تابلوی لرزان و مجروح پارک ملی خجیر در میان خرابه ها خود گویای همه چیز است!

    امروز به اتفاق همکارانم برای ارزشیابی طرح‌های پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران به پارک ملّی خجیر رفتم.
   تقریباً هر آنچه که دیدم تأسف‌بار و ناامید‌کننده بود؛ قابل تصور نیست که یکی از دیرینه‌ترین و پرمطالعه‌ترین پارک‌های ملّی کشور اینک در چنین شرایط یأس‌آوری به سر برد. تقریباً از همه جا صدای غرش غول‌های آهنی (بلدوزر) به گوش می‌رسید و چنان به جان دامنه‌های شکننده‌ی خجیر افتاده بودند که انگار در پی کشف مخفیگاه دشمنی خون‌ریز هستند.

صدای غالب لودرها و بولدوزرها صدای غالب خجیر است!

    ظاهراً سد ماملو در حال آبگیری است و بخشی از جاده‌ی خجیر به پارچین هم می‌رود زیر آب. بنابراین پیش از آن که جاده ناپدید شود، راه‌سازان مشغول ساختن جاده‌ای دیگر در بالادست هستند. امّا انگار یک جای کار می‌لنگد! یعنی یا آبگیری زودتر از موقع انجام شده و یا پروژه جاده‌ی جایگزین دیرکلنگ خورده که حالا همه را سراسیمه کرده است.

جاده پارچین در کنار سد ماملو که قرار است به زیر آب رود

    از طرفی در بستر رودخانه جاجرود (بالادست سد) هم بی‌مهابا مشغول جاروکردن و مکش شن و ماسه هستند؛ انگار مسابقه‌ای اعلام نشده برای تاراج بستر رودخانه درگرفته است.

ماشین آلات و تریلرها مشغول مکیدن شن و ماسه های بستر رودخانه جاجرود هستند!

    به رغم همه‌ی مناظر ناخوشایندی که برشمردم، این نهال سرو سیمین هم آنجا بود و حس و حالی عجیب را در من آفرید ...

                                                               درج نظر