ماجرای تلخ پلنگ هیرکان و خرس ترجنلی را چگونه باید آسیب شناسی کرد؟!

1⃣ سه رخداد تلخ در پس مرگ دلخراش توله خرس در جوار پارک ملی گلستان، قابل تامل و رهگیری است که برخورد منطقی، غیرجانبدارانه و شفاف سازمان حفاظت محیط زیست می تواند هر سه چالش را به فرصتی تاریخی برای احیای اعتماد ملی آسیب دیده در این حوزه بدل کند.

2⃣ در عین حال از یک پژواک مثبت نباید به سادگی گذشت، قدردانی سزاوارانه عالی ترین مقام سازمان حفاظت محیط زیست از خبرگزاری تسنیم برای انجام تکالیف دقیق و حرفه ای خویش به عنوان رکن چهارم دموکراسی، می تواند نقطه عطفی تاریخی در این حوزه به شمار آمده و دیگر خبرنگاران و رسانه ها را هم تشویق به اطلاع رسانی درست، حرفه ای و بی طرفانه کند.

3⃣ همه چیز را تازه ترین یادداشتم در اینستا شرح داده ام.

به جای ترقه‌های چینی، عطوفت ایرانی را در چهارشنبه آخر سال زنده کنیم!

    چهارشنبه سوری نزدیک است، اما چهارشنبه سوری سالهاست که دیگر با چهارشنبه سوری‌ای که باید باشد، فاصله گرفته! نگرفته؟ این همه مواد منفجره، ترقه‌های جورواجور و همه یه جورایی ناجور و فشفشه‌های رنگارنگ چینی، آرام آرام به جای رسوم کهن و دلپذیر پایکوبی و جشن و قاشق‌زنی نشسته و دیگر کسی درپی دهش سرخی خویش و گیرش زردی هم‌نوعانش نیست! هست؟ در یادداشت پیش رو، کوشیده‌ام به راهی برای احیای دوباره چهارشنبه‌سوری بپردازم؛ راهی که در فرجامش چون برجام، ممکن است چند محیط بان دربند هم از زندان‌های یاسوج و کرمان آزاد شوند و حتی گنجه‌ای داشته باشیم فربه برای کمک به طبیعت وطنی که دوستش داریم! نداریم؟
    مهم‌ترین شعار و پیام و آموزه‌ی چهارشنبه سوری در دهش سرخی و گیرش زردی است؛ در نیکویی بی منت و بخشش بی‌پایان است و اینک شاید واجب‌ترین محتاج نیکی‌های ما، طبیعت ایران باشد که سخت مجروح و دردمند شده است. برای درمان آلام بی‌شمارش، صندوقی مردمی را تأسیس کرده‌ایم موسوم به گنجه پشتیبان زیست بوم ایران.
    و این صندوق اینک می‌کوشد با جلب و جذب کمک‌های مردمی در آستانه نوروز 1395، بخشی از آلام طبیعت ایران و پاسداران سلحشورش را کم کرده و دیه لازم برای آزادی چند محیط بان دربند در زندان‌های یاسوج و کرمان را هم فراهم آورد.
    در همین راه بود که آرش نورآقایی عزیز، دوباره با یک ایده خلاقانه‌ی دیگر از راه رسید و پیشنهادی سزاوارانه مطرح کرد! اینکه بیاییم با احیای دوباره سنت دیرین و خوشایند قاشق زنی، با یک تیر، دو نشان بزنیم! از یک سو، هزینه‌های خرید ترقه‌ها و فشفشه‌های چینی را خرج قاشق‌زنی و نجات محیط‌بانان دربند کنیم و از سوی دیگر، خسارت‌های محیط زیستی چهارشنبه‌سوری را کاهش داده و با مهار آلودگی‌های صوتی و کم‌کردن میزان انتشار آلاینده‌های گازی، این رسم دلپذیر و شاد ایرانی را با آموزه‌های محیط زیستی هم همراه‌تر سازیم.

با قاشق زنی، ازادی هدبه دهیم!

    طرحی را که می‌بینید، هنرمند فرهیخنه معاصر، حمید رحیمی با استادی هر چه تمام‌تر آفریده و در آن نشانه‌هایی از قاشق، میله‌های زندان و سرو رعنا و سبزی که چشم‌انتظار کنار رفتن میله‌های زندان است، می‌بینیم؛ چشم‌انتظار شمایی که می‌دانم جانانه نشان خواهید داد که زندگی بخش هستید! نیستید؟
    لطفا این طرح را و این پیام را و این یادداشت را تا می‌توانید در شبکه‌های اجتماعی بیشتر نشر دهید، با دوستان و کسان بیشتری در موردش گفتگو کنید و یک حماسه دیگر، پس از حماسه هفتم اسفند در 25 اسفند 1394 بیافرینید.
    یا علی ...

شیوه‌های پرداخت کمک‌های نقدی به گنجه پشتیبان زیست‌بوم ایران به شرح زیر است:
۱- از طریق شماره حساب نزد بانک پارسیان، شعبه بیمارستان پارسیان (کد شعبه: ۱۰۷۰):
۸۰۰-۲۰۹۲۲۵۳-۷
۲- از طریق شماره شبا: IR330540107080002092253007 (به صورت اینترنتی)
۳- از طریق شماره کارت: ۶۲۲۱۰۶۱۱۰۴۸۲۲۲۶۹  (به وسیله عابر بانک)

صندوقی که به جای درمان سرطان، از آن پیشگیری می‌کند!

    از گنجه پشتیبان زیست بوم ایران حمایت کنیم

    نامش گنجه پشتیبان زیست بوم ایران یا همان صندوق حامی طبیعت است که به همت گروهی از دلسوزان پیشکسوت و مورد احترام جامعه محیط زیست کشور شکل گرفته است. لطفا او را دریابید ...

