برای آنها که به پایداری بلوط در زاگرس می‌اندیشند!

این سرنوشت تلخ برای بلوط زاگرس، سزاوار نیست! هست؟ (بر روی تصویر کلیک کنید تا بزرگتر دیده شود)
این سرنوشت تلخ برای بلوط زاگرس، سزاوار نیست! هست؟ (بر روی تصویر کلیک کنید تا بزرگتر دیده شود)

    به همت گروهی از دوستان سختکوش و پژوهشگرم در بخش تحقیقات و اجرایی جنگل، گرانیگاهی علمی و فنی با عنوان: قطب علمي حفاظت، ارزيابي و بهره برداري پايدار از بلوط غرب ايران برپا شده و اعلام موجودیت کرده است. بی‌شک مهم‌ترین هدف این کارشناسان و پژوهشگران نخبه، بررسی و کشف راه‌های ماندگاری بلوط ایرانی در زاگرس است؛ کوهستانی که اگر نبود، نه از کارون و کرخه و دز جراحی و مارون خبری بود و نه از زاینده رود و سفید رود و زرینه رود!

    و البته همه می‌دانیم که حال بلوط‌ها اصلاً خوب نیست. اینک اما برای نجات این بیماران عزیز و ارزشمند وطن، قرار است که سومين کارگاه آموزشي با عنوان: زوال (خشکيدگي) بوم‌سازگان (اکوسيستم)‌هاي جنگلي بلوط زاگرس (بخش اول: فعاليت‌هاي بخش اجرا) در هفدهمین روز از مهرماه 1392 از ساعت 8 الی 13 در محل تالار اجتماعات مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور برگزار شود.

    فریبرز غیبی - مدير کل سابق دفتر امور منابع جنگلي (دفتر جنگل‌هاي خارج از شمال) و عضو کنوني شوراي‌عالي جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري کشور – و کامران پورمقدم - مدير کل دفتر امور منابع جنگلي سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري کشور – دو سخنران این کارگاه هستند که امیدوارم بتوانند مشتاقان و دانشجویان این حوزه را به رموز پایداری بلوط و تلاش‌هایی که تاکنون انجام شده است، رهنمون سازند.

    برای اطلاعات بیشتر و آشنایی با ضوابط شرکت، می‌توانید با دبيرخانه قطب به شماره‌هاي 5-44580282-021 داخلي 217 (دکتر مهدي پورهاشمي) و يا خانم عطار، مسئول آموزش ضمن خدمت (داخلي 237) تماس حاصل فرماييد.

درج نظر

معرفی راهی که انتهایش به آشتی دوباره آب با ارومیه ختم می‌شود!

درمان قطعی بحران در دریاچه ارومیه (روی تصویر کلیک کنید)
درمان قطعی بحران در دریاچه ارومیه (روی تصویر کلیک کنید)

    همان طور که خوانندگان عزیز این سطور آگاهند، از ساعت 16:30 امروز، شبکه‌ی یک سیما در اقدامی بی‌سابقه تصمیم گرفته تا پربیننده‌ترین ساعت پخش و جذاب‌ترین برنامه سیاسی/اقتصادی و چالشی خود را با عنوان: «مناظره» در اختیار طرح، نقد و بررسی موضوعی قرار دهد که ظاهراً نه سیاسی و نه اقتصادی، بلکه محیط زیستی است! هرچند که البته باید بپذیریم نه‌تنها این موضوع، حوزه‌های سیاسی/اقتصادی را متأثر می‌کند، بلکه آثارش بر روی تمامی‌ جلوه‌های مدرن و سنتی جامعه‌ی امروز انکار ناپذیر است؛ دریافتی که سالهاست فعالان و تصمیم‌سازان حوزه محیط زیست کوشیده‌اند تا به باور سیاستمدران و کلان‌نگران کشور برسانند و اینک به نظر می‌رسد نخستین نشانه‌های این باورمندی در حال ظهور و آشکارسازی است.  شما می‌توانید از طریق پیامک 300001، دیدگاه‌ها و نظرات‌تان را با این برنامه از ساعت 16:30 الی 19 امروز - 29 شهریور 1392 - در میان نهید.

