در برابر این سیلی ، همه باید واکنش نشان دهیم!
حاج محمود شکری، عصبانی شده و ظاهراً با نواختن چند سیلی و ضرباتی ناهماهنگ به همراه ادبیاتی غیربهداشتی بر رحمتاله رحمانی، رحمت واقعی را نشانش داده است ...
حاج محمود شکری، عصبانی شده و ظاهراً با نواختن چند سیلی و ضرباتی ناهماهنگ به همراه ادبیاتی غیربهداشتی بر رحمتاله رحمانی، رحمت واقعی را نشانش داده است ...
هفته نامه تجارت فردا در تازه ترین شمارهاش که 29 تیرماه 1392 منتشر شده است، پروندهای را گشوده در باره فعالیت داوطلبانهی گروهی از ایرانیان به نام رفتگران طبیعت. گروهی که به همت کاظم نجاریون و همفکرانش در 28 خرداد 1391 اعلام موجودیت کردند و اینک با رشدی حیرت انگیز در تمامی 31 استان کشور شعبه داشته و فعالیت میکنند.
راز و رمز این موفقیت و همراهی در چیست؟ چگونه است که در این وانفسای گرانی و تورم و تنگناهای جورواجور و همه یه جورایی ناجور ِ اجتماعی/سیاسی و اقتصادی، این گروه اینگونه و پرشتاب ره صدساله را یک شبه طی کرده است؟
اصلاً به زبان رایج علم اقتصاد، چنین حرکتهایی چگونه معنا مییابد و از منظر دانش نورو اکونومیک - neuroeconomics - چگونه قابل تفسیر است؟ موضع حاکمیت در برابر چنین حرکتهایی چگونه باید باشد؟ به ویژه آن که آنها اغلب به مدد شبکههای اجتماعی فراخوان داده و برای پاکسازی طبیعت به دور هم جمع میشوند؛ شبکههایی که اغلب آنها در ایران با نگاهی تردیدآمیز نگریسته شده و باید برای ورود به آن از شکنندههای حصارهای مجازی بهره برد!
اینها و بیشتر از اینها را میتوانید از صفحهی 77 تا 83 چهل و نهمین شماره مجله تجارت فردا بیابید و بخوانید. نگارنده هم به همراه یک استاد دانشگاه و اقتصاددان به نام سرکار خانم دکتر زهرا کریمی در میزگردی به همین بهانه شرکت کرده و در آن به پرسشهای محمّد طاهری و ندا گنجی پاسخ دادم.
پیچ در پیچ است و پرهیبت ... ابتدا و انتهایش چندان آشکار نیست ... مردم سرانی او را نظر کرده میدانند و مصطفی خوشنویس میگوید: در شمار پنج موجود زندهی ایرانی است که بیشتر از بقیه بهار را تجربه کردهاند.
من اما عاشق وسعت، عیار و شدت چسبیدنش به خاک هستم، عاشق شبکهی تودرتو و گستردهی ریشههایش و عاشق سایهای که از قبل از تولد کوروش بزرگ بر سرزمین ایران در گلول و سرانی میداده و اینک هم بیمنت میدهد ...
آیا تعیین قیمت 10 میلیون دلار برای چنین بانویی، آتش زدن به مال نیست؟!
قصهاش را امروز در وبلاگ نخبگان نوشتهام ... شما هم میتوانید آن یادداشت را با عنوان: اگر به شیروان میروید، دیدن این پری پیکر یگانه را از دست ندهید! در همانجا بخوانید و برای تداوم سلامتیاش خداوند را سپاس گویید.
به طبس رفته بودم تا از نزدیک سازهیای را ببینم که میگویند دست کم به مدت 550 سال، مرتفعترین سد قوسی جهان بود؛ سدی که حتا زلزلهی پرقدرت طبس - که آن آبادبوم را در سال 1357 تقریباً با خاک یکسان کرد - هم نتوانست، گزندی جدی بر آن وارد سازد. با این وجود، آنجا منظرهای دیدم حیرت آور که اگر به چشم خود نمیدیدم، باور نمیکردم! چرا که هر چه به محوطهی سد کریت نزدیکتر میشدم، چیزی جز یک سد مدرن که در سال 1384 ساخته شده بود، نمیدیدم؛ سدی که البته دریاچهای هم نداشت و پیدا بود که تاکنون آب چندانی هم دیوارههای پهنپیکرش را لمس نکرده است! کنجکاو شدم و از تنها نگهبان این سازه غول پیکر و گرانقیمت پرسیدم که پس سد باستانی کُریت کجاست؟
و او آنگاه منظرهای را نشانم داد که باورکردنی نبود! اما شوربختانه حقیقت داشت ...