گنجه پشتیبان زیست بوم ایران

    نیکوکاری، خصلتی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو هموطن عزیز ایرانی برود! نیک می‌دانم. اما باورم این است که اینک باید در بین مؤثرترین و کاراترین شیوه‌های نیکوکاری، روشی را برگزینیم که به علت‌ها می‌پردازد و از بروز درد پیشگیری می‌کند.
    طبیعت ایران از دردی جانکاه عذاب می‌کشد، اما آن درد، عدم تخصیص اعتبار مناسب به سازمان حفاظت محیط زیست یا منابع طبیعی نیست! حتی سدسازی افراطی و طرح های انتقال آب بین حوضه‌ای هم نیست! همانگونه که دربندماندن چند محیط بان و جنگلبانش در زندان به دلیل عدم رضایت یا تأمین مبلغ دیه هم نیست ...
    درد جانکاه طبیعت ایران، آن است که اغلب ایرانیان طبیعت را به عنوان یک موجود زنده و نیازمند توجه، جدی نمی‌گیرند. آنها درنیافته‌اند که اگر نمی‌خواهند سالی بیش از 10 هزار میلیارد تومان برای درمان سرطان هزینه کنند، راهش این است که یک دهم آن را برای سالم‌سازی منابع آب و خاک و هوا در سال هزینه کنند. اما ایرانیان، اعم از حاکمیت، دولت، مجلس، قوه قضاییه و نیروهای امنیتی و نظامی کشور ظاهراً برایشان پرداختن آن رقم هنگفت آسان‌تر است تا بی‌تفاوت نماندن به تخریب غیرقابل جبران طبیعت وطنی که دوستش دارند و داریم! نداریم؟

    چه باید کرد؟
    باید از مهدکودک‌ها و مدارس شروع کرد، باید نسلی را پرورش داد که نگاهش به مواهب طبیعی مثل نگاهش به عزیزترین کسانش باشد تا آنگاه دیگر هیچ هموطنی برای شلیک به سوی حیات وحش، آن هم بدون هیچ ضابطه و قانونی به خود حق ندهد و از سوی دیگر، محیط بابنان و جنگلبانان سلحشور وطن هم مظلومانه و در اثر یک اشتباه سالهای فراوانی از عمرشان را در گوشه سلول‌های بی روح زندان به هدر ندهند.
    برای همین است که گروهی از بزرگان خوشنام محیط زیستی وطن که نگارنده به حسن نیت و عشق ناهمتای‌شان به سرزمین مقدس‌مان ایمان دارد، تصمیم گرفته‌اند تا صندوقی را با نام گنجه پشتیبان زیست‌بوم ایران شکل دهند و بدین‌ترتیب، راه جدید و کاراتری برای نیکوکاری را به ایرانیان خیر نشان دهند.
    به نظرم کیفیت وضعیت این صندوق مردمی محیط زیستی، می‌تواند عیار خوبی باشد برای برطرف شدن آن لکنت پیش گفته؛ اینکه ایرانیان عملا نشان دهند برای درمان زخم‌های متعددی که پیکر سرزمین‌شان را چرکین کرده، منتظر قهرمان نمی‌مانند، زیرا قهرمان خود آنهایی هستند که از بخشی از مال خود داوطلبانه برای اقتدار بیشتر صندوق حامی طبیعت ایران مصروف می‌دارند.
    درود بر شما که داوطلبانه برای گنجه پشتیبان زیست‌بوم تبلیغ می‌کنید و به امید آزادی همه محیط بانان دربند و مظلوم وطن.

zistbom3


    شیوه‌های پرداخت کمک‌های نقدی به گنجه پشتیبان زیست‌بوم ایران به شرح زیر است:
1- از طریق شماره حساب نزد بانک پارسیان، شعبه بیمارستان پارسیان (کد شعبه: 1070): 
800-2092253-7
2- از طریق شماره شبا: IR330540107080002092253007 (به صورت اینترنتی)
3- از طریق شماره کارت: 6221061055662060 (به وسیله عابر بانک)

در ستایش نهم مرداد 1305 ؛ روز اسکندر فیروز!

    تقدیم به مردی که همواره در ذهن دوستداران طبیعت ایران جاری است ...

    89 سال از آن روز می‌گذرد؛ روزی که شهر خاطره‌انگیز شیراز، صاحب فرزندی شد که خود نگین فیروزگون خاطرات محیط زیست ایران است.
    از اسکندر فیروز می‌گویم، مردی که بی‌نیاز از القاب و شجره‌ی خانوادگی و طبقه‌ی اجتماعی و مناصب حکومتی است. انسان شریفی که یکان یکان از روزهای زندگیش به عشق زندگی، ایران و طبیعت گذشت.
    

اسکندر فیروز - یکم مرداد 1394 - کلاک کرج

    و البته ایرانش به توان دو بود! زیرا او نه فقط عاشق خاک پاک ایران بود که مادر فرزندانش هم ایران بود؛ زنی خردمند، صبور و عاشق که آرزوی هر مردی است تا به واسطه‌ی برخورداری از چنین همسری در کنارش، بتواند ردپای ژرف‌تری از خود در دنیای آدم‌زمینی‌ها باقی گذارد ...
    امروز، روز تولد اوست؛ بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست؛ بنیانگذار نخستین و مهم‌ترین کنوانسیون جهانی محیط زیستی در ایران – کنوانسیون 1349 در رامسر - و الهام‌بخش اندیشه‌ی توسعه‌ پایدار در کنفرانس 1972 سران جهان در استکهلم سوئد. نویسنده‌ی 9 کتاب وزین در حوزه محیط زیست ایران و جهان. مردی که دو دانشمند بنام دنیا، یعنی پروفسور فرد هرینگتون و دکتر درک اسکات با افتخار از او خواستند تا مقدمه‌ای بر کتاب‌های‌شان بنویسد.

