در پاسخ به ناصر كرمي – 2 (شاهدي كه از غيب رسيد! نرسيد؟)


دكتر بهمن آرمان

     آخرين رخداد تلخ و هجمه‌ي آشكار بهمن آرمان - فردي كه به قول ناصر كرمي:  به طور معمول پاي ثابت مباحث اقتصادي روزنامه کيهان، خبرگزاري فارس و صداوسيما است – مانند شاهدي از غيب رسيد تا نگراني‌هاي نگارنده از سؤ تعبير يادداشت بحث‌برانگيز ناصر كرمي را فاش‌تر سازد.
    در نوشتار پيشينم تأكيد كردم كه  وقتی ما برخی از بزرگترین و شناخته‌ترین دانشمندان حوزه‌ی محیط زیست جهان را در حد یک ژنرال چهار ستاره و بازیچه‌ی دست سیاستمداران دموکرات در کاخ سفید، پایین می‌آوریم، باید هم حق دهیم که اینگونه گستاخانه و جاهلانه همه‌ی تلاش‌های صورت گرفته توسط همه‌ی علاقه‌مندان به محیط زیست ایران را با برچسب «پز روشنفکری و جیره‌خوار آمریکا بودن» به تمسخر بگیرند.
    حالا هم خبرگزاري نزديك به دولت - همان دولتی که رییسش سه روز پیش از همه طرفداران محیط زیست بابت روشنگری هاشان در ایران و جهان رسماْ قدردانی کرد! - با انتشار گفتگويي تأمل‌برانگيز و سراسر اتهام، همان ادعا را تكرار كرده و آشكارا از قول اين اقتصاددان شهير! مي‌گويد: مخالفان سدسازي، فريب خوردگان استکبار جهاني هستند!

     اين دكتراي اقتصاد كه حالا در نقش يك متخصص محيط زيست و يك سياستمدار كاركشته و يك كارشناس ژئوپلتيك و يك مشاور روانشناسي دلسوز براي طرفداران افسرده و گول‌خورده محيط زيست! ظاهر شده است، در باره ماجراي سد مالزي مي‌گويد: آمريكايي‌ها همانند آنچه در چين كردند در مورد اين سد نيز انجام دادند و با بهانه قرار دادن اينكه ساخت اين سد هزاران هكتار از جنگل‌هاي استوايي را به زير آب مي‌برد، مانع از انجام آن شدند. زيرا در هر دو مورد آمريكايي‌ها كه عملاً چه به صورت مستقيم و چه غيرمستقيم منابع توليد انرژي را در اختيار دارند، خودكفايي ديگر كشورها را در زمينه انرژي برنمي‌تابند. زيرا از اين ابزار براي اعمال فشارهاي سياسي بر ديگر كشورها سود مي‌برند.

    مي‌بيني ناصر جان!
    اينجاست كه به قول تو بايد گفت: جل‌الخالق! نه؟
    آيا اين شيوه‌ي نگريستن به ملاحظات محيط زيستي برايت آشنا نيست؟
    وقتي بگوييم: كنفرانس كپنهاگ و قصه‌ي! كاهش انتشار گازهاي گلخانه‌اي از سوي غرب بال و پر داده مي‌شود تا خاورميانه نتواند تروريست توليد و صادر كند و بدين‌ترتيب همه‌ي تلاش‌هاي افرادي را كه نگران خطر جهان‌گرمايي هستند به سخره بگيريم؛ ديگر نبايد از گفته‌هاي بهمن آرمان‌ها تعجب كنيم!
    راستي چرا خبرنگار فرهيخته‌ي خبرگزاري فارس به ياد اين اقتصاددان بزرگ نياورد كه پس چرا اينك همان آمريكا هم دارد سدهاي خود را تخريب مي‌كند؟ و چرا دانشمندان جهان پس از بررسي دقيق بر روي ۴۵ هزار سد ساخته شده در جهان، به اين نتيجه رسيدند كه تمامي اين سدها (تأكيد شده است كه تمامي اين سدها)، عوارض و عقوبت‌هاشان بيشتر از عوايد مورد ادعايشان بوده است و اگر ساخته نمي‌شدند، سود بيشتري براي منطقه و مردم داشتند!
    آن خبرنگار عزيز چرا روزگار غم‌زده‌ي دشت مسيله را به ياد پروفسور اقتصاددان ما نمي‌آورد تا يادش بيافتد كه زدن سد پانزده خرداد نه تنها آبي براي مردم قم به همراه نياورد؛ بلكه دشت حاصلخيز و زيستگاه ارزشمند مسيله را عملاً به يك كانون جديد فرسايش بادي و چشمه‌ي توليد گرد و خاك بدل ساخت؟
    چرا فاجعه‌ي بختگان را، فاجعه‌ي درياچه‌ي اروميه را، فاجعه‌ي هورالعظيم را، فاجعه‌ي هامون را، فاجعه‌ي .... كسي به ياد ايشان نمي‌آورد كه جملگي در اثر سياست‌هاي غلط و جانمايي اشتباه در ساخت سازه‌هاي غول‌پيكري به نام سد، كارمايه‌هاي ناب وطن را به ويراني و ناپايداري كشانده و مي‌كشانند؟! 

