاسفانه شبکه غرور‌آفرین کاریزها در این منطقه در حال فروپاشی است و یزد با بحرانی تاریخی و بی‌سابقه مواجه شده است.
راست آن است که ترویج توسعه ناپایدار، به ویژه در بخش کشاورزی، سبب شده ۸۵ درصد از اندوخته آبی خود را از دست بدهیم و نرخ بیابان‌زایی به یک درصد مصرف کشور در سال برسد و ما به عنوان کشوری با بالاترین نرخ فرسایش خاک در جهان مطرح شویم. نرخ فرسایش خاک در ایران سه برابر متوسط آسیاست و همه این مسایل سبب شده تا بر اساس آمارهای منتشر‌شده از سوی معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، تنوع زیستی ما در بدترین شرایط خود قرار گیرد و تقریباً ۹۰ درصد از ذخیره جانوری مؤثر را در طول نیم‌قرن از دست داده‌ایم و این وضعیت خطرناکی است.
بدترین شرایط بیابان‌زایی در کشور ما را استان فارس با بیلان سطح آبخوان منفی ۲٫۴ میلیارد متر مکعب دارد؛ زیرا این استان در مقایسه با استان یزد که منطقه‌ای بیابانی محسوب می‌شود و تراز منفی آن ۳۰۰ میلیون مترمکعب است وضعیت وخیمی داشته و این آمار نشان می‌دهد روند یا شتاب بیابان‌زایی در فارس، چند برابر یزد است و همین دلیلی است تا بفهمیم چرا همه تالاب‌ها و دریاچه‌های این استان از دست رفته است. بعد از فارس نیز استان‌های آذربایجان غربی و شرقی به علت از دست دادن دریاچه ارومیه و استان‌های اصفهان، تهران، خوزستان و در نهایت خراسان رضوی وضعیت بحرانی دارند. البته استان‌های کرمان و یزد هم همیشه جزو مناطق بیابانی و شکننده بوده‌اند.
باید در چیدمان توسعه تغییر ایجاد شود و این تغییر در گام نخست محتاج تغییر در شیوه‌ی نگریستن ما به مفهوم توسعه است.
گفتگویم در این باره را با عنوان: «ظهور تروریسم در توفان گرد و غبار» در شماره ۱۳۴ هفته‌نامه تجارت فردا – ۲۳ خرداد ۱۳۹۴- می‌توانید مطالعه فرمایید.

درج نظر

آنچه در ارومیه بدست آوردیم و آنچه که از دست دادیم!

    هفته‌ی گذشته کارگاهی مشورتی در تالار سرو سازمان حفاظت محیط زیست برگزار شد که هدفش تبیین نقش مراکز دانشگاهی و پ‍ژوهشی کشور بود در آنچه که با عنوان «استقرار رویکرد زیست بومی در مدیریت تالاب‌ها» از آن یاد می‌شود؛ نشستی که در یادداشت پیش رو به برخی از مهم‌ترین نکات مطرح شده در آن پرداخته شده است ...

ادامه نوشته

از حسین‌آباد سربیشه عروسک بخرید تا بزها کم شوند و بیابان‌زایی مهار!

    چه کسی فکر می‌کرد که می‌توان بین عروسک و بیابان‌زایی، رابطه‌ای چنین معنی‌دار آفرید؟ نوشتار پیش رو، کوشیده است تا ابعاد این رابطه را در حسین‌آباد سربیشه – استان خراسان جنوبی - آشکار سازد ...

ادامه نوشته

خطری که اروند را تهدید می‌کند!

    دوست دانشمند و فرهیخته‌ام، حمیدرضا خدابخشی - مدیر پایگاه اطلاع رسانی آبنما نیوز - یادداشت روشنگرانه‌ای با عنوان : سرشاخه های اروند و مصب آن، به رشته‌ی تحریر درآورده‌اند که سزاوار است خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی در جریان این روشنگری‌ها قرار گیرند ...

ادامه نوشته

از عقاب گوزن‌خور در روسیه تا عقاب زباله‌خور در ارتفاعات شهرکرد!


