محمد درویش را در تلگرام تعقیب کنید!
کانال اطلاعرسانیام در تلگرام با نشانی زیر، در دسترس هموطنان عزیزمقرار گرفته است. لطفا علاوه بر عضویت در آن، درویشنامهی تلگرامیام را به دوستانی که طبیعت وطن را دوست دارند، معرفی کنید ...
کانال اطلاعرسانیام در تلگرام با نشانی زیر، در دسترس هموطنان عزیزمقرار گرفته است. لطفا علاوه بر عضویت در آن، درویشنامهی تلگرامیام را به دوستانی که طبیعت وطن را دوست دارند، معرفی کنید ...
گفتگویم با سعید برآبادی در روزنامه شرق امروز - 25 مرداد 1394، پیرامون همسایه شرقی و شیوههای تعامل با او در حوزه محیط زیست در ادامه آمده است ...
افغانستان و ايران، دو کشور همسايه و پر از اشتراکات تاريخي سال هاست که به خاطر هيرمند، با مشکلات مشترکي دست وپنجه نرم مي کنند؛ آيا مي توان در سالگرد يکي از بزرگ ترين اتفاقات سياسي کشور همسايه، يعني استقلال کشورشان اميدوار بود که سايه بحران آب از روابط ميان ايران و افغانستان برود؟ با محمد درويش، مديرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمي سازمان حفاظت محيط زيست، سخن گفته ايم:
به عنوان يک ايراني فعال در حوزه محيط زيست چه سابقه آشنايي اي با کشور افغانستان داريد؟
تا به امروز فقط به خاطر تالاب هامون و مسئله حقابه هيرمند اين کشور را مي شناختم. اما متاسفانه شناختي که ما نسبت به اين کشور داشتيم به خاطر شرايطي که تا چندسال پيش بر آن حاکم بوده، ناقص بوده است. کمتر آماري در زمينه محيط زيست و منابع آبي و حياتي اين کشور منتشر شده و موضوع محيط زيست به طورکلي براي شهروندان اين کشور آن قدر جدي نبوده است که بخواهند در فضاهاي مجازي، خصوصا وبلاگ ها و سايت ها به آن اشاره خاصي داشته باشند. البته خود دولت افغانستان هم در طول اين سال ها به دليل مسائل امنيتي به موضوع محيط زيست کمتر پرداخته تا جايي که من به عنوان يک ايراني همواره فکر مي کردم، کشور افغانستان به دليل توسعه نيافتگي توانسته محيط زيستش را بکر نگه دارد اما واقعيت چيز ديگري است.
پس از تحولات سياسي اين کشور، نيمه تاريک محيط زيست در افغانستان هويدا شد؟
بله، برخلاف تصور من، متاسفانه در کشور افغانستان به دليل فقر بيش ازحد مردم، گزارش هاي زيادي وجود دارد که از تخريب محيط زيست مي گويد؛ ميزان بالاي تخريب جنگل ها، چراي بي رويه و خشک سالي شديد که آسيب شديدي به چراگاه هاي اين کشور وارد کرده به حدي است که اين کشور هم در زمينه محيط زيست و حيات وحش در وضعيت مناسبي قرار ندارد يا لااقل آن قدر که تصور مي کرديم، بکر نيست.
يکي از موارد کدورت ميان ايران و افغانستان آب هيرمند است. فکر مي کنيد چطور مي شود در عين همبستگي، اين مسئله به نتيجه روشني برسد؟
بدون تعارف هاي رايج، به نظرم بايد ميان ايران و افغانستان يک نگاه مشترک بر سر مسئله آب به وجود بيايد تا شاهد نتيجه روشني باشيم. مثلامي توانيم براي کشور افغانستان، خدماتي تعريف کنيم و در ازاي آن از افغانستان بخواهيم که اجازه دهد، جريان مستمر در رودخانه هيرمند جاري باشد تا به هامون برسد. واقعيت اين است که اگر شرايط هيرمند در يک بازه زماني کوتاه مدت همچون شرايط فعلي باشد، شاهد بدل شدن منطقه به يک چشمه گردوخاک بزرگ خواهيم بود که ديگر نمي شود براي آن کاري کرد.