شما هم اگر دلش را دارید میتوانید در این نشانی آن منظرهای که من دیدم را ببینید و داستانش را بخوانید ...
این روزها دوباره به دلیل قطع چند درخت چنار در تهران و سخنان حیرت انگیز یک مقام مسئول در شهرداری تهران، یاد این تابلوی هنرمندانه افتادم ...
نوشتار پیش رو در صدد طرح یک پرسش ساده است؛ این که چرا اغلب در عالیترین سطوح حکومتی هم ابتداییترین موازین، راهبردها و آموزههای محیط زیستی نه تنها درک نمیشود، بلکه با آنها به دیدهی موانع سد راه توسعه برخورد میگردد! مشکل از کجاست هموطن عزیز من؟
خواهر خوبم - خاطره حجازی - شاعرهی فرزانه و طبیعت دوست ایرانی که این روزها عمرش را برای نجات امپراتور دره شهبازان (سمندر لرستانی) مصروف میدارد، قطعه شعری سروده و آن را به شما خوبان روزگار، خوانندگان عزیز یادداشتهای محمّد درویش تقدیم کرده است.
به همین بهانه و با کمک شکار استثنایی یک هنرمند عکاس به نام حسن مقیمی، کوشیدهام تا در تازهترین یادداشتم در خبرآن لاین، ارزش شکار را به یک ضد ارزش بدل سازم.
این دومین بار بود که در طول دو ماه گذشته، مرد مهجور دیار یزد را میدیدم و دستش را به گرمی میفشردم. در نخستین دیدار، هنوز رقابتهای انتخاباتی داغ نشده بود و یادم هست که به دکتر توفیقی (رییس ستاد تبلیغات ریاست جمهوریاش) گفتم که چرا اولویت شعارهای سه گانه محمد رضا عارف را باید از چپ به راست خواند و نه از راست به چپ!
این بار اما ماجرای رقابت یازدهم به پایان رسیده بود و اینک نگارنده به همراه تنی چند از نمایندگان تشکلهای مردمنهاد در حوزه محیط زیست و نیز شهرام کیادلیری (رییس شجاع باغ گیاه شناسی نوشهر) به دیدن مردی میرفتند که با دادن پاس طلایی منجر به زدن گل در دقیقه 90 توسط حسن روحانی شد تا بازی به وقت اضافی هم کشیده نشود ...
و البته چه کسی است که پاس دهندهها را دوست نداشته باشد؟ آنها به واقع الگوی بازی جوانمردانه هستند چه در صحنه مستطیل سبز و چه در صحنه سیاست خاکستری! نه؟
شرح مفصل و مصور این دیدار یک ساعته را میتوانید در خبرآن لاین بخوانید ...
فقط تنها نکتهای را که آنجا نمیتوانید بخوانید، پاسخ دکتر محمّد رضا عارف به پرسشی بود که مطرح کردم! آن را هم اینجا برای کسانی که دوست داشته باشند و از من بپرسند، خواهم گفت!
اعتراف میکنم که این بانوی سبزپوش را نه فقط دوست دارم و نه هرگاه که مجالش را بیابم، نوازشش میکنم! بلکه هماره ستایشش کرده و خواهم کرد ...
ما باید قدر حضور این گنجینههای سبز و پری پیکر طبیعت ایران را که چون جعبههای سیاه و پری دار هواپیما، حامل همهی رخدادهای غیرقابل دسترسی هستند که در گذشتههایی دور به وقوع پیوسته، بدانیم و روی سر خود بگذاریمشان.
تازه ترین یادداشتم در خبر آن لاین، شرح این دلدادگی است ...