    چنین است که نگارنده - به عنوان یکی از شرکت‌کنندگان در این مناظره - کوشیده ‌است تا در این مجال، نتایج آخرین مطالعات و بررسی‌هایش را که ادعا می‌کند: نقشه‌ی راهی است امن و مطمئن که سرانجام دریاچه ارومیه را مجدداً هم‌آغوش آبی دوست‌داشتنی و فیروزه‌ای‌اش خواهد کرد، ارایه دهد؛ تلاشی که به بهانه‌ی پاسخ به تازه‌ترین ادعاهای دکتر پرویز کردوانی و با مدد گرفتن از نظرات گروهی از نخبه‌ترین کارشناسان این حوزه عینیت یافته است و از همین رو، می‌طلبد که از استاد کردوانی قدردانی کنم. چرا که شاید اگر ایشان نظریه‌ی شگفت‌انگیز اوتانازی دریاچه ارومیه را مطرح نمی‌کردند، چنین پاسخ و راهکاری هم به رشته تحریر درنمی‌آمد!

ادامه نوشته

هفت خطای فاحش علمی در یک مستند تلویزیونی با حضور دکتر پرویز کردوانی!

نقطه 56 متر در لوت نداریم!

    دکتر پرویز کردوانی را اغلب دوستداران طبیعت، به ویژه فعالین در حوزه‌ی کویر و بیابان می‌شناسند. در حقیقت شاید او در شمار مشهورترین چهره‌های علمی کشور در نزد عوام باشد که بیشترین حضور رسانه‌ای را هم داشته و در برابر دوربین و میکروفن بسیار راحت‌ است، آنقدر که انگار دارد در کلاس درسش با دانشجویان پرشمارش، آن هم اغلب با زبان طنز - گفتگو می‌کند. با این وجود، برخی از اندیشه‌ها و آرای ایشان مخالفانی بس جدی، به ویژه در بین خاک‌شناسان، بوم‌شناسان، اقلیم‌شناسان و بسیاری از دوستداران محیط زیست دارد، به نحوی که تاکنون مناظره‌هایی جدی بین نامبرده و گروه‌های مورد اشاره از جمله نگارنده صورت گرفته است. پیشنهاد جنجالی ایشان برای قطع امید از احیای دریاچه ارومیه، شاید واپسین اختلاف نظر جدی نگارنده با دکتر کردوانی باشد که منجر به ارایه‌ی چندین و چند یادداشت شده و البته به زودی، پاسخی دیگر هم به تازه‌ترین راهکار ایشان برای مختومه اعلام کردن پرونده نجات ارومیه ارایه خواهم کرد. اما تا آن زمان، انتشار یادداشت بهمن ایزدی در خبرگزاری مهر در پاسخ به لغزش‌های آشکار علمی دکتر کردوانی در یک مستند تلویزیونی مربوط به بیابان لوت، سبب آفرینش نوشتار پیش رو در خبرآن لاین شده است ...

درج نظر

دو تصویر از سوریه امروز که کمتر دیده شده است!

    دو تصویری را که می‌بینید، دو پازل فراموش شده از روزگار امروز مردم حلب در سوریه را نشان می‌دهد که شگفتی برانگیز است! نیست؟ آنقدر که فکر می‌کنم دریغ است در آن تأمل نکنیم و دیدگاه‌های خویش را در موردش به اشتراک ننهیم. بهانه‌ای که سبب آفرینش نوشتار پیش رو شده است ...

     «باران که می‌بارد، همه پرنده‌ها به دنبال سر پناهند؛ اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرها پرواز می‌کند. به قول فریدون مشیری: انگار این نگاه ماست که رنگ دگر دهد به جهان و تفاوت را خلق می‌کند! نه؟»

    همه‌ی خبرهایی که از سوریه امروز، به ویژه مناطق جنگ‌زده‌ای چون حلب می‌رسد، حاکی از غم و ترس و ویرانی و خون و اشک و ... است. نگارنده به یاد دارد چند سال پیش، وقتی همکارش، آقای دکتر حسن روحی‌پور از شرکت در یک اجلاس بین‌المللی مربوط به کنوانسیون جهانی مقابله با بیابان‌زایی -UNCCD- در شهر حلب برگشته بود، از نظم، زیبایی، هوای پاک، چیدمان مبلمان شهری و اصالت این سکونتگاه تاریخی سرزمین شام با چه شور و شوقی سخن می‌گفت. امروز امّا به دشواری بتوان باور کرد تصاویر منتشر شده از حلب، حکایت از همان عروس زیبای دیروز در بین سواحل مدیترانه‌ی خاوری و کرانه‌های باختری سرشاخه‌ی پرآب رودخانه‌ی فرات دارد ...