با ایران علاء؛ همسرش

    فیروز، 48 سال پیش تفنگ شکاری‌اش را برای همیشه با دوربین عکاسی مبادله کرد و پنج سال پس از آن تاریخ، در مقام قائم‌مقام دبیرکل اجلاس استکهلم، بسیار کوشید تا پنج ژوئن، به عنوان روز جهانی محیط زیست نامگذاری شود.
    اصلاً کسی چه می‌داند! شاید عشق بی حد و حصرش به طبیعت و به ویژه به حافظان طبیعت، محیط‌بانان شجاع و سلحشور وطن، سبب شده تا روز جهانی محیط بان هم بر روز میلادش نشسته و 31 جولای را نه فقط در ایران که در جهان هم گرامی دارند. آیا نباید خاطره‌ی این روز را همه‌ی 78 میلیون ایرانی بتوانند در تقویم‌های فارسی رهگیری کنند؟ آیا این آرزو، درخواست بزرگی است؟

فیروز؛ امید جوانان دوستدار محیط زیست در ایران ...

    با این وجود، بزرگی اسکندر فیروز برای اینها نیست! اسکندر بزرگ است، چون در بزنگاهی که می‌توانست جامه‌ی عافیت برتن کرده و مثل خیلی‌ها که به این مملکت پشت کرده و رفتند، برود ... اما او نرفت، باقی ماند و هزینه‌اش را هم با شجاعت پرداخت کرد تا نامش در کنار بزرگان وطن تا همیشه تاریخ جاودان بماند و همچنان جوانان فراوانی با عشق به او و دانش ارزشمندش، بکوشند تا امانت فیروز را – طبیعت ایران را - به آیندگان برسانند و تا آنجا که نفس و درایت دارند، از زخم‌هایش بکاهند و بر توان تاب‌آوری‌ این آب و خاک مقدس بیافزایند.

دوستش دارم این مرد بزرگ و دوست داشتنی را ...

می‌ماند یک درود ...

    درودی هزار ساله از یک ایرانی آزاده به فرزند برومندش؛ وقار جامعه‌ی امروز ایران
    درودی از فردوسی به فیروز ...

ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود

مدیران فوتبال از دانش‌آموزان دبستان جاوید الگو بگیرند!

    در حالی که هر روز صدایی متفاوت از درون فدراسیون فوتبال به گوش می‌رسد مبنی بر اجرایی شدن یا نشدن حضور نماد یوز ایرانی در جام جهانی، تماشای این نقاشی‌ها یادمان می‌اندازد که انگار کودکان اینجا هم از مدیران دولتی در فدراسیون فوتبال چند گام جلوتر و متحدتر هستند! نیستند؟

ادامه نوشته

بیمه دانا بهانه را از سگ‌های گله می‌گیرد!

    وقتی که بیمه دانا به کمک یوزپلنگ آسیایی می‌آید ...
    و سرانجام، یک نهاد قدرتمند اقتصادی کشور تصمیم گرفت تا گامی عملی برای حفظ آخرین بازمانده‌های گونه‌ی یوزپلنگ آسیایی که فقط در خاک ایران حضور دارند، بردارد. باشد که زین پس صاحبان سگ‌های گله در سمنان و یزد و خراسان شمالی و ... کمتر از توان یوزپلنگ‌گیری ایشان با افتخار یاد کنند ...
ادامه نوشته

آیا تصاویر خاکسپاری سید حسام حسینی را دیده‌اید؟

    تصاویر خبرگزاری مهر از مراسم وداع و به خاکسپاری پیکر سید حسام حسینی را که می‌بینی، درمی‌یابی که این مدیر طبیعت‌دوست و بازنشسته ، هرگز از کار و تلاش باز ننشسته و یاد و نامش در دل همشهری‌ها و هموطنانش به نیکی یاد شده و خواهد شد ...

ادامه نوشته

از سری زیباترین عکس‌های عالم!


    این تصویر را Diana Lakeland برای مجله نشنال جئوگرافیک شکار کرده است؛ اما این روزها در ایران شاید بیشتر از هرجای دیگری فهمیده شود ...

    او هم مادر است ... عاشقانه فرزندش را دوست دارد و دلش می‌خواهد مثل ما ... مثل هر پدر و مادری؛ در برابر فرزندش شرمگین نشده و غذایی درخور برایش فراهم آورد؛ همان غذایی که شکارچیان آن را با اسلحه های گرانقیمت خود نشانه رفته و نامش را حذف جانداران پیر از گله یا جامعه وحوش می‌نامند و یادشان رفته است که با این کار چگونه زنجیره حیات را مختل می‌کنند ...

عشق مادر به فرزند ...

    افزون بر آن، در حالی که شاید شمار یوزهای آسیایی باقیمانده در جهان که جملگی در ایران زیست می‌کنند، به هفتاد قلاده هم نرسد، خبر می‌رسد که 31 یوزپلنگ را در طول 22 سال گذشته از دست داده‌ایم!
    ما باید یاد بگیریم که با حیوانات هم به گونه‌ای رفتار کنیم که انتظار داریم با هر انسان رفتار شود ... اینگونه است که هر ایرانی می‌تواند یک محیط بان و یک ایران بان باشد و بماند ...
    شاید از این منظر، تلاش ما برای حضور یوزپلنگ آسیایی در آوردگاهی جهانی به نام برزیل 2014، بهتر درک شود و همراهان بیشتری بیابد.

    در همین باره:
    - کفاشیان: مردم از فیفا درخواست کنند!

