سدسازی به زبان ساده در ایران: یکی علیه همه؛ همه علیه یکی!
ماجرای سدسازی در شمار شگفتآورترین ماجراهای حوزهی مدیریت سرزمین در
ایران محسوب میشود. علاوه بر بسیاری از جوامع محلی، اغلب متخصصان و تمامی
طرفداران محیط زیست با آنچه که به عنوان سدسازی در طول دو دههی اخیر در
ایران رخداده، آشکارا مخالفت کرده و میکنند. به نحوی که بسیاری از اساتید
دانشگاه از سدسازی با عنوان مهمترین عامل بیابانزایی در ایران یاد کرده و
یا محمدباقر صدوق – عالیترین مقام در حوزهی محیط طبیعی سازمان حفاظت
محیط زیست، آن را بزرگترین مشکل محیط زیست ایران
نام نهاده است. ادعایی که پیشتر از او هم مقامات عالیرتبهی دیگری در
وزارت جهاد کشاورزی تکرار کرده بودند. از جمله در 20 اسفند 1385، رییس وقت
سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور چنین گفت: «هزينهي
عمليات آبخيزداري و آبخوانداري براي ذخيرهي يك متر مكعب آب، به طور متوسط
يك دهم هزينهي تمام شده از طريق احداث سدهاي بزرگ است. بنابراين،
خردمندانهتر و اقتصاديتر اين است كه دولت به جاي حمايت از بخش سدسازي، از
عمليات تنظيمي آبخيزداري و آبخوانداري حمايت كند.» معاون وقت وزیر
جهاد کشاورزی در دولت نهم این را هم اضافه کرد که «اغلب سدهاي كنوني ما،
عملاً به تشتكهاي تبخير تبديل شدهاند و فقط آب و پول كشور را به هدر
ميدهند؛ چرا كه نه تمهيدات مديريتي لازم در اراضي بالادست را ديدهاند و
نه شبكههاي پاييندست راهاندازي شده است.»
با این وجود و در طول
این چهار سال، ذرهای از قدرت مافیای سدسازی در ایران کاسته نشد! و آن یکی
همچنان به تنهایی بر علیه همه گردنفرازی کرده و سوار بر اسب مراد خویش،
چهار نعل تاخته است!
که اگر نتاخته بود، نباید امروز عزای مرگ بختگان و گاوخونی و ارومیه و طشک و کارون و ... را میگرفتیم.
در همین رابطه، اخيراً 38 نهاد و تشكل مردمنهاد
فعال در حوزه محيط زيست، منابع طبيعي، آب و كشاورزي با انتشار بيانيهاي
واحد، به آنچه كه نامديريت آب در كشور خوانده شده، اعتراض كرده و نسبت به
عواقب آن در تشديد فرآيند بيابانزايي در سرزمين ايران هشدار دادهاند. اين
شايد بيسابقهترين اجماع تشكلهاي مردمنهاد فعال در اين حوزه باشد كه
جملگي خواستار اصلاح رويكرد و شيوههاي مديريتي در بخش آب كشور شدهاند؛
بخشي كه ميتوانست و ميتواند به بزرگترين عامل افزايش ضريب امنيت غذايي و
حفظ پايداري بومشناختي (اكولوژيكي) سرزمين ايران بدل شود، اما عملاً خود
به مؤلفهاي ناپايداركننده بدل گرديده است كه كارمايههاي بومشناختي
سرزمين را به هدر داده و فرصتها را يكي يكي و پي در پي ميسوزاند! توگويي
آب سالاران طبيعت ستيز، به تنهايي از چنان قدرتي بهرهمند شدهاند كه
ميتوانند بر عليه همه قد برافراشته و به سياستهاي ناپايداركنندهي خود در
كمال امنيت ادامه دهند. به ويژه اگر يادمان باشد كه انتشار اين بيانيه،
آغاز راه نبوده و تاكنون بسياري از نخبگان و فعالان خوزه محيط زيست به
عواقب اصرار بيش از حد بر مديريت سازهاي در بخش آب هشدار دادهاند. از
جمله در اسفند ماه سال گذشته هم نامهای در راستای درخواست اصلاح رویکرد
سختافزاری در بخش آب کشور با امضای 30 تن از اساتيد دانشگاه صنعتی اصفهان
برای مسئولان طراز اول کشور فرستاده شد که البته اغلب دريافتكنندگان نامه
هم قول پيگيري دادند. هرچند با توجه به موانع ديوانسالارانهي موجود در
چرخهي مديريتي كشور و عدم مشاهدهي عزم جدي مديران دولت براي
اولويتقراردادن به ملاحظات محيط زيستي، دورنماي اين پيگيريها و قول و
قرارها نميتواند زياد روشن باشد.