هفته ای که سپری کردم، مملو از خاطرات و لحظههای شاد، ماندگار و غرورآفرین بود ...
چند بار تاکنون به سراغش رفتهام ... نه! درست ترش آن است که هربار گذرم به نوشهر میافتد، زیارتش میکنم! قصهی این شیدایی شاید برگردد به پاییز سال 1368، زمانی که به همراه شادروان دکتر کریم جوانشیر و همکلاسیهایم در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، راهی باغ گیاهشناسی نوشهر شدیم تا یک واحد عملی درخت شناسی را در حضور این آیههای زیبای خلقت که شمار تنوعشان در آن پردیس پرشکوه از 1400 گونه میگذشت، اصطلاحاً پاس کنیم ...
وقتی چشمم به جمالش افتاد، در فکر فرو رفتم ... به نظر یک پهن برگ بود، اما برخلاف دیگر همتایانش خبری از خزان در آن مشاهده نمیشد و برگهایش همچنان در آن باغ رنگی پاییزی، سبزِ سبز بود! چرا؟ کنجکاویام وقتی بیشتر شد که نزدیکش شدم و لمسش کردم! زیرا دریافتم که انگار اطراف درخت به جای پوست، با چوب پنبه محافظت شده است ...
این بود که به سراغ استاد عزیزم، جوانشیر دوستداشتنی رفتم که به دلیل سیمای ظاهری و نوع موهای انبوه و اغلب آشفتهاش به بتهوون دانشکده مشهور بود تا برایم از راز این درخت یگانه بگوید ... در ختی به نام بلوط چوب پنبه یا Quercus suber L.
یادداشت اخیرم در وبلاگ نخبگان خبرآن لاین با عنوان: چهار تصویر از درختی که در ایران همتا ندارد، شرح دانستگیهایم از درختی است که هنوز هم در ایران، همتایی ندارد و همچنان یگانه مانده است بی هیچ امید تکثیری! درست مثل درنای دوستداشتنی و تنهای سیبری که هفت سال است زمستانهایش را در تالاب فریدونکنار میگذراند و جفتی ندارد!
با این امید که یاد و نام بزرگانی چون کریم جوانشیر را همواره گرامی بداریم و یادمان نرود که مجموعههایی چون باغ گیاهشناسی نوشهر با خون دل فرزانگانی چون او دوام و قوام یافته است ...
رفته بودم به جنوب استان خراسان شمالی ... با محمّد فیاض (رییس بخش تحقیقات مرتع) و حسن روحی پور، مردی که در آموزش روشهای اندازهگیری و مهار فرسایش خاک در ایران، شهرتی بینالمللی دارد. در حین بازدید از منطقهای عشایری در شرق میاندشت که به دلیل حضور متراکم و پرتعداد دام، چیز زیادی از مراتع و سبزینه در آن باقی نمانده بود، چشمم به این تابلو بزرگ و زردرنگ افتاد که لابد یادگاری است از سفر نخست استانی ریاست جمهور دولت نهم به منطقه ...
همان گونه که قول داده بودم، در نوشتار پیش رو کوشیدهام تا مهمترین اولویتها یا نقشه راه نخستین فرد طبیعت ایران در کابینه یازدهم را شرح داده و در حد بضاعت خویش معرفی کنم ...
این تصویر پیروزمندانه اروند است که در پایان دو ساعت تلاش مردمی برای مهار یک آتش سوزی گسترده در مراتع بین پلور و رینه، در ظهر چهاردهمین روز از تیرماه 1392 ثبت شده است ...
رییس سازمان حفاظت محیط ایران در کابینه یازدهم، هم باید یک سلسله
ویژگیها داشته باشد تا سازمانش را به جایگاهی که باید برساند و هم آن که
بری از گروهی از ویژگیها باشد تا سبب دور ماندن آن سازمان از مردم نگردد ...
یک وزیر زن در فرانسه، به دلیل کاهش 7 درصدی بودجه وزارتخانه محیط زیستش آنقدر اعتراض میکند تا سرانجام برکنار شود؛
در حالی که در ایران، دست کم بودجه سازمان حفاظت محیط زیست 30 درصد نسبت به سال قبل از آن کاهش یافت و دریغ از یک ابراز ناخشنودی کوچک از جناب محمدی زاده! چرا؟
ماجرای این چرا را میتوانید در تازهترین یادداشتم که در خبرآن لاین منتشر کردهام، بخوانید.
