نجات میانرودان، گاپ و دو نکته اخلاقی!

با ورود عباس عراقچی به عنوان فرد کلیدی در تیم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ابوالفضل حسن بیگی در هیبت، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به صف منتقدین جدی سدسازیهای افراطی دولت ترکیه بر سرشاخه های دجله و فرات؛ به نظر می رسد پویش مردمی نجات میانرودان - که تا این لحظه ۱۲۹۲۳۸ نفر آن را امضا کرده اند - توانسته کارنامه قابل قبولی در حوزه اثرگذاری بر رفتارِ سیاستمداران ایرانی برجای نهد.

با این وجود هنوز عدم رعایت دو نکته اخلاقی، آزاردهنده به نظر می رسد که در تازه ترین یادداشتم در اینستا به آن پرداخته ام:

خواننده عزیز!

خواهشم آن است که برای مقابله با تاریخ ستیزی و اعتراض به تداوم غلبه تفکر سازه ای در مدیریت آب، همچنان به معرفی و امضای پتیشن #نجات_میانرودان به سه روش زیر ادامه دهید:

1⃣ لینک مستقیم:

2⃣ از طریق فیلم آموزشی.

وقتی عملکرد آمازون چنین نزول کرده، تکلیف هیرکانی دیگر روشن است! نیست؟

بنا به يك بررسي پژوهشي جديد - که نتایج آن در شماره ۶ مهر #گاردین منتشر شده - جنگلهاي باراني تا آن اندازه كيفيت خود را از دست داده اند كه بجاي كاهش انتشار كربن، خود به يك منبع اصلي انتشار كربن تبديل شده اند! اين بررسي بر نياز فوري براي حفاظت و احياي آمازون و مناطق مشابه تأكيد فراوان دارند. پژوهشگران مناطقي جنگلي را در آمريكاي جنوبي، آفريقا و آسيا - آنجا كه تاكنون تصور مي رفته نقشي كليدي در جذب گازهاي گلخانه اي داشته باشند- يافته اند كه اكنون بنا بر محاسبات سالانه TG٤٢٥- teragram (١٠ به توان ١٢) كربن انتشار مي دهند؛ رقمي بيشتر از آنچه كه از ترافيك در ايالات متحده تولید مي شود! اين رقم به مراتب بيش از آن است كه در گذشته تصور مي شده و فشار بيشتري را موجب مي شود. نگارندگان گزارش مي گويند كشف آنها - منتشر شده در #ژورنال_Science روز گذشته - مي بايست سياستگذاران را بشدت تكان دهد و به تغيير و ترميم عملكردهايشان وادارد.
آلساندرو باكيني، يكي از پژوهشگران اصلي اين بررسي از مركز تحقيقاتي Woods Hole، دانشگاه بوستون، مي گويد: "اين نشان مي دهد كه ما نمي توانيم راحت بنشينيم و منتظر شويم. جنگلها آن كاري را انجام نمي دهند كه ما فكر مي كرديم. درختان مانند هميشه كربن را از نیوار -اتمسفر - جذب مي كنند، اما حجم جنگل ديگر آن اندازه كافي نيست تا مقدار انتشار كربن را جبران كند." این پژوهش از همه بررسي هاي پيشين در اندازه گيري عواقب آسيب و تنزل كيفيت (جنگلها)فراتر رفته- كاهش تراكم درختان و از بين بردن تنوع زيستي در زير يك پوشش حفاظتي ظاهري؛ معمولا در نتيجه قطع "انتخابي" درختان، آتشسوزي، خشكسالي و شكار. اين مي تواند زيست توده را تا ٧٥٪‏ كاهش دهد. اما براي ماهواره ها نظارت بر از بين بردن جنگلها كار دشواريست، زيرا با نگاه از بالا پوشش (سايبان) جنگلي دست نخورده بنظر مي رسد، به رغم آنكه در زير تقليل پيدا كرده. براي بدست آوردن داده هاي دقيقتر، پژوهشگران داده هاي ماهواره اي از ١٢ سال را با تحقيقات ميداني تركيب كرده اند و در نتيجه به مقدار انتشار خالص كربن در هر قاره رسيده اند. آمريكاي لاتين-خانه آمازون، بزرگترين جنگل دنيا-مسئول نزديك به ٦٠٪‏ از كربن منتشر شده از طريق جنگلهاست، درحاليكه ٢٤٪‏ از آفريقا و ١٦٪‏ از آسيا منجر مي شود. روي هم رفته، كربن بيشتري از طريق تنزل كيفيت و اختلال در جنگلها منتشر مي شود تا جنگلزدايي. پژوهشگران تأكيد دارند كه اين شرايط هم نگران كننده است و هم يك فرصت، زيرا اكنون مي توان مناطق متأثر را شناسايي و دوباره احيا كرد، پيش از آنكه آنها براي هميشه بكلي ناپديد شوند.
وِين واكر، یک پژوهشگر ديگر از این تیم مي گويد: "پيش از اين ما مي دانستيم كه تنزل كيفيت يك مشكل است، اما نمي دانستيم كجا و تا چه اندازه. اين آسانتر است كه ما از اين مشكلات نام ببريم، زماني كه هنوز مقداري از جنگلها باقي مانده اند. در اينراه حفاظت از جنگلهاي بكر و دست نخورده با تراكم بالاي كربن ارجحيت دارد و موثرترين روش براي اينكار "حمايت از حق مردم بومي براي داشتن زمين است." شوربختانه بسياري دولتها كه قلمرو آنها زيستگاه جنگلهاي گرمسيري است، در مسير مخالف حركت مي كنند. براي نمونه در برزيل و كلمبيا، سرعت جنگلزدايي در سال گذشته شدت پيدا كرده. آلساندرو باكيني كه يك پسر دو ساله دارد، اضافه مي كند: "وقتي كه به ارقام روي نقشه، آنجا كه اين تغييرات صورت مي گيرند، نگاه مي كنم، شوكه مي شوم. فرزند من احتمالا بسياري از اين جنگلها را نخواهد ديد؛ با چنين روند تغيير، جنگلها ديگر وجود نخواهند داشت." اما او مي گويد اين ارقام مي بايست ما را به عمل وادار كنند: "ما مي بايست ديد مثبت خود را حفظ كنيم و جنگلهاي گرمسيري را دوباره ترميم كنيم. تا آنجا كه به تكنيك كاهش كربن مربوط مي شود، اين كار دشواري نيست و نسبتا مقرون به صرفه. ما همه مي دانيم كه چگونه از پايداري جنگلها محافظت كنيم."

‏🔵 خواننده عزیز مهار بیابان زایی!
اینکه اعلام می شود دستکم ۳۰۰ هزار هکتار از قلمرو رویشگاه #هیرکانی در شمال کشور را از دست داده ایم، البته بسیار ناگوار است؛ اما ناگوارتر آنکه نیمی از ۱.۶ میلیون هکتار جنگل باقیمانده هم عملاً مخروبه شده و فقط ظاهری سبز دارد! غم انگیز است که در چنین شرایطی حتی یک سوم ۸۰ میلیارد تومان هزینه سال نخست اجرای #طرح_تنفس هم پرداخت نمیشود؛ آن هم در شرایطی که برای ساخت شش سد شفارود، پل رود، هراز، لفور، گلورد و لاسک، بیش از ۵۰ برابر این رقم پرداخت می شود! و غم انگیزتر آنکه مجموع این شش سد نمی توانند به اندازه تولید سالانه آب توسط هیرکانی، یعنی ۴ میلیارد متر مکعب، آب تنظیم کنند!

مردم ۱۶ شهر جهان اعتراض کردند به ساخت سدی که قربانی شماره یک آن مردم ایران هستند!

  1⃣ واقعاً ترکیبی از شوق، عشق، شور، خشم، حسرت، غم، تاسف و شرمندگی را باید توامان درک کرد از شنیدنِ چنین خبری!


2⃣ به راستی ما را چه می شود و این گردِ مرگ و انفعال نشانه چیست؟ چرا دانشجویانی که روزگاری در مواجهه با کیفیت نامطلوب غذا در رستورانهای دانشکده، سینی ها را به هوا پرت می کردند، امروز در غار تنهایی شان کبک وار مخفی شده اند؟ آن نسل معترض و سلحشور که رگه هایی از آن در شخصیت #فرهاد_دماوندی در #سریال_شهرزاد رهگیری شده، اینک کجاست؟

3⃣ آیا دوباره باید از نو شروع کنیم؟ آیا باید به #مدارس_طبیعت امید ... یا دخیل بربندیم؟ آیا نباید روانشناسان، جامعه شناسان، علما و معماران چیدمان فرهنگی کشور فراخوانی بزرگ سرداده و نسبت به این مرگ خاموشِ جامعه امروز ایران هشدار داده و آسیب شناسی کنند؟!

4⃣ خاطره دیروز از #وزیر_آموزش_و_پرورش در دولت یازدهم، سخت مرا تکان داد: اینکه اینک دغدغه دولتمردان #آموزش نیست!

5⃣ به قول #استاد_رنانی عزیز: ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم، ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم! پس لطفا به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد دهید. به آنها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

6⃣ من فکر می کنم اگر چنین کودکانی را تربیت کنیم، هرگز به جای آنکه امروز چنین شرمنده و مغموم و خجالت زده در پیشگاه مردم آن ۱۶ شهر جهان باشیم، می توانیم با افتخار به آینده بنگریم؛ آینده ای که در آن هرگز هیچ ایرانی ساعتها از نیمه های شب منتظر تماشای لحظه های جان دادن یک انسان در معابر عمومی شهرها و ورزشگاه هایش نمی ماند! می ماند؟

🔵 هموطن عزیزم! لطفاً همچنان به معرفی و امضای پتیشن #نجات_میانرودان ادامه دهید:

لینک مستقیم:
از طریق فیلم آموزشی :

از رضا کیانیان تا علیرضا منصوریان و از حادثه خونین ساوه تا کهنوج!

1⃣ عصر دیروز در حاشیه برگزاری یک رویداد محیط زیستی برای ارتقای حساسیت جامعه به بحران آب؛ رخدادِ تاسف باری به وقوع پیوست که بازتابهای رسانه ای فراوانی درپی داشت.

2⃣ روز قبل از آن هم، بازیکن دوستداشتنی و محبوب روزهای طلایی آبی ها و مربی امروزشان با تلخ ترین بدرقه ممکن، مجبور به ترک استقلال شد، درحالیکه برخی از تماشاگران حاضر در استادیوم آزادی، #منصوریان را پیتزافروشی خواندند که باید فوتبال را فراموش کند؛ آن هم در حالی که همسر و فرزند مربی #تیم_استقلال در حال تماشای بازی بودند!

3⃣ تامل برانگیزتر آنکه یکی از آرمان ها و اهداف پویش #من_صدای_آب_هستم، ارتقای تحمل و شنیدن صدای مخالف اعلام شده؛ اما هنرمند محبوب و حامی این پویش؛ استاد #رضا_کیانیان، به جای درس دادن به جوانها و نمایش مدارا و توان مجاب کنندگی، خطاب به یکی از معترضان #غلبه_تفکر_سازه_ای در مدیریت آب، می گوید: دهانت را ببند و یا برو بیرون!

4⃣ وقتی پیشکسوت هنرمندان ما با چنین ادبیاتی، مخالفان خویش را می نوازد، دیگر چه انتظاری باید از تماشاگران جوان، متعصب و خشمگین تیم استقلال داشت؟!

