هفت خطای فاحش علمی در یک مستند تلویزیونی با حضور دکتر پرویز کردوانی!

نقطه 56 متر در لوت نداریم!

    دکتر پرویز کردوانی را اغلب دوستداران طبیعت، به ویژه فعالین در حوزه‌ی کویر و بیابان می‌شناسند. در حقیقت شاید او در شمار مشهورترین چهره‌های علمی کشور در نزد عوام باشد که بیشترین حضور رسانه‌ای را هم داشته و در برابر دوربین و میکروفن بسیار راحت‌ است، آنقدر که انگار دارد در کلاس درسش با دانشجویان پرشمارش، آن هم اغلب با زبان طنز - گفتگو می‌کند. با این وجود، برخی از اندیشه‌ها و آرای ایشان مخالفانی بس جدی، به ویژه در بین خاک‌شناسان، بوم‌شناسان، اقلیم‌شناسان و بسیاری از دوستداران محیط زیست دارد، به نحوی که تاکنون مناظره‌هایی جدی بین نامبرده و گروه‌های مورد اشاره از جمله نگارنده صورت گرفته است. پیشنهاد جنجالی ایشان برای قطع امید از احیای دریاچه ارومیه، شاید واپسین اختلاف نظر جدی نگارنده با دکتر کردوانی باشد که منجر به ارایه‌ی چندین و چند یادداشت شده و البته به زودی، پاسخی دیگر هم به تازه‌ترین راهکار ایشان برای مختومه اعلام کردن پرونده نجات ارومیه ارایه خواهم کرد. اما تا آن زمان، انتشار یادداشت بهمن ایزدی در خبرگزاری مهر در پاسخ به لغزش‌های آشکار علمی دکتر کردوانی در یک مستند تلویزیونی مربوط به بیابان لوت، سبب آفرینش نوشتار پیش رو در خبرآن لاین شده است ...

درج نظر

درخواست همکاری با گنجه پشتیبان زیست بوم ایران

   ضمن سپاس از همه‌ی دوستانی که تاکنون نظرات انتقادی، ارشادی و پیشنهادهای سازنده‌شان را برای هر چه بهتر ساماندهی و فعالیت نخستین فرآیند مالی کاملاً غیردولتی پشتیبان محیط زیست ایران ارسال کرده‌اند، تغییرات و اصلاحیه‌های صورت گرفته در پیش نویس اساسنامهی قبلی را بر اساس نظرات رسیده ارایه خواهم کرد.

    پیش از آن، ذکر چند نکته ضروری است ...

ادامه نوشته

پیش نویس اساسنامه صندوق حامی طبیعت ایران

    همان طور که خوانندگان عزیز این سطور می‌دانند و پیش‌تر اطلاع رسانی کرده‌ام، به پیشنهاد برخی دوستان درصدد راه‌اندازی صندوقی با نام: «صندوق حامی طبیعت ایران» هستم. چند هفته‌ای است که به شدت درگیر راهکارهای قانونی، حقوقی و اجرایی شکل‌گیری این صندوق بوده و کوشیده‌ام تا به نحوی این صندوق پای بگیرد که هم در کمترین زمان ممکن و بدون دیوان‌سالاری‌های رایج و نفس‌گیر اداری، اجرایی گردد و هم این سرعت و تعجیل، خدای ناکرده سبب بروز لکنت‌های حقوقی و قانونی دست و پاگیر بعدی نشود ...

ادامه نوشته

داستان یک سفر علمی ناب به قلب بکر لوت در طلوع 75

ماجرای سفر به لوت

    فردا از ساعت 8 صبح در شبکه چهارم سیما، در طلوع هفتاد و پنجم به لوت سلام می‌دهیم؛ زیباترین، اسرارآمیزترین، بکرترین، گودترین و سوزان‌ترین دشت خاموش ایران که البته انگار زیاد هم خاموش نیست! در برنامه فردا، بهمن ایزدی،  رئیس هیات مدیره کانون سبز فارس به همراه دکتر ناصر مشهدی، معاون مرکز تحقیقات بین المللی بیابان دانشگاه تهران و مهندس جعفر صبوری، کارشناس سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور، مهمان ما هستند تا از دستاوردهای یکی از مهیج‌ترین و بیادماندنی‌ترین سفرهای علمی‌// تحقیقاتی خویش به ژرفای لوت سخن بگویند.  شماره پیامک 3000044 همچنان پل ارتباطی برنامه با شما خوبان است ...

