خبر خوشی که برای ارومیه مرگ به بار می آورد! نمی آورد؟

    در بیست و دومین روز از مهرماه سال جاری، مقصود قربانی - معاون بهبود و تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان غربی - از تولید حدود 1.1 میلیون تن سیب درختی در استان طی سال جاری خبر داد و اشاره کرد که این میزان، 40 درصد افزایش تولید را نسبت به سال قبل نشان می‌دهد ؛ افزایشی که به اعتقاد عبدالرحمن کلیجی، مدیر باغبانی سازمان جهاد کشاورزی استان آذربایجان غربی، حتا می‌توان مقدار دقیقش را 41 درصد عنوان کرد ...

ادامه نوشته

از اشتوتگارت تا لس‌آنجلس چقدر راه است؟!

 
    در چند روز گذشته ماجرای آخرین پرواز فضاپیمای اندیور -  space shuttle Endeavour – از پایگاه فضایی کندی تا موزه علوم کالیفرنیا واقع در لس آنجلس، یکی از خبرهای داغ و پرمخاطب، به ویژه برای دوستداران فضا بود. برای انجام این سفر، اندیور بر پشت یک بوئینگ 747 ویژه قرار گرفت  و به همراه این بوئینگ، در حالی که توسط دو جنگنده آمریکایی اسکورت می‌شد، ضمن گذشتن از آسمان چند شهر آمریکا در نهایت در فرودگاه لس‌آنجلس بر زمین نشست و بدین ترتیب در مجموع پس از پیمایش حدود 200 میلیون کیلومتر در طول 20 سال حیاتش، برای همیشه در آشیانی مخصوص در مرکز علوم ایالت کالیفرنیا آرام گرفت تا از این پس مورد بازدید دانش‌آموزان و دانشجویان و دیگر علاقه‌مندان از سراسر جهان قرار گیرد تا همچنان لاشه‌اش هم بتواند برای سازندگانش پول بسازد ...

ادامه نوشته

رکوئیمی برای کارون (پیامی از فرهاد ورهرام به مجید انتظامی)!

    فرهاد ورهرام را همه‌ی آنهایی که با سینمای مستند آشنایی دارند می‌شناسند؛ به جرأت می‌گویم که او تاریخ سینمای مستند این کشور، به ویژه در حوزه محیط زیست است و برخی از قدیمی‌ترین و ماندگارترین آثار این حوزه، مدیون وجود او و تلاش‌های ارزشمندش است. افزون بر آن، وی آرشیوی گرانبها از عکس‌های طبیعت ایران را دارد که بسیاری از مناظر ثبت شده در قاب دوربین او در طول نیم قرن اخیر، متأسفانه امروز دیگر وجود ندارد و من امیدوارم روزی این مجموعه نفیس منتشر شود ...
    امروز اما ورهرام طی یادداشتی که اختصاصاً برای مهار بیابان‌زایی ارسال کرده، به بهانه سمفونی کارون اثر مجید انتظامی، نکات بسیار مهمی را مطرح کرده است که امیدوارم آقای انتظامی پیام و زنهار نهفته در کلام این مرد خردمند و آبدیده را دریافته و خود را برای همیشه از جریان سدسازی به شیوه‌ای شفاف و بدون ابهام جدا کند.
    ضمن سپاس از ورهرام عزیز، توجه شما گرامی خوانندگان مهار بیابان‌زایی را به این یادداشت زنهاردهنده جلب می‌کنم:

    رکوئیمی برای کارون
    شکل‌گیری حیات شهر اهواز وابسته به جریان رودخانه کارون است. این رودخانه به عنوانِ تنها رودخانه‌ی قابل کشتیرانی در ایران، از شاخه‌های مختلف رشته‌کوه‌های زردکوه بختیاری سرچشمه می‌گیرد و پس از پیوستنِ رودخانه دز در بند قیر، کارونِ بزرگ در دشت خوزستان جریان می‌یابد و در نهایت به خلیج فارس ملحق می‌شود.

    شهر اهواز را «اردشیر بابکان» بنا کرد و نام آن را «هرمز اردشیر» نهاد. بر اساس مطالعات باستان‌شناسی، بازمانده خرابه‌های شهرِ کهنِ اهواز در دوره ساسانیان در امتدادِ تپه‌های شرقِ این شهر که به کوهِ اهواز مشهور است، واقع شده است.
    در سده‌های نخستین اسلامی به سببِ بنای سدی بر رودخانه کارون، اهواز از بزرگ‌ترین و آبادترین شهرهای خوزستان به شمار می‌آمد. اما در قرن پنجم هجری به دلیلِ شکستنِ سد، اهواز زیر لایه‌ای عظیم از رسوبات سیل مدفون می شود و رونقِ شهر از دست می‌رود و تا قرن‌ها نامی از آن در کتاب‌ها نیست.
    در سال 1842 کلنل چریکف، نماینده دولتِ روسیه و سی سال بعد از او سیاحِ فرانسوی، مادام دیالافوآ، اهواز را روستایی بسیار کوچک دیده‌اند در کنارِ سدِ قدیمی که بیش از 100 نفر سکنه در آن زندگی می‌کردند.
    در سال 1869، افتتاح کانال سوئز، جنوب ایران را به اروپا نزدیک ساخت. اروپاییان به خیال توسعه، نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در این منطقه گستراندند.
    ناصرالدین شاه پس از افتتاح کانال سوئز از این پیش‌آمد استفاده کرد و در تاریخ 27 صفر 1306 اعلانی مبنی بر آزادی کشتیرانی در کارون منتشر کرد. این امر سرآغازِ حیاتی دوباره در شهر اهواز گردید.
    ناصرالدین‌شاه، حسینقلی‌خان نظام‌السلطنه که مردی کاردان و توانمند بود، را برای آبادانی اهواز فرستاد.

    در سال 1306 هجری قمری پس از آزادی کشتی‌رانی بر روی رودخانه کارون، تاجری بوشهری به نام «حاج محمد رحیم دهدشتی»، ملقب به «معین‌التجار»، شرکت ناصری را برای کشتیرانی بر روی رودخانه کارون تأسیس می‌کند و تجارتخانه‌ای بزرگ در حاشیه رودخانه کارون بنا می‌نهد.
    نظام‌السلطنه درباره اقداماتِ معین‌التجار در این سال‌ها می‌نویسد: «در اهواز دو نقطه‌ای که برای اسکله تعیین شده بود بنایِ کاروانسرا و انبار گذاشته و دو بازار که مشتمل بر چهل دکان بود، بنا کرد و ایجاد سکوی اسکله را کرد و اسبابِ تراموای از آنجا به بالای اهواز که هزار و هفتصد ذرع راه است آورد.
    ناصرالدین‌شاه برای پیشرفت بازرگانی رودخانه کارون را برای کشتیرانی بیگانگان آزاد ساخت و نخستین بازرگانانی که به کشتیرانی در روی کارون پرداختند، انگلیس‌ها بودند. انگلیسی‌ها در اهواز - که تا آن زمان دهکده‌ای بیش نبود - جایگاهی برای کارکنان خود ساختند و می‌توان گفت که اولین پایه‌های شهر در آن زمان گذارده شد. نظام‌السلطنه در اواخر زمان سلطنت ناصرالدین‌شاه برای ایمنی راه اهواز در نزدیکی این شهر بناهایی ساخت و سربازان را در آنجا گماشت و به‌ دلیل اینکه آنجا را بندری برای کشتی رانان در نظر گرفت، نام آن را بندر ناصری نامید (نخستین عکس این یادداشت). این شهر در زمانی کوتاه بزرگترین و بهترین شهر خوزستان گردید.
     اوایل ماه مه 1908 میلادی، مته حفاری شرکت دارسی بی‌وقفه و پرهیاهو بر زمین‌های مسجد‌سلیمان ضربه می‌زد تا این که در 26 ماه مه سال 1908 میلادی برابر با 5 خرداد ماه 1287 شمسی در ساعت چهار بامداد مته حفاری، آخرین ضربه خود را به صخره‌ای که روی معدن معروف مسجدسلیمان قرار گرفته بود فرود آورد و نفت در عمق 360 متری از چاه شماره یک مسجد سلیمان با فشار زیادی فوران کرد و خبر کشف نفت در ایران به سراسر دنیا مخابره شد.
    سال 1923 میلادی شرکت دارسی برای ارسال وسایل و تجهیزات حفاری به مسجدسلیمان، در محلی به نام «درخزینه» در 75 کیلومتری اهواز و 50 کیلومتری مسجدسلیمان که در کنار رودخانه کارون قرار دارد، اسکله‌ای بنا کرد و تا قبل از احداث جاده اهواز به «در خزینه»، وسایل و تجهیزات حفاری را از طریق رودخانه کارون به این محل ارسال و از آنجا با خط آهنی که در مسیر رودخانه «تمبی» ساخته بودند، به مسجد‌سلیمان انتقال داده می‌شد.
    کشتی‌رانی به صورت محدود تا حوالی سال‌های 1335 شمسی در کارون مرسوم بوده است و پس از افزایش رسوب‌گذاری کارون و عدم لایروبی آن به تدریج از رونق افتاد.
    متأسفانه این رسوب‌گذاری تاکنون ادامه دارد و مسیر کارون در شهر اهواز به مجمع‌الجزایری تغییر شکل داده که جریان آب از آن به سختی صورت می‌گیرد.
    امروزه اما ماندابی شدن رودخانه در این بخش از کارون و اضافه شدن پس‌آب‌های شهری و کارخانه‌جات به خصوص شرکت توسعه نیشکر به داخل این رودخانه و بوی تعفن آن به ویژه در بخشی از شهر، سبب شد تا چهره شاداب و خروشان کارون - که روزگاری در شعر شاعران تجلی می‌کرد و اغلب مردمان ترانه‌های کوچه و بازاری که در توصیف این رودخانه ساخته شده بود را زمزمه می‌کردند - به تاریخ پیوسته و فراموش شود.