5⃣ حاصل این نگاه خشونت بار و عدم تحمل مخالفان اندیشه، آشکار است که فقط در همین شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی یا تالار همایشها محدود نشده و منجر به حوادث خونینی نظیر رخدادِ شامگاه دیروز در #ساوه یا پیشتر از آن در #کهنوج می شود. حتی فقط به محیط زیست و ورزش محدود نشده و تبعاتی جبران ناپذیرتر خواهد داشت؛ وگرنه چرا باید در پایتخت؛ در مرکز جمهوری اسلامی ایران شاهد ۷ هزار نزاع خیابانی در هر صدهزار جمعیت باشیم؟ و چرا میزان تلفات محیط بانان و جنگلبانان در ایران - بیش از ۱۳۰ شهید و سه هزار مجروح - در شمار رکوردهای دست نایافتنی در جهان باشد؟!

6⃣ همه باید این تهدید را جدی بگیریم و از خود بپرسیم: ما کجای راه را اشتباه رفتیم که اینک توانایی شنیدن را از دست داده و به جای گفتگو، دست به تهدید و اتهام و مقابله فیزیکی و ... می زنیم؟ به ویژه در سالروز طرح پندارینه گفتگوی تمدنها در صحن سازمان ملل متحد توسط #سیدمحمد_خاتمی؛ هم او که خطاب به مخالفانش در پایان دولت هشتم، شعری از #میرسید_علی_همدانی را یادآوری کرد و رفت ...

هرکه ما را یاد کرد ایزد مر او را یاد باد
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد
هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
هر گلی از باغ وصلش بشکفد بی خار باد
در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار
هر که ما را رنجه دارد، راحتش بسیار باد

🔴 چقدر جای افکار میرسید در امروزِ ایران خالی است، چقدر ...

به جای اجرای طرحهای انتقال آب، سدسازی و استخراج آبهای ژرف، تلفات آب را پایان دهیم!

1⃣ براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، سالانه بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون مترمکعب آب از طریق شبکه های آب شهری تلف می شود:

2⃣ در بزرگی این رقم همان بس که بدانیم آورد طبیعی رودخانه زاینده رود در طول یک سال فقط هشتصد میلیون متر مکعب است!

بر اساس این گزارش استانهای خوزستان، تهران و البرز، دارای بدترین نرخ هدررفت آب هستند.
نرخ هنگفت تلفات آب در ایران از آنجا اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم دولت می خواهد برای شیرین سازی و انتقال سالانه فقط ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب از دریای خزر به سمنان تا ۱۱ هزار میلیارد تومان هزینه کند! به عبارت دیگر با توجه به طرحهای مشابه دیگری چون #بهشت_آباد، #گلاب، علی آباد کتول به شاهرود، #بن_بروجن و سبزکوه، به نظر می رسد می توان با یک بیستم هزینه ای که برای اجرای این طرحهای ویرانگر و خسارت آفرین مورد اشاره می خواهیم پرداخت کنیم، نرخ هدررفت آب را تا ده درصد رقم مورد اشاره کاهش داده و مملکت از یک خسارت بزرگ نجات یابد.

3⃣ موضوع زمانی بیشتر می تواند در راستای اقتصاد مقاومتی مورد مداقه قرار گیرد که دریابیم تقریباً برای استخراج رقمی برابر با هدررفت آب از شبکه شرب شهری، می خواهیم با کمک روسها و سرمایه گذاری ۲۵۰ میلیون دلاری، #آبهای_ژرف را استخراج کنیم! به راستی چرا راه ساده تر را انتخاب نمی کنیم؟

4⃣ پرسش اصلی این است: چرا هیچ اراده ای برای کاهش هدررفت آب وجود ندارد، اما حاضریم ده ها برابر هزینه طرح های انتقال آب را بپردازیم؟! چه دلیلی از این روشن تر که نشان می دهد در پای منافع بخشی شرکت های قدرت سالار درگیر در طرح های سازه محور، یک مصلحت ملی دارد ذبح می شود! نمی شود؟

5⃣ اینک با توجه به نگرانی های اعلام شده از سوی عیسی کلانتری در مورد اصابت کفگیرِ اندوخته های آبی کشور به ته دیگ و افزایش محسوس نرخ فرسایش خاک، امید می رود سازمان متولّی محیط زیست کشور بتواند رویکردهای سازه محور در وزارت نیرو را به راهبردهایی چون ارتقای توان نرم افزاری، مدیریت مصرف و بازچرخانی آب تغییر دهد.
آمین ... 

دسته گل جدیدی که همه ما در آفرینش آن، مقصریم! نیستیم؟


1⃣ برای وزارت آموزش و پرورشی که در کتاب انسان و محیط زیستش، سدسازی را یک ضرورت ملی معرفی کرده که نقش مهمی در پیشرفت کشور برعهده داشته، متاسفم!

2⃣ برای وزارت نیرویی که همچنان بر طبل غلبه تفکر سازه ای در مدیریت آب می کوبد و حاضر است با هر تمهیدی، یک ضد ارزش را در پیشگاه ذهن نوجوانان معصوم وطن به یک ارزش بدل سازد، متاسفم. کافی است از مردم #میناب، #جیرفت، #دره_گز، #گتوند، #نی_ریز، #استهبان، #شهریار، #اهالی_حوضه_آبخیز_دریاچه_ارومیه، #سردشت، #زابل و مردمان پایین دست رودخانه های #دجله و #فرات در کشورهای #سوریه و #عراق بپرسیم که آیا آنها هم پس از ساخت این جرثومه های پهن پیکر و سیمان اندود، مزه پیشرفت واقعی را چشیدند! یا اینکه اینک خون گریه کرده و سازندگان این سدهای اهریمنی را با سخت ترین دشنام ها و نفرین ها بدرقه می کنند.

3⃣ برای #وزارت_جهاد_کشاورزی که هرگز آنگونه که باید در برابر تاراج سرمایه های ملی و خاک به بهانه سدسازی و طرحهای انتقال آب ایستادگی و افشاگری نکرد، متاسفم.

4⃣ و دست آخر آنکه برای خودم که دو سال پیش - در زمان مسوولیتم در دفتر آموزش سازمان حفاظت محیط زیست - کوشیدم تا درس #انسان_و_محیط زیست وارد ادبیات دانش آموزان کلاس ۱۱ متوسطه شود، هم متاسفم! رخداد شرم آورِ پیش آمده، مرا یاد توبه نامه مشهور مجید مخدوم انداخت، وقتی که سرنوشت طرحهای ارزیابی محیط زیستی را که خود پیشنهاد داده بود، در بهبود کیفیت طرحهای عمرانی دید که فقط هزینه ها را افزایش داده و با شجاعت گفت: اشتباه کردم.

🔴 چقدر راه نرفته و کار نکرده داریم! چقدر ...

مصداق عملی پاسداشت روز جهانی مقابله با بیابانزایی چیست؟!

 امروز هفدهم ژوئن برابر با ۲۷ خرداد است؛ ۲۳ سال پیش در چنین روزی نخبگانی در سازمان ملل متحد به این باور رسیدند که اگر خطر جریان کاهنده کارایی سرزمین را دستکم بگیرند، ممکن است دشواری زیستن در زمین به ادامه راهش نیارزد!

بیش از ۵ میلیارد هکتار از خشکیهای زمین، پیوسته در حال از دست دادن توان کارایی خود بود و موج مهاجرتهای محیط زیستی آشکارا نظام مدیریت جهانی را به ویژه در آفریقا، بخشهایی از آسیا و آمریکای لاتین تهدید می کرد.
ایران در شمار پنج کشور نخستی بود که به پیمان UNCCD یا مقابله با بیابان زایی پیوست؛ چراکه بیش از هر کشور دیگری این خطر را حس می کرد. البته در آن روز، هنوز تبعات ویرانگر طرحهای آزمندانه ای چون #گاپ بر میانرودان آشکار نشده و اصولاً کسی فکر نمی کرد ممکن است با ساخت سازه هایی که مردم برایش کف و هورا سر میدهند و سیاستمداران روزشمارِ بریدن روبان قرمز رنگش را ثبت کرده اند! تپش نبض زندگی، کندتر و کندتر شود.
اینک اما مجموع توان ذخیره سدهایی که در ترکیه، سوریه، عراق و ایران بر روی رودخانه هایی که به سمت #میانرودان، هورالعظیم، شط العرب و اروندرود حرکت می کرد از مرز ۱۵۰ میلیاردمتر مکعب گذشته است و البته عملاً اگر #سد_ایلی_سو هم بر روی #دجله تکمیل شود، می توانیم مرگِ همه رودخانه های منتهی به خلیج فارس را جشن گرفته یا به سوگ نشینیم!

*⃣ راست آن است که ما مردم و حاکمان منطقه در رقابتی تاسف بار و مرگ آور کوشیدیم تا از این نمد برای خویش کلاهی بزرگتر ببافیم و البته با ظهور #القاعده، #طالبان، #داعش، #پژاک و ... دریافتیم که به جای اقتدار و رفاه بیشتر، اینک از دمشق تا بغداد و از استانبول تا آنکارا، کابل، کراچی و تهران و حتی از منچستر و لندن تا پاریس و سرانجام از نیویورک تا جاکاراتا می توان ردپای خون و وحشت و انتحاری که بذرش در همین میانرودان کاشته شد را درو کرد!

🔴 دریافت کننده عزیز #درویشنامه!
امروز بهترین و سزاوارانه ترین اقدام عملی برای مقابله با بیابان زایی، حمایت از پویشی جهانی برای مقابله با تفکری است که منابع آبی را چون منابع نفتی، در شمار املاک و دارایی های ملی خویش می پندارد! این اشتباهی است که همه در آن شریک جرم هستیم و فقط نوک تیز انتقاد را نباید متوجه یک کشور به نام ترکیه کرد؛ درست است که ترکیه آشکارتر و تمامیت خواهانه تر عمل کرده، اما مگر سوریه، عراق، افغانستان و ایران چنین نکرده اند؟ درست همان کاری که اینک اتیوپی هم در بالادست نیل دارد بر سر مصر می آورد و پیشتر از تبعات آن در آمازون، برزیل و کاستاریکا هم یاد کرده ام؛ دورنمای کابوس مرگباری که می توان از آن با عنوان آغازگرِ جنگ جهانی سوم یاد کرد.

🔶 بنابراین، گام نخست در پاسداشت درست و دقیق روز جهانی مقابله با بیابان زایی، همانطور که پیشتر هم اشاره کرده ام، امضاء پتیشن نجات میانرودان است؛ همه مردم منطقه و جهان باید از دولتهای خویش بخواهند به مسابقه ننگین و ابلهانه نشستن بر شاخه و بریدن بُن پایان دهند.

به سندرم بتنیسم پایان دهیم!