ادامه نوشته

یوز را در فوتبال و صنعت خودروسازی به یک فرصت بدل سازیم!

    همان طور که پیش‌تر اشاره کردم، پنج شنبه و جمعه‌ی گذشته - 7 و 8 شهریور 1392 - به همت بروبچه‌های سختکوش انجمن یوز و دیگر دوستداران محیط زیست ایران، جشنواره‌ای در محل باغ وحش ارم تهران برگزار شد. نگارنده، در دومین روز این جشنواره از نزدیک شاهد استقبال درخورتوجه مردم، به ویژه کودکان از غرفه‌ها و برنامه‌های متنوع این جشنواره بود و همانجا در گفتگویی کوتاه با رادیو یوز! آرزو کرد تا نظیر چنین برنامه‌هایی را بتوانیم در سال آینده و همزمان با روز ملّی یوز در دیگر شهرستان‌های کشور، به ویژه در مناطق شرقی و مرکزی ایران که زیستگاه یوز هم هست برگزار کنیم. به هر حال به سهم خود از تلاش‌های این دوستان، به ویژه مرتضی اسلامی دهکردی، مرتضی پورمیرزایی، صفورا زواران حسینی، جواد رزمی، حسین عظیمی و ... قدردانی می‌کنم.

    خوشبختانه پیشنهادی که روز چهارشنبه مطرح کردم تا بین فوتبال در برزیل و یوزپلنگ در ایران، پیوند برقرار شود، بسیار مورد توجه قرار گرفته و بازتاب‌های خوبی داشته که امیدوارم به ثمر نشیند. در همین راستا، یادداشتی دیگر نوشتم که دیروز - 10 شهریور 1392 - در صفحه هفت روزنامه اعتماد منتشر شد و متن آن را در ادامه آورده‌ام ...

ادامه نوشته

بیاییم دست به دست هم، از حضور یوزپلنگ آسیایی در ایران و برزیل حمایت کنیم!

یوزپلنگ ایرانی را دریابیم

    جام جهانی فوتبال 2014 برزیل  در راه است و خوشبختانه جوانان توانمند ایرانی، بار دیگر نشان دادند که استحقاق حضور در این مهم‌ترین رویداد ورزشی جهان را دارند؛ رویدادی که شمار بینندگان آن در سراسر گیتی، قابل مقایسه با هیچ رخداد دیگری در حوزه ورزش، سیاست،  هنر و ... نیست. باید از این فرصت استثنایی استفاده کرده و توجه جامعه‌ی جهانی را متوجه زیباترین و تیزپاترین گربه‌سان جهان، یوزپلنگ آسیایی کنیم؛ یوزپلنگی که فقط هفتاد قلاده از آن باقیمانده و فقط در ایران.

    به همین بهانه، امروز یادداشتی در خبرآن لاین منتشر کردم و در آن، پیشنهادی را به فدراسیون فوتبال ایران ارایه دادم که امیدوارم به کمک یکدیگر بتوانیم، زمینه‌ی تحققش را فراهم سازیم. در همین ارتباط صبح امروز موضوع را با دکتر زکریا یازرلو، معاون آموزش و پژوهش سازمان حفاظت محیط زیست مطرح کردم که خوشبختانه ایشان به شدت از موضوع حمایت کرده و قول دادند که با همکاری وزارت خارجه و مسئولین ارشد وزارت ورزش، این موضوع را پیگیری کنند. همچنین، هومن جوکار عزیز، مدیر پروژه بین‌المللی یوز در ایران هم حمایت بی چون و چرای خود را از این پیشنهاد اعلام کرد. برخی از خبرنگاران دلسوز و مطرح کشور در حوزه محیط زیست از جمله مژگان جمشیدی و اسدالله افلاکی هم به نگارنده قول دادند بیشینه‌ی تلاش‌شان را خواهند کرد تا این موضوع انعکاسی بایسته‌تر در جامعه بیابد.

    ضمن سپاس از همه‌ی آن عزیزان، همچنان انتظار دارم که بکوشیم دست به دست هم و برای اعتلای نام طبیعت عزیز ایران و نماد شکوهمندش، این پیشنهاد را عملی سازیم.