    «رکوییم یا مَس رکوییم فرمی موسیقیایی است که برای طلب آمرزش ارواح مردگان اجرا می‌شود و در لغت به معنی نماز وحشت، نماز میت و فاتحه است.»
    اینک سمفونی کارون ساخته مجید انتظامی با حمایت شرکت توسعه منابع آب و نیرو به عنوان حامی مالی در تاریخ 16 و 17 تیرماه در تالار وحدت اجرا خواهد شد.
    با انتشار این خبر موجی از اعتراضات از سوی حامیان و علاقه‌مندان محیط‌زیست، رسانه‌ها را درنوردید و اجرای این سمفونی با حواشی بسیاری روبرو شد تا اینکه در تاریخ 10 تیرماه نشست خبری سمفونی کارون از سوی دست‌اندرکاران و حامیان مالی آن لغو شد.
    هر هنرمندی حق دارد در هر شرایط کار هنری خود را با حمایت هر کس و یا هر گروه به انجام برساند. ولی از دو موضوع نباید غافل شد: یکی اینکه این هنرمند آیا روشنفکر است؟ و دوم اینکه آیا اثر این هنرمند ماندنی است؟ آیا این اثر می‌تواند در میان آثار هنری جهان جایی داشته باشد؟ همان‌گونه که آثار خانم لنی ریفشنال، فیلمساز شهیر آلمانی از ماندنی‌ترین آثار مستند تاریخ سینما است که در بزرگداشت رایش سوم ساخته شد.

    آقای انتظامی آیا برای ساختن این اثر احتمالآ بازدیدی هوایی و یا زمینی از عظمت این سازه‌ها کافی است؟ آیا به خود زحمت داده‌اید درباره جغرافیا و جغرافیای تاریخی و سرگذشت مردم حاشیه این تنها رودخانه قابل کشتیرانی ایران مطالعه کنید؟ آیا تاکنون مطالب روزنامه‌ها و سایت‌هایی که درباره آثار مخرب این سازه‌ها بر محیط‌زیست بسیار نوشته و فریاد زده‌اند، خوانده و یا شنیده‌اید؟ آیا فیلم «علف» اثر «مریان سی کوپر» که در سال 1924 ساخته شد و تصاویری از این رودخانه که همانند دریایی روان است را دیده‌اید؟ آیا حتی نه پیاده بلکه با وسیله‌ای نقلیه بخشی از مسیر رودخانه کارون را از سرچشمه آن در یال جنوبی زردکوه تا دریا دیده‌اید؟ آیا عشایر کوچ‌رو منطقه که به دلیل نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی و تخریب سرزمین، چندی است که از زندگی کوچ‌گری دست کشیده و به خیل بیکاران شهرهای مسجدسلیمان و اندیکا و قلعه خواجه و دیگر روستاهای متورم بدون تولید پیوسته‌اند را دیده‌اید؟ آیا زیبایی‌های حوضه آبخیز کارون را دیده‌اید که می‌تواند دستمایه آثار هنری باشد؟ آیا نوای نی چوپانان این منطقه که با صدای طبیعت و زنگوله‌های دام‌ها ترکیب شده‌اند را شنیده‌اید؟ آیا نوای زنده‌یاد علاء‌الدین یا همان مسعود بختیاری را گوش کرده‌اید؟ آیا آثار تاریخی و بلوط‌های کهن و پوشش‌های گیاهی دره‌های کارون که اکنون در زیر دریاچه‌ی سدها مدفون شده‌اند را دیده‌اید؟ آیا شیرهای سنگی بر روی قبر مردان و دلاوران ایل را که اکنون آنها را می‌توان شیر آبی نامید دیده‌اید؟ آیا فیلم مستند «دره ما چه سبز بود» اثر خانم فرشته جغتایی را دیده‌اید؟

    این فیلم درباره آبگیری یکی از سدهای کارون است که با بالا آمدن آب، خانه‌ها، قبرستان و امامزاده «شه پیر» به تدریج در زیر آب فرو می‌رود. زنان بختیاری این روستا سیاه‌پوش و به شیوه برگزاری مراسم سوگواری در میان بختیاری‌ها به گرد امامزاده نشسته و ناله و شیون می‌کنند و از امامزاده و ارواح گذشتگان‌شان، خشک شدن آب سد را طلب می‌کنند. آنسوی دیگر مردان، قبور را شکافته و استخوان‌های مردگانشان را برای انتقال به جایی امن درون کیسه می‌ریزند.
    اگر شما لحظات گشودن قبور و شیون زنان را نظاره می‌کردید که خود یک سمفونی است و یا این فیلم را دیده بودید و اگر قراردادی برای ساختن سمفونی کارون در میان نبود، شاید دل به دریا می‌زدید و برای کارون یک «رکوئیم» تصنیف می‌کردید. شاید بر عکس دیگر قطعات ساخته شده، آوازه‌اش مرزها را در‌می‌نوردید و مورد توجه جهانیان قرار می‌گرفت.
    تصنیف والس دانوب آبی اثر یوهان اشتراوس در زمان سلطنت فرانتس یوزف و تصویب قانون کشتی‌رانی بر روی رودخانه کارون در ایران در زمانی نزدیک به هم یعنی در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ساخته شد. در سال 1867 میلادی یوهان اشتراوس با الهام از رودخانه دانوب که آنچنان هم آبی نیست، والس دانوب آبی را تصنیف کرد و نام این رودخانه را با هنر موسیقی پیوند زد. والس دانوب آبی اثری مربوط به دوره رومانتیسیسم، آشناترین قطعه‌ی موسیقی برای تمامی علاقمندان موسیقی در پنج قاره جهان است. اغلب مردمی که اطلاعات جغرافیایی آنها اندک است، رودخانه دانوب را از آن اتریش می‌دانند. در صورتی که این رودخانه به طول 2850 کیلومتر از جنگل سیاه کشور آلمان سرچشمه گرفته و پس از عبور از کشورهای اتریش، اسلواکی، مجارستان، صربستان و رومانی سرانجام در دریای سیاه آرام می‌گیرد.

انعکاس این یادداشت در:
- سبزپرس ؛

- لور ؛

- دیده بان کوهستان


درج نظر

لطفاً این نامه را بخوانید آقای مجید انتظامی!


    گروهی از دوستداران محیط زیست ایران از استاد مجید انتظامی خواسته‌اند تا به حرمت عشقی که به طبیعت ایران دارند، از اجرای سمفونی کارون صرف نظر کنند. شما هم اگر با این درخواست موافق هستید، لطفاً سری به تارنمای دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری زده و با درج نام و نشان و ایمیل خود در بخش نظرات، بر طنین این هم‌نوایی سبز بیافزایید.
    همچنین، روایت مرا از دلایل لغو کنفرانس مطبوعاتی امروز استاد مجید انتظامی در تالار وحدت، در صفحه 4 از شماره امروز روزنامه آرمان بخوانید. 


درج نظر

آقای انتظامی؛ لطفاً سمفونی مرگ کارون را بنوازید!

