رکوئیمی برای کارون (پیامی از فرهاد ورهرام به مجید انتظامی)!
فرهاد ورهرام را همهی آنهایی که با سینمای مستند آشنایی دارند میشناسند؛ به جرأت میگویم که او تاریخ سینمای مستند این کشور، به ویژه در حوزه محیط زیست است و برخی از قدیمیترین و ماندگارترین آثار این حوزه، مدیون وجود او و تلاشهای ارزشمندش است. افزون بر آن، وی آرشیوی گرانبها از عکسهای طبیعت ایران را دارد که بسیاری از مناظر ثبت شده در قاب دوربین او در طول نیم قرن اخیر، متأسفانه امروز دیگر وجود ندارد و من امیدوارم روزی این مجموعه نفیس منتشر شود ...
امروز اما ورهرام طی یادداشتی که اختصاصاً برای مهار بیابانزایی ارسال کرده، به بهانه سمفونی کارون اثر مجید انتظامی، نکات بسیار مهمی را مطرح کرده است که امیدوارم آقای انتظامی پیام و زنهار نهفته در کلام این مرد خردمند و آبدیده را دریافته و خود را برای همیشه از جریان سدسازی به شیوهای شفاف و بدون ابهام جدا کند.
ضمن سپاس از ورهرام عزیز، توجه شما گرامی خوانندگان مهار بیابانزایی را به این یادداشت زنهاردهنده جلب میکنم:
رکوئیمی برای کارون
شکلگیری
حیات شهر اهواز وابسته به جریان رودخانه کارون است. این رودخانه به عنوانِ
تنها رودخانهی قابل کشتیرانی در ایران، از شاخههای مختلف رشتهکوههای
زردکوه بختیاری سرچشمه میگیرد و پس از پیوستنِ رودخانه دز در بند قیر،
کارونِ بزرگ در دشت خوزستان جریان مییابد و در نهایت به خلیج فارس ملحق
میشود.
شهر اهواز را «اردشیر بابکان» بنا کرد و نام آن را «هرمز
اردشیر» نهاد. بر اساس مطالعات باستانشناسی، بازمانده خرابههای شهرِ کهنِ
اهواز در دوره ساسانیان در امتدادِ تپههای شرقِ این شهر که به کوهِ اهواز
مشهور است، واقع شده است.
در سدههای نخستین اسلامی به سببِ بنای
سدی بر رودخانه کارون، اهواز از بزرگترین و آبادترین شهرهای خوزستان به
شمار میآمد. اما در قرن پنجم هجری به دلیلِ شکستنِ سد، اهواز زیر لایهای
عظیم از رسوبات سیل مدفون می شود و رونقِ شهر از دست میرود و تا قرنها
نامی از آن در کتابها نیست.
در سال 1842 کلنل چریکف، نماینده دولتِ
روسیه و سی سال بعد از او سیاحِ فرانسوی، مادام دیالافوآ، اهواز را روستایی بسیار کوچک دیدهاند در کنارِ سدِ قدیمی که بیش از 100 نفر سکنه در
آن زندگی میکردند.
در سال 1869، افتتاح کانال سوئز، جنوب ایران را
به اروپا نزدیک ساخت. اروپاییان به خیال توسعه، نفوذ اقتصادی و سیاسی خود
را در این منطقه گستراندند.
ناصرالدین شاه پس از افتتاح کانال سوئز
از این پیشآمد استفاده کرد و در تاریخ 27 صفر 1306 اعلانی مبنی بر آزادی
کشتیرانی در کارون منتشر کرد. این امر سرآغازِ حیاتی دوباره در شهر اهواز
گردید.
ناصرالدینشاه، حسینقلیخان نظامالسلطنه که مردی کاردان و توانمند بود، را برای آبادانی اهواز فرستاد.
در سال 1306 هجری قمری پس از آزادی کشتیرانی بر روی رودخانه کارون، تاجری
بوشهری به نام «حاج محمد رحیم دهدشتی»، ملقب به «معینالتجار»، شرکت ناصری
را برای کشتیرانی بر روی رودخانه کارون تأسیس میکند و تجارتخانهای بزرگ
در حاشیه رودخانه کارون بنا مینهد.
نظامالسلطنه درباره اقداماتِ
معینالتجار در این سالها مینویسد: «در اهواز دو نقطهای که برای اسکله
تعیین شده بود بنایِ کاروانسرا و انبار گذاشته و دو بازار که مشتمل بر چهل
دکان بود، بنا کرد و ایجاد سکوی اسکله را کرد و اسبابِ تراموای از آنجا به
بالای اهواز که هزار و هفتصد ذرع راه است آورد.
