به کردار او در جهان مرد نیست!

فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید


    امروز در فرهنگ‌سرای پورسینا، نخستین نشست کانون فردوسی بزرگ در سال 1389 کلید خواهد خورد و علاوه بر شاهنامه‌خوانی کم نظیر استاد امیر صادقی و فرنگیس توسی، شاهد سخنرانی دکتر امیرحسین ماحوزی، سخنور چیره‌دست و تحلیل‌گر نامی شاهنامه خواهیم بود.
    پس آنان که شاهنامه را فردوسی را و ایران را دوست دارند، خود را در ساعت 16 به شهرک غرب-خیابان ایران زمین شمالی-روبروی بیمارستان بهمن-فرهنگ سرای پورسینا برسانند تا از نزدیک شور و شوق کم‌نظیر فرزندان پاکنهاد وطن را ببینند و باور کنند.

    در نشست قبلی که در 19 اسفندماه 1388 برگزار شد، استاد صادقی قطعه شعر بلندی را در مدح حکیم نامی توس سرود که در بخشی از آن از سیاست‌های فرهنگی کشور و جفای آشکار به فردوسی انتقاد شده و می‌پرسد:
چرا این همه فیلم فرمایشی
که ما را نمی‌بخشد آرامشی
به شه نامه هست آنقدر داستان
ز جنگ آوران و همان راستان
شما این نوشته به فیلم آورید
بکوشید و فکر سلیم آورید
چه گفت آن ابرمرد شیرین سخن
که رحمت بر آن شیر پیر کهن
شما خلق ایران، چه پیر و جوان
هر آنکس که باشد ز نیک اختران
بداند که این نیک و بد بگذرد
چونان داند آن سان که داند خرد
به فردوسی هرکس که شد ناسپاس
سر و گردنش یک به یک زیر داس
به کردار او در جهان مرد نیست
نبوده، نباشد و یا بعد نیست
فدای چنین شاعری جان ما
که جان داد و شد زنده، ایران ما
امیدوارم فردا شمار بیشتری از دوستان را در پورسینا ملاقات کنم.

    مؤخره:
    از استاد صادقی پرسیدم، چرا رستم برای شکست سهراب از نیرنگ سود جست؟ در حالی که او حتا دیو ددان را در هفت خوان از خواب بیدار کرد و پس از نبردی برابر به هلاکت رساند؟
    در باره‌ی این پرسش اندکی بیاندیشید و نظرتان را اگر مایل بودید، برایم بنویسید.






بزرگ‌ترین سد دنیا!


    امروز می‌خواهم از یک سد برایتان بگویم که شاید بزرگ‌ترین سد دنیا باشد و مهم‌تر این که سد خوبی هم باشد!
    دوشنبه‌ی گذشته در مراسم روز جهانی مقابله با سدسازی، یک نمایشنامه‌ی تأثیرگذار هم به همت مردم سبزاندیش تنکابنی و در حضور مقامات و مدیران اصلی تنکابن به اجرا درآمد. نام این نمایشنامه‌ی کوتاه، «بزرگ‌ترین سد دنیا» بود. کاری از محمّدرضا یوسفی در مقام نویسنده و حسین طوسی‌نژاد در مقام استاد راهنما. دو خواهر دوست‌‌داشتنی و شیرین به نام‌های نیلوفر و نازنین علیزاده ثابت به همراه شمس مدنی (در نقش عمو جنگلبان) این نمایشنامه را اجرا کردند و در نهایت به همه‌ی شرکت‌کنندگان در همایش نهالی را برای غرس هدیه دادند.


حرف اصلی این نمایش این بود که آی مردم شریف گیلان، مازندران و گلستان: اگر می‌خواهید از بلای سیل برای همیشه در امان بمانید، اگر می‌خواهید از مواهب طبیعت استثنایی‌تان همواره بهره‌ند باشید و اگر می‌خواهید روزگاری شیرین‌تر برای فرزندان‌تان به ارمغان آورید، قدر جنگل‌های بی‌نظرتان را بدانید و به هیچ بهانه‌ای اجازه‌ی قطع این درختان ارزشمند را ندهید؛ چون آنها می‌توانند «بزرگترین سد دنیا» باشند در برابر همه‌ی طبیعت‌ستیز‌ها و همه‌ی عواملی که حیات را در نوار ساحلی خزر تهدید می‌کنند.


    یادمان باشد که يک هکتار جنگل راش سالانه نزديک به 1.2 ميليارد، يک هکتار مرتع مصنوعی يا مزارع کشاورزی 30 ميليون و سرانجام يک هکتار مرتع طبيعی تا 10 ميليون کيلوکالری کارمايه (انرژی) را در خود ذخيره میکنند. از طرفی محاسبه شده که هر هکتار جنگل تا سالانه 16 ميليون متر مکعب هوا را جذب کرده، 5400 کيلوگرم کربن را به مواد آلی تبديل و 14400 کيلوگرم اکسيژن آزاد میکند؛ در حالی که اين مقدار (اکسيژن آزاد شده) در فضای سبز معمولی، تنها 2500 تا 3 هزار کيلو گرم در هکتار در سال اندازه گيری شده است.
    و این‌ها البته نکاتی بود که آن دخترکان پاکنهاد تنکابنی نمی‌توانستند در وقت محدودی که در اختیار داشتند، با مخاطبین‌شان مطرح کنند.   


