موقعيت منطقه مورد بازديد - روي عكسها كليك كنيد تا بزرگ تر ديده شوند.

    امروز – 20 آذرماه 86 – به منظور بررسي نقشه‌ي استعداد آسيب‌پذيري بخشي از زيرحوضه‌ي خررود به بيابان‌زايي (از منظر زوال پوشش گياهي)، با حميدرضا عباسي، سعيد رشوند و علي كريمي راهي مناطق اطراف آب‌گرم شهرستان آوج (استان قزوين) شدم؛ بازديدي كه افزون بر هدف اصلي آن، دربردارنده‌ي مشاهداتي تلخ و شيرين هم بود كه شايد روايت برخي از آنها براي خوانندگان اين سطور نيز تأمل‌برانگيز باشد.

چشم اندازي از سيماي زمستاني روستاي بوزندان - ۲۰ آذرماه ۸۶

    اينكه چهره‌ي زمستاني اين منطقه‌ي سردسير، هيچ نشاني از رنگ و بوي پاييز – كه هنوز در تهران رگه‌هايي از مقاومتش را مي‌توان حس كرد - برجاي ننهاده بود.
   اينكه به رغم چنين سرمايي، كماكان مي‌توانستي حضور گله‌هاي پرشماري از گوسفندان را بر روي مراتع به شدت تخريب‌شده‌ي منطقه ببيني؛ گوسفنداني كه معلوم نبود در اين مراتع عاري از سبزينه به دنبال چراي چه چيزي مي‌گردند! بي‌دليل نبود كه درجه‌ي حساسيت اراضي به بيابان‌زايي در مناطق يادشده، اغلب در حالت شديد و بسيار شديد قرار گرفته بود.
    اينكه تجاوز به عرصه‌هاي منابع طبيعي را كماكان و به وفور مي‌توانستي مشاهده كني و به وضوح ببيني كه با چه روند پرشتابي مراتع باقيمانده در اراضي پرشيب نيز به ديمزار بدل شده و در جهت شيب بر روي آن شخم زده شده است؛ رخدادي كه نرخ فرسايش و جابجايي خاك را آشكارا افزايش داده و آثار فرسايش شياري rill erosion به وضوح در منطقه نمايان بود (گفتني آنكه فقط در طول سال جاري نرخ تجاوز به عرصه‌هاي مرتعي اغلب استان‌هاي كشور افزايش معني‌داري يافته است. به عنوان مثال اين نرخ در استان مركزي به بيش از 5 برابر ميانگين 30 ساله، افزايش يافته و افزون بر 2500 هكتار از مراتع به بهانه‌ي كشت گندم ديم دچار تغيير كاربري شده است).
   اينكه جا در جا در روستاهاي بوزندان، جوزه، قلعه شهدا و ... مي‌توانستي جمع‌آوري هيزم و بقاياي زيست‌توده‌ي (بيومس) گياهي را براي سوخت زمستاني توسط اهالي ببيني و همچنان از عدم توزيع سوخت مناسب در اين مناطق افسوس بخوري (عاملي كه به روند برهنگي زمين و افزايش نرخ بيابان‌زايي و تشديد ناپايداري سرزمين كمك مي‌كند)!

انباشت زباله در كنار خررود و حضور سگ هاي ولگرد!

   اينكه دفن غير بهداشتي زباله و پراكنش آن در منطقه، آنچنان چشم‌گير و فزاينده شده كه هيچ ناظري نمي‌تواند از كنار آن بي‌تفاوت بگذرد.
    اينكه رنگ شديداً شكلاتي رودخانه خررود و آبراهه‌هاي آن حكايت از نرخ بالاي آسيب‌پذيري سراب حوضه به فرسايش آبي داشت.

     و البته چيزهايي هم بود در روي زمين كه همچنان مي‌شد به آنها دل بست ...

علي نظري با خرش و كره خرش و خنده هاي آرامش بخشش

     مثلاً خنده‌هاي علي نظري از اهالي روستاي قلعه شهدا كه از كنار ما در جوار يكي از آبراهه‌هاي فرعي خررود مي‌گذشت؛ مشاهده‌ي پيرمردي از اهالي جوزه كه با خرش به سوي آبادي مي‌شتافت، آن هم با چه آرامشي ... و البته ديدن صنوبرهاي برهنه در مسير آوج به بويين‌زهرا كه بيش از هر زمان ديگري، آشيان كلاغ‌ها بر روي آنها خودنمايي مي‌كرد و رنگ زمستاني سپيدارها را هم پرمفهوم مي‌ساخت و آدمي را به ياد «كلاغ‌هاي رابطه» مي‌انداخت ... جملگي از مناظري بود كه يادمان مي‌انداخت: همچنان مي‌شود زيبايي را حس كرد و «به خارها باليد، چون گل دارند!»

صنوبرهايي كه ميزبان كلاغ‌ها هستند ... آنهم بدون منت!

     به قول جبران خليل جبران: «زيبايي نگاره‌اي نيست كه ببينيدش يا نوايي كه بشنويدش، بلكه نگاره‌اي است كه مي‌توانيدش شنيد، گرچه گوش‌هاتان بسته باشد
      درست مثل قارقار كلاغ‌هاي رابطه

برای درج دیدگاه خویش در مورد این پست می توانید به سایت مهار بیابان زایی مراجعه فرمایید.