    عقاب را حاکم بی رقیب آسمان‌ها می‌دانند؛ پرنده‌ی بلندپرواز و تیز چشمی که هرگز هیچ طعمه‌ای یارای مقاومت در برابر پنجه‌ها و منقار قدرتمندش را ندارد. با این وجود، اینک خبر رسیده است که این شاه شاهان در دیار بختیاری، در بام ایران آنقدر بی‌غذا مانده که به محل دفن زباله‌های شهرکرد هجوم آورده است! یادداشت پیش رو، شرح دلایل این رفتار عقاب در ایران است، آن هم در حالی که همتایان روسی‌اش حتی از حیوان بزرگی چون گوزن هم نمی‌گذرند!
ادامه نوشته

از سری حیرت‌انگیزترین سدهای مخزنی جهان در خراسان جنوبی!

     تاکنون از همین قلم به سیاهه‌ای از سدهای شگفت‌انگیز ساخته شده در کشور اشاره شده است؛ سدهایی چون 15 خرداد قم، کریت طبس، گتوند خوزستان، شهید مدنی تبریز و ... در یادداشت پیش‌رو هم به بهانه‌ی سفر اخیرم به دیار دوست‌داشتنی طلای سرخ (قاین)، کوشیده‌ام تا از یک سد شگفت‌انگیز دیگر و جانمایی حیرت‌آورش رونمایی کنم ...

ادامه نوشته

برای آنها که به پایداری بلوط در زاگرس می‌اندیشند!

این سرنوشت تلخ برای بلوط زاگرس، سزاوار نیست! هست؟ (بر روی تصویر کلیک کنید تا بزرگتر دیده شود)
این سرنوشت تلخ برای بلوط زاگرس، سزاوار نیست! هست؟ (بر روی تصویر کلیک کنید تا بزرگتر دیده شود)

    به همت گروهی از دوستان سختکوش و پژوهشگرم در بخش تحقیقات و اجرایی جنگل، گرانیگاهی علمی و فنی با عنوان: قطب علمي حفاظت، ارزيابي و بهره برداري پايدار از بلوط غرب ايران برپا شده و اعلام موجودیت کرده است. بی‌شک مهم‌ترین هدف این کارشناسان و پژوهشگران نخبه، بررسی و کشف راه‌های ماندگاری بلوط ایرانی در زاگرس است؛ کوهستانی که اگر نبود، نه از کارون و کرخه و دز جراحی و مارون خبری بود و نه از زاینده رود و سفید رود و زرینه رود!

    و البته همه می‌دانیم که حال بلوط‌ها اصلاً خوب نیست. اینک اما برای نجات این بیماران عزیز و ارزشمند وطن، قرار است که سومين کارگاه آموزشي با عنوان: زوال (خشکيدگي) بوم‌سازگان (اکوسيستم)‌هاي جنگلي بلوط زاگرس (بخش اول: فعاليت‌هاي بخش اجرا) در هفدهمین روز از مهرماه 1392 از ساعت 8 الی 13 در محل تالار اجتماعات مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور برگزار شود.

    فریبرز غیبی - مدير کل سابق دفتر امور منابع جنگلي (دفتر جنگل‌هاي خارج از شمال) و عضو کنوني شوراي‌عالي جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري کشور – و کامران پورمقدم - مدير کل دفتر امور منابع جنگلي سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري کشور – دو سخنران این کارگاه هستند که امیدوارم بتوانند مشتاقان و دانشجویان این حوزه را به رموز پایداری بلوط و تلاش‌هایی که تاکنون انجام شده است، رهنمون سازند.

    برای اطلاعات بیشتر و آشنایی با ضوابط شرکت، می‌توانید با دبيرخانه قطب به شماره‌هاي 5-44580282-021 داخلي 217 (دکتر مهدي پورهاشمي) و يا خانم عطار، مسئول آموزش ضمن خدمت (داخلي 237) تماس حاصل فرماييد.

درج نظر

معرفی راهی که انتهایش به آشتی دوباره آب با ارومیه ختم می‌شود!