درج نظر

سه تندیس از میادین سه شهر ایران برچیده خواهد شد!


    همان طور که می‌دانید، تاکنون گزارش‌هایی از وجود تندیس شکارچیان در حال شلیک به حیات وحش در برخی شهرهای کشور را در همین سطور ارایه کرده‌ام. اینک مفتخرم تا به آگاهی‌تان برسانم که سازمان حفاظت محیط زیست تصمیم گرفته تا نسبت به این گزارش‌ها واکنشی مثبت نشان دهد ...

ادامه نوشته

شعور گوسفندان را جدی بگیریم!

    حیوون ... بی‌شعور ... نفهم ... الاغ ... گاو ... گوسفند ... این‌ها نمونه‌هایی از ناسزاهای نسبتاً بهداشتی است که اغلب ما در مسیرهای تردد روزانه‌ی خود از آدم‌های باشعور اطراف‌مان می‌شنویم! نمی‌شنویم؟ در یادداشت پیش رو، با مدد گرفتن از یافته‌های یک پژوهش میدانی در بخش تحقیقات مرتع، کوشیده‌ام تا پنجره‌ی دیگری برای نگریستن به زندگی زیستمندانی که انسان نیستند، اما شعورشان از برخی انسان‌ها اگر بیشتر نباشد؛ کمتر هم نیست، بگشایم ...

ادامه نوشته

روزی که همه ی شکارچی‌ها آمده بودند!

    چندی پیش به دعوت دکتر کیخا - معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست - به تالار سرو در پارک پردیسان رفتم تا در نشستی شرکت کنم که موضوعش "شکار" بود. قرار بر این شد که برای رعایت بی طرفی و احترام به حق همه، مدیریت نشست و تنظیم وقت حاضرین با اسدالله افلاکی، دبیر صفحه محیط زیست روزنامه همشهری باشد. نکته‌ی عجیب اما آن بود که نوبت به سخنان هر فردی که می‌رسید، وی پیوسته و تماماً در مدح شکار سخنرانی کرده و از مزایای بی‌شمارش در حفظ طبیعت و افزایش درآمد کشور سخن می‌راند! من مانده بودم که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ از هومن جوکار پرسیدم که چرا هیچ مخالف شکاری در این جمع حضور ندارد؟ گفت: ما علاوه بر شما از آقایان دکتر اسماعیل کهرم و دکتر ناصر کرمی هم دعوت کرده بودیم تا در این نشست حاضر شوند که متأسفانه هیچکدام نیامدند. هر چند که حتا اگر آنها هم می‌آمدند، تناسبی بین شرکت‌کنندگان وجود نداشت.

یازدهم تیر 1392 - تالار سرو

    یک نکته جالب دیگر این مراسم، سخنان جناب اینانلو بود که در همان ابتدا گفت: می‌دانم که امروز با گفتن این سخنان، آقای درویش را از خودم دلخور خواهم کرد و البته من از دلخوری آقای درویش می‌ترسم!

    به هر حال، باز هم گلی به جمال اینانلو! چون بقیه که ظاهراً نگرانی‌ای از بابت دلخوری درویش نشان ندادند!!

    ممنون از اسدالله افلاکی که باز معرفت به خرج داد و وقت 5 دقیقه‌ای‌اش را در اختیار من قرار داد تا در مجموع به میزان 10 دقیقه، پاسخ 150 دقیقه سخنان موافقان شکار که جملگی از شکارچیان قدیمی کشور بودند، را بدهم.

    مشروح این نشست و گفتگوهای طرح شده در آن به همراه پاسخ‌های نگارنده به ایشان را می‌توانید در خبرگزاری مهر و روزنامه همشهری مطالعه فرمایید تا بدانید چرا هنوز عده‌ای در این مملکت با افتخار از این که شکارچی نامیده شوند، احساس غرور می‌کنند؟!

درج نظر

آنها هم عشق را می‌فهمند! مگر این بوسه را نمی‌بینید؟

    خواهر خوبم - خاطره حجازی - شاعره‌ی فرزانه و طبیعت دوست ایرانی که این روزها عمرش را برای نجات امپراتور دره شهبازان (سمندر لرستانی) مصروف می‌دارد، قطعه شعری سروده و آن را به شما خوبان روزگار، خوانندگان عزیز یادداشت‌های محمّد درویش تقدیم کرده است.

    به همین بهانه و با کمک شکار استثنایی یک هنرمند عکاس به نام حسن مقیمی، کوشیده‌ام تا در تازه‌ترین یادداشتم در خبرآن لاین، ارزش شکار را به یک ضد ارزش بدل سازم.

درج نظر

چرا گوزن زرد حریف مگس میاز در کرخه نشد؟!

    ماجرای تلخ کشتار یکی از بزرگ‌ترین و زیباترین علفخواران کشور - گوزن زرد - توسط یکی از کوچک‌ترین حشره‌های موجود در ایران - مگس میاز - در منطقه حفاظت شده کرخه بار دیگر ثابت کرد که عدم توجه به اصل پروانه تا چه اندازه می‌تواند سرمایه‌های طبیعی زیست بوم ایران را به مخاطره اندازد ...

ادامه نوشته

برای امیدی که رفت تا امیدمان زنده بماند ...

    حرکت جوانمردانه امید عباسی، روز گذشته با اهدای کلیه و کبد از کالبد بی جانش، کامل شد تا اسطوره‌ای به اسطوره‌های پرشمار وطن افزوده شده و از این که در این بوم و بر می‌زییم؛ در کنار چنین انسان‌های شریفی، بیش از پیش به خود ببالیم و با افتخار ایرانی بودن‌مان را به رخ بکشیم ...

کلیک کنید ...

