مهم ترین تهدید منابع طبیعی کشور چیست؟
امروز - 3 مرداد 1392 - در صفحه 14 روزنامه اطلاعات گزارشی منتشر شده که در آن هومان خاکپور و نگارنده کوشیدهاند تا به مهمترین دلایل شتاب تخریب در عرصههای منابع طبیعی، به ویژه رویشگاههای جنگلی هیرکانی و زاگرس بپردازند ...
قدر حضور سنجاب ایرانی را در ایران بدانیم!
فکر کنم همهی مخاطبان این سطور، دست کم در پویانماییهای ویژهی کودکان با شکل و شمایل خاص و دوستداشتنی سنجاب، این پستاندار کوچک، اما مشهور رویشگاه درختان بلوط در زاگرس آشنا باشند؛ جوندهای ریزاندام که آن را سنجاب ایرانی - persian squirrel – مینامند و اسم علمیاش sciurus anomalus است ؛ هموطنی که اصل و نصبش میرسد به گروه خانواده سنجابیان ...
زنبورها که میروند ؛ یعنی بیابان زایی میآید!
بیش از 2400 سالها پیش، افلاطون در رساله مشهورش به نام “Eroded Attica” یا آتن فرسوده ، از مرگ زمین ابراز نگرانی کرده و آن را نشانهی آزمندی نوع بشر در آن روزگار قلمداد کرده بود. او از روی بررسی بقایای کهنزادبومها و معابدی که صدها سال از قدمت بنایشان میگذشت و عظمت تنههای چوبی به کار رفته در سقف آن پرستشکدههای باستانی (با توجه به اینکه در زمان افلاطون دیگر از آن نوع تنههای چوبی بلند، در ساختمان ابنیهها و تالارها خبری نبود)، حدس میزند که لابد زمانی این منطقه، پوشیده از درختان جنگلی بزرگ پیکر بوده، امّا در اثر بهرهبرداری بیرویه و تغییر کاربری زمین، به دشتها و کوهستانهایی برهنه و لمیزرع بدل شده است. وی بدینترتیب، به روایت تاریخ ۹ هزار سالهی گذشته آتن میپردازد و به مسایلی همچون انتقال خاک در اثر سیلهای عظیم و در نتیجه کاهش حاصلخیزی اراضی کشاورزی اشاره میکند. وی حتا میگوید: «این مسأله بر روی پوشش گیاهی تأثیر منفی گذاشته، زمین لخت شده و آب باران از روی چنین زمینی به سوی دریا روان میشود، در حالی که درگذشته، خاک رسی در بالادست، آب را در خود نگه میداشت و از آن طریق به صورت چشمه به مجاری نهرها در دشت هدایت میکرد.»
کدامیک قهر کردهاند ؛ زاگرس یا ما؟!
چرا زاگرس با ما قهر کرده است؟ روزگار زاگرس، این دژ افسانهای باختر ایران چرا اینگونه پژمان شده است؟
آیا این ریزگردها هستند که بلای جان بزرگترین رویشگاه جنگلی وطن شدهاند؟
آیا سوسک چوبخوار میتواند متهم شمارهی یک باشد؟
نکند کشاورزی دارد بلوطستان بزرگ وطن را به یغما میبرد؟
نکند همه ی تقصیرها به گردن آسمان است که دیگر بر زاگرس نمی بارد؟
نکند سنجابها را سگهای گله از زاگرس فراری دادهاند؟
نکند مین ها دارند همچنان قربانی می گیرند و آتش به دل زاگرس می اندازند؟
نکند سدهای مصنوعی دارند این سد سبز و طبیعی را می فرسایند و فرزندانش را غرق می کنند؟
نکند رفیق بد و ذغال خوب دودمان زاگرس را به باد داده است؟
و ...
نکند کاری کردهایم که به قانون زاگرس برخورده است؟
مگر یادمان رفته که اگر زاگرس نباشد، دیگر کارون و کرخه و زاینده رود و جراحی و زرینه رود و سفید رود و خرسان و زاب و ... هم نخواهند بود و اگر این پرآبترین رودهای وطن جاری نباشند؛ دیگر دلیلی بر ماندن ما هم وجود ندارد! دارد؟
حتا اگر سیمین تصمیمش را عوض کند و دیگر نخواهد تا از نادر جدا شود!
دریافتهای مورد اشاره برخی از فرازهایی است که در گفتگو با محسن تیزهوش طرح کردهام و اینک حاصل آن مصاحبه در خبرگزاری مهر قابل دسترسی است.