يعني دل بستن به معاهدات بين المللي که تابه حال وجود داشته، نمي تواند زمينه ساز باشد؟
اگر بخواهيم صرفا به کنوانسيون هاي جهاني اکتفا کنيم، واقعيت اين است که طرف مقابل مي تواند از دادن حقابه به ما شانه خالي کند. راه جايگزين، ورود به يک تعامل برد- برد است مثلااعطاي برق و دريافت آب از افغانستان باشد.
بخشي از جمعيت ايران و افغانستان، محلي ها و همسايگان رودخانه هيرمند هستند که از دل اين کشور آمده و تا هامون امتداد مي يابد. فرهنگ شهروندان براي نجات اين تالاب، آماده است؟
بايد قبول کنيم که مناطق مجاور هيرمند، چه در ايران و چه در افغانستان جزء محروم ترين مناطق هر دو کشور است که شاخص هاي اصلي در آن رشد نکرده و جوامع محلي متاسفانه با مشکلات زيادي دست وپنجه نرم مي کنند، براي نمونه کافي است دقت کنيم که فقط در استان سيستان وبلوچستان ما شاهديم که بيش از ٩٠ درصد مردم، عضو کميته امداد هستند و همين موضوع سبب شده که مشکل فقر، معيشت و ناامني نگذارد شاخص هاي توسعه رشد مناسبي داشته باشد و طبعا مردم هم چندان براي دفاع از محيط زيست اين منطقه آموزش نديده اند. به اينها، خشک شدن منطقه و شدت بادهاي ١٢٠روزه را هم بيفزاييد. البته در افغانستان وضع از اين هم بدتر است.
نقش دولت ها در اين زمينه چيست؟
دولت ها بايد در قالب توان افزايي جوامع محلي آگاهي ها را در اين زمينه افزايش دهند تا جايي که «آب» مي تواند به جاي جدايي ميان دو ملت، عامل، هم افزايي مردم اين منطقه فراتر از مرزهاي جغرافيايي شود. واقعيت اين است که اگر انبار غله هامون زنده شود، بخشي از عوايد آن نصيب کشور افغانستان و مردمش هم خواهد شد و شايد از همين منظر بتوانيم اميدوار باشيم که دولت افغانستان اقدام به ساخت سدهاي بيشتر بر مسير هيرمند نکند.
اخيرا هم در افغانستان سد تازه اي افتتاح شد که آنها را شاد کرد اما به نظر مي رسد براي محيط زيست جنوب شرقي ايران، خساراتي را در پي داشته باشد.
خب، ما نمي توانيم در برابر اين اقدام به صورت قهري وارد شويم. اما واقعيت اين است که چنين نوع نگاهي مي تواند به زودي خطر جنگ آب در منطقه را افزايش دهد. اين نگاهي است که هم اينک، دولت ترکيه داشته و مانع شده که ٣٨ ميليارد مترمکعب آب به سمت بين النهرين برود و نتيجه اش، توفان هاي گردوخاک شده است. اگرچه در اين زمينه، استدلال اين است که «وقتي ديگران موضوعي را رعايت نمي کنند، چرا ما رعايت کنيم؟» اما ما مي توانيم اين نگاه آزمندانه که در منطقه حاکم شده است را با همکاري کشور افغانستان تغيير بدهيم؛ مي توانيم در يک تعامل افق تازه اي از تعاملات محيط زيستي را در آسياي جنوب غربي حاکم کنيم که عوايدش تمام کشورهاي اين منطقه را به سمت توسعه پايدار ببرد.
آخرین عبارتهای آرشنورآقایی در آخرین یادداشتش که ساعتی پیش بر روی تارنمایش منتشر کرد، دلم را لرزاند و امیدوارم دل آقای محمد علی اینانلو را هم لرزانده باشد و ایشان آنقدر شهامت و صداقت داشته باشند که بلافاصله طی یادداشتی، سخنان شگفتانگیزشان در برنامه 90 دیشب را پس گرفته و اجازه ندهند تا شهرت و منیت بار دیگر امید و صداقت را این بار در حوزهی محیط زیست شکار کند.