ادامه نوشته

این تصویر صفحه نخست فرهیختگان است!

صفحه نخست فرهیختگان در 9 اردیبهشت 1392

    فرهیختگان، نام روزنامه‌ای است که ظاهراً توسط دانشگاه آزاد اسلامی حمایت مالی می‌شود و بیشترین دایره‌ی نفوذ و مخاطبانش را هم در بین دانشجویان و اساتید دانشگاهی دیده است. از همین رو، نام فرهیختگان را بر روی خود نهاده تا از همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطب عام روشن کرده و نشان دهد که به قواعد بازی در حوزه‌ی ژورنالیسم زرد – عامدانه – پایبند نیست. با همین رویکرد هم بیش از هزار شماره تاکنون منتشر کرده و خوشبختانه دوام آورده است ...


ادامه نوشته

تصاویری از زباله‌های نوروزی در زاگرس!

     تاکنون همواره از میزان رو به افزایش تراکم و انباشت زباله به عنوان یکی از مهم‌ترین آفت‌ها و تهدیدهایی که حیات رویشگاه هیرکانی در شمال کشور را به خطر انداخته، یاد می‌شده است؛ مؤلفه‌ای که ناشی از تمایل شتابان هموطنان، برای گذران اوقات فراغت و تعطیلات آخر هفته، نوروزی و تابستانی خویش در نوار باریک و سبز مناطق ساحلی گلستان، مازندران و گیلان است.قصه‌ی پرغصه‌ی بسیاری از مناظر نازیبا و متعفن امروز در کلاردشت، دامنه‌های تنکابن، علی‌آباد کتول، نور، سلمان‌شهر، ماسوله، لاهیجان، رامسر، مرزن‌آباد، بوجاق، انزلی و ... مؤید همین واقعیت بوده و حاصل آن، در شمار زشت‌ترین چشم‌اندازهایی است که روزگاری از آنها با عنوان پاره‌هایی از بهشت در شمال کشور یاد می‌شد ... 

ادامه نوشته

پیش نویس اساسنامه صندوق حامی طبیعت ایران

    همان طور که خوانندگان عزیز این سطور می‌دانند و پیش‌تر اطلاع رسانی کرده‌ام، به پیشنهاد برخی دوستان درصدد راه‌اندازی صندوقی با نام: «صندوق حامی طبیعت ایران» هستم. چند هفته‌ای است که به شدت درگیر راهکارهای قانونی، حقوقی و اجرایی شکل‌گیری این صندوق بوده و کوشیده‌ام تا به نحوی این صندوق پای بگیرد که هم در کمترین زمان ممکن و بدون دیوان‌سالاری‌های رایج و نفس‌گیر اداری، اجرایی گردد و هم این سرعت و تعجیل، خدای ناکرده سبب بروز لکنت‌های حقوقی و قانونی دست و پاگیر بعدی نشود ...

ادامه نوشته

شوک حقوق و دستمزد بر پیکر نحیف طبیعت ایران!

    خبرهای رسیده از نهاد‌های متولی طبیعت ایران، چه در حوزه‌ی وظایف وزارت جهاد کشاورزی و چه در قلمرو اختیارات سازمان حفاظت محیط زیست کشور، نشان می‌دهد که تنگناهای مالی و اعتباری، نه‌تنها دامن بسیاری از برنامه‌ها و طرح‌های پژوهشی، مطالعاتی، اجرایی و عمرانی را گرفته است، بلکه حتا حقوق و دستمزد پرسنل این نهادها، به ویژه در سازمان حفاظت محیط زیست به هیچ وجه با روند شتابان تورم، کاهش ارزش پولی ملّی و انفجار افسارگسیخته قیمت‌ها تناسب ندارد. در حقیقت به جای آن که در اندیشه‌ی تمهیداتی برای جبران این نابرابری فاحش درآمدها و هزینه‌ها باشیم، شاهد آن هستیم که از میزان پرداختی‌های ماهانه تا حدود 50 درصد هم کاسته شده است ؛ روندی که منجر به چندین نوبت اعتراض و تجمع در سازمان‌های مرتبط شده و عملاً راندمان کاری و حس مسئولیت سازمانی را آشکارا کاسته است ...

ادامه نوشته

ستایش زیباترین سمفونی طبیعت در سرخرود!

    جمعه گذشته در بیست و هفتمین روز از بهمن 1391، به تماشای یک سمفونی کم‌نظیر در شمال ایران رفتم؛ هم‌سرایی شگفت‌انگیزی که برای برگزاری‌اش نه فقط صدور مجوزی از وزارت ارشاد اسلامی لازم نبود، بلکه بلیط فروشی هم نمی‌شد! با این وجود، آدم‌های جورواجوری را می‌توانستی ببینی که از راه‌های دور و نزدیک خود را از سپیده‌دم به آبادی سرخرود در فریدون کنار رسانده بودند تا از نزدیک شاهد این هم‌سرایی بی‌نظیر با حضور بیش از پنج هزار خواننده‌ی سپیدپوش، زیبا و رعنا باشند؛ خوانندگانی که آزادانه و بی هیچ محدودیتی با تن‌پوش طبیعی و چشمنواز خود به هنرمایی‌شان ادامه می‌دادند! ده‌ها عکاس و فیلمبردار و مستندساز هم مشغول ثبت و ضبط این لحظه‌های شورآفرین و این کارناوال خیره‌کننده از مهمانانی بودند که صدها و هزاران کیلومتر راه را از سرزمین‌های سرد و یخ زده در سیبری و روسیه مرکزی پیموده بودند تا خود را به نوار سبز و دوست‌داشتنی دریای شمال ایران برسانند ...