چنين است كه به نظر می رسد تا
اجرایی شدن و توقف کامل ساخت سدهای بیفایده (بخوان مخرب!) در کشور راه
درازی در پیش باشد. مگر آن كه روشنگريها شتاب بيشتري گرفته و نهادهاي علمي
و دانشگاهي داخل و خارج از كشور و همهي ايرانياني كه دلشان در گروه آبادي
اين ملك و ملت است، به پاخواسته و مطالبات خويش را به شكلي مؤثرتر و
فنيتر فرياد كشند.
از اين منظر است كه ميتوان اقدام اخير اين 38 تشكل مردمنهاد را بسيار
مهم و مثبت ارزيابي كرد و اميدوار بود كه چنين حركتهايي تا رسيدن به
سرمنزل مقصود نه تنها دوام يابد، بلكه بيش از پيش نيز از منظر محتوا و حجم
افزايش پيدا كند.
شايد مرور برخي از مهمترين فرازهاي بيانيهي اخير بيشتر بتواند اهميت اين روشنگريها را نمايان سازد:
•
بسیاری از سدهایی که به نام کشاورزی ساخته شدند، مانند سد حنای اصفهان،
سد سیوند فارس، اصلاً در پرونده شان هیچ نشانی از اراضی نیازمند به آب وجود
نداشه است!
• سد زاینده رود حقابهی هزاران هکتار زمین کشاورزی در پائین دست را ضایع کرد.
•
ورزنه، شهری تاريخي با صنعت بومی در حوزهي پارچهبافی و متکی به
پنبهزارهای منطقه، با غصب حقابههایش به وسیلهی سد زاینده رود، مزارع
پنبه و ناگزیر پارچهبافی خود و نیز مزاياي ماهیگیری و گردشگری در تالاب
گاوخونی را از دست داد و اينك با 13 هزار نفر جمعيت ميرود تا براي هميشه
متروكه شود.
• سد زرینه رود (حوضه آبخيز درياچه اروميه)، اراضی پائین دست رودخانه در میاندوآب را که پیش از آن نیز آبی بودند، زهدار کرد.
•
در حقيقت همهی 40 سد ساخته شده در حوضهي آبخیز درياچه ارومیه تکرار
همین تجربه تلخ (در زرينه رود) هستند. تقریباً نزدیک به180 هزار هکتار از
سطح دریاچه ارومیه به شوره زار خطرناکی بدل شده است و اراضی کشاورزی منطقه
با پراکنش غبار نمک از این شوره زار، در خطر کاهش است (بيم آن مي رود تا
بزرگترين مهاجرت قرن در پي خشكي كامل درياچه اروميه رخ دهد و تنشهاي
اجتماعي غيرقابل پيشبيني بيافريند).
• سد کرج حقابه زمینها و
باغهای کرج و شهریار را همانند همه سامانههای انتقال حوضه به حوضه، بی
توجه به صاحبان آنها منحرف کرد و همین بلا بر سر حقابهبران جاجرود (پس از
ساخت سد لتیان)، لار (پس از ساخت سد لار) و شاهرود (پس از ساخت سد طالقان)
آمد.
• سد بار نیشابور، سد نهرین طبس و سد ماشکید سیستان بلوچستان
افزون بر تخريب قنوات پايين دست خود، عملاً از سطح اراضی آبی منطقه هم
کاستند.
• سد میناب هرمزگان نشان داد که آب حبس شده در برابر آفتاب
در این مناطق چه زود به زوال میرسد و نه بهدرد شرب می خورد و نه بهدرد
کشاورزی.