همین و تمام.
در آخرین روز از واپسین ماه فصل پاییز، به پنج مدرسه تهران در مناطق دو و پنج آموزش و پرورش سر زدم تا از چند دانشآموز دختر و پسر هموطنم که توانسته بودند سیمایی کامل از مشکلات محیط زیستی شهرشان ارایه دهند، قدردانی کنم. یادداشت پیش رو، قصهی نگاه یکی از آن دانشآموزان خردسال به نام ریحانه وکیلی است که من امیدوارم روزی صندلی معصومه ابتکار را اشغال کند ...
دکتر پرویز کردوانی را اغلب دوستداران طبیعت، به ویژه فعالین در حوزهی کویر و بیابان میشناسند. در حقیقت شاید او در شمار مشهورترین چهرههای علمی کشور در نزد عوام باشد که بیشترین حضور رسانهای را هم داشته و در برابر دوربین و میکروفن بسیار راحت است، آنقدر که انگار دارد در کلاس درسش با دانشجویان پرشمارش، آن هم اغلب با زبان طنز - گفتگو میکند. با این وجود، برخی از اندیشهها و آرای ایشان مخالفانی بس جدی، به ویژه در بین خاکشناسان، بومشناسان، اقلیمشناسان و بسیاری از دوستداران محیط زیست دارد، به نحوی که تاکنون مناظرههایی جدی بین نامبرده و گروههای مورد اشاره از جمله نگارنده صورت گرفته است. پیشنهاد جنجالی ایشان برای قطع امید از احیای دریاچه ارومیه، شاید واپسین اختلاف نظر جدی نگارنده با دکتر کردوانی باشد که منجر به ارایهی چندین و چند یادداشت شده و البته به زودی، پاسخی دیگر هم به تازهترین راهکار ایشان برای مختومه اعلام کردن پرونده نجات ارومیه ارایه خواهم کرد. اما تا آن زمان، انتشار یادداشت بهمن ایزدی در خبرگزاری مهر در پاسخ به لغزشهای آشکار علمی دکتر کردوانی در یک مستند تلویزیونی مربوط به بیابان لوت، سبب آفرینش نوشتار پیش رو در خبرآن لاین شده است ...
روزنامه فرهیختگان در شماره 30 تیر 1392 خود به درج گفتگوی صریح و انتقادی نگارنده با خبرنگار خویش، سرکار خانم سمیه متقی پرداخت که در آن نسبت به لکنتهای موجود در تیمهای محیط زیستی روزنامههای کشور، به ویژه فرهیختگان اعتراض کرده و مورد نقد قرار داده بودم. ضمن قدردانی از مدیریت روزنامه که سخنان مرا تقریباً بدون حذف منتشر کردهاند، در ادامه متن این گفتگو را با هم میخوانیم. در ضمن، آرمین منتظری عزیز (دبیر صفحه) هم پاسخی به نقد من دادهاند که در اینجا میتوانید آن توضیحات را هم ملاحظه فرمایید.
به امید آن که روزی را شاهد باشیم که در آن، حضور رکن چهارم دموکراسی به صورتی پویا و تخصصی در جامعه، اجازه فساد و تباهی در بخش محیط زیست و منابع طبیعی را به هیچ مدیر و دولتمردی ندهد.
هفته نامه تجارت فردا در تازه ترین شمارهاش که 29 تیرماه 1392 منتشر شده است، پروندهای را گشوده در باره فعالیت داوطلبانهی گروهی از ایرانیان به نام رفتگران طبیعت. گروهی که به همت کاظم نجاریون و همفکرانش در 28 خرداد 1391 اعلام موجودیت کردند و اینک با رشدی حیرت انگیز در تمامی 31 استان کشور شعبه داشته و فعالیت میکنند.
