دیوید سوزوکی: زمانی که علیه طبیعت عمل کنیم؛ علیه خود عمل کرده ایم!

ردپای زنهار نهفته در تازه ترین یادداشت دانشمند نام آشنای جهان، دیوید سوزوکی را ایرانیان به راحتی می توانند در یزد، ارومیه، قم و ... رهگیری کنند.

1⃣ شکافهای زمین در #میبد در حال افزایش است و ما در اندیشه استقرار کارخانه های فولاد و سفال و کاشی بیشتر در سرزمینی هستیم که برای تامین نیروی کارش به خارج از استان متکی است! آیا یزدی ها علیه خود کار می کنند؟!

2⃣ در ارومیه با افزایش ۱۲۰ درصدی سطح زیرکشت در کمتر از ۲۰ سال، بزرگترین رخداد بیابانزایی قرن را به بهانه تولید سیب و چغندر بیشتر رقم زدیم!

3⃣ و در قم، شهری که بیشینه توان سرزمینی اش، اسکان ۲۰۰ هزارنفر بود؛ تا شش برابر جمعیت بیشتر مستقر کردیم تا مسیله به بیابان تبدیل شده، در حسین آباد #میش_مست، نوبت به مستی موشها رسد و وظیفه اصلی رفتگران شهرداری قم، جمع آوری ماسه های بادی باشد!

🔵 آیا عبرت می گیریم یا همان سرنوشت شوم را در سمنان، اصفهان، جازموریان، خوزستان، بختگان و میناب ... تکرار می کنیم؟!

✅ خواننده عزیز!

  شما را دعوت می کنم به مطالعه پند سوزوکی و انتشار گسترده آن. شاید برسد به دست آن نماینده، استاندار یا وزیری که هنوز فکر می کند: راه سعادت ایران از مسیر جنگیدن با قوانین حاکم بر طبیعت وطن می گذرد!

🔸زماني كه قوم آزتك، منطقه تنوچتيتلان را در سال ١٣٢٥ ميلادي يافتند، از آن شهري ۲۰۰ هزارنفری روي يك جزيره بزرگ بر درياچه تكسكوكو ساختند. اما پس از آنكه اسپانيايي ها شهر را در سال ١٥٢١ تصرف كردند، به زهكشي درياچه پرداخته و #مكزيكوسيتي را روي آن ساختند!
اكنون اين شهر گسترده بي قواره با جمعيتي ١٠٠ برابر رقم پیشین، بسيار شگفت انگيز، درهم و برهم و آشفته است. آلودگي هوا و کمبود آب به مشكلاتي مانند جنايت و فقر افزوده شده و سرانجام، زهكشي و خشكاندن قناتها موجب فرونشست شهر - در حدود ١٠ متر در طول قرن گذشته - شده است!

"تصرف" طبيعت از ديرباز روش غربيها بوده. خودبزرگ بيني ما و اغلب ايدئولوژيهاي مذهبي، آدمی را به اين باور رسانده كه گمان كند بالاتر از طبيعت بوده و حق دارد آنرا مسخر خود کند. ما به توانايي هاي فناورانه خود اجازه مي دهيم تا از خردمندي مان جلو بزند. اما اكنون مي آموزيم كه همكاري با طبيعت - درك آنكه ما جزيي از او هستيم - در دراز مدت موثرتر و بيشتر مقرون به صرفه است.
اگر ما هنگام طراحي شهرها، طبيعت را در ذهن خود داشتيم، مي توانستيم مشكلات كمتري را پيرامون سيلها، آلودگي و گرماي مفرط مشاهده و از هزينه هاي سنگين ترميم پيشگيري كنيم. بنا به گزارش Global Resilience Partnership، سيلها در سراسر دنيا بيش از هر فاجعه طبيعي ديگر خسارت ببار مي آورند: ٤٧٪‏ از رخدادهاي طبيعي كه در طول ٢٠ سال گذشته ٢,٣ ميليارد نفر در دنيا را تحت تأثير قرار داده اند.
با گرم شدن جهان، اين شرايط رو به وخامت است. سيلهاي اخير در بنگلادش، هندوستان، پاكستان و نپال به زندگي ٤٠ ميليون نفر آسيب رسانده و یک سوم بنگلادش به زير آب فرو رفته. در هوستون/ تگزاس، #طوفان_هاروي نه فقط کشته داده که هزاران نفر را ناچار به ترك خانه هايشان كرده، موجب تعطيل شدن پالايشگاهها و انفجارهايي عظیم و خطرناک در كارخانه هاي شيميايي شده. برخي معتقدند اين طوفان پرخرجترين فاجعه طبيعي در تاريخ ايالات متحده است. اگرچه باران و طوفانها امري طبيعي هستند، اما ترديد بر آنكه تغيير اقليم ساخته دست انسان شرايط را وخيم تر مي كند، كمتر وجود دارد. با گرم شدن اقيانوسها، مقدار آب بيشتري از آنها تبخير مي شود و هواي گرم نيز آب بيشتري را در خود نگه مي دارد. علاوه بر اين گمان مي رود كه تغييرات اقليم موجب شده تا طوفان هوستون طولاني تر از حد معمول به درازا بكشد و بالا آمدن سطح درياها به ايجاد طوفانهاي عظيم تري دامن مي زند. قوانين سست كه به توسعه گران اجازه مي دهد تا تالابها را زهكشي كنند و در دشتهاي سيلابي ساختمان بسازند، مشكلات #هوستون را تشديد كرده اند. اين شهر هيچ قانون طراحي ساختماني ندارد و بسياري از تالابها و مرغزارها كه معمولا مقدار زيادي از آب را در خود جذب و از خسارتهاي سيل جلوگيري مي كردند، زهكشي و يا آسفالت شده و ساختمان سازي روي آنها انجام شده - درست مثل گسترش تهران به بهای نابودی #تالاب_بند_علیخان - همچنين #دانلد_ترامپ استانداردهاي فدرال در زمينه حمايت در برابر سيلابها را كه دولت #اوباما مقرر كرده بود، از ميان برداشته و در نظر دارد تا برنامه حفاظت از تالابها را لغو كند.
ما بايد براي پيشگيري و تعديل مشكلاتي مانند سيل، خشکسالی و اختلالات اقليمي با طبيعت همكاري كنيم. زماني كه عليه طبيعت كار كنيم، عليه خود كار كرده ايم!