قدر این بزرگ‌ترین سد دنیا را بدانید و بدانیم ... راستی! حالا باید به کدام سد افتخار کرد؟ سدهایی که وزارت نیرو می سازد یا سدهایی که طبیعت وطن در هیرکانی و زاگرس برایمان به یادگار نهاده اند؟

                                                            درج نظر

باز هم خاطره‌ای دیگر از کهنسال‌ترین درخت چش ایران در میدان بهمنی بوشهر!

    یادتان هست برایتان از دیرینه‌ترین درخت چش (بایل) ایران در بوشهر سخن گفتم؟ یادتان هست گفتم این چش پیر (Acacia nilotica) می‌توانست امروز روزگاری بهتر داشته و در کنار شش برادر دیگرش به بوشهری‌ها طراوت عطا کند ...

    حال می‌خواهم شما را دعوت کنم تا خاطره‌ی یک هموطن بوشهری و دور از وطن را – دکتر محمود دهقانی – از آن درخت چش بخوانید ...
    من آن خاطره را خواندم و اشک ریختم ... شما را نمی‌دانم؟ امّا ایمان دارم که پس از خواندن این خاطره، از دوست آسمانی‌تان خواهید خواست تا خودش نگه‌‌دار این درخت و دیگر درختان کهنسال این بوم و بر مقدس باشد و هرگز نگذارد تا به هیچ بهانه‌ای در تاروپود سبزشان، میخ سیاه جهالت و آزمندی فرو رود.
    به خدا سواران سبز وطن نباید ایستاده باشند، وقتی که آیه‌های ناهمتای طبیعت اینگونه درد می‌کشند ...

بر زمینه‌ی سربی صبح
سوار
   خاموش ایستاده است
و یال بلند اسبش در باد
پریشان می‌شود

خدایا خدایا
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار می‌شود

                               احمد شاملو

درج نظر

آیا امام حسین (ع) به چنین قتل عامی راضی است؟!


دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه‌ی نارنج می‌شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌رهاند
و فکر می‌کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.

                           سهراب سپهری

    قبول دارم که این روزها اغلب خبرها در حوزه‌ی محیط زیست، رنگ و بویی از نشاط و طراوت ندارد و یا کمتر می‌شود چنین رنگ و بویی را در آن جستجو کرد؛ امّا با این وجود، تلخی و درد و شرم هم حدی دارد!
    به نظرم آنچه که احمدرضا کلانتری، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان لرستان دیروز در جمع خبرنگاران افشا کرد، خیلی بیشتر از یک خبر تلخ می‌تواند ناگوار و شرم‌آور باشد.
    وقتی پیامبر اسلام (ص) آشکارا به پیروان خویش زنهار می‌دهد: مباد که شاخه‌ی درختی را بشکنید؛ چون انگار که بال فرشته‌ای آسمانی را شکسته‌اید.
    چگونه ممکن است پیروان آن حضرت و در سوگ نوه‌اش – امام حسین (ع) – دست به چنین جنایتی زده و برای پخت و پز در ایام سوگواری تاسوعا و عاشورا، 314 هکتار از رویشگاه جنگلی زاگرس را متلاشی کرده و 3750 اصله درخت بلوط آن را بسوزانند!
    درد آنجاست که آن مقام مسئول با خوشحالی اعلام می‌دارد: «خوشبختانه میزان قطعی درختان تر امسال نسبت به سالهای گذشته کمتر بوده است.»
    واقعن ما را چه می‌شود؟ چگونه است که حال ناچاریم برای پاسداری از موجودیت سبزینه‌ی کشور، به ذکر بدیهاتی بپردازیم که علی‌القاعده انتظار می‌رود، کودکان دبستانی ما هم آنها را بلد باشند؟ این که درخت چیز خوبی است؛ به کاهش گرد و خاک کمک می‌کند؛ جلوی فرسایش خاک را می‌گیرد؛ تولید اکسیژن می‌کند؛ عمر مفید سدها را کم می‌کند و ...
    شما فکر می‌کنید سومین امام شیعیان راضی به چنین قتل‌عام شرم‌آوری، آن هم به بهانه‌ی تکریم مجاهدت‌هایش است؟ آیا تصور نمی‌رود که این دوستان نادان، خسارتی به مراتب بزرگ‌تر از دشمنان دانا دارند بر پیکر ماجرای عبرت‌آموز عاشورا می‌آورند؟ آیا نباید رهبران مذهبی و علمای دین به پاخیزند و با روشنگری‌های بی‌وقفه‌ی خویش، پیروان محمد (ص) را از ارتکاب به چنین جنایت‌هایی بازدارند؟
    کجا هستند آن آخوندهای سبز؟ شدیدن و هم‌اکنون نیازمند یاری سبزشان هستیم! نیستیم؟
    ممنون از رؤیا و دانش عالی پور، دو هموطن عزیزم که مسئولیت‌شناسانه این خبر را به آگاهی نگارنده رساندند.
    من ایمان دارم که مردم دیار فلک‌الافلاک، هم می‌توانند چون مردمان سرخ‌چشمه در خراسان شمالی به سلحشوران زیست‌بوم بدل شده و پاسدار زاگرس شوند، اگر همه دست به دست هم  دهیم از احمدرضا کلانتری در منابع طبیعی تا کاکاوند در محیط زیست و تا استاندار و امام جمعه و دیگر تشکل‌های مردم نهاد دیار لرستان  ... همه باید نشان دهیم که لرستان می‌تواند پاسدار سبزینه باشد تا تخریب‌کننده‌ی آن.
    و در آن صورت ایمان دارم که در موسم تاسوعا و عاشورای حسینی، دیگر بلوط‌های زاگرس به خود نخواهند لرزید و این ترنم ناموزون حُزن پایان خواهد گرفت ...