    9 سال پیش در چنین روزی، یعنی 29 اردیبهشت 1387 برای نخستین‌بار همایشی در تالار شهریاران جوان تهران برگزار شد با عنوان: «سدهای بزرگ؛ پیامدها و جایگزین‌ها»؛ همایشی که در آن کسی قرار نبود بر خلاف رسم رایج تا آن زمان به ستایش سدسازی و سردارسازی در حوزه سازندگی به بهانه‌ی ساخت این جرثومه‌های سیمان‌اندود و پهن‌پیکر بپردازد. محتوای ارایه شده در آن همایش، سر و صدای فراوانی در محافل رسانه‌ای مستقل به راه انداخت و نه‌تنها روز ملی حمایت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ را بنیان نهاد؛ که موجی را سبب شد تا در نهایت منجر به ارسال نامه‌ای از سوی گروهی از اساتید دانشگاه صنعتی اصفهان در زمستان 1388 به مقام معظم رهبری شود که در آن از پیامدهای ویرانگر سدسازی در ایران به شدت ابراز نگرانی شده بود. مقام رهبری هم در پاسخ به درخواست نخبگان کشور، به رییس جمهور وقت دستور دادند تا با دقت نظر و به شایستگی به ابراز نگرانی اساتید پاسخ داده شود.
    و امسال، نهمین سالی است که این روز ملی در ایران گرامی داشته می‌شود؛ روزی که البته در دنیا قدمتی بیشتر داشته و سابقه آن به 14 مارس 1998، یعنی حدود 18 سال پیش می‌رسد. این که چرا سازه‌ای که به ادعای سازندگانش قرار بوده تا آب را مدیریت و تنظیم کند، خود به مهم‌ترین عامل مرگ رودخانه‌ها تبدیل شده، حکایت تلخی است که نشان می‌دهد: بشر مدرن امروز، بسیار کمتر از بشر سنتی دیروز از قوانین حاکم بر طبیعت سردرمی‌آورد و یا آن که در برابرش کرنش می‌کند. راستی چرا باید از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ حمایت کرد؟ و چرا جهانیان، دو بار در سال، یکی در 14 ماه مارس (24 اسفند) و دیگری در آخرین یکشنبه سپتامبر، حرمت رودخانه‌ها را در زمین گرامی داشته و می‌کوشند تا مردم و رهبران جهان را از وخامت شرایطی که بر این رگ‌های بی رنگ زمین حاکم است، آگاه سازند.
    مخالفت‌ها در برابر سدسازی به جایی در جهان رسیده که متأسفانه اگر هفته‌ای دو فعال محیط زیست توسط مافیای طبیعت‌ستیز در جهان به قتل می‌رسد، سهم قابل توجهی از این قتل‌ها، مانند قتل خانم برتا کاسرس در هندوراس، ریشه در قدرت افیونی آب‌سالاران سازه محور دارد.
    حقیقت داستان آن است که حال رودخانه‌ها تقریباً در هیچ نقطه‌ای از کره زمین خوب نیست؛ اغلب آنها هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی با چالش‌ها و تهدیدهای جدی مواجه شده‌اند؛ دیگر کمتر رودخانه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که آب گوارایش از سراب تا پایاب ادامه یافته و به دریا و اقیانوس‌ها برسند. رودخانه‌ها، یکی از مهم‌ترین بسترها برای حفظ و پایداری از تنوع زیستی موجودات آبزی به شمار می‌روند. هنگامی که این رگ‌های راهبردی حیات در کره زمین، از وضعیت مطلوبی برخوردار نباشند، یعنی بخش بزرگی از زیگونگی حیات؛ از کتابچه‌ی بی‌رقیب و یکتای آفرینش با تهدیدی مرگبار روبرو شده است. برای همین است که در طول نیم قرن گذشته نسل بین 30 تا 50 درصد از آبزیان آب شیرین برای همیشه منقرض شده است که یکی از مهم‌ترین دلایلش، علاوه بر کاهش کیفیت آب و صید بی‌رویه، ساخت سدهای متعدد مخزنی در مسیر رودخانه‌هاست که سبب گسست بوم‌شناختی و ایجاد خلل در فرآیند تخم ریزی ماهی‌ها را فراهم آورده است.
    در عین حال، نباید فراموش کنیم که سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای، دلیل وخامت شرایط بوم‌شناختی در ایران و بسیاری از نقاط جهان نیست! بلکه ابزاری در دست مبتلایان به نوعی سندرم خطرناک موسوم به «سندرم بتنیسم» یا همان طرفداران مدیریت سازه‌ای و طراحان برنامه‌ها و آرمان‌های توسعه در کشورهایی است که آفرینندگانش، بویی از فهم اکولوژیک نبرده و بر این پندار غلط پای می‌فشارند که می‌توانند با تکیه بر قدرت سخت‌افزاری و فناورانه‌ی بشری به جنگ قوانین طبیعت رفته و آن را به نفع نسل خود تغییر داد. شاهد مدعای فوق، بحران دریاچه پریشان یا زریوار یا دشت طوس یا ... است که ربطی به سدسازی ندارد، بلکه قربانی انتخاب آرمان غلط، یعنی دستیابی به خودکفایی در کشاورزی به هر قیمتی شدند؛ آن هم نوعی از کشاورزی که ظاهرا کسی نمی‌خواهد یا نمی‌تواند برای ارتقای نرم‌افزاری و بهبود راندمان‌های آن تلاش کند! چرا؟
    حاصل این نگاه خطرناک، مصیبت‌هایی است که گریبان ما را در ارومیه، بختگان، گتوند و خوزستان، داریان، زاینده رود و گاوخونی، میناب، جازموریان و هامون گرفته است و متأسفانه بیم آن می‌رود تا با همان نشانی‌های غلط، استان‌هایی چون چهارمحال و بختیاری، کردستان، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان هم، همان فرجام تلخ را تجربه کنند.
    آیا نسل هوشمند امروز اجازه تکرار آن خطاهای نابخشودنی را می‌دهد؟
    شاید پاسخ به این پرسش در آیین‌های دهمین سالگرد روز ملی حفاظت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ در 29 اردیبهشت 1396، آسان‌تر باشد! نه؟

در ستایش 28 فروردین؛ روز بزرگداشت چهارمحال و بختیاری


    به پیشنهاد گروهی از فعالین مدنی و دوستداران محیط زیست، قرار است همه ساله در 28 فروردین، روز بزرگداشت استانی برگزار شود که مرکز آن – شهرکرد - در بین همه‌ی 30 مرکز استان دیگر به آسمان نزدیک‌تر است. استان چهارمحال و بختیاری، قلمرو سیاسی کوه‌های رنگی در ایران است؛ سرزمین سبزکوه، زردکوه و سفیدکوه؛ سرزمین آبشار عشق و آشیان دوست‌داشتنی هلن. جایی که مهم‌ترین رودخانه‌های ایران را حیاتی ابدی بخشیده تا کارون زیبا و پرابهت همچنان نماد رودخانه‌های خروشان وطن بماند و زاینده‌رود به دیار نصف جهان، زندگی بخشد.

روز چهارمحال و بختیاری

    امیدوارم نامگذاری چنین روزی، سبب نزدیکی بیشتر بین مردمان ساکن در حوضه آبخیز کارون بزرگ و زاینده رود شود. 
    امیدوارم در چنین روزی شاهد آن باشیم که دوستداران محیط زیست در اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، یزد، کرمان و لرستان گردهم جمع شده و در پای منافع ملی، نشان دهند از منافع بخشی و قومیتی خود می‌گذرند. ایران در خاورمیانه همواره یگانه جزیره امن منطقه بوده، چرا که ما نشان داده‌ایم یگانه مردمی در آسیای جنوب غربی هستیم که از قومیت به ملت رسیده و در گام نخست، همه خود را با افتخار ایرانی می‌دانیم. 
    چهارمحال و بختیاری به دلیل جذابیت‌های دیداری و فرهنگ زیبا و ارزشمند عشایری، می‌تواند به یکی از مهم‌ترین قطب‌های گردشگری پایدار در حوزه طبیعت، فرهنگ و تاریخ بدل شود. چهار محال و بختیاری می‌تواند میعادگاه ورزش‌های هیجانی آبی باشد؛ گرانیگاه سنگ‌نوردان و شیفتگان بررسی زندگی عشایری. همچنین در این یک درصد از خاک وطن، می‌توان بانک ژن اندوخته‌های گیاهی فلات ایران را بنیان نهاد. در چهارمحال و بختیاری نباید شاهد تکرار اشتیاه‌هایی باشیم که به افزایش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک بدل شوند! نباید روزی را متصور شویم که استاندار چهارمحال و بختیاری هم مانند همتای اصفهانی‌اش، مجبور به اعترافی تلخ شده و بگوید: حاضرم تمامی صنایع استان را با یک شاخه گل به هر استانی که می‌خواهد، مجانی تقدیم کنم!
    تبدیل چهارمحال و بختیاری به کارگاه یا آزمایشگاه انواع و اقسام ساخت پیکره‌های پهن‌پیکر سیمان‌اندود موسوم به سدهای بزرگ مخزنی و یا طرح‌های ویرانگر و خطرناک انتقال آب بین‌حوضه‌ای، چه در درون استان و یا بین استانی، گناهی بزرگ و خطایی راهبردی است که نسل آینده ساکن در شهرکرد، بروجن، لردگان، فارسان، سامان، اردل و کوهرنگ هرگز آن را نخواهد بخشید. همانگونه که گسترش شالیکاری یا کاشت بادام در ارتفاعات پرشیب هم به مراتب هم بر تنش‌های هیدرولوژیکی حوضه‌های آبخیز زاینده‌رود و کارون می‌افزاید و هم نرخ فرسایش را افزایش می‌دهد. به جای آن، می‌توان به سمت معرفی و رونق کسب و کارهای سبز رفت؛ می‌توان در اندیشه استقرار توربین‌های بادی، سلول‌های فتوولتاییک، ساخت اکوکمپ‌ها و اکوسافاری‌ها و رونق بخشیدن به پرنده‌نگری یا تکرار تجربه‌های موفق در گندمان و روستای گل سفید برآمد.

    جان کلام آنکه
    بیاییم از رخداد 28 فروردین، بهانه‌ای برای افزایش همدلی و هم‌افزایی بسازیم و با تبدیل چالش‌ها و بحران‌ها به فرصت‌ها و مزیت‌ها، نشان دهیم که اهل اقدام و عمل در سالی هستیم که در پیشانی آن، اقتصاد مقاومتی می‌درخشد. 
    بیاییم کاری کنیم تا دوستی‌ها تقویت شود. یک کنشگر محیط زیست، هرگز نباید به کاربست ادبیاتی خشونت‌آمیز و رفتاری کینه‌جویانه یا تهدیدگرایانه متوسل شود و هرگز نباید برای پیشبرد اهداف خود به بداخلاقی و ذبح واقعیت بپردازد. فعالین مدنی در حوزه محیط زیست باید نشان دهند که بیش از هر فعال دیگری در هر حوزه‌ای، اهل داد و دهش بوده و فرزندان فریدون زمان هستند. 