    ما باید به جهان نشان دهیم که در ایران مردمانی زیست می‌کنند که نگران زندگی گربه‌سانی چون یوز هستند. ما باید ثابت کنیم که حفاظت از زیگونگی حیات (تنوع زیستی) در شمار اصول خدشه‌ناپذیر اغلب ایرانیان طبیعت دوست است. ایرانی، هرگز جنگ‌طلب و برهم‌زننده‌ی امنیت جهانی نبوده و ثابت خواهد کرد که در شمار مسئولیت‌پذیرترین شهروندان جامعه جهانی است. اگر چینی‌ها نگران پانداهای خود هستند، اگر روس‌ها با المپیک زمستانی در صدد هویت بخشی دوباره به پلنگ قفقاز هستند؛ اگر در برزیل مردم می‌کوشند تا به مدد فوتبال، آرمادیلو را از خطر انقراض نجات دهند؛ ما هم نشان خواهیم داد که سزاوار زیستن یوزپلنگ آسیایی - انحصاراً - در ایران هستیم.

    پس لطفا شما خواننده عزیز مهار بیابان‌زایی هم در پرطنین‌تر شدن این درخواست و پیشنهاد محمّد درویش، یاریم کنید.

    سپاس ...

درج نظر

برای قم نگرانم! شما چطور؟

    قم را دوست دارم ... شهر کودکی‌ها و نوجوانی‌هایم بوده است. خدابیامرز، پدربزرگم که "باباگله" صدایش می‌زدیم، یک مزرعه‌ی 12 هکتاری داشت به نام حسین آباد در نزدیکی سلفچگان که در کنارش رودخانه‌ای پر از آب و ماهی هم جریان داشت. در بالادستش هم کاریز حسین آباد، همواره از آب لبالب بود و دلخوشی من این که کی تابستان می‌شود و دوباره می‌توانم به مزرعه باباگله و نزد باغبان مهربانش، حاج عبدالله بروم که خدا رحمتش کند ... در آنجا باغ انار و انجیر و جالیز خیار و بادمجان و خربزه بود و عشق می‌کردم از این که اجازه داشتم در آبیاری آن مزرعه کمک کنم و بعدازظهرها هم البته در گرمای سلفچگان، تنی به آب رودخانه بزنیم ... برای همین است که هنوز هم، از روی شکل و پیکره‌ی درختان انار، اغلب می‌توانم تشخیص دهم که میوه درخت شیرین است یا ترش یا ملس و یا انار سیاه است ...

    یادم هست در نزدیکی‌های پیروزی انقلاب که مدارس هم در همه جای کشور تعطیل شده بودند؛ از نجف آباد اصفهان آمده و مدت زیادی در منزل باباگله در خیابان صفائیه قم ماندگار شدیم و مثل خیلی از بچه‌های هم سن و سالم (آنهایی که 12 یا سیزده بهار بیشتر از زندگی را درک نکرده بودند) به خیابان‌ها می‌ریختیم و فریاد می‌زدیم: اگه خمینی دیر بیاد، سه راهی‌ها از قم می‌آد! و آنگاه وقتی مأمورین گارد به دنبال‌مان می‌دویدند، خود را به رودخانه قم‌رود در پشت منزل پدربزرگ رسانده و متواری می‌شدیم ... رودخانه‌ای که آن روزها هنوز آب داشت و ما کلی گل‌بازی می‌کردیم آنجا با خاک رس ماندگار و شکل‌پذیرش، اما حالا نه‌تنها دیگر آبی ندارد، که بدل به یک بلوار دوطرفه هم شده است!

    خلاصه این که این‌ها را نوشتم تا بگویم: چرا قم را دوست دارم و برایم این شهر و مردمانش، یادآور بخشی از شیرین‌ترین خاطرات زندگیم هستند. با این وجود، این‌سال‌ها هرگاه به قم می‌روم، دلم بیشتر از بار قبل و سال قبل‌ترش می‌گیرد و نگران‌تر از آینده‌ی این شهر و مردمانش می‌شود.

    نوشتار پیش‌رو، شرح بخشی از دلایل این نگرانی است ...

ادامه نوشته

تأخیر در معرفی رییس سازمان حفاظت محیط زیست نشانه چیست؟

     تعلل و تأخیر در انتخاب و معرفی رییس سازمان حفاظت محیط زیست در کابینه یازدهم را باید نشان دغدغه‌مندی رییس جمهور نسبت به حوزه محیط زیست دانست و به فال نیک گرفت و یا آن که شناسه‌ای از بی‌اهمیت بودن این موضوع برشمرد و نگران شد؟! پرسشی که امروز سبب پدیدار شدن تازه ترین یادداشتم در خبرآن لاین شده است ...

چرا؟