درج نظر

ماجرای گلستان، سرمقاله ی امروز پول!

    این که چرا استاندار گلستان – جواد قناعت - و معاونینش در ماجرای 29 بهمن 1388، حاضر نشدند تا با نمایندگان تشکل‏های مردم‏نهاد به مذاکره بنشینند و سخن ایشان را گوش دهند؛ یکبار دیگر این پرسش جدی را در محافل محیط زیستی کشور به چالش می‏کشاند که چرا آنچه که طرفداران و متخصصان محیط زیست را نگران می‏کند؛ سبب نگرانی دولتمردان را بوجود نمی‏آورد که هیچ؛ برعکس این خود فعالین محیط زیستی هستند که مواجهه‏ی با آنها به یک نگرانی جدی دولتیان بدل می‏شود!؟
    سرمقاله‏ی امروز روزنامه‏ی پول، در صفحه‏ی نخست خویش صفحه 9) همین موضوع را به چالش کشیده است و نگارنده کوشیده تا در حد بضاعت خود، پاسخی برایش بیابد.

    پی نوشت:
    از معاون وزیر کشور، یاد گرفته‏ام تا در هر رخداد تلخی، شناسه‏هایی مثبت را بجویم و به آنها بیاویزم! ماجرای گلستان و استقبال سرد مسئولین محلی از آنهایی که عشق به مواهب طبیعی وطن برایشان در اولویت ارزش‏های زندگی‏شان قرار دارد؛ آنقدر برای مدیریت یک روزنامه‏ی سراسری کشور مهم بود که حاضر شدند، سرمقاله‏ی خود را به آن اختصاص دهند؛ آیا همین یک نکته نمی‏تواند برای ما دلگرم‏کننده باشد؟
    سپاس از همه‏ی آنهایی که هنوز محیط زیست برایشان یک مقوله‏ی جدی است.

                                                            درج نظر

درختكاري صنعتي؛ راهي به سوي پاسداشت رويشگاه‌هاي جنگلي ايران‌زمين

درختكاري صنعتي ؛ راهي به سوي روشنايي ...

بخش دوّم و پاياني از گفتگوي نگارنده با روزنامه اطلاعات را در باره‌ي بايدها و نبايدهاي زراعت چوب در ايران مي‌توانيد در صفحه 5 از شماره 24697 آن روزنامه، با عنوان: « درختكاري صنعتي؛ پاسداشت طبيعت و جنگل» پي بگيريد؛ گفتگويي كه دوست فرزانه‌ام، محمّد حسين شيرازي – ديده‌بان شجاع ارسنجان - هم به آن پيوسته است.

درج نظر

آن پارچه سبز رنگ بر روی این تنه‌ی اعدام شده در رضوان‌شهر ... رضوان‌شهر ... رضوان‌شهر!

گفتم هر او که درختی بکارد
به دانایی پروردگار خواهد رسید
به درگاه دریا و آرامش آسمان خواهد رسید
                                        کوروش بزرگ (برگردان از منشور پارسوماش)

    امروز چشمم به این سند تاریخی افتاد که مردمان شریف ماسوله در 26 آذر ماه 1292 هجری شمسی امضاء کرده و از خویش به یادگار نهاده‌اند. آنها پدران و مادران «طبیعت‌مرد و طبیعت زن» ما در دیار سبز گیلان هستند؛ دیاری که مهد دلیرمردانی چون کوچک جنگلی و فرزانگانی چون دکتر ابراهیم حشمت است. آن مردمان بیش از 96 سال پیش میثاق‌نامه‌ای سبز را در بین خود به امضاء رساندند که به موجب آن احدی حق ندارد به هیچ بهانه‌ای درختی را از زندگی ساقط سازد. این سند افتخار ملی ما می‌تواند باشد؛ افتخاری که ریشه در منشور پارسوماش کوروش کبیر دارد؛ هم او که 2500 سال پیش ندا درداده بود:
او که درختی را بیافکند
بی‌اجاق خواهد مُرد
و خطاب به ایرانیان فرداها آیین سبزش را چنین فریاد کرده بود:
هر که رونده‌ای را بیازارد
جهان را آزرده است

    و من امروز با خواندن قرارداد اجتماعی ماسوله‌نشینان قرن پیش وطن، احساسی دوگانه از شور و شوق و غم و آه را تجربه کردم ...
    این که چگونه ممکن است از دل آن چنان مردمی و آن چنان رهبرانی، به جایی برسیم که
فرمان قتل درخت کهنسال 1500 ساله را صادر کنیم؟ آن هم در همان ولایت و به جرم مقابله با خرافه‌پرستی!!

        جناب حجت‌الاسلام سید کاظم حسینی اشکوری، مدیرکل محترم اوقاف استان گیلان! درست است که توانستید از درخواست رسیدگی ما به این جرم آشکار، عبور کنید! امّا نظرتان در باره‌ی این سند تاریخی از هم‌ولایتی‌های شریف‌تان چیست؟ نظرتان در باره‌ی این ردای سبز رنگ بر روی پیکر بریده‌ی شده‌ی این درخت آزاد چیست؟

    به خدا:
    این ذره ذره گرمی خاموش‌وار ما
                                 یک روز بی گمان سر می‌زند به جایی و خورشید می‌شود

    گفتم تا نگی که نگفتی!