    و آن خبرنگار چرا یادآور نشد که این چه سرنوشتی بود که باید برای طرح ملی و ایرانی آبخوانداری بدست می آمد؟ آیا عدم توجه به آبخوانداری هم توطئه غرب و آمریکا بود یا نفوذ مافیای سدسازی؟!

                   واي برما!

    ناصر جان!
    آيا اين همان شاهدي نبود كه از غيب بايد مي‌رسيد؟
    حقا كه عدو شود سبب خير، اگر من و تو و ما خواهيم!
     نكته‌ي خوشمزه‌ي تحليل كليشه‌اي و نخ‌نماي بهمن آرمان، همزماني و در عين حال تضاد ديدگاه‌هاي مطرح در آن با سخنان سبز دكتر محمود احمدي‌نژاد در كپنهاگ است!
     ناسازه‌ي برهنه‌اي كه آدم را وامي‌دارد تا دوباره به ياد آن مثل ديرينه‌ي پارسي بيافتد:
      اين كه دم خروس را بايد باور كرد يا قسم ...
      هر چند همه جوابش را مي‌دانيم! نمي‌دانيم؟

     بیشتر بدانیم (از همین وبلاگ):

    - پز روشنفکری ، سدسازی و رابطه با آمریکا!

    - حمله‌ي شديد معاون وزير جهاد كشاورزي به مافياي سدسازي در كشور!

    - كداميك در اولويت است؟ سدسازي يا افزايش راندمان آبياري!

    - تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!

    - آيا سدسازي، نخستين اولويت راهبردي مديريت آب كشور است؟

    - برگزاري مراسم روزجهاني مقابله با سدسازي در تنكابن

    - جابه جایی در تبلیغات سازندگی (پانل‌های خورشیدی به جای سدسازی)!

    - گزارش برپایی نخستين همايش «ضد سد» در ايران - بخش دوم

    - آخرین لطیفه سال: سدها مانع تخریب محیط زیست می‌شوند!

    - همايشي براي بررسي پيامدهاي سدهاي بزرگ

    - سدها، عامل افزايش ميزان تبخير در ايران و جهان

    - تقدیر از مهار بیابان‌زایی برای مقابله با مافیای سد

    - اگر تالاب‌ها را از دست دهيم ...

    - خدمتي كه خس و خاشاك به استاد كردواني كرد!

    - كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

    - هشدار دكتر محمدرضا مقدم به سدسازان!

    - سدها و توسعه

    - اکباتان ؛ سدی که ۵۰ میلیارد تومان اعتبار اضافی هم نتوانست از به گل نشستنش ممانعت کند!

    - شیراز و سیوند و گندم و بیابان زایی!

    - سياستمداران «طبيعت ستيزي» كه هرگز نمي‌بخشم! – بخش دوّم

    - به بهانه ی سخنرانی روشنگرانه ی دکتر آهنگ کوثر در همایش جهانی بوداپست

    - آهنگ كوثر: سدها محيط زيست را خراب، بيماري‌ها را تشديد و مردم را بي‌خانمان مي‌سازند!

    - اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!

    - رودخانه کلرادو، می‌تواند همان کارون، کرخه و قره‌چای باشد!

    - 20 كهن‌زادبوم دوره‌ي ساساني به زير آب رفت!

    - «لفور» ؛ سرزميني كه براي ديدنش بايد عجله كرد!

     - چرا با آبگيري سد سيوند مخالفم؟!

    - سد سازی هم می‌تواند رحمت باشد و هم می‌تواند لعنت!

    - سندي انكارناپذير در تأييد تشديد بيابان‌زايي در دشت مسيله‌ي قم

    - شناسه‌اي بر وجود دموكراسي در تشكيلات مديريت آب كشور!

    - هشداري كه به حقيقت پيوست!

درج نظر

تصویری از تالاب انزلی که با آدم حرف می‌زند! نمی‌زند؟!