ادامه نوشته

موج جدید صدور مجوز شکار نشانه چیست؟

    اخیراً پس از حدود یکسال مقاومت از سوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور، شاهد موج جدیدی از صدور مجوز یا پروانه شکار به تفکیک برخی از استان‌های کشور هستیم. رخدادی که شگفتی بسیاری از فعالان محیط زیست را برانگیخته است. زیرا دلیل قطع صدور پروانه شکار، پیش‌تر وضعیت نگران‌کننده‌ی‌ اغلب علفخواران از جمله کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر اعلام شده بود ...

ادامه نوشته

بس کنیم این رویه‌ ی خونریزانه را ...

    چهارشنبه گذشته، پس از ماه‌ها بررسی و مطالعه، سرانجام کار انتشار مقاله‌ای را به پایان بردم که می‌دانستم مورد مخالفت جدی طرفداران فرهنگ شکار و شکارچی‌های محترم قرار خواهد گرفت. با این وجود، به نظرم، برای پایان دادن به این رسم غیر اخلاقی و این رویه‌ی خونریزانه لازم بود تا با عدد و رقم با افرادی سخن گویم که همچنان با افتخار از این که شکارچی نامیده شوند، دفاع کرده و به مرام خونریزانه خود مباهات و افتخار می‌ورزند ...

ادامه نوشته

لطفاً محیط بان‌ها را خلع سلاح کنید!

    حدود 130 محیط بان و جنگلبان در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در حین انجام وظیفه جان‌شان را از دست داده و به شهادت رسیده‌اند؛ اغلب آنها در درگیری مستقیم با متخلفان و عامداً کشته شده‌اند و سهم قابل توجهی از آنها، بدن پاک و مطهرشان را پذیرای گلوله‌ای کردند که قرار بوده سینه‌ی یک مرال، قوچ، میش و نظایر آن را بدراند و غرق خون سازد یا در برابر تبری ایستادند که می‌خواسته جنگلی را از اهالی بی آزار و سبزش تهی سازد. اما آن عزیزان جان برکف و آن سلحشوران طبیعت ایران، ترجیح دادند تا کل و بزها، گورخرها و یوزها و مرال‌ها و گوزن‌ها همچنان در این سرزمین بخرامند و بلندمازوها و افراها و راش‌ها و سرخدارها و ... سر به آسمان بسایند تا این که خود باشند، اما آنها نباشند و فرزندان آنها فقط در کتاب‌های درسی، مجال آن را بیابند تا رد پای عکس ارزشمندترین زیستمندان وطن را رهگیری کنند ...

    در این میان، رخداد غمبار دیگری که چند سالی است بر آلام طرفداران محیط زیست در ایران افزوده است، صدور حکم اعدام و زندان برای آن محیط‌بان‌هایی است که در درگیری با متخلفان، بدشانسی آورده! و به جای آن که شهید شوند، متخلف را زخمی یا کشته‌اند و در نتیجه به پرداخت دیه، تحمل زندان و کابوس آویختن از طناب دار محکوم شده‌اند. ماجرای اسعد تقی زاده، مهدی زارع و غلامحسین خالدی در شمار همین رویدادهای تلخ و شگفت‌انگیز است که البته پیوسته دارد بر شمارشان به طرز نگران‌کننده‌ای هم افزوده می‌شود.

    رخدادی که به هر دلیلی؛ تأکید می‌کنم: به هر دلیلی که اتفاق افتاده و منجر به صدور چنین احکامی شده باشد، آشکارا موجودیت طبیعت ایران را بیش از پیش تهدید خواهد کرد و بر جو ناامیدی و بی‌انگیزگی پاسداران طبیعت ایران، خواهد افزود. چه، تصور کنید در چنین شرایط ناگوار معیشتی که اغلب محیط بان‌ها، جنگل‌بان‌ها و قرق‌بان‌ها با آن دست به گریبان هستند، این پیام هم برای آنها مخابره شود که اگر در درگیری با متخلفان و متجاوزان به منابع طبیعی و محیط زیست، متوسل به قوه‌ی قهریه به عنوان ضابط قضایی شده و خونی از دشمنان طبیعت بر زمین ریخته شد؛ باید هم پول جراحت و نقص عضو متخلف را بپردازند، هم سال‌ها درگیر رفت و آمد در محاکم قضایی و زندان باشند و هم کابوس لمس طناب را در نزدیک‌ترین فاصله با گردن، تحمل کنند.

    شما به من بگویید: به راستی در چنین شرایطی چند درصد از این پاسداران طبیعت، حاضرند در مسئولیت‌های خود بمانند و همچنان سلحشورانه و جان بر کف به انجام وظایف خود ادامه دهند؟

    آیا آنها در خوشبینانه‌ترین حالت، حق ندارند تا با متجاوز و شکارچی و درخت افکن ساخته و یا دست‌کم چشم بر روی تخلفات بربندند و بدین ترتیب، جان‌شان را بیمه کنند؟

    این، آن پیام خطرناکی است که رویه‌های قضایی اخیر، لکنت‌های آموزشی، ضعف فرهنگی، کم‌کاری واحدهای حقوقی و آموزشی سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و یا هر عامل دیگری که سبب پیدایش آن شده، دارد به بدترین شکل ممکن منتشرش کرده و گسترش می‌دهد.

    به نظرم، در چنین شرایطی بهترین، مؤثرترین و سریع‌ترین راهکار، گرفتن حق استفاده از سلاح از مأمورین منابع طبیعی و محیط زیست است؛ زیرا در آن صورت، گمان نکنم حاصل رؤیارویی ایشان و متخلفان از جهنم خونین کنونی که منجر به مرگ بیش از 500 نفر از دو طرف و مجروح و معلول شدن هزاران نفر دیگر شده، فاجعه‌بارتر شود! چه بسا شکارچیان هم، وقتی دریابند که بازدارندگان‌شان سلاح ندارند، از کشتن آنها صرف‌نظر کنند. همچنین، محیط بان‌ها و جنگل‌بان‌ها هم با گزارش ماوقع به مأمورین نیروی انتظامی، پیگیری مسلحانه‌ی ماجرا و درگیری‌های احتمالی را به ایشان می‌سپارند و خلاص.