درج نظر

قصه‌ي پرغصه‌ي 7 برادر بوشهري كه همه رفتند ... جز يكي!

    امروز می‌خواهم دوباره شما را با خود همسفر کنم و به کرانه‌های نیلگون و مقدس شاخاب پارس برسانم؛ در دیار همیشه سرافراز دلیران تنگستان که ایرانیان، هرگز سلحشوری‌های ایشان را از یاد نخواهند برد ...

ادامه نوشته

تصرف 5 هزار هکتار از جنگل‌های بختیاری با بهانه‌ای حیرت‌انگیزبه نام وقف!

    وقتی تازه‌ترین یادداشت دیده‌بان عزیز طبیعت بختیاری را خواندم، از حیرت، خشم و غم نمی‌دانستم که باید چگونه واکنش نشان دهم؟
    مگر می‌شود به رغم وجود تأکید قانون و حتا پاسخ سزاوارانه‌ی و حمایت رهبری نظام (ایشان به درستی گفته‌اند: عرصه‌های طبیعی بایر که قبل از اجرای قانون ملی شدن جنگل‌ها و مراتع هیچگونه احیایی در آن‌ها صورت نگرفته است، همچنان به عنوان انفال محسوب و مشمول موقوفات نمی‌گردند)، باز هم شاهد طرح چنین ادعایی در محافل قضایی کشور در مورد جنگل های بلوط پروز (جنوب استان چهار محال و بختیاری) باشیم؟
    و بدتر از آن، این که سرانجام قوه‌ی قضاییه نیز رأی نهایی خویش را به نفع جنگل‌خوارانی صادر کند که این بار در پوشش "وقف" وارد بازی تلخ تجاوز به عرصه‌های طبیعی زادبود شده‌اند؟
    راستی در چنین مواردی به کی یا کجا باید داد خود را رساند و فریاد برآورد که این امانت‌ها، میراث چندصدهزارساله‌ی این بوم‌ و بر مقدس هستند و نه سیصد ساله!
    چگونه می‌شود آنها را به ماجرای مرزهای مذهبی و ادعاهای وقفی بکشانیم؟ آیا چنین حرکت‌های نابخردانه‌ای از اعتبار و حرمت تعلقات مذهبی مردمان نمی‌کاهد؟ آیا بهتر نیست دین و شریعت چنین دوستانی نداشته باشد؟ دوستانی که خواسته یا ناخواسته به اصل موضوع بیشتر ضربه می‌زنند تا آن که بخواهند آن را پرو بال بخشند.
    درود بر هومان خاکپور عزیز که مرد و مردانه و یک تنه به دیده‌بانی از طبیعت ناهمتای بختیاری مشغول است و تهدیدها و تحدیدها را تاب می‌آورد. نمی‌آورد؟
     جا دارد که همه از او حمایت کنیم.

درج نظر

کارون 4؛ سدی که بدون ارزیابی محیط زیستی تا چند روز دیگر کلید می‌خورد!

    کارون 4 را بلندترین سد ایران لقب داده‌اند؛ سدی که تاکنون دوبار در اثر رخداد سیل ویران شده و 200 میلیارد تومان خسارت وارد کرده است. با این وجود، این سد غول‌آسا بدون داشتن ارزیابی محیط زیستی و با بلعیدن 1400 میلیارد تومان ساخته شد و می‌رود تا در آخرین روزهای بهمن سال 1388 با به زیر آب بردن حدود 3 هزار هکتار از اراضی جنگلی و مرتعی اردل و لردگان دست‌کم 150 تا  200 هزار اصله درخت بلوط و بنه را برای همیشه به زیر آب برد؛ آن هم بدون آن که خود را ملزم به پرداخت خسارت کند! و اصلاً پرداخت چه خسارتی می‌تواند این ضایعه را جبران کند.

    جالب اینجاست که ظاهراً آن گونه که دکتر پیمان یوسفی آذر – همان مدیر کل معروف جنگل‌های خارج از کشور! – به نگارنده گفت: آیین‌نامه‌ی جبران خسارت وارده به محیط زیست و منابع طبیعی کشور هم از تصویب هیأت دولت گذشته و لازم‌الاجراست!
    و این البته همه‌ی ماجرا نیست!
    چرا که به گزارش هومان خاکپور، بیش از 80 درصد از مساحت آبخیز بالادست این سد از چنان تشکیلات آسیب‌پذیر و سستی برخوردار است که هم‌اکنون نیز نرخ سالانه‌ی فرسایش در آن به بالای 25 تن در هکتار می‌رسد! و این یعنی: تکرار فاجعه‌ای که در سد سفید‌رود و سد اکباتان و ... شاهد آن بوده و هستیم!   

    آیا حرف بیشتری مانده است که بگویم؟ آیا بهتر نبود دست‌کم اندکی از آن اعتبارات کلان را برای احیاء و بهسازی اراضی بالادست اختصاص می‌دادیم تا عمر مفید سد را افزایش داده و اینگونه حیرت‌انگیز بیت‌المال را به هدر ندهیم!
    می‌دانید چرا این کار انجام نمی‌شود؟ چون مسئول حفاظت از آبخیزها، یک وزارتخانه دیگر است و در اینجا کسی ملّی فکر نمی‌کند! همه به رغم شعارهای فریبنده‌ی خود، بخشی و صنفی می‌اندیشند و عمل می‌کنند.