    در خبرها آمده است که هنرمند نامی و موسیقیدان بزرگ کشور، استاد مجید انتظامی به سفارش شرکت آب و نیرو – وابسته به وزارت نیرو – آخرین مراحل ساخت یک قطعه موسیقی جدید با نام سمفونی کارون را به پایان برده و مقرر است تا در اعیاد شعبانیه برای نخستین بار تالار وحدت تهران را در امواجش شناور کند!

    خبری که برای اغلب فعالین و متخصصین حوزه محیط زیست و منابع طبیعی و حتا کشاورزی بهت‌آور و کاملاً ناامیدکننده بود. زیرا هدف از آفرینش این قطعه هنری تجلیل از صنعت سدسازی و آنهایی که در آن مشارکت داشته‌اند به بهانه دستیابی به خودکفایی اعلام شده است. این در حالی است که بیش از 35 سال است که بسیاری از نخبگان و فعالین محیط زیست و منابع طبیعی در جهان نسبت به عواقب نامیمون تأکید بیش از حد بر مدیریت سازه‌ای و روند شتابناک ساخت سدهای بزرگ مخزنی اعتراض کرده و هشدار داده و می‌دهند. افزون بر آن، 16 سال است که آیین‌های روز جهانی مقابله با سدسازی در 14 مارس هر سال در بسیاری از کشورهای جهان، از جمله ایران برگزار می‌شود و همه ساله حجم عظیمی از نتایج مطالعات و پژوهش‌هایی منتشر می‌شود که نشان می‌دهد، آنچه یک حوضه‌ی آبخیز را نجات داده و اندوخته‌های آبی آن را سامانی بخردانه می‌دهد، نه سدسازی که مدیریت به هم پیوسته منابع آب و خاک در آن پهنه‌ی آب‌شناختی است.

    کافی بود تا استاد مجید انتظامی، پیش از آن که چنین پیشنهادی را بپذیرند، سری به کارون می‌زدند و از نزدیک روزگار غم‌انگیز آن را با یک دهه‌ی پیش مقایسه می‌کردند؛ حتا کافی بود اندکی در محتوای رسانه‌های مکتوب و مجازی در طول این چند سال اخیر، جستجو کرده تا درمی‌یافتند که در مرگ بختگان، طشک، کم‌جان، گاوخونی، دریاچه ارومیه، آلاگل، آلماگل، آجی گل، هورالعظیم، هورالحمار، هورالهویزه، دریاچه مسیله، تالاب گمیشان، تالاب شادگان، نخلستان‌های اروند کنار و بهمن‌شیر، تالاب گندمان و ... آیا می‌توان نقش مخرب سدسازی را انکار کرد؟

    یادمان باشد که هنرمند باید آن افق‌هایی را ببیند که مردم عادی از دیدن‌شان اغلب عاجزند و در پی رصد نواهایی باشد که گوش‌های معمولی قادر به شنیدنش نیستند؛ هنرمند باید پیش‌رو و راهبر باشد و این کمینه‌ی انتظار ما از مردی است که نام پرافتخار عزت‌الله انتظامی را به عنوان "پدر" در پیشانی‌اش دارد.

    چنین است که از مجید انتظامی عزیز می‌خواهم و می‌خواهیم تا به جای سرودن شادمانی در مرگ کارون و زاینده رود و زرینه رود و کر و سیوند و مُند و کرخه و اترک و ... در سوگ همه‌ی زیستمندانی که جان‌شان را و موجودیت‌شان را قربانی توسعه‌ای چنین ناهماهنگ با زیست‌بوم کردند، سمفونی مرگ طبیعت ایران را بیافریند و بنوازد تا بلکه آنهایی که همچنان خود را به خواب زده‌اند، بیدار شوند و بدانند:

    آنچه دارد از دست می‌رود، طبیعت وطنی است که اگر نباشد، همواره گفته‌ایم و فریاد برآورده‌ایم که نخواهیم بود!

    چو ایران نباشد، تن من مباد ...


درج نظر

مرگ گمیشان ؛ زنگ‌ها را در گلستان به صدا درمی‌آورد!


    اگر از پرواز فلامینگوها و پلیکان‌ها در آسمان لذت می‌برید؛ اگر با بالابان شما هم بالا می‌روید؛ اگر تماشای اوج گرفتن حواصیل‌ها تو را هم به اوج می‌رساند و اگر بازیگوشی‌های اردک سرحنایی، وقار و آرامش لک لک و سبک‌بالی‌های آبچلیک و خوتکا و کاکایی وگیلانشاه خال دار و ... می‌بردتان تا دوران فراموش‌نشدنی دبستان ...

    یادتان باشد که یکی از زیباترین زیستگاه‌های این موجودات زیبای وطن دارد می‌دهد جان ... آی آدم‌ها!

    گفتگوی امروز مرا در این باره با پیک بامدادی رادیو ایران  گوش دهید و آنگاه اگر دوست داشتید، برایم بگویید که برای ماندگاری این بهشت، راهکار ساده‌تر و عملی‌تری از آنچه گفتم هم وجود دارد؟

    راهکاری که سبب شود تا زنگ‌ها در گلستان به صدا درنیاید یا دست کم دیرتر و با نوایی کمتر گوشخراش به طنین افتد.

 

درج نظر

آیا نگرانی در مورد سد گتوند علیا جدی است؟

    در مهرماه 1390 توانستم در معیت یک گروه کارشناسی از مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور از مناطق بالادست سد گُتوند علیا در شمال استان خوزستان بازدید کنم. در جریان این بازدید که رییس بخش منابع طبیعی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان خوزستان هم، هیأت را همراهی می‌کرد، به منطقه‌ای از مخزن سد و همجوار با سازند گچساران رفتیم موسوم به پتوی رسی که قرار بود مانند یک عایق عمل کرده و اجازه انحلال گنبدهای نمکی گسترده موجود را در آب ذخیره شده کارون در پشت سد گتوند ندهد که البته این اجازه را داد! نداد؟

    تصاویر زیر نشان دهنده‌ی ابعاد ماجرایی است که پیش‌تر از سوی پرویز فتاح وزیر پیشین نیرو از آن با عنوان "بیم از بروز یک فاجعه بزرگ محیط زیستی" یاد شده بود و من شرحش را در 19 دی ماه 1390 داده بودم. هر چند حدود 5 ماه قبل از آن، یعنی در 22 مرداد 1390 هم نسبت به بروز یک فاجعه بزرگ در گتوند هشدار داده بودم و البته این تنها هشداری نبود که در مهار بیابان‌زایی انتشار یافت ...

    در این باره بیشتر خواهم نوشت ...

گزارش یک نشست مهم برای نجات دریاچه ارومیه - 1

    بعد از ظهر دیروز و در پی یک رایزنی چندماهه! سرانجام به همت جوانان علاقه‌مند گروه دوستداران محیط‌زیست دانشگاه صنعتی شریف و پیگیری و سماجت قابل تقدیر ایشان، جمعی از عالی‌ترین مدیران و کارشناسان وزارت نیرو، بیش از سه ساعت از وقت خود را خالی کردند تا به درد دل‌ها و انتقادهای برخی از منتقدین جدی عملکرد مدیریت آب در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه گوش دهند. اقدامی که به هر حال و تا همین جا هم قابل تقدیر است و امیدوارم این رویه در دیگر نهادهای مؤثر در کارایی سرزمین مادری، به ویژه سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، وزارت مسکن و راه‌سازی و ... تسری یابد.

    گفتنی آن که پیشینه‌ی این نشست برمی‌گردد به انتشار همان نامه مشهور که برای ثبت در تاریخ در آبان ماه سال 1390 و خطاب به هیأت رییسه مجلس شورای اسلامی نوشته و منتشر کردیم.

    به دنبال آن، یک نشست هماهنگی در اسفندماه سال گذشته در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد که البته بسیاری از منتقدین صنعت سدسازی و اساتید دانشگاه صنعتی شریف در آن شرکت نکردند و همه می‌دانند چرا! نمی‌دانند؟

    به هر حال، سرانجام این نشست مهم و روشنگرانه، روز گذشته و از ساعت 14:30 در طبقه دوم وزارت نیرو برگزار شد و به جای آن که در ساعت 17:30 پایان گیرد، نگارنده در حدود ساعت 19 و با فشردن دست دکتر هدایت فهمی (رییس جلسه) ساختمان مرکزی وزارت نیرو را در حالی ترک کرد که توافقات خوبی با ایشان که معاون دفتر برنامه‌ریزی آب و آبفا نیز هستند، به دست آورد.

    به نظرم دکتر فهمی، آمده بود تا واقعاً حرف‌های منتقدین را گوش داده و برای نجات دریاچه، اقدامی مؤثر انجام دهد.