     به نظر من نباید ناامیدانه در باره‌ی این تصویر برگرفته از کسوف دست به قضاوت زد! همین که تابلوی زردرنگ سازمان حفاظت محیط زیست کشور هنوز پیداست و می‌تواند برای کلاغ‌ها در زیباترین تالاب کشور، تکیه‌گاهی مطمئن برای رفع (بخوانید دفع) قضای حاجت باشد، خوب است! خوب نیست؟   

بدون شرح!

    حالا اگر تالاب دارد تبدیل می‌شود به مرداب؛ اگر میلیون‌ها تن رسوب و مواد آلاینده در آن تخلیه می‌شود؛ اگر کنارگذرش می‌شود میان‌گذر و اگر استادیوم ورزشی در مرکزش می‌خواهند بسازند؛ خب بسازند! سازمان محیط زیست کشور سال‌هاست که نشان داده در این جور حاتم‌بخشی‌ها بخیل نیست! هست؟
    تازه وقتی هم می‌خواهد وارد عمل شود، آدم را بیشتر یاد شاه سلطان حسین می‌اندازد تا آغا محمد خان قاجار! نمی‌اندازد؟

درج نظر

آنها بهشت مي‌كارند و ما بهشت درو مي‌كنيم!


     نمي‌دانم تصوير باغ بوچارت در ونكور كانادا را در دل‌نوشته‌هايم  ديده‌ايد يا نه؟ باغي كه بيش از يكصد سال پيش بر ويرانه‌هاي يك كارخانه سيمان ساخته شد و اينك به عنوان زيباترين پرديس انسان ساز جهان از آن ياد مي‌شود.
    آنها كه آن باغ رؤيايي را از نزديك ديده‌اند، خوب مي‌دانند كه تصاوير برگرفته از آن باغ هرگز نمي‌تواند بزرگي اعجاب‌برانگيز ابتكار و عشق انسان‌هايي را به تصوير درآورد كه در كار ساخت بهشتي‌ترين قطعه‌ي زمين مشاركت داشته‌اند. بايد در آن پرديس ناهمتا قدم بزني و با نواي سحرانگيز پرندگان و زمزمه‌ي روح‌نواز جوي‌ها و آبشارهايش همراه شوي تا به درستي درك كني از كدام بهشت با تو سخن مي‌گويم.

نبريد اين آيه هاي بهشتي را آقا! نبريد ... - طرحي از جواد طريقي اكبرپور (جام جم)

    اين ها را گفتم تا افسوس خود را از بلايي كه بر سر بهشت‌هاي بكر خود در كلاردشت، دنا، خجير، ميان‌كاله، نايبند، باهوكلات، ميان‌جنگل، سبزكوه، لردگان، دماوند، مارگون، پريشان، هامون، بختگان، گاوخوني، مسيله، تاريك‌دره، تالاب گندمان، باغ اكولوژي نوشهر، کام فيروز، شهر افسانه‌اي لوت، تنگه هايقر، هلن، جنگل ابر و نظاير آن مي‌آوريم، اعلام دارم.
    آيا سزاوار است كه ما بهشت مارگون را به كارخانه سيمان مارگون تغيير دهيم و آنها كارخانه سيمان بوچارت را به بهشت بوچارت؟!

    مي‌دانم كه تحمل طولاني‌تر كردن اين سياهه‌ي تلخ را نداريد.

    فقط كاش روزي از خانواده بوچارت ياد بگيريم و دوباره بهشت بسازيم و به جهانيان فخر بفروشيم و كبك‌مان خروس بخواند! نه آن كه حتا از صداي قار قار كلاغ‌ها هم محروم شويم!
     به خدا مرديم از بس كه جان داديم از شنيدن نابخردي‌هاي زمانه‌اي كه در آن زيست مي‌كنيم!

     حق ما اين نبود! بود؟

                                                                درج نظر

نوشخند شکوفه‌های سیب به نیشخند سوزان گندمان!

شکوفه سیب در آبان 1388 بر ساحل غربی تالاب گندمان - عکس از وبلاگ طبیعت بختیاری

      هومان خاکپور عزیز در واپسین یادداشتش خبرمان داده که به رغم آتش سوزانی که بیش از یک ماه زیستمندان گندمان را آزار داد – و البته اینک به لطف باران پاییزی، کاملاً سرد و خاموش شده است – طبیعت با گشاده‌رویی مثال‌زدنی‌اش آن خشم انسان‌ساز را با گل‌های سفید و صورتی پاسخ داده است!
     هرچند که ظهور شکوفه‌ها در این فصل، هرگز نمی‌تواند خبر خوشی برای درخت و سالی پربار در بهار آینده باشد. چرا که نشان از تنشی محیطی داده که سامانه‌ی زیستمندی درخت را متأثر کرده است.
     با این وجود، کامنت مرضیه ناظری عزیز و تعبیر عاشقانه‌ی او از واقعیت رخ‌داده، سخت به دلم نشست و دوباره یادم افتاد که در مواجهه با طبیعت و هر آنچه در اوست:

دچار باید شد
و دچار یعنی:
تعبیر عاشقانه‌ی اشکال ...