• برخی میگویند آبی که به دریا میرود بهتر است در سدی
جمع شود. باید پرسید چرا هرگز به راهکارهایی مانند جنگلکاری و احیای پوشش
گیاهی برای جذب اسفنجی آب و هدایت آن به سفرههای زیرزمینی بدون زوال و
تبخیر آب توجه نمیشود، که بسیار پایدارتر و کم هزینهترند و به تخریب
دهانهها و قطع جریان ورودی بسیار ضروری آب شیرین به دریا نمیانجامند؟
•
320 میلیون مترمکعب تبخیر سالانه از سد کرخه بسیاری از کاربردهای این آب،
از مصارف کشاورزی تا جلوگیری از خشکیدن خطرناک هورالعظیم را، نابود
میسازد (يكي از عوامل تشديد پديده ريزگرد).
• گرانترین و
خسارتبارترین شیوه تولید برق، برقآبیها هستند. اما تحلیلی برای مقایسه
برقآبی با نیروگاههای گازی یا خورشیدی انجام نشد. آیا تجربه ساخت
نیروگاههای خورشیدی در کشورهای کم آفتابِ اسکاندیناوی نباید مارا به
اندیشه میانداخت تا درسرزمین مهر تابان، ساخت برقآبی بسیار گرانقیمت با
پیآمدهای زیان بار آن برای موجودات زنده را متوقف کنیم؟
در
پايان اين بيانيه هم به صراحت تأكيد شده كه "خرد جمعی چنین حکم میکند که
ساخت و ساز 1000 سد کنونی با اصول توسعهی پایدار و مصلحتهای این سرزمین
همخوانی ندارد."
و در انتها تنها ميخواهم اين را اضافه كنم كه آيا
اصولاً ما توانستهايم 400 سد كنونيمان را از آب پر كنيم كه حال ميخواهيم
در طول 5 سال برنامه پنجم، ششصد سد جديد با اعتبار 61 هزار ميليارد تومان هم به آن بيافزاييم؟! مگر همهي آب سطحي كه در اختيار داريم بيشتر از 80 ميليارد متر مكعب نيست؟
نكند دوباره ميخواهيم آن پند تاريخي و طنزناك در زمان شاه سلطان حسين را
تكرار كنيم كه خطاب به چاهكنهايي كه در شورهزار دنبال آب بودند، پاسخ
شنيدند: مهم نيست اينجا آب دارد يا ندارد؛ مهم اين است كه براي ما نان
دارد! ندارد؟
در این باره بیشتر خواهم نوشت ...
* 38 تشكل مردم نهاد تأییدکننده بیانیه عبارتند از:
1 انجمن آسماری بختیاری(خوزستان) ؛ 2 انجمن اپک (تبریز)
3 انجمن ارگ زندهرود (روستای قورتان اصفهان) ؛ 4 انجمن اسفندگان روزمهر ایرانی
5 انجمن ایرانشناسی کهندژ (همدان) ؛ 6 انجمن ایلامشناسی ایران
7 انجمن بارگاه مهر (اصفهان) ؛ 8 انجمن بوم آب و آفتاب (اهواز)
9 انجمن جوانان سپید پارس(بابل)
10 انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز
11 انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا (خوزستان)
12 انجمن دوستداران میراث فرهنگی کاسپین(قزوین)
13 انجمن دوستداران میراث فرهنگی ناملموس(مینا) (تهران)
14 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری امرتاد (اصفهان)
15 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری نجفآباد
16 انجمن دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری ورزنه (ورزنه اصفهان)
17 انجمن دوستداران یادگارهای تاریخی ایزیرتو (کردستان)
18 انجمن دهکده سبز(تهران)
19 انجمن کوه نوردان ایران
20 انجمن میراثبانان زندهرود (لنجان اصفهان)
21 انجمن وحدت جوانان ایرانزمین (اصفهان)
22 جمعیت آرتان (تبریز)
23 خانه فرهنگ جاودان
24 دروازههای سبز پارس
25 دیده بان کوهستان
26 فرزندان اهورایی ایران(مشهد)
27 فریوان سپینود (تهران)
28 کانون اندیشه سپید (تبریز)
29 کانون جوانان پارس (شیراز)
30 کانون سیمرغ اندیشه (نجفآباد)
31 کانون گردشگران خاک ایران (تبریز)
32 کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ(اصفهان)
33 کمیسیون انجمنهای میراث فرهنگی مازندران
34 موسسه دید خرد (اصفهان)
35 موسسه میزان (تبریز)
36 موسسه ندای دانش (تبریز)
37 موسسه نوآوران (تبریز)
38 کانون سرزمین مادری (تهران)