    لازم به ذکر است در این نشست که حدود سه ساعت و سی دقیقه به طول انجامید و البته پس از پایان نشست، همچنان بحث‌ها در گروه‌هایی کوچک‌تر ادامه یافت؛ از طرف وزارت نیرو، افراد و شخصیت‌های زیر شرکت کرده بودند:
1-    دکتر هدایت فهمی: معاون دفتر برنامه‌ریزی کلان آب و آبفا
2-    مهندس یعقوب همتی: معاونت هماهنگی حوزه‌های آبریز
3-    مهندس محمودرضا عراقی: معاونت حفاظت و بهره‌برداری
4-    دکتر مرتضی افتخاری: رییس پژوهشکده مطالعات و تحقیقات منابع آب
5-    دکتر فرهاد یزدان دوست: استاد دانشگاه خواجه نصیر طوسی (از مشاورین وزارت نیرو)
6-    مهندس مجید سیاری: معاونت طرح و توسعه شرکت مدیریت منابع آب
7-    مهندس علی اصغر تهرانی: مدیرکل دفتر طرح‌های کوچک و زودبازده آب
8-    مهندس اشکان فرخ نیا: پژوهشگر نمونه سال 89 تحقیقات آب و مسئول اجراى طرح حفاظت از يخچال‌هاى طبيعى كشور
9-    مهندس کاکاحاجی: مدیر حوزه‌های آبریز خزر و ارومیه
همچنین آقای مهندس جعفریان و خانم مهندس کوشکی هم در این نشست شرکت کرده بودند و البته آقایان دکتر صلوی تبار (مشاور مدیرعامل مهاب قدس)، دکتر اعلم الهدی (رییس انستیتو آب و انرژی دانشگاه صنعتی شریف) و دکتر تجریشی (معاون پژوهشی و فناوری دانشگاه صنعتی شریف)، دعوت وزارت نیرو را برای شرکت در این نشست ظاهراً نپذیرفته بودند و جالب‌تر آن که خود جناب علیرضا دائمی که دعوت‌کننده اصلی و هماهنگ کننده طرح‌های حوزه آبخیز دریاچه ارومیه هستند هم ظاهراً به دلیل یک مأموریت خارج از کشور در نشست شرکت نداشتند.

    اما گروه منتقدین، عبارت بودند از :
1-    دکتر محمد مهدوی: استاد دانشگاه تهران (مؤلف کتاب هیدرولوژی کاربردی)
2-    دکتر مجید مخدوم: رییس انجمن ارزیابی محیط زیست ایران
3-    دکتر راضیه لک: مدیر گروه زمین شناسی دریایی سازمان زمین شناسی کشور
4-    مهندس میترا البرزی منش: دبیرکل انجمن پایشگران محیط زیست ایران (پاما)
به همراه نگارنده و چند تن از دانشجویان گروه دوستداران محیط زیست دانشگاه صنعتی شریف (طهماسبی، اکرمی، توحیدی و موسوی) و البته آقای حمیدرضا خدابخشی و دکتر علی سلاجقه هم نتوانستند خود را به جلسه برسانند.

    به زودی به محتوای این مذاکرات خواهم پرداخت ...

 


درج نظر

یک گفتگوی صریح با اعضای اندیشگاه منابع آب ایران  

    روز گذشته، دوم اسفند 1390، به دعوت سید یحیی موسوی (دبیر اندیشگاه مدیریت منابع آب کشور)، نشستی در طبقه دهم از ساختمان شرکت مدیریت منابع آب ایران برگزار شد که در نوع خود منحصر به فرد بود. هرچند این برای نخستین بار نبود که نگارنده فرصت طرح دیدگاه‌های انتقادی خود را نسبت به روند مدیریت حاکم بر منابع آب کشور و به صورت رودررو با برخی از مدیران عالی‌رتبه وزارت نیرو یافته بود. سال گذشته در دوم اردیبهشت هم، چنین نشستی برگزار شد و امیدوارم میزان توجه به محتوای مباحث مطرح شده در نشست دوّم، بیشتر و مؤثرتر از نشست نخست مورد توجه و پیگیری قرار گیرد.

    اعضای شرکت کننده در نشست دیروز علاوه بر آقای موسوی، عبارت بودند از: آقایان مهندس عراقی (معاون حفاظت و بهره‌برداری شرکت مدیریت منابع آب)، مهندس سید احمد علوی (مدیر حوضه آبریز فلات مرکزی)، مهندس اسفندیاری (مدیر سابق دفتر اقتصاد و برنامه‌ریزی)، مهندس میبدی (مدیرکل دفتر آب‌های زیرزمینی) و چند تن دیگر از مدیران وزارت نیرو که آمده بودند تا به پیشنهادها و انتقادهای حمیدرضا خدابخشی (دبیر انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان)، محسن حیدری (از حقوقدانان فعال در حوزه محیط زیست) و نگارنده گوش دهند.

    آنچه که در این نشست مورد تأکید قرار گرفت، ضرورت مشارکت بیشتر مردم و نهادهای مستقل تخصصی در حوزه تصمیم‌گیری مدیریت آب کشور بود؛ دریافتی که منجر به پیشنهاد تأسیس سازمان نظام مهندسی منابع آب کشور شد. همچنین مقرر شد تا طرح داناب با جدیت بیشتری در سطوح متوسطه و ابتدایی پیگیری شود و در این راه، انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان فعالانه‌تر موضوع را در استان راهبردی خوزستان پیگیری کنند.

نکته‌ی جالبی که در این نشست آشکار گردید، آن بود که اغلب دوستان و مدیران محترم، خود دل پر دردی از عدم توجه به گرایه‌های علمی در تصمیم‌گیری‌های صورت گرفته در بخش آب داشتند! از جمله سید احمد علوی، دکتر نبوی و مهندس میبدی خود صریح‌ترین انتقادها را نسبت به وضعیت حاکم بر مدیریت آب کشور بیان داشتند.

    به هرحال، نگارنده به ایشان یادآوری کرد که هم‌اکنون و از دید اغلب فعالان محیط زیست، وزارت نیرو به عنوان مخرب‌ترین دستگاه دولتی کشور در حوزه محیط زیست شناخته شده و وزارتین راه و نفت با فاصله‌ای معنی‌دار در تعقیب آنها هستند! واقعیتی که نشان می‌دهد شما نتوانستید دغدغه‌های خود را آنگونه که به همراهی مردم و فعالان این حوزه منجر شود، طرح کرده و دفاع کنید.

     همچنین تأکید کردم: متأسفانه تصمیمات کارشناسی در وزارت نیرو اغلب فدای مصلحت‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شده و با مثال آوردن از فاجعه احداث سدهایی نظیر جگین، اکباتان و گتوند، طرح‌های انتقال آب، استقرار نیروگاه شهید مفتح در همدان و سیکل ترکیبی در کازرون، یادآور شدم اگر امروز نسبت به این بارگذاری‌های اشتباه فریادبرنیاورده و اعتراض نکنید و نکنیم، نسل فردا هرگز شما را و ما را نخواهد بخشید. تجربه تلخ عربستان و فرجام دوزخی‌ای که اینک انتظار 20 میلیون ساکن در این شبه جزیره  را می‌کشد، گواهی است آشکار که اگر ما نیز بر طبل تولید به هر قیمتی بکوبیم، مرگ دیر یا زود به آغوش‌مان خواهد کشید. امیدوارم بر بنیاد روح حاکم بر منشور اندیشگاه، بتوانیم شاهد تحولی ملموس در این حوزه باشیم.

 

     پی نوشت:

-     گزارش این نشست کارشناسی در شبکه خبری آب ایران

-      روایت ماجرا در آبنما نیوز


درج نظر

تخم لقی که چرچیل شکست و دودش به چشم دریاچه ارومیه رفت!

نسلي مي‌رود 

نسلي ديگر مي‌آيد 

اما زمين همواره مي‌ماند 

رودها به سوي درياها روان مي‌شوند ...


    پروفسور كيدر آسمال (Kader Asmal)، يكي از اعضاي برجسته‌ي «كميسيون جهاني سدها» (متولد ۱۹۳۴ ميلادي) و از نويسندگان كتاب «سدها و توسعه» است که در پيش‌گفتار همان كتاب ارزشمند با اشاره به سخنی از انجیل – كه در پیشانی نوشتار پیش رو ملاحظه میشود - اين نگراني را مطرح مي‌كند كه آيا ممكن است عملكردهاي نابخردانه‌ي بشر در نگاه افراطي به نهضت سدسازي، سبب ترديد در كلام خداوند را فراهم آورد؟! و آيا ممكن است زماني فرا رسد كه ديگر هيچ رودي به دريا نرسد؟! 