                                                               درج نظر

وقوع یک فاجعه‌ی محیط زیستی در قلب خرم‌آباد!

    متأسفانه از لرستان همچنان خبرهای ناگوار می‌رسد ... آخرین خبر آن که به رغم مخالفت اغلب مدیران شهری و استانی و نمایندگانی از تشکل‌های مردم‌نهاد محیط زیستی، از جمله سعید اسداللهی، مدیرعامل فضای سبز شهرداری خرم‌آباد، علی رحیم کاکاوند، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان لرستان، خورشیدوند، مدیرکل دفتر فنی استانداری لرستان، درویشی رییس دفتر استاندار لرستان و میرزا سرهنگی، دبیر تشکل یاران سبز لرستان، 45 درخت کهنسال در قلب خرم‌آباد به وسیله‌ی اره برقی و جرثقیل از میان رفته است!
    فاجعه چنان باورنکردنی است که مدیرعامل فضای سبز خرم‌آباد از آن با عنوان «فاجعه‌ی زیست‌محیطی» یاد می‌کند.
    خوشبختانه گویا با بالا گرفتن اعتراض‌های مردمی و وساطت شخصیت‌های استانی، فعلاً از قطع 22 اصله درخت کهنسال دیگر ممانعت به عمل آمده است.
    خوب است محسن تیزهوش عزیز، آوای سبزش را به کار اندازد و در باره‌ی چرایی این ماجرای تلخ گزارشی را تهیه و منتشر کند.
    ظاهراً آن گونه که برخی از جراید محلی استان گزارش کرده‌اند، نیروهایی از لشکر 84 خرم‌آباد این اقدام پرسش‌برانگیز را انجام داده‌اند. به هر حال، منتظر می‌مانیم تا ببینیم، محسن چه دارد تا برایمان بگوید؟

درج نظر

بنويسيد كلخونگ ؛ بخوانيد اُسوه‌ي مقاومت!

    اين يادداشت را تقديم مي‌كنم به آنها كه «ترين هاي» وطن را دوست دارند! و مخصوصاً به آنها كه در بين «ترين‌ها»؛ با سبزترين‌ها بيشتر از همه هم‌آغوش هستند و با دشمنان‌شان، هماورد ...
    بوشهر استان عجيبي است؛ درست است كه ممكن است بعضي چيزها در آن كم باشد، امّا اغلب همان اندك اندوخته‌هاي طبيعي استان، از كيفيتي درخور و بي‌رقيب برخوردار هستند. به عنوان مثال، استان بوشهر اگر چه از نظر فراواني تعداد درختان كهنسال، استاني فقير به شمار مي‌رود؛ اما در بين معدود پايه‌هاي كهنسال موجود در استان، سه پايه وجود دارد كه بي‌نظير هستند و در شمار كهنسال‌ترين پايه‌هاي آن گونه‌ها در ايران محسوب مي‌شوند.
    و امروز مي‌خواهم در باره‌ي يكي از آن پايه‌ها صحبت كنم ... از يك دوست بي‌ادعا و عزيز سرزمين مادري به نام كلخونگ.

    محلي‌ها البته صدايش مي‌زنند کلخونگ بُز پَر ؛ امّا در واقع همان Pistacia khinjuk خودمان است (نوعي پسته وحشي). آري مي‌خواهم از يك كلخونگ کهنسال در جايي به نام  بُز پَر با شما سخن بگويم؛ از درخت تناوري كه آن را شاخص‎ترین و مسن‎ترین درخت کلخونگ ایران مي‌شناسند.
    اين هموطن من، اين زاده‌ي بي‌ادعاي سرزمين من و اين يار هميشه سبز ديار رييسعلي دلواريها، در کنار راه ارتباطی بوشهر به گره بالاده که در نهایت به کازرون منتهی می‎شود، درمحل بز پر و در نزدیکی پل روی رودخانه کلال خشک (حاشیه‌ي ملک شخصی آقای بهرام رحیمی) قرار دارد. لطفاً اگر خواستيد به سراغش برويد، نرم و آهسته برويد ... برايش زيباترين موسيقي را كه شنيده‌ايد، زمزمه كنيد و يادش بياندازيد كه ديگر اهالي خاكي كه او بر روي آن ريشه دوانيده؛ آنهايي كه «آدم‌زميني» مي‌نامندشان، دوستش دارند و برايش دعا مي‌كنند تا اين پايداري و استقامت و استمرارش، اين سبزباوربودن بي غل و غشش و اين مقاومت ناهمتايش را همچنان فرزندان اين آب و خاك و فرزندان ِِ فرزاندن ِ... اين آب و خاك هم درك كنند.