    همین و تمام!

درج نظر

لطفاً محیط بان‌ها را خلع سلاح کنید!

    حدود 130 محیط بان و جنگلبان در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در حین انجام وظیفه جان‌شان را از دست داده و به شهادت رسیده‌اند؛ اغلب آنها در درگیری مستقیم با متخلفان و عامداً کشته شده‌اند و سهم قابل توجهی از آنها، بدن پاک و مطهرشان را پذیرای گلوله‌ای کردند که قرار بوده سینه‌ی یک مرال، قوچ، میش و نظایر آن را بدراند و غرق خون سازد یا در برابر تبری ایستادند که می‌خواسته جنگلی را از اهالی بی آزار و سبزش تهی سازد. اما آن عزیزان جان برکف و آن سلحشوران طبیعت ایران، ترجیح دادند تا کل و بزها، گورخرها و یوزها و مرال‌ها و گوزن‌ها همچنان در این سرزمین بخرامند و بلندمازوها و افراها و راش‌ها و سرخدارها و ... سر به آسمان بسایند تا این که خود باشند، اما آنها نباشند و فرزندان آنها فقط در کتاب‌های درسی، مجال آن را بیابند تا رد پای عکس ارزشمندترین زیستمندان وطن را رهگیری کنند ...

ادامه نوشته

پیام نگران کننده‌ی قتل وحشیانه یک جنگلبان!

    یک روز پس از سخنان جنجالی رییس دولت دهم در صحن بهارستان مبنی بر آن که نه فقط دامداران و گله‌های آنها را نباید از جنگل اخراج کرد، بلکه باید اجازه داد تا دوباره دام‌ها وارد جنگل شده و جنگل‌ها توسط دامداران اداره شوند تا بدین‌ترتیب 400 هزار شغل جدید هم ایجاد گردد؛ یک جنگلبان جوان به نام رضا ارغوان مطابق معمول با موتورسیکلت خود راهی منطقه جنگلی گوئنک واقع در ناحیه تنگه راز بجنورد در استان خراسان شمالی بود تا وظیفه‌ی گشت زنی خود را در مورد اطمینان از قرق منطقه‌ی تحت امرش انجام دهد؛ مأموریتی که برای این جوان 26 ساله هرگز به پایان نرسید و او دیگر به نزد خانواده‌اش برنگشت! زیرا شوربختانه، جسد دست و پا بسته‌ی وی که به شکل دلخراشی با ضربات چاقو آسیب دیده بود ، فردای آن روز در منطقه یافت شد ...

ادامه نوشته

آیا برای نجات یوز هنوز فرصتی هست؟!

    فردا صبح – 12 آذر 1391 - در هفتاد و یکمین برنامه محیط زیستی طلوع در شبکه چهارم سیما به سراغ هومن جوکار می‌روم؛ مدیر سختکوشی که سالهاست با یوزها زندگی می‌کند و شاید بیشتر از هر متخصص دیگری در ایران، اینک از راز و رمز و شمار واقعی یوزپلنگ‌های آسیایی در وطن آگاهی دارد. این که چرا همچنان شمار یوزها به رغم گذشت 11 سال از آغاز پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و تغییر سه مدیر در راس آن، تا این اندازه اندک و شکننده است، به نحوی که نمی‌توان هنوز سایه خطر انقراض این گونه را از نظر دور داشت؟

ادامه نوشته

آیا یوزپلنگ‌ها دارند از ایران می‌روند یا نیامده بودند که بخواهند بروند؟!


     تازه ترین یادداشتم در خبرآن لاین به موضوعی اختصاص دارد که می‌توانست یکی از قله‌های افتخار سازمان حفاظت محیط زیست باشد، اما ظاهراً خیلی‌ها دوست ندارند که چنین شود! چرا؟ یادمان باشد که روزگاری، شمار یوزپلنگ‌های موجود در جهان به بیش از یکصدهزار قلاده در متجاوز از 44 کشور جهان می‌رسید؛ آنگاه این تعداد به حدود 15 هزار قلاده در 27 کشور جهان تقلیل یافت و در آغاز قرن بیست و یکم، شوربختانه و به جرأت می‌توان گفت: در خارج از قاره آفریقا، فقط یک کشور دیگر در جهان باقیمانده که هنوز شاهد خرامیدن یوز در سرزمینش است: ایران! آیا قدر این موهبت را می‌دانیم؟   

  

ادامه نوشته

چرا بهترین تابوت برای پلنگ‌ها هنوز دکل‌های برق است؟!