    کیست که نداند پاسخ این پرسش البته و شوربختانه اینک مثبت است و کیست که نداند چرا مثبت شده است؟! کافی است نگاهی به فرجام تلخ رودخانه كلرادو در آمريكا، يا بسیاری از رودخانه های جاری در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای لاتین بیندازیم و یا نظری به رودهای ایران انداخته و روزگار فاجعه بار قم‌رود در دشت مسيله، جاجرود در شمال شرق تهران، زاینده رود در اصفهان، سیوند در بختگان، اترک در اینچه برون و يا ماجراي غم‌انگيز سد طرق در خراسان و البته سرنوشت عبرت آموز تقریباً تمامی رودخانه های منتهی به دریاچه ارومیه را دوباره مرور کنیم.

وینستون چرچیل


    اما چرا اینگونه شد؟ به راستی ریشه این تفکر آزمندانه از کجا آمده است؟ آیا هیچ می دانید که در تاریخ جمله ای مشهور وجود دارد که صاحبش وینستون چرچیل است؟ این نخست وزیر مقتدر بریتانیایی در یکصد و سه سال پیش، یعنی در سال 1908 ميلادي با افتخار گفته بود:

«يک روز، هر قطره از آبي كه در دره نيل مي‌ريزد و جاري مي‌شود، دوستانه و به تساوي ميان مردم رودخانه تقسيم خواهد شد و خود نيل شكوه‌مندانه خواهد مرد و هرگز به دريا نخواهد رسيد

   و این همان تخم لقی است که یکی از مؤثرترین و قدرتمندترین سیاستمداران یک قرن اخیر جهان آن را شکست و سبب بروز فاجعه ای بزرگ و غیر قابل جبران در جهان شد؛ به نحوی که در کتاب مشهور "رودهای خاموش" می خوانیم: اینک مخزن سدها در سراسر دنيا، حدود ۱۰ هزار كيلومتر مكعب گنجايش دارند كه اين مقدار معادل پنج برابر حجم تمام رودخانه‌هاي جهان است و البته نیمی از گونه های آبزی آب شیرین نیز قربانی این جاه طلبی آزمندانه شده اند!

    در مواجهه با این پیامد نامیمون و هراس¬آور، امروز بیش از  34 سال است که نخبگان و علاقه مندان به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی با بررسی نشانزدهای فاجعه بار چنین تفکری، می کوشند تا اثرات آن را تا آنجا که امکان دارد، خنثی کرده یا به کمینه برسانند؛ نهضتی که در مارس 1977 میلادی و در جریان برگزاری کنفرانس جهانی آب در ماردل پلاتای آرژانتین کلید خورد و تا نامگذاری روزی به نام : "روز جهانی مقابله با سدسازی" در 14 مارس هر سال تداوم یافت.

با این وجود و به رغم چنین تلاشهای ارزشمند و روشنگرانه ای در سطح بین المللی و ملی، هنوز هم می شنویم و می خوانیم که در برخی محافل داخلی ذی نفوذ، سدسازی را به صورت مطلق در شمار افتخارات ملی قلمداد کرده و می کوشند تا حیات و تداوم رودخانه ها هرگز به پایاب شان نرسد. به عنوان مثال، در سال 1370 هجری شمسی و در جریان برگزاری همایشی در شهر تبریز که به موضوع شورشدن اراضی شرق دریاچه ارومیه پرداخته بود، یکی از اساتید به نام دانشگاه تبریز آشکارا از ریخته شدن آب شیرین رودخانه های منتهی به دریاچه ارومیه گله کرد و گفت: ما نباید بگذاریم آب شیرین این رودخانه ها با تلفیق با آب شور دریاچه به هدر رود!

    و البته که الحق و والانصاف موفق هم شدند! نشدند؟ اما حیرت انگیزتر و بلکه غم انگیزتر آن است که به رغم دیدن و لمس عقوبت چنین تفکر غلطی، هنوز هستند افرادی که باز هم اعتقاد دارند، نباید بگذاریم آب شیرین رودخانه ها به دریا و دریاچه ها ریخته و از دسترس خارج شود! نمونه اخیر آن، مناظره ای بود که پنج شنبه گذشته بین نگارنده، خانم ظفرنژاد و دکتر پرویز کردوانی رخداد  و این استاد مسلم کویرشناسی کشور، آشکارا همچنان بر این باور بود که قبل از آن که در اندیشه بهبود وضعیت آبی دریاچه ارومیه باشیم، باید نمک آن را تخلیه کرده تا نگذاریم آب وارد شده به آن هدر رود!

    به همه خوانندگان عزیز گرامی نامه شرق پیشنهاد می کنم تا نسخه شنیداری این مناظره داغ را در سایت ایران صدا  گوش فرا دهند تا دریابند که آب چگونه و تا کجا از سرچشمه گل آلود شده است! نشده است؟


به یاد یاسر انصاری: این همه انتظار برای یه ذره اعتبار!

    یکی از آرزوهای شادروان یاسر انصاری آن بود که روزی دستگاه متولی محیط زیست مملکتش از این توسری خوری کنونی به درآمده و در بین نهادها و وزارتخانه های هم سطحش - بر روی کاغذ البته ! - از بودجه و اعتباری درخور بهره مند شود؛ بودجه ای که شایسته چنین طبیعتی باشد. اینک به یاد آن جوان بزرگ مرد می خواهم با شما مخاطبان عزیز مهار بیابان زایی از یک ناهنجاری شگفت آور در حوزه تخصیص اعتبار بین نهادهایی سخن گویم که رؤسای جملگی شان در کابینه دولت دور یک میز نشسته و  ظاهراً از رآیی برابر برخوردارند ...

    هفته گذشته مجالی دست داد تا با دکتر محمد یزدی، معاون آموزش و پژوهش سازمان حفاظت محیط زیست، در یک برنامه تلویزیونی مشترک شرکت کرده و از او درباره وضعیت اعتبارات سازمان متبوعش پرسش کنم؛ سازمانی که مطابق قانون اساسی کشور و اسناد بالاسری مرتبط با آن، عالی‌ترین نهاد نظارتی برای بررسی و ارزیابی عملکرد دیگر شخصیت‌های حقیقی و حقوقی دولتی و غیردولتی محسوب می‌شود که به نحوی حوزه فعالیت‌شان ممکن است محیط زیست کشور را متأثر سازد. وی اعلام کرد که مجموع بودجه سالانه سازمانی که رئیسش معاون رییس‌جمهور محسوب شده و دست کم بر روی کاغذ اختیارات و مقامی بیشتر از یک وزیر دارد، چیزی در حدود 70 میلیارد تومان است؛ یعنی حدود یک سوم بودجه سالانه سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور! سازمانی که فقط یکی از معاونت‌های وزارت جهاد کشاورزی به شمار می‌آید که در سال جاری، 1533 میلیارد تومان  اعتبار را به خود اختصاص داده است. همان طور که مشاهده می‌شود، به نظر می‌رسد که هیچ نوع تناسب و هارمونی درخوری بین بودجه‌های دو سازمانی که هر دو برای افزایش ضریب پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) کشور تلاش می‌کنند، وجود ندارد! دارد؟ اما اگر تصور می‌کنید که اوضاع در وزارت جهاد کشاورزی و سازمان منابع طبیعی‌اش بر وفق مراد است، یادتان می‌اندازم که همین ماه گذشته و در جریان برگزاری جشن خودکفایی صنعت سدسازی، دکتر محمود احمدی‌نژاد برای بار دوم در طول دو سال پیاپی خود را بر بالای تاج سدی رساند (کارون 4) که از آن با عنوان مرتفع‌ترین سد کشور یاد می‌شود و برای ساختش بیش از یک هزار و دویست میلیارد تومان هزینه شد و البته در حدود یکصد هزار اصله درخت بلوط هم در پایش جان داد! نداد؟ تأمل‌برانگیزتر آن که این روزها  یک سد بحث‌برانگیز دیگر به نام گُتوند در استان خوزستان هم با حمایت یک اقتصاددان! آبگیری شد که تا این لحظه حدود دو هزار میلیارد تومان (10 برابر کل بودجه سالانه بزرگترین نهاد متولی جنگل‌ها و مراتع کشور) از اعتبارات ملی را برای ساختش در خود بلعیده است؛ سدی که 13750 هکتار از رویشگاه درخت ارزشمند کُنار را نیز در خود قورت داده است و بیم آن می‌رود که با فعال شدن گنبدهای نمکی مخزن در حال آبگیری‌اش، فاجعه‌ای بزرگ در مهم‌ترین رودخانه راهبردی کشور (کارون) بیافریند.