    خوانندگان عزيز مهار بيابان‌زايي:
    درخت کلخونگ قصه‌ي ما به پاس قطری که دارد و با توجه به مکانی که قرار گرفته است، قطورترین و کهنسال‎ترین درخت کلخونگی است که تاکنون در ایران مشاهده و اطلاعات آن ثبت شده است. در واقع این درخت کلخونگ چهار بار قطورتر از قطورترین درخت کلخونگی است که تاکنون توسط مصطفي خوشنويس– ديدبان هميشه بيدار و پرانرژي درختان كهنسال وطن - مشاهده و اندازه‎گیری شده است. البته همين درخت هم در شمار تازه‌ترين كشفيات آقا مصطفي قرار دارد كه در سفر اخيرش به استان بوشهر، مشاهده كرده و اينك در مهار بيابان‌زايي براي نخستين بار و به صورت رسمي، رونمايي مي‌شود. حالا ببينيد خوشنويس عزيز تا چه اندازه به مهار بيابان‌زايي و خوانندگان عزيزش ارادت پيدا كرده! نكرده؟
    خوشنويس برايم گفته است كه تاج این درخت کلخونگ اگرچه گستردگی کمي دارد، امّا شادابی‌اش عالی است و وجود دو شاخه‌ي نه چندان قطور كه از ارتفاع 5/1 متری درخت شکسته شده، مؤيد اين ادعا است! چرا كه به خوبی محل شکستگی شاخه‎ها در حال بازسازی است و این موضوع توانایی و سلامت فیزیولوژی این درخت را نمایان می‎سازد.
    گفتني آن كه تنه‌ي این درخت اگرچه به دلیل سن بسیار بالا در مقايسه با همجنسانش (تخمین زده می‎شود حدود 500 سال سن داشته باشد)، دارای درون پوسیدگی است، ولی از سلامت و پایداری خوبی برخوردار است و خوشبختانه آثار فعالیت آفات بر روی آن را به هیچ وجه مشاهده نمي‌شود. انشعابات تنه‌ي آن از نزدیکی زمین - حدود یک متری - آغاز شده است و با انشعابات مکرری که به سمت و سوی مختلف پيدا كرده، زیبایی و جذبه‌ي خوبی دارد.
    مختصات جغرافيايي‌ محل‌ استقرار آن  ً13   َ09   º29 عرض شمالي و  ً00    َ43   º51  طول شرقي و فرازناي آن از سطح دريا 1166 متر است. محيط تنه‌ي درخت هم 370 سانتی‎متر، قطر برابر سينه‌ي تنه 93×105 سانتي‌متر، ارتفاع آن 9/7 متر، طول و عرض تاج پوشش آن 3/8×11 متر و سطح تاج پوشش كلخونگ ما 73 مترمربع است.

    آخرين نكته اين كه
    من اين كلخونگ را دوست دارم ... از نوع بسيار زيادش. مي‌دانم كه شما هم او را دوست داريد؛ دلم مي‌خواهد اگر روزي روزگاري گذرتان به بزپر افتاد، او را دريابيد ... قطره آبي نثارش كنيد، در كنارش عكسي به يادگار بگيريد و در برابرش سوگند ياد كنيد كه همواره دعايش خواهيد كرد تا همچنان بر اين آب و خاك ريشه بدواند و زندگي بپراكند و عشق بيافريند ...
    راستي! مصطفاي ما را هم از ياد مبريد ... براي او هم دعا كنيد كه هميشه همينگونه شاداب و پرانرژي از توان سبزينه‌ي وطن حراست و نگهباني كند.
    دوستش دارم و به دوستيش افتخار مي‌كنم.

    پيوست:

   براي آنها كه دوست دارند رد مصطفي را در مهار بيابان زايي ره گيري كنند!

                                                       درج نظر

بنويسيد «بلند مازو» ؛ بخوانيد: «آسمان خراش»!

   

    بلند مازو يا همان Quercus castaneifolia، يكي از ميراث‌هاي طبيعي و غرورآفرين ايران‌زمين است كه هنوز چيزي در حدود 8 درصد از موجوديت سبزينه در رويشگاه‌هاي جنگلي شمال در هيركاني را به خود اختصاص داده است.
    هيچ موجود زنده‌ي ديگري در ايران وجود ندارد كه بتواند اينگونه در عرض و طول رشد كرده و به مفهوم واقعي كلمه، شعر ماندگار احمد شاملو را به تصوير كشد ...

    يك شاخه در سياهي جنگل
                                به سوي نور
                                       فرياد مي‌كشد ...

    مهم‌ترين رويشگاه‌هاي اين بلوط منحصر به فرد ايراني را بايد در جنگل خيرود و گلنرود نوشهر، ارتفاعات مينودشت، گلبند و  ... دانست. البته هرچه از خاور به سوي باختر مي‌رويم، از شمار پايه‌هاي آن كاسته مي‌شود، چرا كه اين درخت نه خاك اسيدي و نه قليايي را دوست ندارد؛ بايد همه چيز برايش در حد نرمال باشد.
    درختي را كه مشاهده مي‌كنيد، همكار عزيزم فرهاد خاكساريان در منطقه‌ي خيرود در روز پنج‌شنبه‌ي گذشته، 24 دي ماه 1388 به ثبت رسانده است. فردي را هم كه در تصوير مي‌بينيد - آقاي بيژن محسني – يكي از كارگران شريفي است كه در امر حفر نيم‌رخ خاك همكاري دارند. دكتر رضا اخوان، قطر برابر سينه‌ي اين پايه را دو متر و هشتاد و هشت سانتي‌متر اندازه گرفته است كه در حقيقت يكي از قطورترين بلندمازوهاي ايران به شمار مي‌رود؛ هر چند كه ممكن است قطر اين درخت 700 ساله تا سه و نيم متر هم برسد؛ درختي كه تا 40 متر آسمان را مي‌شكافد (حدود ارتفاع يك برج 15 طبقه).
    جالب است كه بلند مازو در فرهنگ عامه‌ي مردم شمال حسابي جا باز كرده كه يكي از نشانه‌هايش، اسامي متعدد محلي است كه براي اين آسمان خراش سبز و استوار به كار مي‌برند. به عنوان مثال در كجور آن را سياه مازو، در اطراف رشت (اشپر)، در طوالش (مايزو)، و در ديگر نقاط نيز میزی و موزی خطاب مي‌كنند.
    مجيد اخوان مي‌گفت: هنوز شناسنامه‌ي اين درخت در كشور تكميل نشده است و ما به درستي نمي‌دانيم كه بزرگترين پايه‌ي موجود در ايران كجاست و متأثر از چه ويژگي‌هايي به چنين رشدي رسيده است. خوب است دانشجويان علاقه‌مند به اين حوزه، بلند مازو را جدي‌تر گرفته و همه‌ي آنچه را كه بايد براي اين درخت يگانه‌ي ايراني / قفقازي به رشته‌ي تحرير درآورند و به ثبت برسانند.

