وقتی که آتنی ها چوب می سوزانند

    در این روزها که هوای تهران، هوای آدم را ندارد؛ مردم ساکن در پایتخت کشوری که از آن با عنوان دروازه اروپا یاد می‌شود - آتن - هم روزگاری بهتر را تجربه نمی‌کنند ! این البته شاید اندکی از درد و تألم خاطر پایتخت‌نشینان تهرانی کم کند؛ به ویژه وقتی بدانند که در تحمل این مصیبت تنها نیستند و اخوان ثالث راست گفته که آسمان هر کجا شاید همین رنگ است! نیست؟

    اما حقیقت این است که نیست! و از قضا آسمان بسیاری از پایتخت‌ها و کلان‌شهرهایی که جمعیتی بیشتر و مساحتی فراخ‌تر از تهران را هم دارند، بسیار آبی‌تر از پایتخت ایران است. کافی است از آتن سری به لندن یا پاریس یا اشتوتگارت در اروپا بزنیم که زمانی در شمار آلوده‌ترین شهرهای جهان بودند و یا به قاره آمریکا رفته و روزگار شهرهایی چون نیویورک و نیومکزیکو امروز را با دیروزشان مقایسه کنیم و یا در همین نزدیکی‌ها در قاره خودمان، آسیا بنگریم تا دریابیم که مردمان چشم بادامی شرق دور، چگونه بر غول سرکش آلودگی هوا در پکن، توکیو و سئول توانستند سرانجام افساری بایسته زنند؟

    پس مشکل آتن و تهران چیست؟ چرا دروازه اروپا و دروازه ام‌القرای جهان اسلام، باید از این منظر دردی مشترک را فریاد زده و برخود بپیچند؟!

    حقیقت این است که ماجرای آتن و قصه‌ی آسمان دوداندود این روزهایش، هیچ ربطی به دلایل تداوم آلودگی 55 ساله هوا در تهران ندارد.

    درواقع، هوای آتن به این دلیل هوای آتنی‌ها را ندارد؛ زیرا آنها هوای اقتصادشان را نداشتند و بلندپروازی و فساد حاکم در دستگاه سیاستگذاری و قانونگذاری این کشور در طول یک دهه‌ی اخیر، کشور را به مرز ورشکستگی کامل رساند؛ به نحوی که درآمد سرانه‌ی مردم آتن به پایین‌ترین سطح پس از جنگ جهانی دوم رسید و اینک رقیب تاریخی آنها، ترکیه می‌تواند با فخر و غرور پیشنهاد اهدای کمک‌های انسان‌دوستانه و غیرنقدی را به همسایه‌ی باختری‌اش بدهد تا بیش از پیش خردش کند و انتقام دوپارگی قبرس را از آنها بستاند!

    اما شاید بپرسید که فروپاشی اقتصادی یک دولت یا حکومت، چه ربطی می‌تواند به دوداندودشدن آسمان پایتخت آن دولت داشته باشد؟ برایتان می‌گویم ...

    وقتی که آتنی‌ها فقیر می‌شوند و قیمت حامل‌های انرژی مانند نفت و گاز افزایش می‌یابد، آنها چاره‌ای ندارند تا دوباره چند قرنی به عقب رفته و با هجوم به رویشگاه‌های جنگلی و معادن، به استفاده از هیزم و ذغال سنگ روی آورده و منازل و کارگاه‌های خود را اینگونه گرم کنند ؛ روشی که البته دود بیشتری در آسمان شهرشان پراکنده می‌سازد. این در حالی است که همین تشدید فقر و افزایش قیمت سوخت، سبب شده تا ترافیک خودروهای شخصی به طرز محسوسی در خیابان‌های آتن کاهش یافته و به این ترتیب، از میزان انتشار آلاینده‌های هوا کاسته شود! وگرنه که وضع در آتن می‌توانست به مراتب بدتر هم بشود. هرچند در صورت تداوم شرایط کنونی، بعید نیست با تخریب جنگل‌ها در اطراف آتن، باردیگر روح پلاتوی بزرگ (افلاطون) بر فراز این شهر اسطوره‌ای ظاهر شده و به نمایندگی از خدایان! به آنها هشدار دهد: نگذارید تا قصه آتن فرسوده در 2400 سال پیش دوباره تکرار شود و حتا زنبورها به شکایت برخیزند !

برج میلاد تهران!

    اما ماجرای تنگی نفس آسمان تهران، ربطی به کمبود سوخت و فقر اقتصادی شهروندانش ندارد؛ بلکه ریشه در فقر دانایی و مدیریتی دارد!

    چه، سالهاست به بهانه حمایت از صنایع و تولیدات داخلی، آنگونه که سزاوار بوده به کیفیت ساخت خودروهای داخلی و سوخت آنها توجه نکردیم، به نحوی که تازه قائم مقام سازمان حفاظت محیط زیست اعلام می‌کند: «از ابتدای سال 1392، اجازه نخواهیم داد تا هیچ خودرویی با استاندارد یورو 2 تولید شود!» آن هم در شرایطی که خودروها به استانداردهای یورو 5 و یورو 6 رسیده‌اند! در عین حال، کاربرد سوخت مازوت، فعالیت‌های افسارگسیخته معدنی در اطراف تهران و از همه مهم‌تر، محدودیت تهرانی‌ها در انتخاب گزینه‌های جایگزین برای تردد شهری خود، سبب شده تا آسمان تهران همچنان با کابوس آلودگی هم‌آغوش باقی ماند.

    امید است با شتاب بخشیدن به گسترش خطوط حمل و نقل ریلی، افزایش خطوط اتوبوس‌های بی آر تی و جلب سرمایه‌گذاری برای استحصال انرژی‌های نو به ویژه انرژی خورشیدی، کاری کنیم تا آسمان دروازه شهری که قرار است ام القرای جهان اسلام در افق 1404 و پیشتاز در آسیای جنوب غربی باشد، دوباره آبی و پاک گردد.

      پی نوشت:

     این یادداشت در صفحه 13 از شماره 2586 روزنامه اعتماد منتشر شده است.

    دیگر یادداشت‌های محمد درویش در اعتماد


درج نظر