     درست مثل عباث که وقتی زندگی به او نقره می‌داد، او سیب‌های طلایش را سخاوتمندانه بین مردم پخش می‌کرد تا بشود زندگی ... بشود ضرب زمین در ضربان دل ما ...

    بیاییم از طبیعت بیاموزیم و نوشخندمان را ارزانی نیشخند زمانه کنیم.

                                                                                                  همین.

                                                       درج نظر

زنده‌رود زنده شد ؛ چه كنيم تا اين زندگي را مرگ نباشد؟

كاري نكنيم كه شادي اين جوان دف زن به غم بدل شود!

     خوشحالي هم دارد. چه اگر زاينده‌رود را از اصفهان كسر كنيم، يعني طراوت و نشاط و بركت را از اين ديار تمدن‌ساز حذف كرده‌ايم ...

ادامه نوشته

باز هم حديث تكراري بيل و كلنگ و آتش و تالاب!

باز هم حديث تكراري بيل و كلنگ در مواجهه با آتش كه 150 هكتار از قلمرو حله را نابود كرد!


      150 هكتار از تالاب ارزشمند ديگري واقع در منطقه حفاظت شده حله – استان بوشهر – هم در يازدهمين روز آبان 1388 سوخت تا حكايت تلخ مهر 88 در تالاب گندمان و اسفند 87 در تالاب پريشان تكرار شود ...

ادامه نوشته

تن‌پوشی گشاد بر قامتی لرزان و نحیف!

باورتان می شود؟ اینجا تالاب گندمان است - 23 مهر 1388

      هفته‌ی گذشته شخصاً به تالاب گندمان در قلب پرآب‌ترین استان ایران – چهارمحال و بختیاری - رفتم تا پس از یک ماه از نزدیک میزان خسارت‌های واردآمده بر این زیستگاه منحصر به فرد آبی خاکی را در اثر رخداد آتش‌سوزی دریابم. دودی سپید سرتاسر تالاب را همچنان فراگرفته بود؛ شناسه‌ای که اثبات می‌کرد: آتش نهفته در جان گندمان هنوز سوزان است و حیات را بی مهابا به سیخ کشیده و می‌کشد ...

ادامه نوشته

محمدي‌زاده خوب حرف مي‌زند؛ يعني خوب هم عمل مي‌كند؟!

چه كسي باور مي كند اين خنده ها؟!


عالي‌ترين مقام كشور در قلمرو طبيعت ايران، اين روزها حسابي گرد و خاك راه انداخته و تقريباً همه‌ي حرف‌ها و انتقادها و ناله‌ها و درددل‌هاي طرفداران و متخصصين محيط زيست وطن را گاه حتا تندتر و بي‌پيرايه‌تر بر زبان آورده و از وضعيت پايداري طبيعت ايران به شدت ابراز نگراني مي‌كند.
او مي‌گويد: فقط 9 كشور در جهان وجود دارند كه بيشتر از ايران، به تاراج و تخريب كره‌ي زمين مشغولند!
او اين را هم حتا مي‌گويد كه با ادامه‌ي روند موجود، ممكن است نسلي از ايرانيان كه در قرن 22 پا به عرصه‌ي وجود گذارند، هرگز در سرزمين مادري‌شان نتوانند ردپايي از سبزينه و درخت بيابند.
و مگر ما چيز ديگري جز اين مي‌گوييم؟ وقتي مي‌بينيم كه محمدي‌زاده هم با همان عشق و علاقه از حفظ تالاب‌ها سخن مي‌گويد كه ما!
نكته‌ي تأمل‌برانگيز‌تر آن كه محمدي‌زاده بر خلاف رييس قبلي كه همه‌ي تقصيرها را به گردن مدير پيشينش مي‌انداخت، كمتر در اين دام افتاده و درعوض آشكارا مديريت كلان كشور و عدم توجه سزاوارانه به محيط زيست را در برنامه‌هاي توسعه به چالش گرفته است.
او اينك در انتخاب برخي از همكاران خود نيز چنين رويه‌اي را امتداد داده و اميدهايي را در دل علاقه‌مندان و نخبگان محيط زيست روشن كرده است.
حال بايد ديد اين كلام‌هاي روشن‌گرانه و اين انتقادهاي تند از وضعيت ناهنجار امروز، تاكجا مجال ادامه يافته و آيا مرد اول طبيعت ايران آنقدر ميدان دارد يا به او ميدان داده‌اند! تا بتواند در عمل هم آمال‌ها و آرزوهاي خود را جامه‌ي عمل بپوشاند؟
يك طرفدار محيط زيست هميشه بايد به تبعيت از مهر و نيكفرجامي نهفته در دل طبيعت، مثبت‌انديش باشد؛ از اين رو من هم اميدوارانه به اين تحولات و سخنان نگاه مي‌كنم و با پايشي بيشتر و دقيق‌تر از قبل به انتظار عينيت يافتن آنها مي‌مانم.