راز و رمز این موفقیت و همراهی در چیست؟ چگونه است که در این وانفسای گرانی و تورم و تنگناهای جورواجور و همه یه جورایی ناجور ِ اجتماعی/سیاسی و اقتصادی، این گروه اینگونه و پرشتاب ره صدساله را یک شبه طی کرده است؟
اصلاً به زبان رایج علم اقتصاد، چنین حرکتهایی چگونه معنا مییابد و از منظر دانش نورو اکونومیک - neuroeconomics - چگونه قابل تفسیر است؟ موضع حاکمیت در برابر چنین حرکتهایی چگونه باید باشد؟ به ویژه آن که آنها اغلب به مدد شبکههای اجتماعی فراخوان داده و برای پاکسازی طبیعت به دور هم جمع میشوند؛ شبکههایی که اغلب آنها در ایران با نگاهی تردیدآمیز نگریسته شده و باید برای ورود به آن از شکنندههای حصارهای مجازی بهره برد!
اینها و بیشتر از اینها را میتوانید از صفحهی 77 تا 83 چهل و نهمین شماره مجله تجارت فردا بیابید و بخوانید. نگارنده هم به همراه یک استاد دانشگاه و اقتصاددان به نام سرکار خانم دکتر زهرا کریمی در میزگردی به همین بهانه شرکت کرده و در آن به پرسشهای محمّد طاهری و ندا گنجی پاسخ دادم.
در نخستین روزهای سال 1392، به تحلیل روزگار محیط زیست ایران در کتابخانه حسینیه ارشاد پرداختم و در خلال آن سخنرانی که گزارشهایش را پیشتر منتشر کردهام، اشاره به بحران نشست زمین در جنوب تهران کردم که برگرفته از گزارش رسمی سازمان زمین شناسی کشور بود.
سمیه متقی، خبرنگار روزنامه فرهیختگان که در آن نشست حضور داشت، کوشید تا ابعاد این ماجرا را از طریق مصاحبه با چند مسئول و کارشناس مرتبط در پایتخت پیگیری کند که البته جملگی جز یک نفر یا اعلام کردند که از آن بی خبر هستند و یا اینکه اصلاً چنین خطری وجود ندارد!
تا این که نوبت به مهندس بلورچی، مدیرکل گروه زمینشناسی مهندسی و مخاطرات سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور رسید تا پرده از این تهدید بزرگ در بیخ گوش پایتخت بردارد؛ تهدیدی که متأسفانه همان طور که ملاحظه میکنید حتا اغلب مدیران و کارشناسان کلانشهر تهران هم آن را جدی نمیگیرند و یا از آن بی خبر ماندهاند! چرا؟
گزارش روزنامه فرهیختگان را با عنوان: ادعای ۱۷۰ سانتیمتر نشست زمین در جنوب تهران بخوانید.
مطابق رسم دوشنبهها، امروز هم در برنامه اردیبهشت که از ساعت 12 الی 13 به صورت زنده از شبکه چهارم سیما پخش خواهد شد، به بیان تازهترین مواضع محیط زیستی 8 کاندیدای داوطلب ورود به ساختمان پاستور پرداخته و میکوشم تا برنامههای محیطزیستی ایشان را تحلیل کنم. دیروز هم در گفتگوی رودررویی که با نمایندگان پنج کاندیدای ریاست جمهوری (آقایان دکتر محسن رضایی، دکتر حسن روحانی، دکتر محمدباقر قالیباف، دکتر محمّد رضا عارف و دکتر علی اکبر ولایتی) در همایش شورای سازمانهای جامعه مدنی ایران داشتم، کوشیدم تا مهمترین مطالبات بخش محیط زیست و منابع طبیعی کشور را به ایشان منتقل سازم.
این که روز جهانی محیط زیست چیست و چرا و چگونه باید به استقبال آن رفت ...
هفته گذشته، به دعوت دبیر بخش اجتماعی خبرآنلاین، با دکتر سید مؤید حسینی صدر، نماینده مردم خوی و سخنگوی فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی، بیش از دو ساعت به گفتگو نشستم و به پرسشهای مریم صدرالادبایی و فهیمه حسن میری پاسخ دادیم که حاصل بخشی از آن گفتگوی مفصل را میتوانید در صفحه محیط زیست خبر آن لاین، بخوانید ...
نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پس از ماجرای کاهش اعتبار بودجه سازمان حفاظت محیط زیست در سال 92، دیروز بودجه مهار ریزگردها را هم در سال جاری به صفر رساندند! بودجهای که البته سهم قابل توجهی از آن سال گذشته هم جذب نشد و سازمان محیط زیست مجبور شد تا آن را در انتهای سال به خزانه عودت دهد! جالب این که نگارنده خود طرحی پژوهشی را در حوضهی آبخیز دریاچه ارومیه به سازمان حفاظت محیط زیست معرفی کرده بود که به رغم موافقت فنی و قول مساعدت، سرانجام در انتهای سال گذشته به همین بهانه که اعتبارات برگشت خورده است، از حمایت مالی آن جاخالی دادند! امسال هم که مجلس آب پاکی را ریخت روی دست شان ...
خاک؛ ریشهگاه است. این مفهوم را بیش از دو دههی قبل از استادم، سید آهنگ کوثر دریافتم که امروز، نخستین روز از هفتادو و هفتمین بهار زندگی پربارش را آغاز کرده است. با این وجود، اگر آن روز خاک وطن را نمیفروختند؛ امروز ظاهراً میفروشند تا لابد به حجم صادرات غیر نفتی کشور بیافزایند و بگویند که بدون نفت هم میتوانیم زندگی کنیم ...
وقتی که در نخستین روزهای سال 1384 تصمیم گرفتم تا اندیشهها و تجربیاتم را با استفاده از ابزار نوینی به نام وبلاگ و در هیبت نامی نه چندان مأنوس چون «مهار بیابانزایی» با خوانندگان فارسیزبان به اشتراک نهم، هرگز نمیتوانستم تصور کنم که مهار بیابانزایی و محمّد درویش بتواند در کمتر از یک دهه، به چنین جایگاهی دست یابد؛ آن گونه که در آخرین روزهای سال 1391، دکتر مجید مخدوم – بنیانگذار دانش ارزیابی محیط زیست در ایران – نویسنده مهار بیابانزایی را بخواند تا به عنوان یک شخصیت اثرگذار در حوزه محیط زیست ایران سزاوار دریافت لوح سپاس تشخیص دهد. پیشتر البته مجموعه برنامههای رادیویی و تلویزیونی هم ساخته شد با این محوریت که محمّد درویش چگونه محمّد درویش شد؟ تا جایی که روزنامه پرشمارگان لس آنجلس تایمز هم در مقاله مشهورش از او با عنوان : یک گلادیاتور سبز در ایران یاد کرد. موفقیت اخیر مهار بیابانزایی در آغازین روزهای سال 1392 به عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی پایتخت و نیز قرار گرفتن نامش در سیاههی کاندیداهای دریافت جایزه از اجلاس جهانی رسانهها، همه و همه گواه آن است که مهار بیابانزایی دارد دیده و خوانده میشود ...
موفقیتی که آن را با تمام وجودم، ناشی از پیدایش نهضتی روشنگرانه و تحولی مثبت در دیدگاه و پندارینههای مردمی میدانم که کلید پاسداری از طبیعت ایران در دستان آنهاست.
اینها را گفتم تا ضمن قدردانی از همهی حامیان عزیز و دوستداران سبزاندیش هموطنم، قول دهم که مسئولیت سنگین این توجه و مهر و حمایت و اقبال عمومی را درک کرده و در پیشگاه شما خوبان روزگار، پیمان میبندم : محمّد درویش همچنان درویش میماند و بسیار بیشتر و وفادارتر از دیروز خواهد کوشید تا جان و مال و اندیشهاش را در راه اعتلای طبیعت وطنی که دوستش دارد، پیشکش کند ... آرزویم این است که همچنان وکیل مدافع بی منت آن هموطنانی باشم که به قول سپهر عیدیوند عزیز دارند مظلومانه در این بوم و بر جان میدهند و برخی از ما فراموش کردهایم که آنها، پارههایی جدایی ناپذیر و فاخر از خاکی هستند که برای ماندگاریاش تاکنون صدها هزار جوان پاکدامن ایرانی، خون پاکشان را اهدا کردهاند.
