در دومین روز از دیماه 1384، یعنی دقیقن 2504 روز پیش، محیط‌بان‌های اداره کل محیط زیست استان آذربایجان شرقی به سمت یک خرس شلیک کردند که از بد حادثه، به دلیل بی‌غذایی و سرما خود را در محاصره‌ی مردمی شگفت‌زده و ترسیده در حومه شهر تبریز یافته بود. بعدها و در مواجهه با عتراض فعالین محیط زیست و طرفداران حقوق حیوانات، اعلام شد که متأسفانه به دلیل عدم تجهیز یگان‌های حفاظت سازمان به اسلحه‌های برخوردار از فشنگ بیهوشی، چنین جنایتی، آن هم در حضور دوربین‌های تلویزیون رخ داد و همه قول دادند تا به زودی این لکنت جدی واحد محیط بانی سازمان برطرف شود؛ اینک اما به رغم گذشتن حدود هفت سال از آن ماجرا، همچنان و با شگفتی درمی‌یابیم که یک پلنگ در اطراف شهرستان دماوند، به همین دلیل و توسط آنهایی که حقوق می‌گیرند تا حافظ امنیت زیستمندان ارزشمند وطن باشند، به قتل رسید! چرا؟ آیا فرصتی به درازای 2500 روز برای تجهیز ناوگان آقایان به سلاح بیهوشی کافی نیست؟ یا مشکل درجای دیگری است؟ و آیا پلنگ‌ها حق ندارند که از ترس چنین مردم و نگهبان‌هایی، کماکان به دکل‌های برق پناه برده و مظلومانه بمیرند؟

    یادداشت امروزم که همزمان در صفحه 12 از شماره امروز روزنامه قانون هم منتشر شده است، به این تراژدی شرم‌آور می‌پردازد؛ آن هم در کشوری که می‌تواند بزرگترین و بلندترین سد خاکی و بتونی جهان را بسازد، صاحب یکی از 5 برج مخابراتی مرتفع دنیا باشد؛ در باشگاه هسته‌ای عضویت داشته باشد، بزرگترین بیمارستان خاورمیانه را دارا باشد و مجموع اندوخته‌‌های گاز و نفتش در دنیا بی‌رقیب باشد و آنگاه سازمان متولی محیط زیست آن، عاجز از تجهیز ادارات کل محیط زیستش به اسلحه‌های برخوردار از فشنگ‌های بیهوشی باشد! آیا دردآور نیست؟