فریدون فرخ فرشته نبود ؛ زمشک و ز عنبر، سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی ؛ تو داد و دهش کن، فریدون تویی

قتل دو محیط زیستی در هفته! چرا؟

    بایزید مردوخی را اغلب آنهایی که با آب، محیط زیست، کشاورزی و اقتصاد سر و کار دارند، می‌شناسند. او که در طول نیم قرن اخیر، دانش اقتصاد را از دانشگاه مریلند، مدیریت را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیای جنوبی و راز و رمز توسعه اقتصادی را از آژانس برنامه‌ریزی اقتصادی ژاپن فراگرفته و در کارنامه خود 21 کتاب منتشر شده دارد، اخیرا در باره سد داریان، جمله‌ای زنهاردهنده گفته است: «زیان آبگیری سد داریان تا ابد جبران نمی‌شود و سدسازی تهدید بزرگی برای تمدن هورامان است.» دقت کنیم که این جمله را کسی گفته که خود روزگاری رئيس كميته راهبردي برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور بود و اینک نیز عضو كميسيون آينده‌نگري فرهنگستان علوم ايران و مشاور وزیر کار در کابینه حسن روحانی است و بنابراین دغدغه اشتغال و توسعه را که طراحان سد داریان با این دو چماق مخالفین خود را می‌رانند، خوب درک می‌کند. 
    با این وجود، طرفداران سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای همچنان و با وقاحت هر چه تمام‌تر، مخالفین خود را مشتی آدم احساساتی بدون مطالعه تصویر کرده و بر برج عاج خود می‌تازند! چرا؟
    چرا کسی متوجه حقوق بوم‌نشینان ساکن در اطراف سد داریان و پروژه‌های پهن‌پیکر و گرانقیمت اقماری‌اش نیست؟
در همین باره، محسن تیزهوش عزیز یادداشتی را قلمی کرده و پیشنهادی درخور ارایه داده است که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد؛ یادداشتی که با خبری تکاندهنده آغاز می‌شود: اینکه مافیای پرقدرت طبیعتخوار به طور متوسط هفته‌ای دو کنشگر محیط زیست را که مخالف ایشان هستند، در جهان را به قتل می‌رساند!
    وی می‌نویسد:

سوم مارس را گرامی داریم

    «بر اساس گزارشی که سال 2015 از سوی سازمان غیردولتی گلوبال ویتنس منتشر شده، هر هفته حدود دو فعال محیط زیست و حقوق بومیان در جهان کشته می‌شوند که این حقیقت تلخ، توجه و حمایت بیشتر مجامع بین‌المللی را می طلبد؛ سالهاست که با گسترش فعالیت‌های ضد شکار، سدسازی‌های مخرب و برنامه‌هایی که به تخریب طبیعت منجر می‌شوند بر شدت خشونت، تهدید و حذف فیزیکی فعالین محیط زیست نیز افزوده شده است. به عنوان مثال، در ابتدای سال 2015 گریگوری گیبارد که از او به عنوان یکی از فعالان حفاظت محیط زیست و ضد شکار یاد می‌شد، در جمهوری زیمبابوه و در جنوب قاره آفریقا به ضرب گلوله از پای درآمد؛ مردی که پیش‌تر هم به وسیله شکارچیان غیرقانونی تهدید به مرگ شده بود. یک سال پس از قتل آقای گیبارد نوبت به قتل غم‌انگیز بانوی استقامت و شجاعت برتا کاسِرس رسید تا نشانی باشد برای حرکت درست فعالین محیط زیست در برابر سودجویانی که تنها به منافع اقتصادی خویش می نگرند و هیچگاه آوارگی مردم محلی و تخریب تنوع زیستی کوچکترین اهمیتی برای ایشان نداشته است! اینک برای گرامیداشت یاد و اعتقادِ انسانی برتا کاسِرس یکی از مشهورترین فعالان محیط زیست و حقوق بومیان که سوم مارس 2016 در هندوراس به دست طبیعت ستیزان به قتل رسید، پیشنهاد می شود سازمان ملل متحد روز سوم مارس را با هدف دفاع از حقوق بومیان و جوامع محلی در برابر تخریب‌های مختلف محیط زیست نامگذاری کرده و در تقویم رسمی خود درج کند. در این بین باید به این نکته بسیار مهم اشاره کرد که جوامع محلی که در ایران نیز زیست می کنند در برابر مخربان طبیعت هیچگاه آرامش نداشته و در موارد گسترده ای به نام توسعه از سرزمین خویش کوچانده شده‌اند تا زمین‌ها و خانه‌هایشان به زیر آب سدهای بزرگ رفته و همچنین استخراج نفت سبب آلودگی چاه‌های حیاتبخش آنها شده که این موارد تنها گوشه ای از هزاران آسیبی است که روزانه به این انسان‌ها تحمیل می شود. لازم به ذکر است که نهم اوت در تقویم سازمان ملل متحد، روز بين‌المللی مردم بومی جهان نامگذاری شده اما امروز و با هدف حمایت از راه انسان‌هایی همچون برتا کاسِرس که حامی حقوق بشر بوده و از جان و مال خویش در برابر دفاع از حقوق بومیان گذشت و به تمام انسان‌های جهان نشان داد که باید در برابر غارتگرانی که منابع طبیعی زمین و محل زندگی بومیان را نابوده کرده و اسباب آوارگی آنان می شوند، ایستاد.» 
   به نظرم، پیشنهاد سزاوارانه محسن تیزهوش جادارد تا به عنوان یک مطالبه ملی از سوی تشکل‌های مردم‌نهاد محیط زیستی به سازمان ملل متحد ارایه شود تا بار دیگر پیشگامی ایرانیان در دفاع از گونه‌گونی زیستی فرهنگی زمین به اثبات رسد.

آبخوانداری یا فروش نفت و سدسازی؟!

    بیش از سه دهه از فعالیت‌های آکادمیک دکتر سید آهنگ کوثر و همکارانش در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس برای معرفی و کاربست روشی موسوم به آبخوانداری می‌گذرد؛ روشی که مدعی است می‌تواند با یک دهم هزینه‌های سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای، کابوس امنیت آبی در ایران را برای همیشه مهار کند. یادداشت پیش رو، به همین بهانه و نیز انتشار تازه‌ترین یافته‌های این گروه تحقیقاتی در یک مجله معتبر بین‌المللی، کوشیده تا مهم‌ترین دستاوردهای این پروژه بزرگ، ملی و البته مظلوم! را شرح دهد ...

کلیک کنید

    اخیراً در شماره جدید ژورنال معتبر هیدروژئولوژی از انتشارات اسپرینگر، مقاله‌ای منتشر شده با عنوان: «بهبود بلند مدت كشاورزي با گسترش سيلاب در دشت گربايگان، ايران: آيا براي تامين امنيت انسان‌ها، تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها سودمندتر است يا فروش نفت؟»
    نویسندگان این مقاله آقایان حمید مصباح، مهرداد محمدنیا و آهنگ کوثر - که حاصل بیش از دو دهه پژوهش‌های خود را در ایستگاه آبخوانداری کوثر واقع در گربایگان فسا منتشر کرده‌اند – به زبانی دقیق، فنی و در عین حال شفاف می‌گویند:

    پيامد آبكشي بي‌رويه از چاه‌هاي غير مجاز، خشكيدن كاريزهايي بود كه آب چهار روستا را در دشت گربايگان در جنوب ايران تأمين مي‌كردند. اين نابخردي سبب بحراني شدن شرايط زيست و مهاجرت گروهي روستاييان به شهرها شد. طراحی و ساخت 2034 هكتار شبكه‌هاي گسترش سيلاب براي آبياري سيلابي و تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها از دي1361 تا 1375، سبب مهار شدن 193 ميليون مترمكعب سيلاب و نفوذ 76 در صد آن به آبخوان شد . نتيجه اين كار ايجاد انگيزه‌ي بازگشت در بيشتر مهاجران به روستاهايشان بود. در نتيجه اجراي اين طرح در سال زراعي 1390-1389، مساحت پهنه‌ي كشتزارهاي فاریاب، به بیش از 13 برابر سال 1361 رسید. افزون بر آن، از سال 1369 تاكنون، سالانه براي 700 واحد دامي علوفه‌ي مغذي تهيه شده است. تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها، گزينه‌اي بخردانه را در برابر ساختن سدهاي بزرگ پيشنهاد مي‌كند. 420 هزار كيلومتر مربع از پهنه‌ي ايران را آبرفت‌هاي درشت دانه‌ي ژرف پوشانده‌اند. گنجايش اين آبخوان‌ها 5000 كيلومتر مكعب، يعني 10 برابر بارندگي سالانه‌ي سراسر ايران است. اگر هزينه‌ي فراهم ساختن يك متر مكعب گنجايش در سراب سدهاي بزرگ 2.5 دلار آمريكا منظور شود، ارزش بالقوه‌ي اين فضاي تهي 12.5 ضربدر 10 به توان 12 دلار است. افزون بر آن، گسترش سيلاب بر فراز آبخوان‌هاي 33000 رشته كاريز خشكيده، سبب به راه افتادن دو باره‌ي آنها خواهد شد. 19 درصد ارزش واردات ايران در سال 1392 مربوط به مواد غذايي است كه در صورت در دسترس بودن آب مي‌توان بخشي از آن را در كشور توليد كرد. از آن جا كه تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها آب مورد نياز را فراهم مي‌آورد، ارزش آبرفت‌ها بيش از نفتي است كه از فروش آن ارز لازم براي خريدن مواد غذايي به دست مي‌آيد. تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها در پهنه‌ي 140000 كيلومتر مربع، توان ايران را براي مقابله با خشكسالي و كاهش بحران‌هاي مربوطه مي‌افزايد.
    همان طور که مشاهده می‌شود، حتی اگر هدف رونق کشاورزی پایدار و تأمین امنیت غذایی واقعی ایرانیان است، راه‌های به مراتب ارزان‌تر و بخردانه‌تری نسبت به سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای وجود دارد که هم می‌تواند تهدید امنیت غذایی را مهار کند و هم هزینه‌های گزاف اجرای طرح‌های سازه‌ای حوزه آب به بخش‌هایی اختصاص یابد که اینک به شدت در تنگناهای مالی به سر می‌برند.

سخنان شگفت‌آور ستار محمودی و چراغ سبز دوباره به سدسازی در کشور!

    روز گذشته، ستار محمودی، قائم مقام وزیر نیرو در کارگاه آب و رسانه در نیروگاه طرشت، گفت: اگر از ظرفیت رسانه‌ها به خوبی استفاده کنیم به راحتی می‌توانستیم در خصوص سدسازی با جامعه سخن بگوییم.
    وی افزود: ارتباط نداشتن با رسانه‌ها باعث شده عده ای بگویند سدسازی خوب است و عده‌ای بگویند نه سدسازی اقدامی نادرست است. پس مدیران آب باید توجه کنند که باید ادبیات مشترک داشته باشند و از دادن آمارهای مختلف خودداری کنند.
وی اظهار داشت: در طی هفته‌های گذشته متأسفانه در بسیاری از نقاط کشور شاهد وقوع سیل‌های مخرب بودیم در همین مدت از بسیاری از نهادها و حتی مراکز علمی با وزارت نیرو تماس گرفتند که چرا به اندازه کافی سد ساخته نشده است؟!
    ستار محمودی در حالی به همکاران ارشد خود در وزارت نیرو توصیه می‌کند که ادبیات مشترک داشته و آمارهای مختلف ارایه نکنند که به نظر می‌رسد تیغ تیز انتقادهای وی، قبل از همه متوجه خودش باشد! چرا که او در همین 23 مهرماه و در جریان برگزاری گردهمایی مدیران عامل شرکت‌های آب منطقه‌ای کشور در ارومیه، سخنان تندی را بر زبان آورد که یکی از پایگاه‌های اطلاع‌رسانی وابسته به همین حوزه یعنی نیرو نیوز، با این تیتر به استقبال سخنان ستار محمودی رفت: «انتقاد بی سابقه یک مدیر ارشد وزارت نیرو از روند سدسازی‌ها در گذشته» وی صراحتا در آن گردهمایی گفت: «برگزاری مسابقه سدسازی در گذشته عامل مهم وجود پروژه‌های نیمه کاره بسیار زیاد در بخش آب کشور است.»
    برای اینکه میزان تبسم خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی کامل شود، باید یادآوری کنم که فرد بعدی مورد نظر جناب قائم‌مقام وزیر نیرو که باید ظاهراً توصیه ایشان را رعایت کنند، از قضا خود حمید چیت چیان، رییس مافوقش است که در تیتر نخست روزنامه‌های 16 شهریور 1394 پایتخت، این جمله وی خودنمایی می‌کرد: پایان عصر سدسازی! سیاستی که رسماً آن را اعلام کرد و مورد استقبال گسترده دوستداران محیط زیست قرار گرفت؛ به ویژه که چیت چیان به این هم بسنده نکرده و با اعلام خرید هر کیلو وات برق به قیمت 900 تومان از طریق استحصال انرژی‌های نو، عملاً آب پاکی را بر روی دست سوداگرانی که به بهانه‌ی ساخت سدهای برق‌آبی بیشتر، به دنبال جذب ریال‌های بیشتر بودند، ریخت. 