ادامه نوشته

عیدی بهمن ایزدی به ایرانیانی که بیابان و کویر را دوست دارند

    بهمن ایزدی را بسیاری شاید نشناسند؛ نه به آن دلیل که مرد کوچکی است، بل از آن رو که همواره دوست داشته است چراغ خاموش حرکت کند؛ هر چند این، او بوده که در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، بسیار کوشید تا در آن هرج و مرج شگفت‌انگیز و هجوم یکباره برای تاراج طبیعت، از مواهب سرزمین مادری‌اش تا مرز جان پاسداری کند؛ سلوکی که همچنان حفظ کرده و به رغم رد پای شناسنامه در سیمای گرم و دوست‌داشتنی‌اش، همچنان همه‌ی آنچه دارد را به پای طبیعتی ریخته که عاشقانه می‌پرستد.
    و وقتی که صحبت از طبیعت می‌شود، کجا بهتر از کویر و بیابان‌های رازآلود و اهورایی وطن در چاله‌ی لوت مرکزی؛ جایی که قرار است به اتفاق او در همین دومین هفته از نوروز 1390 بپیماییمش ...

    تا آن زمان رفاقت‌نامه‌ی کویری‌اش در آستانه نوروز 1391 پیش کش شما خوبان باد.
    امید، روزگارتان در آغاز فرودین، قابل قیاس با سال‌های رفته نباشد؛ همان گونه که به گرد ِ نوشخندهای سال‌های نیامده هم نمی‌رسد.

رفاقت كوير

    فقط کافی است یکبار با پای دل به سراغش بروی و بر شانه‌های تنهاییاش گم شوی، آنگاه خود را در زلال يگانگي عمیقی حس می‌کنی و با هر وداع دلت را در لوت جا می‌گذاری و اینجا شروع رفاقت با لوت است. با وجودی که در کلاف سر در گم زندگی ماشینی گره خوردهای، او تو را می‌خواند و به بزم هم آغوشی‌اش با آسمان دعوت می‌کند، دعوتی که تا به سرانجام برسد آرام و قرار را از تو می‌ربايد. دگربار وصال رفیق می‌شود و خود را در میان اقیانوسی از بیابان، شن، کلوخ و کلوت و شوره‌زار می‌بینی ...

    باد تنوره کشان و بی امان می‌وزد، آنگاه به درستی درمی‌یابی که باد غزل خوان بر سینه‌ی کویر نقاشی می‌کشد و رنگ عاشقانه‌اش را به جان رهگذران دل خسته می‌پاشد. باز هم از میان جلگه‌هایی که اطرافش را بال‌های بی انتهای بیابان فرا گرفته، می‌گذری و در بی نهایت افق نگاهت، شاهد با شکوه ترین رفاقت‌های روزگار می شوی، زمین و آسمان دست‌های مهر آگین هم را گرفته‌اند و تا چشم کار می کند پیش می روند، به نظر می رسد که این رفاقت و رفتن ، هرگز پایانی ندارد، آنگاه حس غریبی احاطهات میکند، حسی که دل انگیختگی رفتن و رفتن را در تو تشدید می کند . رفتن به جایی که نمی‌انی انتهایش کجاست. شاید پایان‌ناپذیری بیابان از جمله مزیت های آنست که تصور تصویر رفتن و نرسیدن را هر لحظه به گونه ای نقش می زند و شاید بخاطر همین است که وقتی بيابان را ترک می کنی، دلت در لوت می ماند و پاهای خسته و مشتاقت را تنها می‌گذارد.

بهمن ایزدی

درج نظر