آشنايي با ارزش‌هاي زيستگاهي ايران براي گياهان و جانوران

گزارش امروز روزنامه اطلاعات


     روزنامه اطلاعات از روز گذشته، انتشار يك مجموعه گزارش و گفتگو را شروع كرده با عنوان: «ايران؛ زيستگاه بي مانند گياهان و جانوران» كه تا فردا ادامه دارد. در اين سلسله گزارش‌ها، ضمن گفتگو با برخي فعالان محيط زيستي، مانند استاد هوشنگ ضيايي، سپيده فيروزپور و نگارنده،  كوشيده است تا مخاطبين خويش را با جلوه‌هاي ناب و كمتر توجه شده‌اي از طبيعت وطن آشنا و آگاه سازد.
    به نظر مي‌رسد، روزنامه اطلاعات به عنوان ديرينه‌ترين روزنامه‌ي ايران با فعاليت خبرنگار محيط زيستي‌اش - آقاي علي درويشي – اخيراً مي‌كوشد تا كم‌توجهي‌ها و عقب‌ماندگي‌هاي تاريخي‌اش را نسبت به مسايل محيط زيستي جبران كرده و در اين حوزه نيز به توليد اطلاعات و روشنگري بپردازد.
     اميد كه از اين روش و سلوك پسنديده، همه‌ي رسانه‌هاي نوشتاري كشور الگو گرفته و با جذب و آموزش خبرنگاراني متخصص و علاقه‌مند، دست‌كم يك صفحه از روزنامه خود را به پيگيري و تحليل اخبار محيط‌ زيستي ايران و جهان – مانند روزنامه همشهري -  اختصاص دهند، همان گونه كه براي ورزش و سينما چنين مي‌كنند.

به رغم تکذیب مقامات محلی، سرانجام لاک‌پشت‌های سوخته در گندمان هم کشف شد!

لاک پشتهای سوخته؛ این بار در گندمان (تکرار تاریخ تا کی؟) - عکسها از هومان خاکپور
تکرار فاجعه‌ی پریشان در گندمان! لاک‌پشت‌های سوخته در آتش نابخردی ما

     همان گونه که در یادداشت پیشین هم با نگرانی هشدار داده بودم؛ سرانجام نخستین لاشه‌های سوخته‌ی زیستمندان بی‌گناه ساکن در تالاب گندمان هم کشف شد و خاطره‌ی تلخ لاک‌های سوخته‌ی پریشان، این بار در گندمان تکرار شد تا پریشان‌حالی طرفداران محیط زیست کامل شود ...

ادامه نوشته

دو اعتراف بزرگ در دو روز متوالی از وزارت نفت دولت دهم!

هدررفت گاز در پارس جنوبی: صحنه ای کاملاً آشنا!

     دیروز خبری بر روی درگاه اغلب خبرگزاری‌های داخلی و خارجی و به نقل از مسئولین شرکت ملی گاز ایران منتشر شد که تعجب و افسوس بسیاری از مخاطبان خبر را برانگیخت! این که ایران در هر روز معادل کل مصرف روزانه کشور ترکیه (که به اندازه ایران جمعیت دارد)، گاز هدر می‌دهد! به بیانی روشن‌تر، روزانه حدود 44 میلیون متر مكعب گاز در مشعل پالایشگاه‌ها و میادین بدون كوچكترین استفاده‌ای می‌سوزد كه این یعنی سوزاندن دست کم 7 میلیون دلار ناقابل اسکناس سبزرنک در روز ...

ادامه نوشته

باورتان مي‌شود؟ 8 روز است كه جهنم در تالاب گندمان بيتوته كرده است!

آيا با بيل و كلنگ و تانكرهاي معمولي مي شود به جدال با چنين آتشي پرداخت؟

      از روز شنبه‌ي هفته‌ي گذشته، يعني يك روز مانده به عيد فطر، گندمان شروع به سوختن كرده است؛ تالاب ارزشمندي كه 1200 هكتار وسعت دارد و به عنوان يگانه زيستگاه ماهي زنده‌زاي گامبوزيا و درناي خاكستري در استان چهار محال و بختياري شناخته شده است. يادمان باشد كه درناي خاكستري در سياهه‌ي سرخ IUCN قرار داشته و در معرض خطر انقراض است. افزون بر آن، اين محيط آبي فرح‌بخش، محل مهاجرت اردك‌هاي غازنما نيز هست. همچنين در تالاب گندمان يك آبزي بومي ديگر  ...