    در چنین شرایطی به راستی چگونه می‌توان از سازمان بی‌بضاعتی مانند محیط زیست، انتظار داشت که با استفاده از ابزارهای قانونی خود بتواند، چوب لای چرخ توسعه ناپایدارکننده سرزمین نهاده و حرکت این آب‌سالاران طبیعت گریز و ثروتمند را متعادل سازد؟ آب‌سالارانی که برای 5 سال پیش رو قول دریافت 61 هزار میلیارد تومان اعتبار را در طول برنامه پنجم هم گرفته‌اند ! نگرفته‌اند؟

    می‌گویند: یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های کاهش ضریب امنیت اجتماعی، افزایش شکاف طبقاتی و فاصله بیشتر و ژرف‌تر بین فقیر و غنی است.

    می‌گویم: آموزه‌ پیش‌گفته می‌تواند در درون ساختار یک کابینه و بین سازمان‌ها و وزارتخانه‌های یک دولت هم مصداق داشته باشد و به سهولت شاهد باشیم که چگونه اقلیت ثروتمند، تمامی اهرم‌های اعمال قدرت و قانون را عملاً و نرم نرمک در ید اختیار خود گرفته و در حقیقت قانون را دور می‌زنند! نمی‌زنند؟

    در چنین شرایطی معلوم است که نباید شگفت‌زده شویم، اگر بشنویم که کل اعتبار درنظر گرفته شده برای تالاب گندمان در سال 1390 فقط 4 میلیون تومان است! و نباید تعجب کنیم که اصلی‌ترین نهاد متولی تحقیقات در منابع طبیعی کشور، بودجه‌ای بیشتر از 8 میلیارد تومان در سال ندارد؛ بودجه‌ای که بیش از 80 درصد آن هم برای پرداخت حقوق و حوزه پشتیبانی هزینه می‌شود و عملاً چیزی برای پژوهش باقی نمی‌ماند! می‌ماند؟

    حرفم این است: تا زمانی که چنین تبعیض آشکاری در نظام بودجه‌ریزی کشور وجود دارد، نباید با انتظارات حداکثری خود، منتظر وقوع معجزه در بخش محیط زیست و منابع طبیعی زادبوم‌مان را بکشیم و امیدوار باشیم که روزگار دریاچه ارومیه، تالاب بختگان، دریاچه پریشان، طشک، دنا، پارک ملی کویر، تالاب‌های سه گانه هامون، شادگان، جنگل‌های مانگرو، گاوخونی و به شرایط رؤیایی گذشته‌شان بازگردد.

    همین.


چرا مسیر توسعه اغلب از مناطق حفاظت شده می گذرد؟!

    چیزی در حدود 8 درصد از خاک ایران در قلمرو مناطق چهارگانه تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارد. این در حالی است که متوسط این رقم در دنیا حدود 13 درصد است و از آن مهم تر آن که نمایندگان 200 کشور شرکت کننده در کنفرانس تنوع زیستی سال گذشته در ناگویا ژاپن متعهد شدند تا این رقم را به 17 درصد افزایش دهند .

    با این وجود، ظاهراً آمال سازمان حفاظت محیط زیست ایران – آن گونه که در سند ملّی محیط زیست هم انتشار یافته است  – افزایش این رقم به 10 درصد است! چرا؟

    مگر نه این است که متوسط توان بوم شناختی (اکولوژیکی) ایران به دلیل قرار گرفتن در کمربند خشک جهان به مراتب کمتر از میانگین های جهانی آن است؟

    مگر نه این که هر هکتار از خاک ایران در بهترین شرایط چیزی کمتر از یک سوم آبی را در سال دریافت می کند که در همان مدت بر کره زمین می بارد؟

    و مگر نه این است که مطابق نقشه جهانی شدت خطر بیابان زایی در جهان ، اغلب مناطق ایران با بیشترین شتاب ممکن از خطر بیابان زایی رنج می برند؛ وضعیتی که نظیر آن را فقط می توان در بخش هایی از ایالت کالیفرنیا در آمریکا و شمال چین و برخی از مناطق استرالیا یافت. اما در ایران، تقریباً همه ی کشور به جز چاله جازموریان، دشت کویر و بیابان لوت آشکارا متأثر از بالاترین درجه بیابان زایی هستند.

    چنین دانستگی هایی این انتظار به حق را در ایرانیان می آفریند تا بتوانند با سهولت ردپای پاسداری از توانمندی های بوم شناختی وطن شان را در اولویت های راهبردی دولت و چیدمان توسعه بر بنیاد برنامه های 5 ساله ببینند.

    اما آیا واقعاً چنین اتفاقی را می توان در طول چند دهه ی اخیر در ایران ره گیری کرد؟ آیا می توان  طرح کلان صنعتی یا پروژه ی عظیم تجاری یا یک سد مخزنی بزرگ  را نام برد که به دلیل تعارضش با ملاحظات محیط زیستی از افتتاح یا ساختش صرف نظر شده و یا جانمایی اش تغییر کرده باشد؟

    چرا اینگونه است؟ مگر در اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صراحت تأکید نشده که هر نوع فعالیتی که منجر به تخریب یا آلودگی محیط زیست شود، به منزله مانع در برابر حرکت رو به رشد مردم تلقی شده و باید با آن مقابله کرد. پس چرا هر چه دست را سایبان چشم کرده و در افق های زمانی چند دهه ی اخیر نظاره می کنیم, کمتر اثر و شاهدی ملموس از اجرای عملی این اصل در جامعه دیروز و امروز ایران می بینیم؟ درعوض تا دلتان بخواهد حرف های قشنگ و سخنرانی های پرحرارت در دفاع از طبیعت و حفظ حرمت محیط زیست است که به مناسبت های مختلف از جمله روز درختکاری، روز زمین، روز مقابله با بیابان زایی و روز هوای پاک از تریبون ها و سخنگاه های رسمی کشور شنیده می شود. پارادوکس یا ناسازه ی دردناکی که سبب شده نام ایران در بین 10 کشوری در جهان قرار گیرد که دارای بیشترین شتاب تخریب محیط زیست خود هستند  و اصولاً در اغلب شاخص های محیط زیستی با یک سقوط آزاد مواجه شویم .

    در این میان پرسشی که قابل طرح است، آن که چرا باید در کشوری که بیش از 165 میلیون هکتار وسعت دارد، اغلب طرح های توسعه برای جانمایی یا عبور سامانه ی خود، مجبور به تعرض و تجاوز به حریم 15 میلیون هکتار از وسعت کشور شوند که در قلمرو مناطق چهارگانه تحت حفاظت سازمان محیط زیست قرار دارند؟ مگر مطابق قانون نباید هر نوع چشمداشت اقتصادی و ناپایدارکننده سرزمین را از این مناطق ممنوع کنیم؟

    کافی است نگاه کنیم به ماجرای تلخ پارک ملی نایبند که چگونه قربانی توسعه میدان پارس جنوبی در عسلویه شد؛ یا ماجرای اکتشاف و استخراج نفت در پارک ملی کویر که سبب شد تا آشکارا دست چینی ها برای تجاوز به بکرترین پارک ملی کشور باز شود ؛ یا قطع 30 هزار اصله درخت بلوط در منطقه حفاظت شده دنا برای عبور خط لوله گاز  یا تجاوز باورنکردنی به دیرینه ترین باغ گیاه شناسی ایران در نوشهر به بهانه احداث جاده کمربندی  یا مرگ بیش از یک میلیون نفر از درختان نخل اروند کنار به دلیل تعدد طرح های سدسازی و انتقال آب در بالادست رودخانه های کارون و دز ، یا مرگ تالاب قوری گل به بهانه توسعه گردشگری  یا شوخی تلخی به نام پارک ملی خجیر در کنار دست پایتخت که در آن هر کارکرد و سازه ای را می توان دید جز منطقه ای امن برای حیات وحش! و ده ها مورد نظیر آن.

    به راستی چرا همه ی راه ها باید به رم ختم شده و مسیر توسعه کشور باید از قلب ارزشمندترین اندوخته گاه های ژنتیکی ایران زمین بگذرد؟

    آیا جز این است که به رغم حرف ها و شعارهای خوشایند، مدیریت حاکم بر سرزمین عملاً نشان داده است، آن گونه که سزاوار می نماید هرگز برای آموزه ها و ارزش های محیط زیستی بهایی درخور و شایسته درنظر نمی گیرد؟

    آخرین نمونه این بدسلیقگی، ماجرای تلخ تجاوز به حریم امن منطقه حفاظت شده تنگ صیاد در استان چهار محال بختیاری و به بهانه عبور خطوط انتقال گاز است  که شوربختانه مسئولان محیط زیست منطقه هم ظاهراً از آن حمایت کرده اند!