پارادوکس در وزارت نیرو

    فارغ از این ناسازه‌ها یا پارادوکس‌های دلپذیر بین سخنان مسوولین ارشد وزارت نیرو با یکدیگر و با خودشان!! چندی پیش شاهد انتقادهای تندتری از سوی دولتمردان پرنفوذ کابینه تدبیر و امید به روند سدسازی در کشور بودیم؛ انتقادهایی که شاید پرحجم‌ترین و مستدل‌ترینش را حسام‌الدین آشنا، رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری در جمع سدسازان مطرح کشور بر زبان راند و اعلام کرد: «هزاران انسان و صدها سکونت‌گاه در پروژه‌های سدسازی قربانی شده‌اند و ده‌ها سایت باستان‌شناختی به زیر آب رفته و در سدهای در حال ساخت تهدید شده‌اند.» حتی در همین راستا، اخیراً یکی از مقامات ارشد پژوهشکده باستان‌شناسی کشور در نشستی که به منظور بررسی مشکلات سد گتوند در مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری برگزار شده بود، اعلام کرد که جایی که سد گتوند ساخته و آبگیری شد، بیش از 400 سایت باستان‌شناسی را در دل خود مدفون کرد که برخی از آنها قدمتی بیش از هفت هزار سال تمدن داشتند!
    به راستی ما با سرمایه‌های بالقوه‌ی خود چه می‌کنیم؟! آیا اگر فقط به ارزش‌های تاریخی و رونق گردشگری فرهنگی کهن‌زادبوم‌هایی که قربانی سدسازی در کشور شدند، می‌پرداختیم، سود پایدارتری برای ایرانیان به ارمغان نمی‌آمد؟
    از این تأسف‌بارتر و البته خطرناک‌تر، پیوند دادن دوباره‌ی موضوع نخ‌نما شده‌ی مهار سیل‌ها و سدسازی است! به راستی با چه منطقی مدیران آب در کشوری که سومین مملکت سدساز دنیا لقب گرفته، همچنان می‌توانند بر طبل سدسازی بیشتر بکوبند؟
    آیا اصولاً مهار سیل را باید با سدسازی به انجام رساند یا با تمهیداتی چون ممانعت از تغییر کاربری اراضی، حفظ پوشش‌های مرتعی و جنگلی، عملیات آبخیزداری و آبخوانداری و بازگرداندن تعادل دام و مرتع که جملگی در شمار وظایف سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور است و نه وزارت نیرو. از این گذشته، اگر حریم بستر سیلابی رودخانه‌ها را رعایت می‌کردیم و در ساخت و سازهای خود به اصول حرفه‌ای پایبند می‌ماندیم، آیا اینک و همچنان باید سیل‌ها را نقمت و بلا می‌خواندیم؟ در حالی که سیل‌ها همیشه در این مملکت، نعمت بوده و سبب حاصلخیزی دشت‌های زرخیز وطن را از قهاوند تا خوزستان و میناب و استهبان و جیرفت و ... فراهم کرده‌اند و افزون برآن، به فرآیند زیست‌پالایی و تخم‌ریزی آبزیان در مصب ورودی رودخانه‌ها به دریاهای بزرگ شمال و جنوب کشور کمک کرده‌اند. 
    بیان چنین جملاتی از قول عالی‌ترین مقامات وزارت نیرو - آن هم در حالی که تازه‌ترین بررسی‌های بین‌المللی نشان می‌دهد که فقط یک کشور در نیا وجود دارد که نحوه مدیریتش بر منابع آب، بدتر از ایران است! - نه‌تنها ناامیدکننده است، بلکه نشانه‌ی خطری در دوران پسا برجام هم هست! اینکه دوباره دولت دارد ثروتمند می‌شود و آب‌سالاران طبیعت‌ستیز، کیسه‌ی خود را برای جذب 150 هزار میلیارد تومان به منظور کامل کردن طرح‌های نیمه تمام سازه‌ای در بخش آب کشور آماده کرده یا می‌کنند! نمی‌کنند؟

گزینه‌های جایگزین سدسازی!

    یادداشت پیش رو، شاید یکی از مهم‌ترین دست‌نوشته‌های محمّد درویش در طول نزدیک به سه دهه حضورش در عرصه محیط زیست و منابع طبیعی کشور باشد. این یادداشت - که به دلیل اهمیت و جایگاه راهبردی موضوعی که طرح کرده، نخست در پایگاه شمس، ارگان مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری منتشر شده است - می‌تواند به شکلی پایدار و مصون از هزینه‌های هنگفت تحمیل سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای به عنوان مانیفست جدید وزارت نیرو مطرح شود. یادمان باشد که ما نمی‌توانیم انکار کنیم و یا این واقعیت تلخ را از یاد ببریم که هنوز در سوسنگرد و بستان و بسیاری از مناطق زیر دست بزرگترین و غرورآفرین‌ترین سد کشور، یعنی کرخه، هموطنان عرب‌زبان ما از این سد با عنوان «سد عرب کُش» یاد می‌کنند! کافی است نگاهی به زوال مظاهر معیشت و زندگی بومی این هموطنان که از محل صیادی در تالاب‌های اقماری پایین دست حوضه آبخیز کرخه تا هورالعظیم و نیز حصیربافی تأمین می‌شد، بیاندازیم تا درک کنیم که چنین صفت‌های ناخوشایندی ریشه در چه خطاهای راهبردی‌ای دارد.
    هنوز فرصت هست. بیاییم شجاعانه اشتباهات خود را بپذیریم و با تلاش جامعه‌ی علمی برای به روز کردن شیوه‌هایی چون بهبود نرم‌افزاری تقاضا برای آب و به روزکردن شگردهایی چون آبخوانداری، آبخیزداری و کاریز و در نهایت استفاده از آب‌شیرین‌کن های خورشیدی سازگار با محیط زیست، آینده‌ی بهتری را برای فرزندان ایران زمین رقم زنیم.
آمین ...
در ادامه اصل یادداشتم در شمس با عنوان: زمان پایان دادن به تفکرات سازه‌ای در مدیریت آب آمده است.

یادداشتم در شمس

    چکیده:
    تنگناهای اندوخته‌های آبی در ایران، به مرزهای خطرناک و بحران‌خیزی نزدیک شده است. در بین 243 کشوری که اینک بر روی کره زمین وجود دارد، کمتر ممالکی را بتوان یافت که همچون ما، بیش از 85 درصد از منابع سالانه قابل استحصال آب شیرین‌شان را مصرف کرده باشند. افزون برآن، غلبه رویکردهای سازه‌ای در مدیریت آب، نه فقط منجر به تخریب توان بوم‌شناختی (اکولوژیک) ایران شده، بلکه خسارتی نگران‌کننده‌تر بر وحدت ملّی، همبستگی و انسجام اقوام و فرهنگ‌های گوناگون ساکن در فلات ایران برجای نهاده است؛ خسارتی که بنیان‌های امنیت ملّی را به عنوان رمز پایداری تمدن ایرانی در طول 5 هزار سال گذشته به مخاطره انداخته است. چنین است که در یادداشت پیش‌رو، نگارنده کوشیده تا با معرفی گزینه‌ی کم‌خطرتری برای مهار کابوس قحطی آب، چشم‌انداز امیدوارانه‌تری را در پیشگاه رهبران کشور ترسیم کند.
کلیدواژه: سدسازی، مدیریت سازه‌ای، انتقال آب بین‌حوضه‌ای، آب شیرین‌کن

    با فراموشی آغاز کنیم!
یکبار و برای همیشه بیاییم اعلام کنیم که غلبه تفکرات سازه‌ای در مدیریت آب، یک اشتباه راهبردی بوده است. بیاییم بپذیریم که اگر مملکت را به سمت مصرف حدود 200 هزار میلیارد تومان از سرمایه‌هایش در طرح‌های مدیریت آب سوق نداده بودیم، امروز به مراتب هم طبیعت ما و هم مردمی که باید در این طبیعت زیست کنند، روزگار بهتری داشتند.
    اصلاً بیاییم و برای لحظاتی تمامی مخاطرات و فجایع محیط زیستی ناشی از سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای را فراموش کنیم! بیاییم فراموش کنیم که اگر سدهای ملاصدرا و سیوند را به درود زن در حوضه آبخیز کُر و سیوند اضافه نکرده بودیم، الان بختگان و طشک و کم‌جان، کاملاً جاندار و پرآب بودند؛ بیاییم از یاد ببریم که اگر آن 72 سد را بر روی رودخانه‌های منتهی بر دریاچه ارومیه نمی‌زدیم، الان نگین فیروزه‌ای شمال باختری وطن، همچنان به ایرانیان چشمک می‌زد و دلبری می‌کرد؛ بیاییم خود را به بی‌خبری زده و مرگ جلگه خوزستان و صدها هزار نخل در اروندکنار و نابودی هورالعظیم را به تعدد طرح‌های انتقال آب و سدسازی مرتبط نکنیم و بیاییم خوش‌باورانه بپنداریم که رابطه‌ی معنی‌داری بین نابودی هشت میلیون نفر نخل و یک میلیون اصله درخت انبه در جلگه میناب با احداث سد استقلال وجود ندارد.
    خلاصه اینکه حتی اگر بشود از تمامی خسارت‌های هنگفت سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای که منجر به نابودی صدها هزار درخت در هیرکانی، ارسباران، زاگرس و خلیج فارس و سواحل دریای عمان شده گذشت و هیچ ربطی بین آن سازه‌های پهن‌پیکر سیمان‌اندود با افزایش چشمه‌های تولید گرد و خاک قایل نشد و اگر بشود مرگ میلیون‌ها قطعه ماهی در آب‌های شیرین رودخانه‌های زاییده از دامنه‌های البرز و زاگرس را به دلیل سدسازی‌‌های متعدد نادیده گرفت؛ از یک خسارت، از یک جنایت و از یک فاجعه نمی‌توان و نباید به راحتی گذشت!