ادامه نوشته

جدال سبز و قرمز در صحنه شطرنج مدیریت حاکم بر سرزمین!

طرحی گویا از محمود تبریزی عزیز

     طرحي از محمود تبريزي در روزنامه جام جم ديدم كه عجيب مرا به ياد جدال نگران‌کننده و نابرابري مي‌اندازد كه اين روزها بين سپاهيان سبز در منابع طبيعي و محيط زيست از يك سو با توسعه‌سالاران طبيعت‌ستيز از سوي ديگر در جريان است ...

ادامه نوشته

گندمان هم می‌سوزد؛ همان گونه که پریشان سوخت و آن لاک‌پشت‌ها ...

موقعیت مکانی تالاب گندمان در مقایسه با بروجن و تالاب چغاخور

    فکر نکنم هنوز کسی باشد که خاطره‌ی تلخ لاک‌های سوخته در پریشان را فراموش کرده باشد؛ پریشان با تمامی موجودیت زنده‌ی سبز و دوزیستان ارزشمندش به ناجوانمردانه‌ترین شکل ممکن نابود و شد و در آتش جهل و آزمندی ما سوخت؛ همان گونه که امروز طبيعت ناب بختیاری نیز مجبور است تا سوختن بقایای گیاهی تالاب گندمان را تاب آورد و چه بسا زیستمندانی که هنوز در آن میانه‌ها برای خویش آشیانی داشتند ...

ادامه نوشته

رمز ماندگاری گاوخونی چیست؟

در ادامه یادداشت پیشین، اینک در بخش دوم می کوشم تا نشان دهم متهم اصلی خشکیدگی زاینده رود و گاوخونی کیست یا چیست؟!

سیمای امروز گاوخونی؛ نگین سابق فیروزه ای کویر! (عکس از گوگل ارث)

ادامه نوشته

روزگار تلخ زنده‌رود …

عنوان سخنرانی محمد درویش در همایش اصفهان - 5 شهریور 1388

     همان گونه که پیش‌تر قول داده بودم، از ماجرای عبرت‌آموز قحطی آب در بستر مشهورترین رود مرکزی ایران – زاینده رود – بیشتر خواهم نوشت … اینک می‌کوشم تا سخنرانی خویش را که در صبح روز پنج شنبه، چهارم شهریورماه ۱۳۸۸ در «همایش بررسی علل بحران زاینده‌رود» ارایه دادم، منتشر سازم.
      مهم‌ترین دریافتی که کوشیدم در این سخنرانی و با مخاطبان دل‌نگران اصفهانی در میان نهم؛ اشاره بر این واقعیت بود که تداوم خشکی بستر زاینده رود و نابودی تالاب گاوخونی می‌تواند مهم‌ترین تهدید تمدّن دیرینه و افتخارآمیز اصفهان باشد؛ تمدّنی که دست کم دو هزار سال تاریخ مکتوب دارد و ما امروز باید نشان دهیم که توان‌مان برای حفظ این تمدن کمتر از پدران‌مان نبوده و نیست.به سخنی صریح تر، تلخی امروز دیار  زنده رود نتیجه نگاه نابخردانه ما به مواهب طبیعی است و نه قهر طبیعت ...

ادامه نوشته

شیخ بهایی عزیز؛ خوب شد که زاینده رود امروز را نمی‌بینی!

پوستر همایش که در همه جای شهر می شد آن را دید

    ساعتی پیش از دیار شیخ بهایی عزیز – اصفهان – برگشتم. رفته بودم تا در «همایش بررسی علل بحران زاینده‌رود» شرکت کنم. همایشی که دست‌کم از دو نظر، کم‌نظیر بود؛ یکی موقعیت مکانی محل برگزاری همایش – که عبارت بود از کف بستر خشکیده‌ی زاینده‌رود در جوار سی و سه پل – و دیگری، تعدد چشمگیر شرکت‌کنندگان حاضر در همایش و حضور کم‌سابقه‌ی مردم.
    این همایش با همت جمعيت حمايت از منابع طبيعي و محيط زيست« پيام سبز» و حمایت شوراي اسلامي شهر اصفهان، شهرداري اصفهان، سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي استان اصفهان، سازمان نظام‌‌ مهندسي ساختمان اصفهان و كانون خبرگان كشاورزي استان اصفهان برگزار شد. با این وجود به نظر می‌رسد، جای کارشناسان وزارت نیرو و نخبگان مرتبط از استان‌های چهارمحال بختیاری، یزد، کرمان، قم و خوزستان خالی بود.