درمان قطعی بحران در دریاچه ارومیه (روی تصویر کلیک کنید)
درمان قطعی بحران در دریاچه ارومیه (روی تصویر کلیک کنید)

    همان طور که خوانندگان عزیز این سطور آگاهند، از ساعت 16:30 امروز، شبکه‌ی یک سیما در اقدامی بی‌سابقه تصمیم گرفته تا پربیننده‌ترین ساعت پخش و جذاب‌ترین برنامه سیاسی/اقتصادی و چالشی خود را با عنوان: «مناظره» در اختیار طرح، نقد و بررسی موضوعی قرار دهد که ظاهراً نه سیاسی و نه اقتصادی، بلکه محیط زیستی است! هرچند که البته باید بپذیریم نه‌تنها این موضوع، حوزه‌های سیاسی/اقتصادی را متأثر می‌کند، بلکه آثارش بر روی تمامی‌ جلوه‌های مدرن و سنتی جامعه‌ی امروز انکار ناپذیر است؛ دریافتی که سالهاست فعالان و تصمیم‌سازان حوزه محیط زیست کوشیده‌اند تا به باور سیاستمدران و کلان‌نگران کشور برسانند و اینک به نظر می‌رسد نخستین نشانه‌های این باورمندی در حال ظهور و آشکارسازی است.  شما می‌توانید از طریق پیامک 300001، دیدگاه‌ها و نظرات‌تان را با این برنامه از ساعت 16:30 الی 19 امروز - 29 شهریور 1392 - در میان نهید.

    چنین است که نگارنده - به عنوان یکی از شرکت‌کنندگان در این مناظره - کوشیده ‌است تا در این مجال، نتایج آخرین مطالعات و بررسی‌هایش را که ادعا می‌کند: نقشه‌ی راهی است امن و مطمئن که سرانجام دریاچه ارومیه را مجدداً هم‌آغوش آبی دوست‌داشتنی و فیروزه‌ای‌اش خواهد کرد، ارایه دهد؛ تلاشی که به بهانه‌ی پاسخ به تازه‌ترین ادعاهای دکتر پرویز کردوانی و با مدد گرفتن از نظرات گروهی از نخبه‌ترین کارشناسان این حوزه عینیت یافته است و از همین رو، می‌طلبد که از استاد کردوانی قدردانی کنم. چرا که شاید اگر ایشان نظریه‌ی شگفت‌انگیز اوتانازی دریاچه ارومیه را مطرح نمی‌کردند، چنین پاسخ و راهکاری هم به رشته تحریر درنمی‌آمد!

ادامه نوشته

برای قم نگرانم! شما چطور؟

    قم را دوست دارم ... شهر کودکی‌ها و نوجوانی‌هایم بوده است. خدابیامرز، پدربزرگم که "باباگله" صدایش می‌زدیم، یک مزرعه‌ی 12 هکتاری داشت به نام حسین آباد در نزدیکی سلفچگان که در کنارش رودخانه‌ای پر از آب و ماهی هم جریان داشت. در بالادستش هم کاریز حسین آباد، همواره از آب لبالب بود و دلخوشی من این که کی تابستان می‌شود و دوباره می‌توانم به مزرعه باباگله و نزد باغبان مهربانش، حاج عبدالله بروم که خدا رحمتش کند ... در آنجا باغ انار و انجیر و جالیز خیار و بادمجان و خربزه بود و عشق می‌کردم از این که اجازه داشتم در آبیاری آن مزرعه کمک کنم و بعدازظهرها هم البته در گرمای سلفچگان، تنی به آب رودخانه بزنیم ... برای همین است که هنوز هم، از روی شکل و پیکره‌ی درختان انار، اغلب می‌توانم تشخیص دهم که میوه درخت شیرین است یا ترش یا ملس و یا انار سیاه است ...