ناصرالدینشاه برای
پیشرفت بازرگانی رودخانه کارون را برای کشتیرانی بیگانگان آزاد ساخت و
نخستین بازرگانانی که به کشتیرانی در روی کارون پرداختند، انگلیسها بودند.
انگلیسیها در اهواز - که تا آن زمان دهکدهای بیش نبود - جایگاهی برای
کارکنان خود ساختند و میتوان گفت که اولین پایههای شهر در آن زمان گذارده
شد. نظامالسلطنه در اواخر زمان سلطنت ناصرالدینشاه برای ایمنی راه اهواز
در نزدیکی این شهر بناهایی ساخت و سربازان را در آنجا گماشت و به دلیل
اینکه آنجا را بندری برای کشتی رانان در نظر گرفت، نام آن را بندر ناصری
نامید (نخستین عکس این یادداشت). این شهر در زمانی کوتاه بزرگترین و بهترین
شهر خوزستان گردید.
اوایل ماه مه 1908 میلادی، مته حفاری شرکت
دارسی بیوقفه و پرهیاهو بر زمینهای مسجدسلیمان ضربه میزد تا این که در
26 ماه مه سال 1908 میلادی برابر با 5 خرداد ماه 1287 شمسی در ساعت چهار
بامداد مته حفاری، آخرین ضربه خود را به صخرهای که روی معدن معروف
مسجدسلیمان قرار گرفته بود فرود آورد و نفت در عمق 360 متری از چاه شماره
یک مسجد سلیمان با فشار زیادی فوران کرد و خبر کشف نفت در ایران به سراسر
دنیا مخابره شد.
سال 1923 میلادی شرکت دارسی برای ارسال وسایل و
تجهیزات حفاری به مسجدسلیمان، در محلی به نام «درخزینه» در 75 کیلومتری
اهواز و 50 کیلومتری مسجدسلیمان که در کنار رودخانه کارون قرار دارد،
اسکلهای بنا کرد و تا قبل از احداث جاده اهواز به «در خزینه»، وسایل و
تجهیزات حفاری را از طریق رودخانه کارون به این محل ارسال و از آنجا با خط
آهنی که در مسیر رودخانه «تمبی» ساخته بودند، به مسجدسلیمان انتقال داده
میشد.
کشتیرانی به صورت محدود تا حوالی سالهای 1335 شمسی در
کارون مرسوم بوده است و پس از افزایش رسوبگذاری کارون و عدم لایروبی آن به
تدریج از رونق افتاد.
متأسفانه این رسوبگذاری تاکنون ادامه دارد و مسیر کارون در شهر اهواز به مجمعالجزایری تغییر شکل داده که جریان آب از آن به سختی صورت میگیرد.
امروزه اما ماندابی شدن رودخانه در این بخش از کارون و اضافه شدن
پسآبهای شهری و کارخانهجات به خصوص شرکت توسعه نیشکر به داخل این
رودخانه و بوی تعفن آن به ویژه در بخشی از شهر، سبب شد تا چهره شاداب و
خروشان کارون - که روزگاری در شعر شاعران تجلی میکرد و اغلب مردمان
ترانههای کوچه و بازاری که در توصیف این رودخانه ساخته شده بود را زمزمه
میکردند - به تاریخ پیوسته و فراموش شود.
«رکوییم یا مَس رکوییم فرمی موسیقیایی است که برای طلب آمرزش ارواح مردگان اجرا میشود و در لغت به معنی نماز وحشت، نماز میت و فاتحه است.»
اینک سمفونی کارون ساخته مجید انتظامی با حمایت شرکت توسعه منابع آب و نیرو به عنوان حامی مالی در تاریخ 16 و 17 تیرماه در تالار وحدت اجرا خواهد شد.
با انتشار این خبر موجی از اعتراضات از سوی حامیان و علاقهمندان محیطزیست،
رسانهها را درنوردید و اجرای این سمفونی با حواشی بسیاری روبرو شد تا
اینکه در تاریخ 10 تیرماه نشست خبری سمفونی کارون از سوی دستاندرکاران و
حامیان مالی آن لغو شد.
هر هنرمندی حق دارد در هر شرایط کار هنری خود را با حمایت هر کس و یا هر
گروه به انجام برساند. ولی از دو موضوع نباید غافل شد: یکی اینکه این
هنرمند آیا روشنفکر است؟ و دوم اینکه آیا اثر این هنرمند ماندنی است؟ آیا
این اثر میتواند در میان آثار هنری جهان جایی داشته باشد؟ همانگونه که
آثار خانم لنی ریفشنال، فیلمساز شهیر آلمانی از ماندنیترین آثار مستند
تاریخ سینما است که در بزرگداشت رایش سوم ساخته شد.