آنچه را که نمی‌نوان و نباید فراموش کرد!
    اینکه در اثر غلبه تفکرات سازه‌ای در مدیریت آب، متأسفانه ما رابطه‌ی بین ایرانیان را مختل کرده‌ایم. امروزه نه فقط باید از عوارض حاشیه‌نشینی مردمی که خانه و کاشانه خود را در اثر احداث سدهای متعدد در خوزستان، ارومیه، اصفهان، چهارمحال و بختیاری، مازندران، گیلان، فارس، تهران، البرز، لرستان و ... از دست داده‌اند، نگران باشیم؛ بلکه رخداد مهم‌تر و خطرناک‌تر، اختلالی است که در یکپارچگی هویت ملی ایرانیان بوجود آمده و بر سر طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای، رابطه‌ی هموطنان عرب‌زبان ما در خوزستان با اصفهانی‌ها دچار لکنت شده و به همین ترتیب، بختیاری‌ها، لرها، قمی‌ها، اصفهانی‌ها، کاشانی‌ها، یزدی‌ها، کرمانی‌ها، سیستانی‌ها و ترکمن‌ها به مشکل خورده‌اند و حتی برخی جریانات پان‌ترکیسم در آذربایجان به دلیل خشک شدن دریاچه ارومیه، تقویت شده و ناآگاهان و عنادورزانی بر این طبل می‌کوبند که فارس‌ها به عمد دارند دریاچه ما را خشک می‌کنند. الان رابطه بین مردم در علی‌آباد کتول در استان گلستان با مردم شاهرود و سمنان بر سر طرح انتقال آب از دشت زرین‌‌گل و چشمه‌های قطری به شدت تیره شده، طرح گلاب و بهشت‌آباد، جهنم را به یک قدمی نزدیک کرده، رابطه‌ی مردم در بالادست بختگان در کام‌فیروز با پایین‌دست آن در استهبان، خونه کت و نیریز اصلاً خوب نیست؛ مردمان در بالادست‌های اترک، بی‌مهابای پایین‌دست‌ها در آلماگل، الاگل، آجی گل و گمیشان، آب را به یغما برده‌اند؛ روزگار آبشارهای زیبای شاهان‌کوه و رابطه‌ی مردم خوب فریدون‌شهر با اصفهانی‌ها هم می‌رود تا تیره و تار شود، همانگونه که الیگودرزی‌ها الان دل خوشی از قمی‌ها یا ناغانی‌ها دل خوشی از بروجنی‌ها ندارند! دارند؟

نسخه پی دی اف یادداشتم


    چه باید کرد؟
   در یک کلام، داریم با نابخردی‌های مدیریتی گسترده و شگفت‌آور، مقدمات جنگ آب را در داخل مرزهای خود مهیا می‌کنیم! چرا؟
    چرا متوجه نیستیم که حتی اگر بتوانیم با تمهیدات مدیریتی و تزریق پول، پاره‌ای از فجایع محیط زیستی را دوباره ترمیم کرده و حیات را به برخی از پیکره‌های آبی خشک شده یا رویشگاه‌های جنگلی مخروبه شده، بازگردانیم؛ به این راحتی‌ها نخواهیم توانست رابطه‌ی بین اقوام ایرانی، بین شهرها و استان‌های همسایه را ترمیم کنیم. کار به جایی رسیده که اینک رفاقت و همراهی نمایندگان مردم این نواحی در صحن بهارستان هم با لکنت‌های جدی روبرو شده است.
    پرسش این است که آیا به راستی راه کم‌خطرتر، ساده‌تر و ارزان‌تری برای مواجهه با کمبود آب شیرین برای ایرانیان وجود نداشت؟ چرا لشکر یکصدهزارنفری متخصصان شاغل در شرکت‌های اقماری سدساز و متمول در وزارت نیرو، هیچیک به صرافت کشف و معرفی راه دیگری نیافتادند؟ چرا همچنان وزیر نیرو باید از کمبود اعتبار یکصد و پنجاه هزار میلیارد تومانی برای تکمیل طرح‌های سازه‌ای نیمه‌تمام وزارت متبوعش گله‌مند و طلبکار باشد؟
    حقیقت این است که هرچند استفاده از تکنیک آب‌شیرین کن، به دلیل ضایعاتی که از خود باقی می‌گذارد و شیوه‌های نسبتاً پیچیده‌ی امحای آن، همچنین انرژی مصرف شده در فرآیند تولید آن، روش کاملاً بی‌خطر، کم‌هزینه‌ و سازگار با محیط زیستی محسوب نمی‌شود؛ اما به سهولت می‌توان دریافت که کاربست خردمندانه‌ی آن، به مراتب عوارض کمتری به ویژه در سرزمینی چون ایران به ارمغان خواهد آورد.
    از سوی دیگر، آشکارا می‌توان پیش‌بینی کرد که چنانچه باور حاکمیت و اراده دولت برجایگزینی این روش به جای طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای و سدسازی باشد، آنگاه با اتکا به سرمایه‌های انسانی جوان، متخصص و مستعد این کشور، می‌توان راهکارهایی را یافت که نگرانی‌های محیط زیستی یادشده را هم به کمینه تقلیل دهد؛ چنین انتظاری از دانشمندان کشوری که توانسته‌اند در شرایط تحریم صددرصد، کیک زرد بسازند، خیلی دور از انتظار و آرمانی یا تخیلی نیست! هست؟
    به ویژه که اینک استفاده از آب‌شیرین‌کن‌های خورشیدی هم دارد با شتابی امیدوارکننده‌تر در جهان افزایش می‌یابد که خود قادر است تا دورنمای کاهش مصرف انرژی و تولید گازهای گلخانه‌ای در فرآیند شیرین‌کردن آب را تسریع بخشد.
    نکته مهم دیگر آن است که اگر شیرین کردن آب از خلیج فارس، دریای عمان و دریای خزر به عنوان سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران برای تأمین آب شیرین ایرانیان در اولویت قرار گیرد، آنگاه ناچار خواهیم بود تا مقررات سختگیرانه‌تری برای پایش مواد میکروبی موجود در آب سواحل وضع کرده و بدین‌ترتیب، توان پایشگری و نظارت سازمان حفاظت محیط زیست بر کارخانه‌ها به شدت افزایش خواهد یافت. چرا که آب‌شیرین‌کن‌ها فقط می‌توانند نمک را از آب بگیرند و نه باکتری و میکروب‌های خطرناک را. با چنین رویکردی می‌توان انتظار داشت تا بتدریج با کاهش ورود شیرابه‌ها و پساب‌های خام به محیط‌های ساحلی و همچنین نظارت بر تردد کشتی‌ها و آب توازن آنها، بر کیفیت زیگونگی (تنوع زیستی) در محیط‌های ساحلی و دریایی افزوده شده و با افزایش آبزیان، نه فقط بر درآمدهای صیادی اضافه شود، بلکه مصرف گوشت ماهی سهم بیشتری از رژیم غذایی ایرانیان را به خود اختصاص داده و بدین‌ترتیب، فشار بر مراتع و جنگل‌های کشور برای تأمین گوشت قرمز – که برای تولید هر کیلوگرم آن تا 15 هزار لیتر آب مورد نیاز است – کاهش یافته، بوم‌سازگان‌های آسیب‌دیده مجال خوداحیایی خواهند یافت و با بهبود کیفیت منابع آب و خاک، کیفیت محصولات غذایی هم که مهم‌ترین عامل مؤثر در تشدید یا مهار سرطان در کشور محسوب می‌شوند، ارتقاء خواهند یافت. دستاوردی که کمک می‌کند تا سالانه برای مبارزه با سرطان و خرید داروهای مرتبط با آن، بیش از 10 هزار میلیارد تومان از کیسه دولت و ملت ( حدود 60 برابر بودجه سالانه سازمان حفاظت محیط زیست!) به هدر نرود.

      فرجام سخن آنکه
   جایگاه ایران به دلیل قرار گرفتن در کنار منابع دایم و عظیم آب در شمال و جنوب آن، هرگز نباید در سایه‌ مخاطره‌ی جنگ آب قرار گیرد. کافی است سردمداران مدیریت آب کشور، از آنجایی که همیشه در ساختمان بزرگ و مدرن نیایش در تقاطع کردستان نشسته‌اند و به دامنه‌های جنوبی البرز می‌نگرند، تغییر مکان داده و منظر نوینی برای نگریستن برگزینند تا چشم‌اندازهای امیدوارکننده‌تری را بتوانند انتخاب کنند.
انشاالله.

سدسازی؛ دومین عامل شتاب بیابان‌زایی در ایران!


   مطابق نتایج یک نظرسنجی که بر روی تارنمای مهار بیابان‌زایی قابل رصد است، از مجموع 2380 نفر که در این نظرسنجی شرکت کرده‌اند، سدسازی با 21.8 درصد آرا پس از فقر مدیریتی (با 45.7 درصد)، دومین عاملی معرفی شده که به تشدید جریان بیابان‌زایی در کشور کمک کرده است. پس از این دو مؤلفه، به ترتیب: حفر چاه عمیق (6.3 درصد)؛ عدم جلب مشارکت مردم (5.6 درصد)؛ ضعف نظام آموزش عالی (5.2 درصد)؛ نبود قوانین حمایت کننده (4.1 درصد)؛ تغییر اقلیم (3.8 درصد)؛ طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای (3.6 درصد)؛ شرایط جغرافیایی کشور (2.4 درصد) و کمبود اعتبار (0.9 درصد) در رتبه‌های سوم تا دهم قرار گرفته‌اند.

نظرسنجی


    البته آشکار است که یکی از نمادها یا شناسه‌های تأیید‌کننده‌ی فقر مدیریتی یا خشکسالی مدیریتی که پیش‌تر هم خطرش مهم‌تر از خشکسالی طبیعی ذکر شده بود، همانا در چراغ سبز نشان دادن به مؤلفه‌هایی چون سدسازی، طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای و حفر چاه است که در این صورت، وزن نمادهای مدیریت سازه‌ای در بروز بحران بیابان‌زایی در کشور آشکارا اضافه شده و بی‌رقیب می‌ماند.

نتایج نظرسنجی


    حیرت‌آور آنکه کاربران پایگاه اطلاع رسانی مهار بیابان‌زایی، در حالی به سدسازی نمره قبولی را نداده‌اند که یکی از شرکت‌های مشهور سدساز، اخیراً با انتشار مجموعه نوشتارها و گزارش‌های پرزرق و برقی ادعا کرده بود که صنعت سدسازی را باید صنعت دوستدار محیط زیست نام نهاد!

monster

    به هر حال، خوب است دوستانی که همچنان از سدسازی در کشور دفاع می‌کنند، یادآوری کنم اینک چند سالی است که صفت جدیدی به سدها در ادبیات دانش آب‌شناسی اضافه شده با عنوان: سدهای هیولا (Monster dams)! هیولاهایی که نه فقط خون ماهی‌های آب شیرین را در شیشه می‌کنند، بلکه جان زمین و زمینیان را هم آرام آرام می‌گیرند.

در این باره بیشتر خواهم نوشت ...

پایان دوران سدسازی و طرح های انتقال آب بین حوضه ای را باید اعلام کرد!

    حتی اگر خسارت‌های جبران‌ناپذیر سدسازی به توان اکولوژیک کشور را در نظر نگیریم و حتی اگر به فجایع محیط زیستی ناشی از اجرای طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای توجهی نکنیم؛نمی توانیم جراحتی که غلبه تفکر سازه‌ای در مدیریت آب کشور بر رابطه‌ی بین اقوام ایرانی نهاده را فراموش کنیم.
    و خسارت بزرگ تهدید امنیت ملی و همبستگی ایرانیان ناشی از اجرای این طرح‌های آزمندانه و نامتناسب با توان بوم‌شناختی فلات ایران است. 

پایان سدسازی نزدیک است؟!