 

    در دومین روز از دیماه 1384، یعنی دقیقن 2504 روز پیش، محیط‌بان‌های اداره کل محیط زیست استان آذربایجان شرقی به سمت یک خرس شلیک کردند که از بد حادثه، به دلیل بی‌غذایی و سرما خود را در محاصره‌ی مردمی شگفت‌زده و ترسیده در حومه شهر تبریز یافته بود. بعدها و در مواجهه با عتراض فعالین محیط زیست و طرفداران حقوق حیوانات، اعلام شد که متأسفانه به دلیل عدم تجهیز یگان‌های حفاظت سازمان به اسلحه‌های برخوردار از فشنگ بیهوشی، چنین جنایتی، آن هم در حضور دوربین‌های تلویزیون رخ داد و همه قول دادند تا به زودی این لکنت جدی واحد محیط بانی سازمان برطرف شود؛ اینک اما به رغم گذشتن حدود هفت سال از آن ماجرا، همچنان و با شگفتی درمی‌یابیم که یک پلنگ در اطراف شهرستان دماوند، به همین دلیل و توسط آنهایی که حقوق می‌گیرند تا حافظ امنیت زیستمندان ارزشمند وطن باشند، به قتل رسید! چرا؟ آیا فرصتی به درازای 2500 روز برای تجهیز ناوگان آقایان به سلاح بیهوشی کافی نیست؟ یا مشکل درجای دیگری است؟ و آیا پلنگ‌ها حق ندارند که از ترس چنین مردم و نگهبان‌هایی، کماکان به دکل‌های برق پناه برده و مظلومانه بمیرند؟

    یادداشت امروزم که همزمان در صفحه 12 از شماره امروز روزنامه قانون هم منتشر شده است، به این تراژدی شرم‌آور می‌پردازد؛ آن هم در کشوری که می‌تواند بزرگترین و بلندترین سد خاکی و بتونی جهان را بسازد، صاحب یکی از 5 برج مخابراتی مرتفع دنیا باشد؛ در باشگاه هسته‌ای عضویت داشته باشد، بزرگترین بیمارستان خاورمیانه را دارا باشد و مجموع اندوخته‌‌های گاز و نفتش در دنیا بی‌رقیب باشد و آنگاه سازمان متولی محیط زیست آن، عاجز از تجهیز ادارات کل محیط زیستش به اسلحه‌های برخوردار از فشنگ‌های بیهوشی باشد! آیا دردآور نیست؟

ادامه نوشته

بررسی وضعیت محیط زیست استان تهران در طلوع!

    در آخرین روز از نخستین ماه پاییز، مطابق معمول یکشنبه ها، امروز صبح در برنامه طلوع - که به صورت زنده از حدود ساعت 8:15 الی 9 صبح از شبکه چهارم سیما پخش می‌شود - به بررسی و تحلیل رخدادهای محیط زیستی ایران و جهان در طول هفته‌ی اخیر می‌پردازم. موضوع اصلی برنامه امروز، بررسی وضعیت محیط زیست استان تهران است. به همین دلیل، دکتر رسول علی اشرفی پور، مدیرکل محیط زیست استان هم مهمان ماست. چنانچه پرسشی مدنظر دارید، لطفاً در ذیل همین یادداشت، مطرح فرمایید و یا به شماره 3000044 پیامک زده و بر عیار این یگانه برنامه گفتگو محور سیما در حوزه محیط زیست بیافزایید.

درج نظر

پارک‌هایی که از روی کاغذ، خوب حفاظت می‌شوند! نمی‌شوند؟

 

    ظاهراً عالی‌ترین نهاد حکومتی در حفظ و حراست از مناطق چهارگانه تحت حفاظت کشور، از برخی از ضعیف‌ترین ارگان‌های اجرایی همان حکومت ضعیف‌تر می‌نماید؛ به ویژه اگر هدف، مقاومت در برابر تغییر کاربری اراضی باشد. در تأیید این مدعا می‌توان به ماجرای تلخی اشاره کرد که هفته‌ی گذشته در پارک ملّی گلستان رخداد؛ ماجرایی که بی‌شک تا مدت‌ها از خاطره طرفداران محیط زیست در ایران پاک نخواهد شد. چرا که در طی آن سازمان حفاظت محیط زیست، رسماً با تغییر کاربری دو هزار هکتار از اراضی قرار گرفته در قلمرو ارزشمندترین پارک ملّی کشور – به درخواست نماینده شاهرود و میامی – موافقت کرد تا متصرفان بتوانند مراحل قانونی واگذاری قطعی این اراضی را از طریق اداره کل منابع طبیعی سمنان پیگیری کنند. آن هم دو هزار هکتار از ارزشمندترین بخش پارک! درحقیقت این رخداد ناگوار و این عقب‌نشینی دوباره سازمان حفاظت محیط زیست، بار دیگر نشان داد و ثابت کرد که اگر اینک بیش از 10 درصد از خاک کشور در قلمرو مناطق چهارگانه تحت حفاظت این سازمان قرار دارد، بیشتر از آن که نشانه‌ی اهمیت این مناطق از منظر زیگونگی (تنوع زیستی) حیات و برخورداری از چشم‌اندازهای منحصر به فرد باشد، نشان از آن دارد که تا این لحظه، هیچ ارگان دیگری، کاربری بهتر و سودمندتری برای آنها تعریف نکرده است! به دیگر سخن، به نظر می‌رسد فلسفه‌ی اصلی نامگذاری برخی از مناطق با عنوان: پارک ملّی، حفاظت شده، شکار ممنوع و نظایر آن، ریشه در خواباندن این اراضی در آب نمک دارد تا در بزنگاه‌های لازم، کلنگ یک توسعه جدید در آنها بر زمین بخورد ...

ادامه نوشته

خورشید سیاهی که از سفیدی‌های سبزستان وطن می‌خواند!

 

    همان طور که پیش‌تر اعلام کرده بودم، پنج شنبه گذشته و همزمان با چهلمین روز شهادت محیط بان شجاع ملایری، عبدالله یاری عزیز، به مناسبت روز ملی مقابله با خشونت بر علیه حیوانات، نخستین و تنها گروه موسیقی محیط زیستی ایران، برای دومین بار اقدام به برگزاری یک کنسرت به سبک راک در فرهنگسرای ابن سینای تهران کرد که خوشبختانه با استقبال خوب شهروندان تهرانی و به ویژه علاقه‌مندان به محیط زیست و حقوق حیوانات روبرو شد ... 

ادامه نوشته