    نه چندان بي ربط:
    راستي! يك خبر بي‌اهميت ديگر آن كه از صبح امروز عمليات تخريب مهم‌ترين پارك ملّي كشور در گلستان – به رغم مخالفت اغلب متخصصين و كارشناسان اين حوزه - آغاز شد، پاركي كه از قضا چند پايه‌اي بلندمازو هم داشت ... لطفاً بر اعصاب خود مسلط باشيد!

درج نظر

به نظر شما آرامش مارمولک زیباتر است یا ترس فروخفته‌ی یوزپلنگ در میان دشت!


بفرمودشان تا نوازند گرم

نخوانندشان جز به آواز نرم

                                     فردوسی

     می‌خواهم شما را به درون پناهگاه حیات وحش میاندشت واقع در استان خراسان شمالی پرتاب کنم؛ آماده هستید؟
     خراسان شمالی به مرکزیت بجنورد، در شمار استان‌هایی است که به نسبت سهمی که از ایران زمین برده‌اند، از غنای گیاهی و جانوری درخورتری برخوردار است. افزون بر آن، 8.6 درصد از مساحت استان در شمار مناطق چهارگانه قرار دارد که بیشتر از میانگین کشوری آن است که هنوز به 8 درصد نرسیده.
     پارك ملي سالوك و ساريگل در اسفراين، مناطق حفاظت شده گليل و سراني در شيروان، پناهگاه حيات وحش مياندشت در جاجرم و همچنين منطقه قورخود در مانه‌سملقان از مهم‌ترين مناطق چهارگانه‌ی تحت حفاظت اين استان به شمار می‌روند.

     افزون بر آن زيستگاه خالص‌ترين نوع قوچ اوريال در جهان و كمياب‌ترين نوع كبك دري در ايران، همین استان است؛ استانی که دارای نادرترين و كهن‌‌سال‌ترين درختان با قدمت بالای هزارسال از جمله صنوبر و اُرس هم هست.

    اینک حسین آبسالان - که معرف حضور خوانندگان عزیز این تارنما هست – تصاویری ناب را از میاندشت برایم ارسال کرده تا در لذت دیداری‌اش، مهمانان گرانقدر کلبه‌ی مجازی درویش هم شریک شوند.
    میان‌دشت قرار است که به امن‌ترین زیستگاه یوزپلنگ ایرانی بدل شود؛ زیستگاهی که سالهاست با معضل وجود دام و دامداران در منطقه دست و پنجه نرم می‌کند؛ رخدادی که سبب شده پوشش گیاهی و جمعیت آهو در منطقه به شدت آسیب ببیند. حضور سگ‌های گله و توسعه‌ی واحدهای دامداری نیز از دیگر تهدیدات پیش روی یوزها در این منطقه به شمار می‌رود که امیدوارم با خروج دام از این منطقه‌ی یگانه و خرید مستثنیات دامداران؛ بتوان نام میاندشت را در صنعت اکوتوریسم جهان هم بلندآوازه کرد. اگر هر شیر کنیایی می‌تواند هزاران دلار درآمد برای سرزمین و مردمش به ارمغان آورد؛ چرا هر یوز ایرانی چنین نکند؟
    لطفاً یکبار دیگر به آن شعر حکیم فرزانه توس و این دو تصویر دقت کنید و ببینید که چه چیزی را می‌توانید در آنها کشف کنید!؟ ببینید فردوسی حکیم در باره رفتار با حیوانات در هزار سال پیش چه گفته است و ما امروز چگونه با این آیه های مام طبیعت رفتار می کنیم!

    بیاییم پیمان بندیم که ما هم از این پس نخوانیم شان جز به آواز نرم ... این راز زندگی پرتقالی و پرنشاطی است که فراموشش کرده ایم! نکرده ایم؟

                                                           درج نظر

گام‌های روحانیت در مسیر پایداری توسعه

   

عنوان سخنرانی امروز محمد درویش - 22 آذر 1388 - میانه

    تا ساعتی دیگر قرار است راهی دیار خالق حیدربابا – شهریار فرزانه وطن – شوم تا در همایش نقش روحانیت در توسعه‌ پایدار سخنرانی کنم. برگزاری چنین همایشی بی‌شک در کشور بی‌نظیر است و می‌تواند خود موجی سبز را در آن بخش از جامعه به راه اندازد که تریبون همه‌گیر و پرقدرتی چون مساجد، حسینیه‌ها و تکایا را در اختیار دارند.
    طبیعت وطن، روزگار رنجور و زخم‌خورده‌ای را می‌گذراند؛ حال سرزمین مادری اصلاً خوب نیست و باید از هر تمهید و ابزاری سود برد تا خود، این بیمار را رنجورتر نسازیم. باید قبول کنیم که فقر فرهنگی و دانایی گریزی – به ویژه در سطح عوام – یکی از مهم‌ترین دلایل رخداد فرواُفت شتابناک کارمایه‌ها در ایران است.
   