    یادم هست در نزدیکی‌های پیروزی انقلاب که مدارس هم در همه جای کشور تعطیل شده بودند؛ از نجف آباد اصفهان آمده و مدت زیادی در منزل باباگله در خیابان صفائیه قم ماندگار شدیم و مثل خیلی از بچه‌های هم سن و سالم (آنهایی که 12 یا سیزده بهار بیشتر از زندگی را درک نکرده بودند) به خیابان‌ها می‌ریختیم و فریاد می‌زدیم: اگه خمینی دیر بیاد، سه راهی‌ها از قم می‌آد! و آنگاه وقتی مأمورین گارد به دنبال‌مان می‌دویدند، خود را به رودخانه قم‌رود در پشت منزل پدربزرگ رسانده و متواری می‌شدیم ... رودخانه‌ای که آن روزها هنوز آب داشت و ما کلی گل‌بازی می‌کردیم آنجا با خاک رس ماندگار و شکل‌پذیرش، اما حالا نه‌تنها دیگر آبی ندارد، که بدل به یک بلوار دوطرفه هم شده است!

    خلاصه این که این‌ها را نوشتم تا بگویم: چرا قم را دوست دارم و برایم این شهر و مردمانش، یادآور بخشی از شیرین‌ترین خاطرات زندگیم هستند. با این وجود، این‌سال‌ها هرگاه به قم می‌روم، دلم بیشتر از بار قبل و سال قبل‌ترش می‌گیرد و نگران‌تر از آینده‌ی این شهر و مردمانش می‌شود.

    نوشتار پیش‌رو، شرح بخشی از دلایل این نگرانی است ...

ادامه نوشته

یک نامه سبز به حسن روحانی!

    جمعی از دوستداران زیست بوم ایران، نامه‌ای را خطاب به فرد پیروز در انتخابات 24 خرداد 1392 تهیه و تنظیم کرده‌اند. شما هموطن عزیز و طبیعت دوست هم چنانچه خود یا تشکل غیر دولتی محیط زیستی‌تان با مفاد و محتوای این نامه موافقت دارید، لطفاً مراتب را در ذیل همین پست در بخش نظرات درج فرمایید ... 

ادامه نوشته

صرفه جویی در آب و عشق به بشریت!

    دیروز - هفتم مرداد 1392 - روزنامه اعتماد در ستون یک خبر، سه چهره خود به موضوع صرفه جویی در آب از منظر نگاه مهتاب کرامتی، پانته آ بهرام و نگارنده پرداخت. پاسخ‌های کوتاه ایشان را به این موضوع مهم در این نشانی می‌توانید، مطالعه فرمایید.

چرا صرفه جویی در آب؟

درج نظر

لطفاً از ساخت سد تنگ سرخ منصرف شوید!

    یک دانشمند نامی وطن با وجاهتی ملّی و اعتباری بین‌المللی اخیراً هشدار داده است که چنانچه همچنان مدیریت آب استان فارس بر ساخت سدی موسوم به تنگ سرخ در بالادست دریاچه مهارلو اصرار بورزد، ممکن است آیندگان دیگر شیراز را خانه‌ی دانش ننامند، بلکه دیار فرزانگانی چون سعدی و حافظ با نام سرای نادانی در حافظه تاریخ ثبت شود! چرا؟ مگر چه اشتباه فاحشی رخ داده است؟ چگونه است که مدیریت حاکم بر آب کشور این اشتباه فاحش را نمی‌بیند؟ موضع مسئولین محلی در این میان چیست؟ نوشتار پیش رو، کوشیده است تا پاسخی ارایه دهد بر همه‌ی این پرسش‌ها ...

ادامه نوشته

گون‌ها که بروند ، مرگ به زاگرس سلام می‌دهد!

      انتشار نتایج یک پژوهش جدید در رویشگاه‌های زاگرس متعلق به چهارمحال و بختیاری، نگرانی شدید بسیاری از صاحبنظران و پژوهشگران این حوزه را برانگیخته است. یادداشت پیش رو، کوشیده است تا ابعادی از این گزارش تکاندهنده را برای خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی شرح دهد ...