نگارنده در حال سخنرانی در کنار رییس دانشگاه اصفهان و عضو شورای شهر

     زاینده‌رود، میراثی جهانی و متعلق به تمام بشریت است. مردمان دیار زنده‌رود در طول چند هزار سال گذشته، سزاوارانه نشان داده‌اند که استحقاق برخورداری از این رود زاینده و حیات بخش را در فلات مرکزی ایران دارند. بنابراین، دلیلی ندارد که از تعامل و هم‌اندیشی و هم‌افزایی با دیگر کارشناسان استان‌های مرتبط برای یافتن خردمندانه‌ترین راهکار پایداری این شاهرگ حیاتی ایران مرکزی و نگین فیروزه‌ای انتهایی‌اش - تالاب بین‌المللی گاوخونی - پرهیز کنند.
    نگرش‌های بخشی هرگز نتوانسته و نمی‌تواند به پایداری سرزمین کمک کند؛ اگر می‌خواهیم به درستی دلایل مرگ زاینده‌رود را بازیابی کرده و با شجاعت به جراحی و درمان بیماری مدیریتی حاکم بر این سامانه همت گماریم، باید نشان دهیم که از شنیدن حرف حق نمی‌هراسیم.
     مگر نه این است که همه‌ی ما ایرانی هستیم و باید برای اعتلای نام بلند ایران بکوشیم؟
    در باره‌ی این همایش، موضوعات مطرح شده در آن، سخنرانی خویش و بازتاب‌های آن بیشتر خواهم نوشت.
    تا آن زمان یادمان باشد که می‌خواهیم در باره‌ی پهنه‌ی آب‌شناختی‌ای صحبت می‌کنیم که زادگاه بزرگان و فرزانگانی چون شیخ بهایی بوده و فراخی آن بیش از سه برابر استان گیلان است؛ آبخیزی که هر قطره‌ی آبش برای این که از سراب تا پایاب برسد، باید 405 کیلومتر راه را طی کنید که از این منظر، زاینده‌رود را باید یازدهمین رودخانه‌ی طویل کشور در بین 123 رودخانه مهم ایران دانست؛ رودخانه‌ای که با دبی متوسط سالانه‌ی 41 مترمکعب بر ثانیه، پانزدهمین رودخانه‌ی پرآب کشور هم به حساب می‌آید و از همه مهم‌تر آن که صدها هزار سال است که از برکت زاینده‌رود، تالابی به بزرگی پایتخت ایران در پایابش آفریده شده و حیات را تطهیر کرده و می‌کند؛ تالابی بین‌المللی و منحصر به فرد که به حق او را: «نگین فیروزه‌ای کویر» می‌نامند.
    بیاییم کاری نکنیم که اگر آن شیخ فرزانه و خردمند امروز می‌زیست، نفرین‌مان می‌کرد!


     در همین باره:
فروش آب رودخانه زاينده‌رود‌ به طور موكد ممنوع شود!
ما به مجلس ترحيم زاينده‌رود آمده‌ايم!
توسعه بیش از حد بخش‌های مختلف زاینده رود را خشک کرد
-  نگاههای نگران به زاینده رود
مردم بيش از مسوولان نگران وضعيت زاينده رود هستند
همایش بررسی علل بحران زاینده رود
بحران آب در اصفهان

- زنده رود در اینجا همچنان زاینده رود است! باورتان می‌شود؟

درج نظر

خدمتي كه خس و خاشاك به استاد كردواني كرد!