محمد درویش در حال سخنرانی در همایش - 22 آذر 1388 - میانه

    چنین است که اگر بتوان رهبران مذهبی را در سکونت‌گاه‌های کوچک و بزرگ شهری و روستایی با آموزه‌های زیست پایدار آشنا و همراه ساخت؛ آنگاه می‌توان امیدوار بود که از حاصل این هم‌افزایی؛ طبیعت وطن و زیستمندان گران‌سنگش سود خواهند برد.    بر بنیاد دریافت‌های پیش گفته است که می‌خواهم امروز در حضور فرماندار، ائمه جمعه، جماعت، طلاب و دیگر مقامات روحانی و کشوری استان آذربایجان شرقی و شهرستان میانه از گام‌هایی سخن گویم که روحانیت می‌تواند برای پایداری توسعه در ایران عزیز ما بردارد.

    مؤخره:
   می‌دانم ... شاید برخی از خوانندگان این سطور در دل بگویند: چه خیالی؟!
   با این وجود من ترجیح می‌دهم که همواره به خیالم بال و پر دهم و از آن، خلوتگاهی در بیابان بسازم، پیش از آن که خانه‌ای در میان دیوارهای پرازدحام شهر بنا کنم؛ زیرا من دوست دارم، خانه‌ام یک دکل باشد تا یک لنگر! من دوست ندارم بال و پر خویش را جمع کنم تا از در بگذرم؛ دوست ندارم سر خم کنم تا به سقف نگیرم ... و دوست ندارم از نفس کشیدن و آزاداندیشیدن  بهراسم، مبادا دیوارها شکاف بردارند و فرو ریزند!
    شما هم دوست نداشته باشید لطفاً ...

درج نظر

یک همایش بی‌سابقه در ایران: نقش روحانیت در توسعه پایدار!


    چند روز پیش دعوتنامه‌ای به دستم رسید که هم مرا حیران کرد و هم خوشحال! دعوتنامه از سوی دبیرخانه‌ی "نخستین همایش ملّی نقش روحانیت در توسعه پایدار" فرستاده شده و از نگارنده دعوت کرده بود تا به عنوان سخنران در این همایش یک روزه شرکت کند ...

ادامه نوشته

از تنگرس مرکزی تا خینجوک خراسان

ارسی که خیلی حرف برای گفتن به من و تو دارد! ندارد؟

      ... امّا آخرین تصویر را که به مصطفی خوشنویس عزیز تقدیم کرده است، حقیقتاً کم‌نظیر و ناب است؛ ارسی که بر منزلگاهی سخت از سنگ آهکی روییده و گویی تندیسی از سبزی و غرور است. کمال‌الدین این عکس را  2 سال پیش در کوه‌های علی بلاغ در نزدیکی پارک ملی تندوره (کوه‌هستان‌های هزار مسجد بین قوچان و درگز) به ثبت رسانده است ...

ادامه نوشته

درخت بنه اي كه قدرش را مي دانند!

درخت بنه روييده بر گنبدي در جوار قبرستان متروكه پير ونكي

اگر روزي روزگاري گذرتان به جاده‌ي قديم و خاكي كازرون - شيراز افتاد، حتماً سري هم به روستاي متروكه‌ي پير بنكي در جوار كتل دختر (20 كيلومتري خاور كازرون) بزنيد و در آنجا با چشمان خود ببينيد كه يك درخت بنه – Pistacia – چگونه ايستادن و ماندن در اوج را به بينندگانش آموزش مي‌دهد ...

ادامه نوشته

آشنايي با بلندترين اُرس ايران در بادرود

بلندترين اُرس ايران در بادرود - عكس ها از مصطفي خوشنويس

    اين اُرس بي‌همتا كه تا امروز بلندترين پايه‌ي شناخته شده‌ي اُرس در ايران بوده است، 23 متر و 40 سانتي‌متر ارتفاع دارد و از دست كم 1500 سال پيش در ده بادرود، شمال غرب فيروزكوه (دوكيلومتري جليزجند) مستقر بوده و به سرزمين خود افتخار و جلال و بركت بخشيده است ...

ادامه نوشته

دادگاه ویژه روحانیت و حکم درختان کهنسال!

    در روزهایی که ناباورانه می‌کوشیدم تا نبودن همیشگی پدر را باور کنم، دوستانم با نشان دادن این حکم از دادگاه ویژه روحانیت استان گیلان، خبرم کردند که هنوز برای ناباوری می‌توان دلایل بیشتری هم داشت ...

ادامه نوشته

همچنان در باره فین کاشان: سوّمین جاذبه گردشگری کشور

آیا باید با سروهای 400 ساله فین کاشان برای همیشه خداحافظی کرد.

     گفتگوی نگارنده را در باره‌ی دلایل بحران پیش آمده در سوّمین جاذبه گردشگری کشور – فین کاشان – با بیژن روحانی در رادیو زمانه می‌توانید اینجا بخوانید و یا در اینجا بشنوید.

گفتگوی رادیو زمانه با محمد درویش در باره دلایل خشکیدگی سروهای فین کاشان

درج نظر