ادامه نوشته

یک پوشش 100 میلیاردتومانی برای دیده نشدن یک میراث غرورآفرین ملّی! چرا؟

    به طبس رفته بودم تا از نزدیک سازه‌ی‌ای را ببینم که می‌گویند دست کم به مدت 550  سال، مرتفع‌ترین سد قوسی جهان بود؛ سدی که حتا زلزله‌ی پرقدرت طبس - که آن آبادبوم را در سال 1357 تقریباً با خاک یکسان کرد - هم نتوانست، گزندی جدی بر آن وارد سازد. با این وجود، آنجا منظره‌ای دیدم حیرت آور که اگر به چشم خود نمی‌دیدم، باور نمی‌کردم! چرا که هر چه به محوطه‌ی سد کریت نزدیک‌تر می‌شدم، چیزی جز یک سد مدرن که در سال 1384 ساخته شده بود، نمی‌دیدم؛ سدی که البته دریاچه‌ای هم نداشت و پیدا بود که تاکنون آب چندانی هم دیواره‌های پهن‌پیکرش را لمس نکرده است! کنجکاو شدم و از تنها نگهبان این سازه غول پیکر و گرانقیمت پرسیدم که پس سد باستانی کُریت کجاست؟

    و او آنگاه منظره‌ای را نشانم داد که باورکردنی نبود! اما شوربختانه حقیقت داشت ...

    شما هم اگر دلش را دارید می‌توانید در این نشانی آن منظره‌ای که من دیدم را ببینید و داستانش را بخوانید ...

درج نظر

چرا گوزن زرد حریف مگس میاز در کرخه نشد؟!

    ماجرای تلخ کشتار یکی از بزرگ‌ترین و زیباترین علفخواران کشور - گوزن زرد - توسط یکی از کوچک‌ترین حشره‌های موجود در ایران - مگس میاز - در منطقه حفاظت شده کرخه بار دیگر ثابت کرد که عدم توجه به اصل پروانه تا چه اندازه می‌تواند سرمایه‌های طبیعی زیست بوم ایران را به مخاطره اندازد ...

ادامه نوشته

تکرار بدیهیات در باره جایگاه محیط زیست از سوی کاندیداها کافی نیست!

    هشت مرد داوطلب تسخیر ساختمان پاستور در حوزه محیط زیست باید چه چیزهایی را بگویند و از چه تکرارهای کلی و بدیهی‌ای صرف نظر کنند؟

    گفتگوی مرا در این باره با بهار سلاح ورزی در خبرگزاری مهر بخوانید ...

ادامه نوشته

چرا باید از رودخانه ها در برابر سدهای بزرگ محافظت کرد؟

    امروز - 29 اردیبهشت - برابر است با روز ملّی حمایت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ. روزی که در ایران، سابقه‌ای کمتر از یک دهه دارد؛ اما جهانیان، از سال 1998 چنین روزی را وارد تقویم خود در 14 مارس کرده‌اند. این که چرا سازه‌ای که به ادعای سازندگانش قرار بوده تا آب را مدیریت و تنظیم کند، خود به مهم‌ترین عامل مرگ رودخانه‌ها تبدیل شده، حکایت تلخی است که نشان می‌دهد: بشر مدرن امروز، بسیار کمتر از بشر سنتی دیروز از قوانین حاکم بر طبیعت سردرمی‌آورد و یا آن که در برابرش کرنش می‌کند.


کلیک کنید

    در همین باره امروز یادداشتی را در وبلاگ نخبگان خبرآن لاین با عنوان: «چرا باید از رودخانه‌ها در برابر سدها حمایت کرد؟» نوشته‌ام و به این موضوع مهم پرداخته‌ام که چرا کسی حتا علیرضا دائمی، مرد قدرتمند وزارت نیرو را هم جدی نمی‌گیرد و به تازه‌ترین هشدارش در مورد بحران آب در ایران توجهی که باید نمی‌کند! می‌کند؟

درج نظر

آیا جنگ آب در سال 92 تشدید خواهد شد؟

    پرسشی که در پیشانی این یادداشت نقش بسته است، عنوان سؤال خبرنگار خبرگزاری میراث فرهنگی از نگارنده است که مشروح پاسخم را می‌توانید در این نشانی بخوانید.

جنگ آب!


