به چه کسی رأی میدهم؟!
این پرسشی است که این روزها بسیار تکرار میشود و در برابرش قرار میگیرم و میگیرید! نه؟
این پرسشی است که این روزها بسیار تکرار میشود و در برابرش قرار میگیرم و میگیرید! نه؟
خبرهای رسیده از نهادهای متولی طبیعت ایران، چه در حوزهی وظایف وزارت جهاد کشاورزی و چه در قلمرو اختیارات سازمان حفاظت محیط زیست کشور، نشان میدهد که تنگناهای مالی و اعتباری، نهتنها دامن بسیاری از برنامهها و طرحهای پژوهشی، مطالعاتی، اجرایی و عمرانی را گرفته است، بلکه حتا حقوق و دستمزد پرسنل این نهادها، به ویژه در سازمان حفاظت محیط زیست به هیچ وجه با روند شتابان تورم، کاهش ارزش پولی ملّی و انفجار افسارگسیخته قیمتها تناسب ندارد. در حقیقت به جای آن که در اندیشهی تمهیداتی برای جبران این نابرابری فاحش درآمدها و هزینهها باشیم، شاهد آن هستیم که از میزان پرداختیهای ماهانه تا حدود 50 درصد هم کاسته شده است ؛ روندی که منجر به چندین نوبت اعتراض و تجمع در سازمانهای مرتبط شده و عملاً راندمان کاری و حس مسئولیت سازمانی را آشکارا کاسته است ...
در یکی از سردترین روزهای زمستان، امروز – دوم بهمن 1390 - کامبیز بهرام سلطانی پیکرش را به همان خاکی سپرد که بیش از همه جای ایران بوی پدرش را میداد. او در پلاک شش از شصت و یکمین ردیف قطعهی 14 بهشت زهرا، واپسین منزل خود را درست 17 روز پیش از جشن شصت و سومین بهار زندگیش به ثبت رساند و در پناهش برای همیشه آرام گرفت؛ در حالی که بسیاری از مشایعتکنندگانش هنوز باور نمیکردند که کامبیز دیگر برنمیگردد.
چند روز پیش که برای آخرین بار به اتفاق دیدهبان شریف طبیعت بختیاری به دیدنش رفتم، از او اجازه گرفتم تا عکسی به یادگار بگیریم؛ وقتی در کنارش ایستادم، ناگهان دستم را محکم در دستانش فشرد؛ حرکتی که وجودم را لرزاند و من بسیار تلاش کردم تا چشمان بارانیام را نبیند ...
اما همان هنگام با خود عهد بستم که کاری نکنم تا به قانون کامبیز بربخورد؛ کاری نکنم تا برای خشنودی قدرت، پا روی حقیقت نهم و کاری نکنم تا طبیعت وطنم رنجورتر از آنی شود که اینک هست.
بنا به وصیتش، قرار نیست هیچ مجلس ختمی برایش برگزار شود؛ اما دوستانش در روز شنبه آینده – هشتم بهمن - نکوداشتی را به یادش در تالار اجتماعات جامعهی مهندسین مشاور واقع در ولنجک، بلوار دانشجو، خیابان 26، نبش گلریزان از ساعت 16 الی 18 برگزار خواهند کرد؛ نکوداشتی که در آن بخشهایی از فیلمی نمایش داده خواهد شد که بهرام سلطانی خود شخصاً از میانکاله تهیه کرده و در آن سخن میگوید. همچنین برخی از دوستانش از خاطرات خویش با آن طبیعت مرد دوستداشتنی خواهند گفت و موسیقی ایرانی نیز به صورت زنده اجرا خواهد شد تا باور کنیم که روح کامبیز اینک آرامتر و شادمانهتر از هر زمان دیگری ترنمهای کهکشانی را رصد میکند که من و تو هرگز به درک آن راهی نداریم ... دستکم تا زمانی که تجربهی او را تکرار کنیم.