در بیست و دومین روز از مهرماه سال جاری، مقصود قربانی - معاون بهبود و تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی آذربایجان غربی - از تولید حدود 1.1 میلیون تن سیب درختی در استان طی سال جاری خبر داد و اشاره کرد که این میزان، 40 درصد افزایش تولید را نسبت به سال قبل نشان می‌دهد ؛ افزایشی که به اعتقاد عبدالرحمن کلیجی، مدیر باغبانی سازمان جهاد کشاورزی استان آذربایجان غربی، حتا می‌توان مقدار دقیقش را 41 درصد عنوان کرد .

    ظاهراً افزایش تولید، به ویژه تولیدات غیر نفتی که بخشی از آن هم به صورت خالص یا کنسانتره – عمدتاً از طریق مرز ترکیه - صادر شده و بر درآمدهای ارزی و صادرات غیرنفتی کشور می‌افزاید، باید خبری خوشحال‌کننده باشد. اما در این مورد خاص به نظر می‌رسد پیش از شادمانی و پای‌کوبان، باید اندکی احتیاط کرده و برخی از ملاحظات در این حوزه را با هم مرور کنیم:

     نخست آن که این افزایش بی‌سابقه و 41 درصدی در شرایطی در استان آذربایجان غربی، به عنوان یکی از سه استان اصلی درگیر در حوضه آبخیز بحران‌زده‌ی دریاچه ارومیه رخ داده است که در یادداشت مورخ 22 مهر و به نقل از گزارش پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی، تأکید شد در سال آبی منتهی به مهر 1391، سهم عمده‌ای از منطقه مورد نظر از خشکسالی ضعیف تا متوسط در رنج بوده و آسیب دیده است.

    دوم این که مطابق سندی که در آبان ماه 1387 از تصویب سه استاندار (آذربایجان غربی، شرقی و کردستان)، دو وزیر (جهاد کشاورزی و نیرو) و یک معاون رییس جمهور (رییس سازمان حفاظت محیط زیست)، در اقامتگاه تفریحی باری گذشت، گسترش کشاورزی ناپایدار که متکی بر شیوه‌های سنتی آبیاری باشد، در شمار مهم‌ترین دلایل تشدید بحران در دریاچه ارومیه ذکر شده و خواهان بازمهندسی کشاورزی در حوزه آبیاری، ضایعات کشاورزی و الگوی کشت شدند.

     سوم این که هرگز در طول 12 هزار سال گذشته، سطح تراز آب دریاچه ارومیه به رقم 1270.65 سانتی‌متر کاهش نیافته و دست‌کم 70 درصد از وسعت این چالاب نیم میلیون هکتاری، خشک نشده بود .

    در چنین شرایطی، فکر می‌کنید دلیل افزایش 41 درصدی تولید سیب در آذربایجان غربی چیست؟ به ویژه اگر بیاد آوریم که مسئولین رده بالای سازمان حفاظت محیط زیست، پیوسته تأکید کرده‌اند: وزارت نیرو امسال در تأمین حق آبه دریاچه ارومیه ناکام ماند. این در حالی است که برخی از مدیران و کارشناسان کشاورزی محلی، تولید سالانه دو میلیون تن سیب در استان آذربایجان غربی را هم کاملاً دست‌یافتنی و امکان‌پذیر می‌دانند و اصلاً انگار نه انگار که در بیخ گوش و مقابل چشمان‌شان این طبیعت و نماد فیروزه‌ای‌اش – دریاچه ارومیه - است که دارد جان می‌دهد.

    نگارنده خود در هفته گذشته در منطقه بود و سراسر کرانه باختری و جنوبی دریاچه را از سلماس تا بوکان بازدید کرد؛ چشم‌انداز دیداری غالب این روزهای منطقه، انباشت عظیم هزاران تن سیب‌های زیردرختی و نامرغوب در کنار محورهای مواصلاتی اصلی استان، به ویژه در محمدیار بود که به قیمتی نازل (کیلویی 160 الی 170 تومان) عرضه می‌شد و خود اهالی و باغداران منطقه می‌گفتند: با چنین قیمتی حتا پول کارگر حمل‌کننده سیب هم درنمی‌آید. جالب این که اغلب سیب‌کاران هم می‌گفتند: مجبور شده‌اند تا بیش از 60 متر کف شکنی کرده و چاه‌های آب خود را ژرف‌تر کنند؛ چاه‌هایی که شتابان در معرض افت کیفیت و تشدید شوری هم هستند. آیا تشدید ریزش‌های پیش از برداشت و افزایش سهم سیب‌های نامرغوب، خود دلیلی بر افت کیفیت آب و کاهش حاصلخیزی خاک در پردیس‌های سیب آذربایجان غربی نیست؟

    آیا این گونه می‌خواهیم ارومیه را نجات دهیم و دریاچه‌اش را ... این امانت الهی و بی بدیل را ... به نسل فردا، به فرزندان پاکنهاد این بوم و بر مقدس تحویل دهیم؟

    حقیقت داستان آن است که مشاهدات نگارنده از سطح منطقه، مطالعات میدانی و گفتگو با اغلب مدیران و کارشناسان مرتبط نشان می‌دهد که به رغم ابراز نگرانی‌ها و تظاهرات دیداری، همچنان نه مردم و نه مسئولین، مرگ ارومیه را جدی نگرفته و کماکان چشم به آسمان دارند تا بلکه باران رحمت الهی، یکبار دیگر همه‌ی نابخردی‌ها و آزمندی‌ها و نامدیریتی‌ها را با خود شسته و نگین فیروزه‌ای و دوست‌داشتنی‌شان را به آنها بازگرداند تا به همه بگویند: دیدید مشکل ما نبودیم و فقط خشکسالی و قهر آسمان، متهم شماره یک بود و بس!


درج نظر