درج نظر

طبیعت ایران در سال 1392، آبستن چه حوادثی است؟

     وقتی به پیش‌بینی‌هایی که برای سال 1391 انجام داده بودم، نگاه می‌کنم ، با شگفتی درمی‌یابم که اغلب پیش‌بینی‌های منفی من درست از آب درآمد؛ اما دریغ از آن که یکی از پیش‌بینی‌های مثبتم برای محیط زیست ایران در سال 91، جامه‌ی حقیقت به تن کند! چرا؟

ادامه نوشته

پانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با سدسازی گرامی باد

       امروز، 24 اسفند 1391، پانزدهمین سالی است که جهانیان روز حفاظت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ را گرامی می‌دارند. سدهای بزرگ، مهمترین شناسه‌ی تفکر سازه‌ای در مدیریت منابع آب محسوب می‌شوند؛ شناسه‌ای که نماینده‌ی بارز شکست تفکری است که پنهان کردنش در بسیاری از سرزمین‌های موجود در کره خاک، به ویژه ایران آشکارا ممکن نیست! هست؟

     تنش‌های اجتماعی پیش آمده در میان‌رودان، به دلیل نگاه آزمندانه حاکم بر دولت ترکیه، بحران‌های کهنه در هیرمند بین ایران و افغانستان و نیز ماجراهای تلخ تونل گلاب، طرح بهشت آباد، تونل های یک، دو، سه کوهرنگ، طرح انتقال آب زاینده رود به یزد، طرح انتقال آب الیگودرز به قم و ... همه و همه گواه ناکارآمدی بارز و غیرقابل چشم‌پوشی این نوع از مدیریت در منابع آب است؛ مدیریتی که فرسنگ‌ها با آنچه که از آن با عنوان مدیریت به هم پیوسته منابع آب (IWRM) یاد می‌شود فاصله دارد؛ فاصله‌ای که سبب شد تا بحران آب بین اصفهان و یزد در طول چند هفته گذشته به مراحل خطرناک‌تری وارد شود. به همین مناسبت، دو یادداشت با عنوان خطر خشکسالی در مدیریت منابع آب و سندی دیگر در تأیید خشکسالی در مدیریت منابع آب طی دو هفته گذشته نوشته‌ام که در وبلاگ نخبگان خبرآن‌لاین می‌توانید آنها را بیابید و بخوانید. همچنین امروز، در برنامه منظره علمی رادیو ایران صدا، به اتفاق احمد پازوکی و حمیدرضا میرزاده، این موضوع را با مهندس غفوری، مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای استان یزد به بحث نشستیم. استانی که به گفته غفوری، یک میلیارد و دویست و پناه میلیون متر مکعب از سفره‌های آب زیرزمینی‌اش در سال برداشت می‌کند، در حالی که میزان تغذیه سالانه سفره‌ها از 950 میلیون متر مکعب افزون‌تر نمی‌شود و اینک لنگ 55 میلیون لیتر آب سالانه‌ای است که از طریق زاینده رود به آن می‌رسید، آن هم در شرایطی که فقط 3 درصد از کل منابع آب استان یزد، اختصاص به شرب دارد!

       قسمت اول و دوم فایل صوتی این گفتگوی رادیویی را از یکشنبه آینده می‌توانید از روی تارنمای ایران صدا برداشته و گوش دهید.

درج نظر

جاده که به باغ جوزا برسد؛ نفس‌های استهبان به شماره می افتد!

باغ جوزا

     همه چیز شاید با برهم خوردن سامانه‌ی چندصدهزارساله‌ی آب‌شناختی در حوضه‌ی آبخیز رودخانه‌های کُر و سیوند شروع شد؛ حوضه‌ای به وسعت 31511 کیلومتر مربع که مهم‌ترین دلیل ماندگاری حیات در شمال و خاور استان فارس محسوب می‌شود. زیرا هر زمان که میزان استحصال از منابع آب شیرینش متناسب با توان بوم‌شناختی‌اش بوده است، روزگار مردم و دیگر زیستمندان گیاهی و جانوری انبوهش آن گونه خوب بوده که همه‌ی کبک‌ها، خروس می‌خواندند؛ امّا هرگاه که میزان بارگذاری‌ها، بدون لحاظ خواهش‌های اکولوژیکی زیست‌بوم گسترش یافت، خروس‌ها هم چاره‌ای جز قدقد کردن، نداشتند!