ساعت 15 امروز، به مناسبت جشن تیرگان
و با همت انجمنهای دوستدار دماوند سرفراز، مطابق رسم 8 سال گذشته،
بزرگترین اجتماع طرفداران محیط زیست و دوستداران دماوند در محل دانشگاه
پیام نور شهر رینه برگزار میشود. در این مراسم، استاد اسماعیل کهرم و
نگارنده سخنرانی خواهند داشت. افزون بر آن، بیانیه مطالبات محیط زیستی برخی
از تشکلهای مردمنهاد از رییس جمهور منتخب قرائت شده و از فعالترین چهره
محیط زیست ایران در سال گذشته تقدیر به عمل میآید.
در سخنرانی امروزم با عنوان: راز محبوبیت دماوند در نزد ایرانیان چیست؟
ماجرای تلخ کشتار یکی از بزرگترین و زیباترین علفخواران کشور - گوزن زرد - توسط یکی از کوچکترین حشرههای موجود در ایران - مگس میاز - در منطقه حفاظت شده کرخه بار دیگر ثابت کرد که عدم توجه به اصل پروانه تا چه اندازه میتواند سرمایههای طبیعی زیست بوم ایران را به مخاطره اندازد ...
دیروز - 11 تیر 1392 - یک روز بزرگ و فراموش نشدنی، نه فقط برای علی جامیشی، محیط بان دربند پارک ملی بمو بود و نه حتا روزی غرورانگیز و شاد برای فعالان محیط زیست در استان فارس؛ که روزی بیادماندنی و امیدبخش بود برای همهی ایرانیانی که هنوز از شنیدن خبر بخشش ناامید نشدهاند ...
در این باره یادداشتی را در خبر آن لاین منتشر کرده ام که میتوانید در وبلاگ نخبگان مطالعه کرده و با آرزوی نگارنده همراه باشید که به زودی خبرهای خوشی هم از دیگر استانهای زاگرس نشین، چون چهارمحال و بختیاری و کهکیلویه و بویراحمد به گوش رسد ...
آمین.
در آستانه آغاز به کار دولت یازدهم، موج و شور و هیجان و امید فراوانی در بین نمایندگان جوامع مدنی و تشکلهای تخصصی و مردمنهاد بوجود آمده تا به سهم خویش هم مطالباتشان را به گوش حسن روحانی و تیم مشاورینشان در کابینه تدبیر و امید برسانند و هم گزینههای خود را در پی فراخوان ایشان به جمعآوری نظرات همهی گرایشهای فکری و تخصصی موجود در باره بهترین و مناسبترین گزینه در تکمیل افراد کابینه یازدهم ارایه دهند. نگارنده هم در این روزها مرتب در نشستهای متعدد با حضور تشکلها و متخصصان گوناگون شرکت دارد که جملگی خواهان طرح مطالبات و گزینههای مد نظرشان در حوزه محیط زیست هستند.
چنین است که اینک از شما دوستداران و فعالان و کارشناسان حوزه محیط زیست هم میخواهم تا از بین 9 گزینه مندرج در این نظرسنجی – که به ترتیب حروف الفبا مرتب شدهاند - فرد شماره یک ساختمان پردیسان را انتخاب کنید. البته اگر هیچیک از این افراد مد نظرتان نیستند، میتوانید با درج کامنت در زیر همین پست، فرد مورد نظرتان را معرفی فرمایید تا در نهایت، نظرات در اختیار تیم مشاوران رییس جمهور منتخب قرار گیرد.
به امید آغاز فصلی نو و پرنشاط در حوزه زیست بوم ایران.
در نخستین روزهای سال 1392، به تحلیل روزگار محیط زیست ایران در کتابخانه حسینیه ارشاد پرداختم و در خلال آن سخنرانی که گزارشهایش را پیشتر منتشر کردهام، اشاره به بحران نشست زمین در جنوب تهران کردم که برگرفته از گزارش رسمی سازمان زمین شناسی کشور بود.