    چگونه تن به چنین بی سامانی حیرت‌آوری در حوزه مدیریت آب دادیم؟ و تلخ‌تر آنکه چگونه همچنان گروهی حاضر نیستند از صف مدافعان سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای فاصله بگیرند؟ مگر واقعیت‌ها را نمی‌بینیم؟ مگر نمی‌بینیم که اهالی خوزستان با اصفهانی‌ها درگیر شده و در پیامد خشکی نخلستان‌ها در اروند کنار، جریان‌های پان‌عربیسم فرصت ظهور یافته‌اند؟ مگر کینه‌ی بوجود آمده بین مردمان الیگودرز و قم انکارپذیر است؟ مگر حادثه‌ی تلخ در ورزنه و کدورت بین یزدی‌ها و اصفهانی‌ها را فراموش کرده‌ایم؟ مگر نمی‌بینیم که در ماجرای گلاب 2، بین کاشانی‌ها و چهارمحالی‌ها جنگی اعلام نشده آغاز شده؟ مگر بهشت‌آباد اصفهانی‌ها برای بختیاری‌ها تعبیر به جهنم نمی‌شود؟ مگر ماجرای طرح انتقال آب زرین گل در علی‌آباد کتول به استان سمنان، مردم معترض را به مقابل استانداری گلستان نکشیده؟ مگر بر سر طرح انتقال آب سبزکوه چندین نفر به زندان نیافتادند و رابطه مردم در ناغان و بروجن تیره نشده است؟ مگر اطلاع نداریم که نی‌ریزی‌ها و استهبانی‌ها با کام فیروزی‌ها و سعادت شهری‌ها بر سر بختگان به مجادله رسیده‌اند و مگر طغیان جریانات خطرناک پان ترکیسم را از پس احداث هفتاد و دو سد بر روی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه از یاد برده‌ایم؟ این در حالی است که ماجرای غم‌انگیز سد داریان و کانی بل، احداث سدهای متعدد بر روی اترک و خشک شدن تالاب‌ها در بخش ترکمن‌نشین استان گلستان، ماجرای زاب و قصه‌ی پرغصه‌ی دزدی آب از جازموریان و هورالعظیم و شادگان و حله و تالاب شور و شیرین میناب و خصومت مینابی‌ها با اهالی بندرعباس بر سر سد استقلال و ده‌ها مورد دیگر مثل انتقال آب از زنجان به همدان از طریق سد تالوار یا ماجرای سد مراش و آلودگی‌های ناشی از معادن انگوران و یا سد خوانسار که به زودی بر دامنه اختلافات بین یزد و فارس می‌افزاید؛ همچنین سد خرسان سه یا شفارود که هم‌اکنون هم در لردگان و گیلان اعتراض‌هایی را رقم زده و ... هم همچنان داغ داغ دارد بر وحدت ایرانیان خنجر می‌زنند. این در حالی است که به گفته مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست، بیش از 190 سد در کشور ساخته شده که اصولاً فاقد ارزیابی محیط زیستی هستند!
    پرسش این است: آیا راه دیگری وجود نداشت تا کشور را با مصیبت‌هایی چنین جانکاه، هنگفت و غیرقابل جبران روبرو نکند؟ آیا راهی وجود ندارد که بدون برافروختن خشم مردم اردبیل، دریاچه ارومیه احیا شود؟ آیا واقعاً نمی‌توانستیم سد گتوند را نسازیم؟!
    پاسخ نگارنده مثبت است و در یادداشت بعدی شرح خواهم داد که راهی به مراتب خردمندانه‌تر که هیچ تنش قومیتی را هم به دنبال نخواهد داشت، می‌توان معرفی کرد تا هم کابوس تأمین آب شرب را به کمینه رساند و هم توان تاب‌آوری طبیعت وطن را به آن بازگرداند.

«آب» مي تواند عامل هم افزايي منطقه باشد

    گفتگویم با سعید برآبادی در روزنامه شرق امروز - 25 مرداد 1394، پیرامون همسایه شرقی و شیوه‌های تعامل با او در حوزه محیط زیست در ادامه آمده است ...

    افغانستان و ايران، دو کشور همسايه و پر از اشتراکات تاريخي سال هاست که به خاطر هيرمند، با مشکلات مشترکي دست وپنجه نرم مي کنند؛ آيا مي توان در سالگرد يکي از بزرگ ترين اتفاقات سياسي کشور همسايه، يعني استقلال کشورشان اميدوار بود که سايه بحران آب از روابط ميان ايران و افغانستان برود؟ با محمد درويش، مديرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمي سازمان حفاظت محيط زيست، سخن گفته ايم: 

افغانستان، آب و ایران!


به عنوان يک ايراني فعال در حوزه محيط زيست چه سابقه آشنايي اي با کشور افغانستان داريد؟ 
تا به امروز فقط به خاطر تالاب هامون و مسئله حقابه هيرمند اين کشور را مي شناختم. اما متاسفانه شناختي که ما نسبت به اين کشور داشتيم به خاطر شرايطي که تا چندسال پيش بر آن حاکم بوده، ناقص بوده است. کمتر آماري در زمينه محيط زيست و منابع آبي و حياتي اين کشور منتشر شده و موضوع محيط زيست به طورکلي براي شهروندان اين کشور آن قدر جدي نبوده است که بخواهند در فضاهاي مجازي، خصوصا وبلاگ ها و سايت ها به آن اشاره خاصي داشته باشند. البته خود دولت افغانستان هم در طول اين سال ها به دليل مسائل امنيتي به موضوع محيط زيست کمتر پرداخته تا جايي که من به عنوان يک ايراني همواره فکر مي کردم، کشور افغانستان به دليل توسعه نيافتگي توانسته محيط زيستش را بکر نگه دارد اما واقعيت چيز ديگري است. 

پس از تحولات سياسي اين کشور، نيمه تاريک محيط زيست در افغانستان هويدا شد؟ 
بله، برخلاف تصور من، متاسفانه در کشور افغانستان به دليل فقر بيش ازحد مردم، گزارش هاي زيادي وجود دارد که از تخريب محيط زيست مي گويد؛ ميزان بالاي تخريب جنگل ها، چراي بي رويه و خشک سالي شديد که آسيب شديدي به چراگاه هاي اين کشور وارد کرده به حدي است که اين کشور هم در زمينه محيط زيست و حيات وحش در وضعيت مناسبي قرار ندارد يا لااقل آن قدر که تصور مي کرديم، بکر نيست. 

يکي از موارد کدورت ميان ايران و افغانستان آب هيرمند است. فکر مي کنيد چطور مي شود در عين همبستگي، اين مسئله به نتيجه روشني برسد؟ 
بدون تعارف هاي رايج، به نظرم بايد ميان ايران و افغانستان يک نگاه مشترک بر سر مسئله آب به وجود بيايد تا شاهد نتيجه روشني باشيم. مثلامي توانيم براي کشور افغانستان، خدماتي تعريف کنيم و در ازاي آن از افغانستان بخواهيم که اجازه دهد، جريان مستمر در رودخانه هيرمند جاري باشد تا به هامون برسد. واقعيت اين است که اگر شرايط هيرمند در يک بازه زماني کوتاه مدت همچون شرايط فعلي باشد، شاهد بدل شدن منطقه به يک چشمه گردوخاک بزرگ خواهيم بود که ديگر نمي شود براي آن کاري کرد. 

يعني دل بستن به معاهدات بين المللي که تابه حال وجود داشته، نمي تواند زمينه ساز باشد؟ 
اگر بخواهيم صرفا به کنوانسيون هاي جهاني اکتفا کنيم، واقعيت اين است که طرف مقابل مي تواند از دادن حقابه به ما شانه خالي کند. راه جايگزين، ورود به يک تعامل برد- برد است مثلااعطاي برق و دريافت آب از افغانستان باشد. 

بخشي از جمعيت ايران و افغانستان، محلي ها و همسايگان رودخانه هيرمند هستند که از دل اين کشور آمده و تا هامون امتداد مي يابد. فرهنگ شهروندان براي نجات اين تالاب، آماده است؟ 
بايد قبول کنيم که مناطق مجاور هيرمند، چه در ايران و چه در افغانستان جزء محروم ترين مناطق هر دو کشور است که شاخص هاي اصلي در آن رشد نکرده و جوامع محلي متاسفانه با مشکلات زيادي دست وپنجه نرم مي کنند، براي نمونه کافي است دقت کنيم که فقط در استان سيستان وبلوچستان ما شاهديم که بيش از ٩٠ درصد مردم، عضو کميته امداد هستند و همين موضوع سبب شده که مشکل فقر، معيشت و ناامني نگذارد شاخص هاي توسعه رشد مناسبي داشته باشد و طبعا مردم هم چندان براي دفاع از محيط زيست اين منطقه آموزش نديده اند. به اينها، خشک شدن منطقه و شدت بادهاي ١٢٠روزه را هم بيفزاييد. البته در افغانستان وضع از اين هم بدتر است. 

نقش دولت ها در اين زمينه چيست؟ 
دولت ها بايد در قالب توان افزايي جوامع محلي آگاهي ها را در اين زمينه افزايش دهند تا جايي که «آب» مي تواند به جاي جدايي ميان دو ملت، عامل، هم افزايي مردم اين منطقه فراتر از مرزهاي جغرافيايي شود. واقعيت اين است که اگر انبار غله هامون زنده شود، بخشي از عوايد آن نصيب کشور افغانستان و مردمش هم خواهد شد و شايد از همين منظر بتوانيم اميدوار باشيم که دولت افغانستان اقدام به ساخت سدهاي بيشتر بر مسير هيرمند نکند. 

اخيرا هم در افغانستان سد تازه اي افتتاح شد که آنها را شاد کرد اما به نظر مي رسد براي محيط زيست جنوب شرقي ايران، خساراتي را در پي داشته باشد. 
خب، ما نمي توانيم در برابر اين اقدام به صورت قهري وارد شويم. اما واقعيت اين است که چنين نوع نگاهي مي تواند به زودي خطر جنگ آب در منطقه را افزايش دهد. اين نگاهي است که هم اينک، دولت ترکيه داشته و مانع شده که ٣٨ ميليارد مترمکعب آب به سمت بين النهرين برود و نتيجه اش، توفان هاي گردوخاک شده است. اگرچه در اين زمينه، استدلال اين است که «وقتي ديگران موضوعي را رعايت نمي کنند، چرا ما رعايت کنيم؟» اما ما مي توانيم اين نگاه آزمندانه که در منطقه حاکم شده است را با همکاري کشور افغانستان تغيير بدهيم؛ مي توانيم در يک تعامل افق تازه اي از تعاملات محيط زيستي را در آسياي جنوب غربي حاکم کنيم که عوايدش تمام کشورهاي اين منطقه را به سمت توسعه پايدار ببرد.

هفت گامی که دولت باید بردارد تا مردم باور کنند: آب کم است!

    چند سالی است که از تریبون‌های گوناگون مدام می‌شنویم و می‌خوانیم که کفگیر اندوخته‌های ابی استراتژیک کشور به ته دیگ خورده و شمارش معکوس برای جابه جایی‌های بزرگ مهاجرتی آغاز شده است. تقریباً همه به این پویش یا کارزار بزرگ پیوسته و از رهبری نظام تا رییس جمهور و دیگر رؤسای قوا گرفته تا نخبگان و طبقه‌ی الیت کشور از مردم می‌خواهند تا در مصرف آب صرفه‌جویی کرده و قدر این کالای گرانسنگ را بیش از پیش بدانند.
با این وجود، هرگز آنگونه که سزاوار است، آن همراهی و حمایتی را که باید در قدردانستن بیشتر آب بدانیم و ببینیم، در اغلب موارد؛ نه می‌دانیم و نه می‌بینیم! چرا؟
   یادداشت پیش رو در پاسخ به این پرسش شکل گرفته و می‌کوشد تا نشان دهد: شرط شکوفایی سرمایه اجتماعی در حوزه‌ی مسئولیت‌های شهروندی برای پاسداری شایسته‌تر از اندوخته‌های آبی کشور، آن است که دولت در مرحله‌ی نخست، هفت گام مهم را بردارد؛ چه، بر اساس یک ضرب‌المثل مشهور: اگر کارهای کوچک را به خوبی انجام دهید، کارهای بزرگ خود به خود به جایی که باید برسند، می‌رسند.

هفت گام تا رستگاری آب ...

 

 

ادامه نوشته

بیداری محیط زیستی: از پارسیان در هرمزگان تا کارون در خوزستان!