ادامه نوشته

سندی که نشان می‌دهد چه نوع از خشکسالی، دریاچه ارومیه را به خاک نشاند؟!

این است خشکسالی علمی/ فنی در ارومیه!

    چندی پیش، به مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان آذربایجان غربی مراجعه کردم و در فرصتی که یافتم، سری به کتابخانه و مرکز اسناد این نهاد پژوهشی زدم. یافته‌های جالبی پیدا کردم که یکی از آنها، مجموعه چکیده مقالاتی بود با عنوان: اولین همایش دریاچه ارومیه که در سالهای نخستین دهه‌ی هفتاد شمسی در تبریز برگزار شد ...

ادامه نوشته

هشت سدی که ساخته نشد؛ اما کشاورزی را سیراب کرد!

     در چهارم مرداد ماه سال گذشته، دکتر علی سلاجقه، رییس وقت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در واپسین سخنرانی رسمی‌اش که در جریان برگزاری سمینار مدیریت حریق در عرصه‌های منابع طبیعی کشور ایراد شد، خبر از بایگانی شدن سالانه یک سد به بزرگی سد کرج در اثر نرخ بالای فرسایش خاک در ایران داد. او از مسئولان وزارت نیرو خواست تا به جای اصرار بر ساخت سدهای بزرگ و ادامه سیاست‌های کنونی سدسازی، در اندیشه استحصال آب از مناطق کارستی (آهکی) زاگرس برآیند که می‌تواند حدود چهار برابر کل آبی را در اختیار نهد که هم اکنون توسط تمام 590 سد بزرگ مخزنی ساخته شده در کشور تنظیم و استحصال می‌شود ...

ادامه نوشته

زنبورها که می‌روند ؛ یعنی بیابان زایی می‌آید!

    بیش از 2400 سال‌ها پیش، افلاطون در رساله مشهورش به نام “Eroded Attica” یا آتن فرسوده ، از مرگ زمین ابراز نگرانی کرده و آن را نشانه‌ی آزمندی نوع بشر در آن روزگار قلمداد کرده بود. او از روی بررسی بقایای کهن‌زادبوم‌ها و معابدی که صدها سال از قدمت بنایشان می‌گذشت و عظمت تنه‌های چوبی به کار رفته در سقف آن پرستشکده‌های باستانی (با توجه به اینکه در زمان افلاطون دیگر از آن نوع تنه‌های چوبی بلند، در ساختمان ابنیه‌ها و تالارها خبری نبود)، حدس می‌زند که لابد زمانی این منطقه، پوشیده از درختان جنگلی بزرگ پیکر بوده، امّا در اثر بهره‌برداری بی‌رویه و تغییر کاربری زمین، به دشت‌ها و کوهستان‌هایی برهنه و لم‌یزرع بدل شده ‌است. وی بدین‌ترتیب، به روایت تاریخ ۹ هزار ساله‌ی گذشته آتن می‌پردازد و به مسایلی همچون انتقال خاک در اثر سیل‌های عظیم و در نتیجه کاهش حاصلخیزی اراضی کشاورزی اشاره می‌کند. وی حتا می‌گوید: «این مسأله بر روی پوشش گیاهی تأثیر منفی گذاشته، زمین لخت شده و آب باران از روی چنین زمینی به سوی دریا روان می‌شود، در حالی که درگذشته، خاک رسی در بالادست، آب را در خود نگه می‌داشت و از آن طریق به صورت چشمه به مجاری نهرها در دشت هدایت می‌کرد.»

ادامه نوشته

آرمان‌های نقشه جامع علمی کشاورزی و یک پرسش!

 

    اخیراً کار تهیه نقشه‌ی جامع علمی بخش کشاورزی به مراحل نهایی آن رسیده و به گفته دکتر محمدرضا نوتاش – مدیر طرح تدوین نقشه جامع علمی کشاورزی - قرار است به زودی، پس از جمع‌بندی آخرین نظرات کارشناسی پیرامون محتوای بندهای هفت‌گانه آن، برای تصویب نهایی در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گیرد ...

ادامه نوشته