آری ... من با افتخار وکیل همهی یوزها و سنجابها و گرگها و بلوطها و اُرسها و گرازها و پلنگها و قوهای فریادکشی هستم که فریادشان را اغلب نمیشنویم. اما امروز بیشتر از دیروز امیدوارم که آن فریاد را بتوانم با زبان آدمزمینیها و به شیوهای مؤثرتر از همیشه بازنشر دهم.
بازتاب در:
انجمن ارزیابی محیط زیست ایران
در سال 2002، سالی که بر پیشانیاش، عنوان سال جهانی کوهستان نقش بسته بود؛ نمایندگان عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب کردند تا از این پس در یازدهم دسامبر هر سال، جهانیان در گرامیداشت کوهستانها مراسمی برپای دارند. امسال، دهمین سالی است که این مراسم در بسیاری از کشورهای جهان، از جمله ایران برپاشده و میشود. به همین مناسبت، امروز در هفتاد و سومین برنامه محیط زیستی طلوع میکوشم تا به اتفاق عباس محمدی، مدیر گروه دیدهبان کوهستان و آقای قربانی - از فعالان حوزه غارنوردی - به کوهها و غارهای ایران بپردازیم و فرازها و فرودهای این ارزشمندترین پارههای ضامن تداوم حیات در فلات ایران را واکاوی کنیم ...
ساعت 8:15 صبح فردا – 14 آبان ماه 1391 – در شصت و هشتمین برنامه محیط زیستی طلوع به سراغ اصغر محمّدی فاضل، رئیس دانشگاه محیط زیست ایران و معاون طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست کشور میروم؛ مدیر دانشمند و شجاعی که تقریباً یک تنه در برابر متقاضیان شکار در طبیعت فرسوده و زخم خورده ایران ایستاده و همچنان تلاش میکند تا این آتش بس یک طرفه و لرزان را حفظ کند و اجازه دهد به اندوختههای جانوری محیط زیست ایران تا دوباره خود را ترمیم کنند ...
فردا - هفتم آبان ماه 1391 - در شصت و هفتمین برنامه محیط زیستی طلوع که روزهای یکشنبه هر هفته از ساعت 8:15 صبح در شبکه چهارم سیما به صورت زنده بر روی آنتن میرود، به بررسی تجربیات چین در مهار بیابانزایی خواهیم پرداخت؛ کشوری که نه فقط در حوزهی مقابله با بیابانزایی که در حوزه اقتصادی هم شتابان دارد همهی رقبای خود را پشت سرمینهد و میرود تا به جدیترین رقیب آمریکا و اتحادیه اروپا در جهان بدل شود ...
تازهترین مصاحبه دکتر پرویز کردوانی با روزنامه آرمان مطابق معمول اغلب مصاحبهها و سخنرانیهاشان پر از نوازشهای آنچنانی به فعالان و طرفداران محیط زیست ایران بود و البته آکنده از سوژههای جذاب برای موافقین و منتقدینشان! از جمله آرزوی ایشان برای احداث جاده به سمت چکادهای البرز، یکی از نابترین آن سوژهها به شمار میآید و نیز طرز تلقیشان از ارزشهای یک درخت؛ آن گونه که عباس محمدی را واداشت تا به استاد پیشنهاد سکوت و تحریم هر نوع مصاحبهای را دهد!
در همین باره، الهه موسوی؛ خبرنگار باسابقه و سختکوش حوزه محیط زیست ایران، گزارشی را تهیه کرده و در آن نظرات استاد علی یخکشی و نگارنده را در بارهی دیدگاههای دکتر پرویز کردوانی جویا شده است؛ گزارشی که قضاوت در بارهی آن را به شما خواننده فهیم مهار بیابانزایی واگذار میکنم.