برای قم نگرانم! شما چطور؟

    قم را دوست دارم ... شهر کودکی‌ها و نوجوانی‌هایم بوده است. خدابیامرز، پدربزرگم که "باباگله" صدایش می‌زدیم، یک مزرعه‌ی 12 هکتاری داشت به نام حسین آباد در نزدیکی سلفچگان که در کنارش رودخانه‌ای پر از آب و ماهی هم جریان داشت. در بالادستش هم کاریز حسین آباد، همواره از آب لبالب بود و دلخوشی من این که کی تابستان می‌شود و دوباره می‌توانم به مزرعه باباگله و نزد باغبان مهربانش، حاج عبدالله بروم که خدا رحمتش کند ... در آنجا باغ انار و انجیر و جالیز خیار و بادمجان و خربزه بود و عشق می‌کردم از این که اجازه داشتم در آبیاری آن مزرعه کمک کنم و بعدازظهرها هم البته در گرمای سلفچگان، تنی به آب رودخانه بزنیم ... برای همین است که هنوز هم، از روی شکل و پیکره‌ی درختان انار، اغلب می‌توانم تشخیص دهم که میوه درخت شیرین است یا ترش یا ملس و یا انار سیاه است ...

    یادم هست در نزدیکی‌های پیروزی انقلاب که مدارس هم در همه جای کشور تعطیل شده بودند؛ از نجف آباد اصفهان آمده و مدت زیادی در منزل باباگله در خیابان صفائیه قم ماندگار شدیم و مثل خیلی از بچه‌های هم سن و سالم (آنهایی که 12 یا سیزده بهار بیشتر از زندگی را درک نکرده بودند) به خیابان‌ها می‌ریختیم و فریاد می‌زدیم: اگه خمینی دیر بیاد، سه راهی‌ها از قم می‌آد! و آنگاه وقتی مأمورین گارد به دنبال‌مان می‌دویدند، خود را به رودخانه قم‌رود در پشت منزل پدربزرگ رسانده و متواری می‌شدیم ... رودخانه‌ای که آن روزها هنوز آب داشت و ما کلی گل‌بازی می‌کردیم آنجا با خاک رس ماندگار و شکل‌پذیرش، اما حالا نه‌تنها دیگر آبی ندارد، که بدل به یک بلوار دوطرفه هم شده است!

    خلاصه این که این‌ها را نوشتم تا بگویم: چرا قم را دوست دارم و برایم این شهر و مردمانش، یادآور بخشی از شیرین‌ترین خاطرات زندگیم هستند. با این وجود، این‌سال‌ها هرگاه به قم می‌روم، دلم بیشتر از بار قبل و سال قبل‌ترش می‌گیرد و نگران‌تر از آینده‌ی این شهر و مردمانش می‌شود.

    نوشتار پیش‌رو، شرح بخشی از دلایل این نگرانی است ...

ادامه نوشته

سد پانزده خرداد بدون آب ماند!