    خودمان را گول نزنیم، به نظر می رسد بی ارزش ترین و ارزان ترین اراضی کشور از منظر دید توسعه سازان در وزارتین نیرو، نفت، مسکن و شهرسازی، راه و ترابری و صنایع و معادن همانا آن 8 درصدی از خاک وطن است که قرار بوده از هر نوع توسعه ای در امان مانده و ذخیره ای برای نسل های آینده به شمار آیند.

    و تا وقتی نتوانیم اصول مبتنی بر حسابداری سبز را وارد اقتصاد ملی و بازاری خود کنیم، نباید انتظار داشت که ورق برگشته و میزان تجاوز به مناطق ارزشمند محیط زیستی کشور کاهش یابد. 

    و در چنین شرایطی، معلوم است که پارک های ملی کشور، حالتی مجازی یافته و به پارک های کاغذی بدل می شوند.


در ستایش زنی که پروانه بود و  738 روز در زمین زندگی نکرد!

    پروانه، نامی است که از 30 سال پیش، زمانی که جولیا لورن هیل- Julia Butterfly Hill - یک دختربچه شش ساله بود، برای خود انتخاب کرده است. در آن روز، وقتی که هیل به همراه خانواده خویش مشغول پیاده روی و گشت و گذار در طبیعت بودند، ناگهان یک پروانه روی انگشتانش نشست و در تمام مدت روز از آنجا تکان نخورد!

ادامه نوشته

بنویسید نخلستان ؛ بخوانید گورستان!

    در گورستان اروند کنار ده ها هزار نفر نخل تاکنون ایستاده مرده اند و همچنان دارد بر شمار این قتل عام بی صدا و مظلومانه افزوده میشود! می دانید چرا؟

    برایتان می گویم ...

ادامه نوشته

از احداث بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در قم چه خبر؟

    درحالی که مدیران استان قم در تدارک ساخت بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در مرکز استان بودند، آن هم در زمانی که ساخت دریاچه مصنوعی چیتگر در تهران – که از اقلیم و بارندگی بهتری نسبت به قم برخوردار است – مورد انتقاد جدی برخی از فعالان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور قرار گرفته است! حال خبر می رسد که نه تنها آبی برای کاربری های تفریحی در قم نمانده، بلکه وضعیت آب شرب مردم هم به شدت به مخاطره افتاده و پس از تعطیلی تصفیه خانه بزرگ شهر و خشک شدن دریاچه سد پانزده خرداد، حال چاره ای نمانده جز آن که اقدام به حفر شش چاه جدید علاوه بر 65 حلقه چاه موجود کنند!
  


ادامه نوشته

بعد از سد اکباتان، حال نوبت دز رسیده است تا قد بکشد!


    ماجرای افزایش ارتفاع سد اکباتان را که یادتان هست! نیست؟ سدی که 45 میلیارد تومان برایش هزینه شد تا ارتفاعش 25 متر دیگر افزایش یابد تا بتواند جوابگوی نیاز آب شرب همدان باشد. بدون توجه به این واقعیت که چرا باید در فاصله‌ی زمانی کوتاه‌تر از محاسبات کارشناسی، دریاچه سد به چنان فلاکتی برسد که از شدت رسوب، نفس کم‌بیاورد. آن روز پرسیدم که آیا اگر آن پول صرف افزایش پایداری بوم‌شناختی بالادست سد می‌شد تا بتوان نرخ تولید رسوب در آن را متعادل کرد، اقدامی خردمندانه‌تر به شمار نمی‌آمد؟

ادامه نوشته

هشدار! ممکن است کارون پیش از آن که خشک شود ؛ شور شود!!

    کاملاً درست خواندید؛ لطفاً به گیرنده‌های خود دست نزنید! مطابق آخرین اعترافی که سرانجام مسئولین وزارت نیرو مجبور به پذیرش آن شدند، ممکن است اگر کارون عزیز ما – پرآب‌ترین رود ایران – در اثر تعدد طرح‌های انتقال آب و سدسازی خشک هم نشود، به بلای دیگری دچار شده و کیفیت خود را در اثر هم‌آغوشی با گنبدهای نمکی گتوند به شدت از دست داده و شور شود! به نحوی که نخل‌‌های به جان آمده از آب شور در اروند کنار و بهمن‌شیر، فریاد بزنند که باز هم گلی به جمال آب شیرین خلیج فارس؛ ما دیگر آب کارون نمی‌خواهیم!
    برای این که بدانید چگونه قرار است یک معدن عظیم نمک - که ذخیره‌ی نمک آن صدها میلیون تن برآورد شده است - به کلی به زیر آب دریاچه سد گتوند فرو رود، بدون آن که عزیزان سدساز در تمام طول این سال‌ها متوجه گاف بزرگ فنی خود شده باشند، لطفاً اعتراف‌نامه‌ی شرکت توسعه منابع آب و نیرو را بخوانید و اگر پرسشی هنوز برایتان باقی مانده بود، سری به سخنان نایب رییس کمیسیون صنایع مجلس، سید شریف حسینی بزنید تا پس از آن، همه در تدارک مراسم شایسته و سزاوارانه‌ای برای بزرگداشت مجلس ترحیم پرخاطره‌ترین رود همه‌ی ایرانیان در همه‌ی تاریخ برآییم ...

    باشد که آیندگان از گناه ما درگذرند؛ آیندگانی که هرگز معنای ترانه «لب کارون، چه گل بارون» را در نخواهند یافت! خواهند یافت؟

بنویسیم بهشت آباد ؛ بخوانیم جهنم آباد!


    تیتر رازآلودی است! نه؟
    اما زیاد هم نگران نباشید ... کافی است تا بیانیه انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان را با عنوان " در سوگ مرگ کارون" بخوانید تا متوجه شوبد که این تیتر زیاد هم رازآلود نیست و چرا باید از این پس، بهشت را معبری برای ورود به جهنم بدانیم!
    در ضمن این که سازمان حفاظت محیط زیست کشور، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی و حتا سازمان مدیریت منابع آب ایران هم بر این طرح مهر تأیید نزده‌اند، زیاد شگفت‌آور نیست! هست؟
    زیرا آب کارون مدت‌ها بوده که خودش هم نمی‌دانسته دارد اشتباهی به هدر می‌رود! نمی‌رود؟

    شایان توجه آن که اجرای طرح انتقال آب فلات مرکزی ایران موسوم به "بهشت آباد" با تونلی به طول 64 کیلومتر، هم اکنون مراحل پایانی طراحی و مطالعه خود را طی می کند. طرح یادشده علاوه بر تامین آب استان چهارمحال وبختیاری، برای تامین بخشی از آب شرب استان های یزد، کرمان و اصفهان در دستور کار دولت قرار گرفته است.

    البته حرف های دیگری هم هست:

    - سد بهشت آباد ، اصفهانی ها یا خوزستانی ها ؟


درج نظر

محیط زیست در پتروشیمی بندر امام!

    مجتمع پتروشيمي بندرامام، مهمترين پتروشيمي در كشور به شمار آمده و واجد بیشترین تولید و درآمد است.
    تعداد 3400 نيروي رسمي و چیزی بین 6 الي 7 هزار نفر نيروي پيمانكار هم‌اکنون در این واحد بزرگ تولیدی کشور مشغول به کار هستند. افزون بر آن، تقريباً مجهزترين پتروشيمي از نظرزيرساخت‌هاي IT محسوب می‌شود. به همین دلیل اخيراً تبدیل به شركت پنج ستاره در رده شركت‌هاي اروپایي شده است ...
ادامه نوشته

واقعیت شگفت‌آوری که در طرح‌های انتقال آب از خوزستان فراموش شده است!