بیشتر بدانید:
رد پای پرویز کردوانی در این تارنما
امروز - 8 مهرماه 1391 - هزارمین شماره از روزنامه تهران امروز منتشر شد؛ آن هم در شرایطی که بساط روزنامه شرق برای بار چهارم از دکههای روزنامه فروشیهای شهر جمع شد ... انگار یه جورایی قصهی پرغصهی روزنامهنگاری در این بوم و بر، مثل ماجراهای تلخ و شیرین تولد و مرگ آدم زمینیها میماند! نه؟
به هر حال، یکی از قدیمیترین ستونهای محیطزیستی را با عنوان "نگاه سبز" در شرق داشتم که حدود 60 هفته در صفحه آخر روزهای دوشنبه چاپ میشد و اینک امیدوارم که وزن جستارها و تحلیلهای محیط زیستی در تهران امروز، روزی از شرق بیشتر شده و در این رقابت، محتوایی باکیفیتتر آفریده شود.
به همین بهانه، یادداشتی را در صفحه 4 از ویژهنامه تهران امروز منتشر کردهام که با هم میخوانیم و امیدوارم با آرزویش، همفرکانس باشیم ...
کمتر پیش آمده تا سوژه مصاحبه با من، "من" باشد!
ماه گذشته، اما این اتفاق رخداد و کیوان نقرهکار در یکی از استودیوهای رادیویی جام جم، کلی از محمد درویش در باره محمد درویش حرف کشید! این که کجا به دنیا آمدهام، کودکیام را چگونه سپری کرده و چه شد که به محیط زیست علاقهمند شدم و از بین همهی بومسازگانهای طبیعت، چرا به سراغ بیابان و کویر رفتم و تارنمای مهار بیابانزایی را راه انداختم و افق دیدم کجا را نشانه رفته است ...
اینک بر روی درگاه مجازی ایران صدا میتوانید این ماجرا را بخوانید و نیز فایل شنیداری آن را به میزان 38 دقیقه و 38 ثانیه دانلود کرده و گوش دهید و اگر دوست داشتید، نظراتتان را در موردش برایم بنویسید ...
همچنین برخی دیگر از مصاحبهها، مناظرهها و گفتگوهایم در مورد موضوعات مختلف محیط زیست ایران و جهان را میتوانید از این طریق رهگیری کرد!
امروز روز هوای پاک است و به همین مناسبت در برنامه طلوع شبکه چهارم سیما، گفتگویی مناظرهگونه با دوتن از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست داشتم؛ آقایان امير حسين وحدتي رييس مرکز ملي هوا و تغيير اقليم و مهرداد کتال محسنی، مدیرکل دفتر پایش فراگیر.
آنچه که در این گفتگو برجسته و حیرتانگیز مینمود، تأکید آقای وحدتی بود که ادعا کردند: در تهران هیچ خطری در اثر انتشار آلایندههای گازی شهروندان را تهدید نمیکند. نکتهای که البته همکارشان – آقای کتال محسنی – تلاش کردند به شکلی آن را تعدیل بخشند؛ زیرا اعتراف کردند دستگاههای اندازهگیری و پایش آلودگی هوا باید به ازای هر صدهزار نفر، یک عدد در کشور وجود داشته باشد و بنابراین ایران 75 میلیونی نیاز به 750 دستگاه از این نوع دارد که اینک فقط 200 دستگاه وجود دارد و تازه این 200 دستگاه هم از پراکنش یکنواختی برخوردار نیستند و بنابراین، قضاوتهای ما در باره شدت و کیفیت آلودگی هوا ممکن است با واقعیت تطابق کاملی نداشته باشد.