سمیه متقی، خبرنگار روزنامه فرهیختگان که در آن نشست حضور داشت، کوشید تا ابعاد این ماجرا را از طریق مصاحبه با چند مسئول و کارشناس مرتبط در پایتخت پیگیری کند که البته جملگی جز یک نفر یا اعلام کردند که از آن بی خبر هستند و یا اینکه اصلاً چنین خطری وجود ندارد!
تا این که نوبت به مهندس بلورچی، مدیرکل گروه زمینشناسی مهندسی و مخاطرات سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور رسید تا پرده از این تهدید بزرگ در بیخ گوش پایتخت بردارد؛ تهدیدی که متأسفانه همان طور که ملاحظه میکنید حتا اغلب مدیران و کارشناسان کلانشهر تهران هم آن را جدی نمیگیرند و یا از آن بی خبر ماندهاند! چرا؟
گزارش روزنامه فرهیختگان را با عنوان: ادعای ۱۷۰ سانتیمتر نشست زمین در جنوب تهران بخوانید.
و سرانجام، پنجم تیرماه 1392 فرا رسید و دوستداران محیط زیست در ایران نشان دادند که باغ گیاهشناسی نوشهر را همانقدر دوست دارند که مردم ترکیه، پارک گزی را ...
یادداشتم را در این باره در خبرآن لاین با عنوان: «عکسی که باید به آن افتخار کرد» بخوانید تا دریابید که چرا پنجم تیرماه 1392 را نباید هرگز از یاد ببریم و چرا اینک باید جشن بازگشت "امید" به اردوگاه فعالان محیط زیست در ایران را جشن گرفت ...
سپاس از آن همه شور، حمایت، همراهی و سلحشوری کمنظیر در دفاع از مجموعهای که حیثیت پژوهشگران منابع طبیعی کشور است.
قطع چند اصله درخت در پارک تفریحی گزی در استانبول ترکیه، دولت مقتدر اردوغان را حدود یکماه است که با بزرگترین چالش در طول دوران حیات سیاسیاش روبرو کرده و حتا احتمال پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا را از همیشه ضعیفتر ساخته است. چگونه است که احتمال تغییر کاربری یک پارک چند هزار متری در استانبول توانسته مردم و فعالان محیط زیست را اینگونه به خیابانها کشد، اما تخریب دیرینهترین باغ گیاهشناسی ایران در نوشهر به مساحت 350 هزار متر مربع حتا نتوانسته یک ده هزارم آن واکنش را در نزد مردم نوشهر و مازندران برانگیزد؟!
ما کجای راه را اشتباه رفتهایم؟
در بارهی این ناسازهی دردناک، یادداشتی نوشتهام که میتوانید در صفحه وبلاگ نخبگان در خبرگزاری خبرآن لاین مطالعه فرمایید.
هرچند که همچنان امیدوارم با اطلاع رسانی شایستهتر، ایرانیان طبیعت دوست هم فردا درس بزرگی به درخت افکنان طبیعت ستیز خواهند داد! نخواهند داد؟
متأسفانه خبر رسیده که استانداری مازندران با کمک عوامل محلی و نظر نماینده نوشهر در مجلس شورای اسلامی، میخواهد روز چهارشنبه - 5 تیرماه 1392 - کار احداث جاده کمربندی بندرگاه نوشهر از درون حریم باغ گیاهشناسی نوشهر را در آخرین روزهای عمر دولت دهم، اجرایی کند. به همین منظور، بیانیهای خطاب به رییس جمهور منتخب تهیه شده و امیدواریم همه با هم، به ویژه دوستداران طبیعت ایران در دیار مازندران، گیلان و گلستان، اجازه ندهند تا این واقعه غمبار اتفاق افتد.
متن نامه را میتوانید در تارنمای انجمن اعضای هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع مطالعه فرمایید.
سرانجام انتخابات یازدهم هم به پایان رسید و نتیجهی آن تقریباً با سه درصد اختلاف، همان چیزی شد که فعالان محیط زیست و خوانندگان تارنمای مهار بیابانزایی در نظرسنجی مورد اشاره، به آن رسیده بودند ...