   حتا اگر فجایع جبران‌ناپذیر حاصل از انتقال آب کارون به نواحی مرکزی کشور در اصفهان، قم، کرمان و یزد را بر روی محیط زیست منطقه نادیده بگیریم؛ حتا اگر فراموش کنیم که ممکن است برای همیشه مجبور شویم با تولید بخش بزرگی از خرمای کشور که از نخلستان‌های خوزستان بدست می‌آید، خداحافظی کنیم؛ حتا اگر افزایش وسعت و غلظت چشمه‌های تولید گرد و خاک در پایین‌دست جلگه‌ی خوزستان را بتوان نادیده انگاشت و سرانجام اگر فرض کنیم که مردم اهواز عاقبت به بوی تعفن کارون عادت کرده و ترانه‌ی ماندگار لب کارون را برای همیشه در خاطره‌ی سینه‌هاشان دفن خواهند کرد؛ باز هم از این ناسزه‌ی شگفت‌انگیز نمی‌توان گذشت و نمی‌توان از چنین پارادوکسی انگشت به دهان نگرفت!
ادامه نوشته

وقتی که در بام ایران هم کف‌گیر به ته دیگ می‌خورد!

    همیشه دل مان به این خوش بود که چهارمحال و بختیاری، سرزمینی که تنها یک درصد از مساحت ایران را در نزدیک‌ترین فاصله به سپهر به خود اختصاص داده است، آنقدر از مواهب آسمانی و ریزش‌های نیواری بهره‌مند است که بتوان کابوس خشکسالی را در آن دیار هرگز برای کودکان پاکنهادش معنی نکرد! دیاری که به شهادت‌ آمارهای موجود، 10 درصد از مجموع آب قابل استحصال ایران‌زمین را تولید می‌کند و سرچشمه‌ی بزرگ‌ترین و پر‌آب‌ترین و مشهورترین رودخانه‌های دایمی کشور به شمار می‌آید ...
ادامه نوشته

آقای علیرضا ذاکر اصفهانی! شما چرا؟

   هفته گذشته (14 مهر 1389) علیرضا ذاکر اصفهانی – استاندار اصفهان – خود را به تهران رساند تا با حضور در یک همایش محیط زیستی با عنوان: «اولین جشنواره رسانه و محیط زیست»، غیر محیط زیستی‌ترین افکار و اندیشه‌های خود را با مخاطبینش به اشتراک نهد! مخاطبینی که ظاهراً باید محیط زیست برایشان مسأله اصلی باشد، اما هیچ واکنش سزاوارانه‌ای به سخنان این مقام ارشد حکومتی در یکی از راهبردی‌ترین استان‌های پرنفوذ کشور نشان ندادند! دادند؟
ادامه نوشته

ماجرای سدسازی فردا در گفتگوی داغ سبز با حضور دکتر کردوانی!

    فردا حدود ساعت 14.30 در هفتمین بخش از گفتگوی داغ سبز، مهمان چهره ماندگار بیابان، دکتر پرویز کردوانی هستم تا به بهانه‌ی سدسازی، زد و خوردی علمی! با هم داشته باشیم.    گفتگوی سبز داغ، بخشی از برنامه‌ی «تارنمای ایرانی» است که به صورت دیداری و شنیداری، پنج‌شنبه‌های هر هفته از رادیو اینترنتی ایران صدا پخش می‌شود. سه هفته‌ی قبل و به بهانه‌ی سیل ویران‌گر پاکستان با استاد گفتگویی تلفنی داشتم و قرار شد تا روزی در استودیو جام جم مهمان‌شان باشیم و بتوانیم دلایل این چهره‌ی مشهور علمی را در باره‌ی حمایت بی‌چون‌چرای‌شان از روند کنونی سدسازی در ایران بدانیم ...

ادامه نوشته

سدسازی به زبان ساده در ایران: یکی علیه همه؛ همه علیه یکی!

   ماجرای سدسازی در شمار شگفت‌آورترین ماجراهای حوزه‌ی مدیریت سرزمین در ایران محسوب می‌شود. علاوه بر بسیاری از جوامع محلی، اغلب متخصصان و تمامی طرفداران محیط زیست با آنچه که به عنوان سدسازی در طول دو دهه‌ی اخیر در ایران رخداده، آشکارا مخالفت کرده و می‌کنند. به نحوی که بسیاری از اساتید دانشگاه از سدسازی با عنوان مهم‌ترین عامل بیابان‌زایی در ایران یاد کرده و یا محمدباقر صدوق – عالی‌ترین مقام در حوزه‌ی محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، آن را بزرگترین مشکل محیط زیست ایران نام نهاده است. ادعایی که پیش‌تر از او هم مقامات عالی‌رتبه‌ی دیگری در وزارت جهاد کشاورزی تکرار کرده بودند. از جمله در 20 اسفند 1385، رییس وقت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور چنین گفت: «هزينه‌ي عمليات آبخيزداري و آبخوانداري براي ذخيره‌ي يك متر مكعب آب، به طور متوسط يك دهم هزينه‌ي تمام شده از طريق احداث سدهاي بزرگ است. بنابراين، خردمندانه‌تر و اقتصادي‌تر اين است كه دولت به جاي حمايت از بخش سدسازي، از عمليات تنظيمي آبخيزداري و آبخوان‌داري حمايت كند.» معاون وقت وزیر جهاد کشاورزی در دولت نهم این را هم اضافه کرد که «اغلب سدهاي كنوني ما، عملاً به تشتك‌هاي تبخير تبديل شده‌اند و فقط آب و پول كشور را به هدر مي‌دهند؛ چرا كه نه تمهيدات مديريتي لازم در اراضي بالادست را ديده‌اند و نه شبكه‌هاي پايين‌دست راه‌اندازي شده است.»
ادامه نوشته

دانایی فردی برای مهار طبیعت ستیزی ، کافی نیست! - 3

    در سومین بخش از مجموعه یادداشت‌هایی که به دلایل خطر مناقشات منطقه‌ای بر سر آب می‌پردازد، اشاره می شود بر تبعات ویران‌گر فراموشی اصل پروانه ... اصلی که نمودش را در همه جا می‌توان آشکارا ملاحظه کرد، به ویژه در سخن برخی از مدیران ارشد دولتی ...
ادامه نوشته

سد کرج را فراموش کنید ؛ لتیان را دریابید!

    در چهارمین روز اردیبهشت ماه نوشتم که روزگار مهم‌ترین منبع آب شرب 10 میلیون تهرانی، اصلاً خوب نیست. آن روز با انتشار تصاویر جزایری از آلاینده‌های انسان‌ساز در انتهایی‌ترین بخش از دریاچه سد کرج، کوشیدم تا توجه متولیان پاکسازی و حراست از رودخانه‌های کشور را متوجه خطر عظیمی کنم که مستقیماً جان انسان‌ها را نشانه رفته است ...
ادامه نوشته

خوشحال باشیم ؛ به جای 2012 در 2013 می‌میریم!

    لابد شنیده‌اید که در تقویم مایاها، 21 دسامبر 2012 به عنوان پایان دنیا پیش‌بینی شده است؛ رخدادی که صنعت پولسازی هالیوود هم با ساختن فیلمی با همین عنوان و به کارگردانی Roland Emmerich به استقبالش رفت، هرچند آن گونه که انتظار می‌رفت، گیشه به استقبال این فیلم نرفت! رفت؟
ادامه نوشته

چرا بیابان‌زایی در ایران مهار نمی‌شود! می شود؟

    فردا، در شهر قم و در کنار گنبد نمکی بزرگ این شهر موسوم به سیاه کوه یا کوه نمک، مراسمی به بهانه‌ی روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی برگزار می‌شود که در آن افزون بر مقامات محلی، جمعی از کارشناسان و علاقه‌مندان به محیط زیست و نمایندگان تشکل‌های مردم‌نهاد فعال در منطقه هم شرکت خواهند کرد ...
ادامه نوشته

کاش هشدار نهفته در این نقشه را درک می‌کردیم!

    نقشه‌ای که ملاحظه می‌کنید، حساسیت اراضی جهان به فرآیند بیابان‌زایی را نشان می‌دهد. تلاش کردم تا آنجا که امکان دارد، بتوانید نقشه را در ابعادی بزرگ‌تر ملاحظه کنید. این نقشه در سال 1998 و توسط بخش حفاظت منابع طبیعی ایالات متحده آمریکا - USDA - تهیه شده و مرتباً اطلاعاتش به روز می‌شود ...

ادامه نوشته

خاک را که حفظ کنیم، زندگی را برده‌ایم!

    شاید یکی از با ارزش‌ترین عناصر موجود بر روی کره‌ی زمین، وجود ریزاندامگان یا میکروارگانیسم‌های موجود در خاک باشد که به واسطه‌ی حضور آنها، زمین قدرت بارآوری بدست آورده و بدین‌ترتیب، به عنوان یگانه سیاره‌ی قابل زیستن در تمامی فراخنای فضای بالای سرمان تا عمق 14 میلیارد سال نوری شناخته شده است ...

ادامه نوشته