    سال 1392 را بی شک باید سال بیداری محیط زیستی ایرانیان نامید. در یادداشت پیش رو و به بهانه‌ی تشکیل دو زنجیر انسانی در سواحل خلیج فارس – منطقه‌ی غربی هرمزگان – و در طول رودخانه کارون در مقطع اهواز، به شناسه‌هایی پرداخته شده که درستی مدعای زیر را اثبات می‌کند ...

ادامه نوشته

برای آنها که می‌خواهند از آب کره بگیرند!

   وجود بیش از 2600 کیلومتر مرز آبی و ده‌ها تالاب و دریاچه داخلی، می‌تواند ظرفیت‌های جمهوری اسلامی ایران را در حوزه بوم‌گردی (اکوتوریسم آبی) نشان دهد. ظرفیتی که متأسفانه تاکنون از آن استفاده نشده و درآمد درخوری بدست نیامده است. قرار است فردا چالش‌ها و فرصت‌های این حوزه در مرکز همایش‌های برج میلاد تهران با حضور متخصصانی از هر دو حوزه تبیین گردد. همه‌ی شما خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی هم دعوت هستید و می‌توانید اگر مایل باشید در این همایش شرکت فرمایید ...   

ادامه نوشته

یک پوشش 100 میلیاردتومانی برای دیده نشدن یک میراث غرورآفرین ملّی! چرا؟

    به طبس رفته بودم تا از نزدیک سازه‌ی‌ای را ببینم که می‌گویند دست کم به مدت 550  سال، مرتفع‌ترین سد قوسی جهان بود؛ سدی که حتا زلزله‌ی پرقدرت طبس - که آن آبادبوم را در سال 1357 تقریباً با خاک یکسان کرد - هم نتوانست، گزندی جدی بر آن وارد سازد. با این وجود، آنجا منظره‌ای دیدم حیرت آور که اگر به چشم خود نمی‌دیدم، باور نمی‌کردم! چرا که هر چه به محوطه‌ی سد کریت نزدیک‌تر می‌شدم، چیزی جز یک سد مدرن که در سال 1384 ساخته شده بود، نمی‌دیدم؛ سدی که البته دریاچه‌ای هم نداشت و پیدا بود که تاکنون آب چندانی هم دیواره‌های پهن‌پیکرش را لمس نکرده است! کنجکاو شدم و از تنها نگهبان این سازه غول پیکر و گرانقیمت پرسیدم که پس سد باستانی کُریت کجاست؟

    و او آنگاه منظره‌ای را نشانم داد که باورکردنی نبود! اما شوربختانه حقیقت داشت ...

    شما هم اگر دلش را دارید می‌توانید در این نشانی آن منظره‌ای که من دیدم را ببینید و داستانش را بخوانید ...

درج نظر

چرا چنین شعاری را برای پانزده خرداد امسال برگزیدیم؟

کلیک کنید

    امروز، 15 خرداد 1392 برابر با پنجم ژوئن 2013، چهل و یکمین سالی است که مردمان 193 کشور عضو سازمان ملل متحد، روز جهانی محیط زیست را در سراسر گیتی گرامی می‌دارند.

    امّا شعاری که برای امروز سازمان ملل متحد تعیین کرده است، ممکن است برهم زننده‌ی دکان آن گروه‌هایی باشند که هنوز فکر می‌کنند با غلبه‌ی نگاه سازه‌ای، می‌توانند امنیت غذایی را تأمین کنند.

    در این باره یادداشتی نوشته‌ام که در وبلاگ نخبگان خبرآن لاین می‌توانید آن را بخوانید.

درج نظر

چرا باید از رودخانه ها در برابر سدهای بزرگ محافظت کرد؟

    امروز - 29 اردیبهشت - برابر است با روز ملّی حمایت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ. روزی که در ایران، سابقه‌ای کمتر از یک دهه دارد؛ اما جهانیان، از سال 1998 چنین روزی را وارد تقویم خود در 14 مارس کرده‌اند. این که چرا سازه‌ای که به ادعای سازندگانش قرار بوده تا آب را مدیریت و تنظیم کند، خود به مهم‌ترین عامل مرگ رودخانه‌ها تبدیل شده، حکایت تلخی است که نشان می‌دهد: بشر مدرن امروز، بسیار کمتر از بشر سنتی دیروز از قوانین حاکم بر طبیعت سردرمی‌آورد و یا آن که در برابرش کرنش می‌کند.


کلیک کنید

    در همین باره امروز یادداشتی را در وبلاگ نخبگان خبرآن لاین با عنوان: «چرا باید از رودخانه‌ها در برابر سدها حمایت کرد؟» نوشته‌ام و به این موضوع مهم پرداخته‌ام که چرا کسی حتا علیرضا دائمی، مرد قدرتمند وزارت نیرو را هم جدی نمی‌گیرد و به تازه‌ترین هشدارش در مورد بحران آب در ایران توجهی که باید نمی‌کند! می‌کند؟

درج نظر

شانزدهم اردیبهشت را فراموش نکنید!

    قرار است در شانزدهمین روز از اردیبهشت ماه سال 1392، تالار اجتماعات مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور، میزبان سه نماینده عالی‌رتبه از سه ارگان اصلی درگیر در مدیریت زمین باشد؛ سه مقامی که  در برابر نمایندگانی از دانشگاه و تشکل‌های مردم نهاد تخصصی، به نقد و تحلیل و دفاع از عملکرد نهاد متبوع شان (وزارت نیرو، سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و سازمان حفاظت محیط زیست) برخواهند خواست.

مناظره علمی

    لطفاً فرصت حضور در این مناظره منحصر به فرد را از دست ندهید؛ مناظره‌ای که خواهد کوشید تا مهمترین چالش‌های منابع طبیعی و محیط زیست ایران را در سال 1392 معرفی و رتبه‌بندی کند.

    برای کسب اطلاعات بیشتر، لطفاً به تارنمای انجمن اعضای هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع مراجعه فرمایید.

درج نظر

آیا جنگ آب در سال 92 تشدید خواهد شد؟

    پرسشی که در پیشانی این یادداشت نقش بسته است، عنوان سؤال خبرنگار خبرگزاری میراث فرهنگی از نگارنده است که مشروح پاسخم را می‌توانید در این نشانی بخوانید.

جنگ آب!


درج نظر

یک خبر بد برای سدسازان در جهان!

    در تازه‌ترین گزارشی که سه نهاد جهانی معتبر به نام سازمان خوار و بار کشاورزی (فائو)، صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی و همچنین برنامه غذایی سازمان ملل در سال 2012 منتشر کردند، اعلام شد که هم اینک شمار گرسنگان عالم از مرز ۸۷۰ میلیون نفر گذشته است ... 

ادامه نوشته

تعیین ضرب الاجل 20 روزه یک استاندار!

 علی اصغر عنابستانی؛ استاندار چهارمحال و بختیاری

    چهارشنبه هفته‌ی گذشته – ششم دی ماه 1391 - در شبکه‌ی تلویزیونی بام ایران، بخشی از سخنان استاندار چهارمحال و بختیاری – علی اصغر عنابستانی – پخش شد که در آن دو هشدار جدی به بخش منابع طبیعی داده شده بود؛ هشدارهایی از جنس سخنان رییس دولت دهم، زمانی که البته رییس دولت نهم بود و ...

ادامه نوشته

نرخ واقعی فرسایش خاک در ایران چقدر است؟

آیا انجمن علمی خاک ایران راست می گوید؟

    دوشنبه هفته گذشته – 27 آذرماه 1391 - نشستی تخصصی در پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری کشور برگزار شد که هدفش، بررسی نقاط قوت و ضعف تازه‌ترین پیش نویس طرح جنجالی قانون جامع منابع طبیعی کشور بود؛ طرحی که پس از هشت سال از شروع تدوینش، هنوز نهایی نشده و بین مجلس و دولت همچنان در رفت و آمد است. در این نشست که آقایان دکتر شعاعی، دکتر فرود شریفی، دکتر نادر جلالی، دکتر بازرگان، دکتر بلالی، مهندس هومان خاکپور، مهندس مهرداد مسیبی، مهندس امیر سررشته داری و نگارنده حضور داشتند، بیش از 40 مورد از خطاها و لکنت‌های فاحش فنی، حقوقی و محیط زیستی موجود در این طرح مورد نقد و بررسی قرار گرفت و مقرر گردید تا پیش از ارایه نهایی در صحن بهارستان، در کمیسیون کشاورزی مجلس مجدداً مورد بازنگری قرار گیرد ...

ادامه نوشته

هشت سدی که ساخته نشد؛ اما کشاورزی را سیراب کرد!

     در چهارم مرداد ماه سال گذشته، دکتر علی سلاجقه، رییس وقت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در واپسین سخنرانی رسمی‌اش که در جریان برگزاری سمینار مدیریت حریق در عرصه‌های منابع طبیعی کشور ایراد شد، خبر از بایگانی شدن سالانه یک سد به بزرگی سد کرج در اثر نرخ بالای فرسایش خاک در ایران داد. او از مسئولان وزارت نیرو خواست تا به جای اصرار بر ساخت سدهای بزرگ و ادامه سیاست‌های کنونی سدسازی، در اندیشه استحصال آب از مناطق کارستی (آهکی) زاگرس برآیند که می‌تواند حدود چهار برابر کل آبی را در اختیار نهد که هم اکنون توسط تمام 590 سد بزرگ مخزنی ساخته شده در کشور تنظیم و استحصال می‌شود ...

ادامه نوشته

آرمان‌های نقشه جامع علمی کشاورزی و یک پرسش!

 

    اخیراً کار تهیه نقشه‌ی جامع علمی بخش کشاورزی به مراحل نهایی آن رسیده و به گفته دکتر محمدرضا نوتاش – مدیر طرح تدوین نقشه جامع علمی کشاورزی - قرار است به زودی، پس از جمع‌بندی آخرین نظرات کارشناسی پیرامون محتوای بندهای هفت‌گانه آن، برای تصویب نهایی در اختیار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گیرد ...

ادامه نوشته

در ستایش بخشداری که قدر تالاب‌ها را می‌داند

    درست در زمانی که دکتر پرویز کردوانی با پیشنهاد شگفت‌انگیزش، توصیه به خواندن فاتحه برای مرگ دریاچه ارومیه می‌کند؛ از دیار چهارمحال و بختیاری خبر می‌رسد که با همکاری بخشداری، اداره کل محیط زیست استان و مردم محلی، موفق شده‌اند تالاب گندمان را که در اثر خشکسالی‌های اخیر و قطع حق‌آبه آن از طریق احداث سد چغاخور، تقریباً خشک شده بود، دوباره احیاء کنند. ماجرا از این قرار است که به همت بخشدار گندمان - آقای بهروز امینی – و هدایت و حمایت اداره کل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری، اقدام به تغییر شیوه آبیاری در اراضی کشاورزی مناطق همجوار تالاب شد و تمامی سطوح کشت شده، از جمله مزرعه جوی گل، مجهز به سامانه آبیاری تحت فشار شدند. در نتیجه به رغم آن که همچنان شرایط خشکسالی در منطقه حاکم است و آب مازادی هم از طریق سد چغاخور در اختیار تالاب گندمان قرار نگرفت، اما وضعیت گندمان، به سرعت رو به بهبود نهاد و آنگونه که در تصاویر خبرگزاری مهر منعکس است و نیز نگارنده از اهالی محل پرس و جو کرده ، زندگی و نشاط دوباره به این تالاب ارزشمند در بام ایران سلام داده است و پرندگان بسیاری مجدداً در کنار آن و آسمان آبی‌اش مأوا گزیده‌اند و پرواز می‌کنند ...  

ادامه نوشته