آقای انتظامی آیا برای ساختن این اثر احتمالآ بازدیدی هوایی و یا زمینی از عظمت این سازهها کافی است؟ آیا به خود زحمت دادهاید درباره جغرافیا و جغرافیای تاریخی و سرگذشت مردم حاشیه این تنها رودخانه قابل کشتیرانی ایران مطالعه کنید؟ آیا تاکنون مطالب روزنامهها و سایتهایی که درباره آثار مخرب این سازهها بر محیطزیست بسیار نوشته و فریاد زدهاند، خوانده و یا شنیدهاید؟ آیا فیلم «علف» اثر «مریان سی کوپر» که در سال 1924 ساخته شد و تصاویری از این رودخانه که همانند دریایی روان است را دیدهاید؟ آیا حتی نه پیاده بلکه با وسیلهای نقلیه بخشی از مسیر رودخانه کارون را از سرچشمه آن در یال جنوبی زردکوه تا دریا دیدهاید؟ آیا عشایر کوچرو منطقه که به دلیل نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و تخریب سرزمین، چندی است که از زندگی کوچگری دست کشیده و به خیل بیکاران شهرهای مسجدسلیمان و اندیکا و قلعه خواجه و دیگر روستاهای متورم بدون تولید پیوستهاند را دیدهاید؟ آیا زیباییهای حوضه آبخیز کارون را دیدهاید که میتواند دستمایه آثار هنری باشد؟ آیا نوای نی چوپانان این منطقه که با صدای طبیعت و زنگولههای دامها ترکیب شدهاند را شنیدهاید؟ آیا نوای زندهیاد علاءالدین یا همان مسعود بختیاری را گوش کردهاید؟ آیا آثار تاریخی و بلوطهای کهن و پوششهای گیاهی درههای کارون که اکنون در زیر دریاچهی سدها مدفون شدهاند را دیدهاید؟ آیا شیرهای سنگی بر روی قبر مردان و دلاوران ایل را که اکنون آنها را میتوان شیر آبی نامید دیدهاید؟ آیا فیلم مستند «دره ما چه سبز بود» اثر خانم فرشته جغتایی را دیدهاید؟
این فیلم درباره آبگیری یکی از سدهای کارون است که با بالا آمدن آب،
خانهها، قبرستان و امامزاده «شه پیر» به تدریج در زیر آب فرو میرود. زنان
بختیاری این روستا سیاهپوش و به شیوه برگزاری مراسم سوگواری در میان
بختیاریها به گرد امامزاده نشسته و ناله و شیون میکنند و از امامزاده و
ارواح گذشتگانشان، خشک شدن آب سد را طلب میکنند. آنسوی دیگر مردان، قبور
را شکافته و استخوانهای مردگانشان را برای انتقال به جایی امن درون کیسه
میریزند.
اگر شما لحظات گشودن قبور و شیون زنان را نظاره میکردید
که خود یک سمفونی است و یا این فیلم را دیده بودید و اگر قراردادی برای
ساختن سمفونی کارون در میان نبود، شاید دل به دریا میزدید و برای کارون یک
«رکوئیم» تصنیف میکردید. شاید بر عکس دیگر قطعات ساخته شده، آوازهاش
مرزها را درمینوردید و مورد توجه جهانیان قرار میگرفت.
تصنیف
والس دانوب آبی اثر یوهان اشتراوس در زمان سلطنت فرانتس یوزف و تصویب قانون
کشتیرانی بر روی رودخانه کارون در ایران در زمانی نزدیک به هم یعنی در
دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ساخته شد. در سال 1867 میلادی یوهان
اشتراوس با الهام از رودخانه دانوب که آنچنان هم آبی نیست، والس دانوب آبی
را تصنیف کرد و نام این رودخانه را با هنر موسیقی پیوند زد. والس دانوب آبی
اثری مربوط به دوره رومانتیسیسم، آشناترین قطعهی موسیقی برای تمامی
علاقمندان موسیقی در پنج قاره جهان است. اغلب مردمی که اطلاعات جغرافیایی
آنها اندک است، رودخانه دانوب را از آن اتریش میدانند. در صورتی که این
رودخانه به طول 2850 کیلومتر از جنگل سیاه کشور آلمان سرچشمه گرفته و پس از
عبور از کشورهای اتریش، اسلواکی، مجارستان، صربستان و رومانی سرانجام در
دریای سیاه آرام میگیرد.
انعکاس این یادداشت در:
- سبزپرس ؛
- لور ؛