   خبرهای رسیده از قم، استانی که دارای یکی از بیشترین شاخص‌های رشد در اغلب حوزه‌های صنعتی، خدماتی و کشاورزی در طول دو دهه‌ی اخیر بوده است؛ حکایت از آن دارد که مهم‌ترین منبع تأمین آب شرب استان، یعنی سد 15 خرداد، عملاً  از چرخه‌ی تولید خارج شده و به گفته عبدالحمید توکلی بینا، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان قم، شرایط چنان بحرانی است که چاره‌ای جز تعطیلی تصفیه‌خانه بزرگ این شهر  نمانده است.
خبر این رویداد نگران کننده در شرایطی منتشر می‌شود که تاکنون بارها از سوی اغلب کارشناسان مسایل آب و محیط زیست، نسبت به جانمایی غلط و خطرات احداث سد پانزده خرداد هشدار و تذکر داده شده بود.
کافی است به یاد آوریم که مهم‌ترین دلیلی که برای کاهش 90 درصدی پوشش گیاهی در دشت مسیله واقع در پایین دست حوضه‌ی آبخیز قم‌رود – رودخانه‌ای که سد 15 خرداد در حوالی دلیجان بر روی آن بسته شده است – از آن یاد می‌شود، همانا قطع ارتباط هیدرولوژیکی مناطق سراب و پایاب رودخانه ناشی از احداث و آبگیری سد 15 خرداد در اوایل دهه‌ی هفتاد شمسی بوده است . به نحوی که هم‌اکنون، دشت مسیله که زمانی از آن به عنوان شکارگاه سلطنتی یاد می‌شد و در شمار زیستگاه‌های ارزشمند بسیاری از گونه‌های جانوری نادر ایران، از جمله یوزپلنگ، گورخر ایرانی، جبیر، کاراکال، گربه شنی و ... محسوب می‌گردید، اینک خود به یکی از کانون‌های بحرانی فرسایش بادی بدل شده و عملاً تبدیل به چشمه‌ی تولید گرد و خاک شده است؛ رخدادی که می‌توان آثار آن را در افزایش تعداد و غلظت پدیده‌ی ریزگرد در منطقه هم ره‌گیری کرد. حتا کار به جایی رسیده که شهرداری قم صحبت از جمع‌آوری ماهانه‌ی میلیون‌ها تن ماسه از سطح معابر عمومی شهر می‌کند.
با این وجود و به رغم آگاهی از وسعت و شدت عوامل تهدید‌کننده‌ی حیات در منطقه، متأسفانه رشد فیزیکی شهر قم نه‌تنها در همه‌ی این سال‌ها کاهش نیافت، بلکه قم به عنوان یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای ایران شناخته شده و حتا رونق بازار مسکن و ساخت و ساز در آن به نسبت دیگر نقاط کشور با کمترین رکود مواجه شد.
اتفاقی که در قم افتاده، مصداق بارز بیابان‌زایی متأثر از عوامل انسان‌ساخت است؛ زیرا ما در سرزمینی که به دلیل توانمندی‌های بوم‌شناختی‌اش، استعداد پذیرش 200 تا 500 هزار جمعیت را داشته است، اینک بین سه تا 5 برابر ظرفیت طییعی‌اش را پذیرا شده و پیش‌بینی می‌شود با یک جهش 30 درصدی جمعیتی تا سال 1400 مواجه شود !
چنین است که حال برای جبران مافات در اندیشه‌ی انتقال آب از سرشاخه‌های دز در استان لرستان برآمده‌ایم؛ همان سدی که اخیراً می‌خواهیم برای افزایش توان نگهداشت آب در دریاچه‌اش، 10 متر بر ارتفاع تاجش بیافزاییم!
درست مثل سدهای متعددی که بر روی کارون زده‌ایم تا انرژی برق‌آبی تولید کنیم و در همان حال، چندین طرح بزرگ انتقال آب در بالادست آن را به اجرا درآورده‌ایم تا عملاً سدهای ساخته شده را از مدار تولید خارج کنیم!
پرسش این است که چرا باید سیاست‌های درازمدت توسعه را در ایران مرکزی به نحوی مهندسی و مدیریت کنیم که خود به افزایش ضریب ناپایداری سرزمین منجر شود؟ انتقال آب به قم در شرایطی که نخل‌های اروند رود از بی‌آبی دارند هلاک می‌شوند؛ حل کردن مسأله نیست، بلکه انتقال موقت مسأله و بحران از مرکز به جنوب غرب کشور است؛ حرکتی که آشکارا با منافع ملّی ما در تضاد بوده و هزینه‌های گزافی را به همراه تنش‌های اجتماعی غیرقابل پیش‌بینی بر ملک و ملت تحمیل خواهد کرد.


   کلام آخر آن که:
   اگر چالش استقرار جمعیت در سیستان و زابل، پس از کاهش شدید حق آبه هیرمند توسط همسایه شرقی، یک بحران جدی را بر این تحمیل کرد؛ چالش قم را خودمان داریم بر خودمان تحمیل می‌کنیم! نمی‌کنیم؟