دكتر كردواني در كنار دكتر بشيري: دو چهره ماندگار وطن

استاد كردواني! يادتان هست فرمان قتل تالاب‌ها را صادر كرديد؟

       صبح امروز به طور اتفاقي شنونده‌ي گفتگوي دكتر پرويز كردواني با بخش صبحگاهي راديو جوان بودم. ايشان در باره مهم‌ترين دلايل توليد گرد و خاك و افزايش غلظت ريزگردها در آسمان ايران سخن مي‌گفت. وي گفت: من هم‌اكنون در دفتر فرماندار سختكوش سمنان هستم و از اين كه وقت ايشان را مي‌گيرم، عذر مي‌خواهم! امّا نگفت كه اين موضوع چرا بايد براي شنوندگان راديو جوان جالب باشد؟!
     بگذريم ...
    استاد اشاره كردند كه اين ريزگردها از شام (منطقه‌اي بين عراق و سوريه كنوني) مي‌آيد و بنابراين من به آقاي عبدي‌نژاد (مديركل دفتر امور بيابان) و خانم جوادي هم گفته‌ام كه با مالچ‌پاشي در كشور نمي‌توانيد از شر اين ريزگردها خلاص شويد. امّا - جالب‌تر آن كه - با مالچ‌پاشي در عراق هم نمي‌توانيد! كردواني افزود كه مهم‌ترين دليل افزايش اراضي خشك و مستعد توليد گرد و خاك در عراق، كم‌آب شدن رودخانه‌هاي دجله و فرات است كه سبب شده ديگر اين رودخانه‌ها طغيان نكنند و چالاب‌هاي اطراف و پايين‌دست خود را مشروب نسازند. در نتيجه اين اراضي هم به چشمه‌هاي توليد گرد و خاك بدل شده‌اند كه البته حرف بسيار درستي است. امّا نكته‌اي كه ايشان – انشاالله به سهو – فراموش كردند كه تذكر دهند، آن بود كه چرا دجله و فرات ديگر طغيان نمي‌كند؟! و چرا حق آبه‌ي اين رودخانه‌ها اينقدر كم شده است؟ آيا جز اين است كه سه كشور تركيه، سوريه و ايران با زدن سدهاي متعدد و انحراف آب، اجازه‌ي خروج آب از كشورهاي متبوع‌شان را به كمينه رسانده‌اند؟ آيا اين معضل ناشي از همان احداث سدهاي بي‌رويه‌اي نيست كه آقاي دكتر فرمان داده بودند بايد بر روي هر دره در كشور ايران هم احداث شود؟ آيا آقاي دكتر فراموش كرده‌اند كه چگونه فرمان قتل تالاب‌ها را صادر كردند؟ حال چگونه است كه يادشان افتاده، مرگ تالاب‌ها مي‌تواند به افزايش كانون‌هاي فرسايش بادي و توليد گرد و خاك و خاشاك بيشتر بيانجامد؟
      البته باز جاي شكرش باقي است كه اين ريزگردهاي عربي و خس و خاشاك‌ هوا توانستند چهره‌ي ماندگار و دوست‌داشتني كشور را از خواب غفلت بيدار كرده و به ايشان يادآوري كنند كه سدسازي را نبايد در هر دره‌اي توصيه كرد و نمي‌توان بي مهاباي فرداها به جنگ طبيعت رفته و فرمان ذبح تالاب‌ها را صادر كرد.

     نكته‌ي ديگر برمي‌گردد به پيشنهاد جديد استاد، مبني بر اين كه به جاي خاك‌پوش‌هاي نفتي (مالچ‌پاشي)، از ريگ براي تثبيت ماسه‌هاي روان بين‌النهرين استفاده شود. ايشان اين را هم گفتند كه يكي از دوستان‌شان يك دستگاه سنگ‌شكن جديد ساخته كه مي‌تواند سنگ‌ها را خرد كند و از ريگ حاصل براي تأمين مواد لازم در اين روش بهره برد!
      راستش به فرض كه همه‌ي اين فرض‌ها درست باشد، هنوز نمي‌دانم كه ريگ پاشي را مي‌خواهند با استفاده از چه ابزاري و در چه زماني و با چه هزينه‌اي انجام دهند؟ و آيا اصولاً ذرات بسيار ريز دوميكروني كه اينك در فضاي 18 استان كشور قدرت‌نمايي مي‌كنند را مي‌شود با ريگ ريخته شده بر سرشان مهار كرد؟!
     واپسين نكته آن كه شگرد خاك‌پوش‌هاي نفتي كمك مي‌كند تا بستر براي تثبيت زيست‌شناختي (بيولوژيك) مهيا شود. اما ريگ‌پاشي قرار است چه كند؟ آيا مي‌خواهيم مسكن باشيم يا در پي درمان دايمي و پايداري واقعي سرزمين هستيم؟

    بيشتر بدانيم:

    - هشدار! آب فرات دوباره نصف شد؛ ترک‌ها مقصر هستند یا سوری‌ها؟

    - راهکارهایی برای برون رفت از کابوس غبارآلودگی آسمان آبی ایران

    - حرف‌ها را زده‌ایم؛ حالا هنگام عمل است!

    - طغیان خس و خاشاک امروز، نتیجه بی‌توجهی به هشدار تاریخی دیروز!

      همدردي!

    - بدين وسيله مراتب همدردي خود را با ديده بان عزيز محيط زيست ايران و ديگر اهالي شريف پونك اعلام مي‌دارم و اميدوارم كه از اين پس جنازه‌ها را در همان جايي قرار دهند كه هميشه قرار مي‌دادند!

                                                                درج نظر