نکتهای که من به ایشان یادآوری کردم، آن بود که اولاً چگونه است که بسیاری از مقامات و متخصصان کشور و نه مردم عادی بر وجود آلودگی هوا و خطرناک بودن آن تأکید میکنند (اشاره کردم به سخنان حسن بیادی، مهرداد لاهوتی و انوشیروان محسنی بندپی)، یعنی آنها هم از دسترسی به اطلاعات درست، محروم ماندهاند؟
دوم این که وقتی شما میگویید آلودگی نداریم، بنابراین، باید حق داد به آن خودرو ساز یا تأمین کننده سوخت کشور که بگوید: به چه دلیل باید هزینه بیشتری مصروف دارم تا کیفیت بهتری در خودرو و سوختش ارایه دهم، وقتی اصلن مشکلی وجود ندارد؟!
گفتنی آن که آقای کتال محسنی اعلام کردند که وضعیت آنچنان هم بد نیست و نباید سیاهنمایی کنیم! مثلاً به جای آن که بگوییم امسال فقط دو روز هوای پاک داشتهایم، بگوییم 111 روز هوای سالم داشتهایم. من هم یادآوری کردم که سال قبلش 246 روز هوای سالم داشتیم آقای محسنی!
خلاصه اینکه کم کم دارم متوجه میشوم که چرا در طول نیم قرن گذشته، مشکل آلودگی هوای تهران نهتنها حل نشده، بلکه مدام بر شدت آن هم افزوده گردیده است و چرا طرح جامع مبارزه با آلودگی هوای تهران از سال 1374 تاکنون در حال خاک خوردن است؟!
زیرا هنوز بسیاری از مدیران و مسئولین و تصمیمگیران ذیربط اصلن قبول ندارند که مشکلی یا بحرانی به نام آلودگی هوا وجود دارد که بخواهند حلش کنند!
چهارشنبه این هفته - 26 مرداد ماه 1390 - دوباره به اتفاق دکتر اسماعیل کهرم در برنامه صبحگاهی طلوع شرکت خواهیم کرد تا به بهانه عمل موفقیت آمیز این مرد طبیعت دوست وطن بر روی ریه هایش، از راهکارهایی سخن گوییم که برای درمان ریه های زمین باید به اجرا درآید.
گفتنی آنکه برنامه طلوع به همت دوقلوهای دوست داشتنی برنامه ساز، یعنی فؤاد و سیاوش صفاریان پور همه روزه از ساعت 7 الی 9 صبح در شبکه چهارم سیما بر روی آنتن می رود.
شرایط به نحوی است که نام ایران با تزریق سالانه 570 هزار تن مواد پلاستیکی به طبیعت در بین 10 کشوری در جهان مطرح میشود که بیشترین میزان مصرف چنین موادی در آنها گزارش شده است؛ رخدادی که البته بسیار تأسفبار است. به ویژه اگر بدانیم که ایران حتا در بین 15 کشور پرجمعیت جهان هم جای ندارد! گواه دیگری که نشان میدهد مدیریت مصرف در ایران زمین، نیاز به یک بازمهندسی جدی دارد! ندارد؟
آلودگی
هوا چند روزی است که دارد بدجوری در تهران و اصفهان قدرتنمایی میکند و
بیم آن میرود تا به زودی دامنهی اثرات نامیمونش را بر شهرهایی چون اراک،
مشهد، کرج، تبریز و ... نیز بگستراند.
به همین بهانه، امروز در هفدهمین برنامه گفتگوی داغ سبز
به سراغ یکی از مسئولین شرکت کنترل کیفیت هوای شهرداری تهران - آقای حشمت الله بسطامی - میرویم تا
بلکه بیشتر متوجه شویم چرا این مشکل سالهاست که به جای گرهگشایی، گرهاش
کورتر میشود! نمیشود؟
در همین باره با جناب رامین امینی زارع نیز به صورت تلفنی گفتگو خواهیم کرد.
گفتگوی داغ سبز را میتوانید از ساعت 15 امروز به مدت 60 دقیقه بر روی درگاه مجازی رادیو اینترنتی ایران صدا گوش کرده و تماشا نمایید.
110 سبز را هم فراموش نکنید.
راستی! وحید نوروزی هم یک انشاء در این باره نوشته که بسی خواندنی است! نیست؟
پیوست:
آیا می دانید بازماندگان قربانیان آلودگی هوا می توانند دیه بگیرند؟