همان گونه که پیش‌تر قول داده بودم، از ماجرای عبرت‌آموز قحطی آب در بستر مشهورترین رود مرکزی ایران – زاینده رود – بیشتر خواهم نوشت … اینک می‌کوشم تا سخنرانی خویش را که در صبح روز پنج شنبه، چهارم شهریورماه ۱۳۸۸ در «همایش بررسی علل بحران زاینده‌رود» ارایه دادم، منتشر سازم.
      مهم‌ترین دریافتی که کوشیدم در این سخنرانی و با مخاطبان دل‌نگران اصفهانی در میان نهم؛ اشاره بر این واقعیت بود که تداوم خشکی بستر زاینده رود و نابودی تالاب گاوخونی می‌تواند مهم‌ترین تهدید تمدّن دیرینه و افتخارآمیز اصفهان باشد؛ تمدّنی که دست کم دو هزار سال تاریخ مکتوب دارد و ما امروز باید نشان دهیم که توان‌مان برای حفظ این تمدن کمتر از پدران‌مان نبوده و نیست.به سخنی صریح تر، تلخی امروز دیار  زنده رود نتیجه نگاه نابخردانه ما به مواهب طبیعی است و نه قهر طبیعت.

زاینده رود در محل باغ بهادران - مرداد 1388

      امید که به قول رضا آوی، مترجم کتاب ارزشمند محاسن اصفهان، با جاری شدن دیگرباره‌ی زاینده رود، دوباره بیخ اندوه همچون بیخ ستم از دیار زنده‌رود برکنده شود.

لب زنده رود و نسیم بهار             رخ دلستان و می خوشگوار
چنان بیخ اندُه ز دل بَر کَنَد            که بیخ ستم، خنجر شهریار

عنوان سخنرانی محمد درویش در همایش اصفهان - 5 شهریور 1388

پیامدهای ‌محیط زیستی مرگ گاوخونی؛
نگین فیروزه‌ای دیار زنده‌رود

      پهنه‌ای به وسعت ۴۱۳۷۱ کیلومتر مربع (حدود ۳ برابر بزرگی استان گیلان)، قلمرو آب‌شناختی تالابی ۴۳ هزار هکتاری را شامل می‌شود که همچون نگینی فیروزه‌ای و درخشنده، یکی از مهم‌ترین عوامل پیدایش، پایداری و استمرار حیات در طول چند هزار سال گذشته - در بخش مرکزی ایران‌زمین - بوده است. گاوخونی نام این تالاب ارزشمند است که در فاصله‌ی ۱۷۶ کیلومتری جنوب شرقی شهر اصفهان و ۱۲ کیلومتری ورزنه قرار دارد و به دلیل ارزش‌های منحصر به فردش در ۲۳ ژوئن سال ۱۹۷۵ میلادی در کنوانسیون جهانی رامسر به ثبت رسیده است. به دیگر سخن، گاوخونی یکی از ۲۲ تالاب بین‌المللی ایران  از مجموع ۱۸۴۷ تالابی است که تاکنون به صورت رسمی در سیاهه‌ی تالاب‌های کنوانسیون رامسر پذیرفته شده‌اند . افزون بر آن به دلیل میزبانی دیرینه و شایسته از پرندگان مهاجر، توسط سازمان بین‌المللی حیات پرندگان به عنوان یکی از مناطق مهم برای زیست پرندگان تشخیص داده شده است.
     گاوخونی موجودیت خود را بیش از هر چیز مدیون رودخانه‌ای است به نام زاینده‌رود که سرچشمه‌اش ۴۰۵ کیلومتر آن سوتر در دامنه‌های زردکوه بختیاری و کوه‌های غرب اصفهان واقع در شهرستان‌های فریدون شهر و فریدن قرار دارد. رودخانه‌ای که از نظر طول و در بین ۱۲۳ رودخانه‌ی اصلی ایران، در شمار ۱۱ رودخانه‌ی طویل کشور قرار می‌گیرد و از نظر متوسط حجم دبی سالانه نیز – با ۴۱ متر مکعب در ثانیه - در شمار ۱۵ رودخانه‌ی پرآب ایران  جای دارد.
     از همین روست که زاینده‌رود به حق مهمترین جریان دایمی آب شیرین در فلات مرکزی ایران به شمار می‌رود؛ رودخانه‌ای که نمی‌توان نقش آن را در شتاب توسعه و ماندگاری حیات ایران مرکزی نادیده انگاشت. به دیگر سخن، اگر سزاوارانه اصفهان را نصف جهان می‌نامیم و به پاس اعتبار دیرینه‌ی فرهنگی و کهن‌زادبوم‌های یگانه‌ی تاریخی‌اش به جهانیان فخر می‌فروشیم، باید به یاد داشته باشیم که اگر زاینده‌رودی وجود نداشت که از دل این دیار زرخیز عبور نکند و اگر گاوخونی‌ای نبود تا به پایداری بوم‌شناختی سرزمین کمک ننماید، هرگز اصفهان را نمی‌توانستیم زنده رود بنامیم و آن را عروس شهرهای ایران خطابش کنیم.

تالاب گاوخونی - بهار 1385

    - پیشینه‌ی تاریخی
 
     بیش از ۳۸ سال پیش، کنوانسیون جهانی رامسر ، تنها با حضور ۱۸ کشور – که یکی از آنها ایران بود – کلید خورد، امروز اما شمار کشورهای امضاءکننده‌ی این پیمان ارزشمند به ۱۵۹ رسیده است ؛ کشورهایی که برخی از آنها در شمار ثروتمندترین و مرفه‌ترین کشورهای شمال محسوب می‌شوند و جملگی حسرت و افسوس آن را می‌خورند که چرا نامشان در بین ۱۸ کشور نخست برپاکننده‌ی این پیمان نیست؛ کشورهای پیش‌گامی که در آغاز دهه‌ی هفتاد میلادی پای پیمانی را امضا کردند که در بخشی از آن آمده است: «تالاب‌ها باید از بالاترین درجه‌ی حفاظتی برخوردار باشند.» امّا متأسفانه به‌رغمِ وجود چنین التزامِ هوشمندانه‌ای، باید اعتراف کرد: در طول چهار دهه‌ی گذشته، نه‌تنها از شتاب زوال تالاب‌ها کاسته نشد، که شدت هم گرفت. چرا که درک نوع بشر از سازوکار و نحوه‌ی عملکرد این عرصه‌های کم‌نظیر، بسیار ابتدایی و ساده‌ا‌نگارانه بوده است. به طوری که در پاره‌ای از موارد، حتا پیش از شناخت اهمیت و بهره‌گیری صحیح از این مجموعه‌های دل‌انگیز و هوش‌ربا، آنان را به راحتی از دست داده‌ایم. آشکار است که یکی از بنیانی‌ترین دلایل این زوال غم‌انگیز، به عدم شناخت صحیح از ویژگی‌ها، محدودیت‌ها و قوانین حاکم بر مناطق یاد‌شده مربوط می‌شود؛ جهلی که سبب‌شده استفاده‌ی نابخردانه از سرزمین، شتاب گرفته و تالاب‌ها چاره‌ای جز تحمل فشاری خارج از توان بوم‌شناختی خویش نداشته باشند.
     دیگر عقوبت بسیار مهم‌تر این نابخردی و آزمندی آشکار، آن است که وقتی بوم‌سازگان تالابی، در معرض زوال و نیستی قرار گیرد، خواه‌ناخواه دیگر بوم‌سازگان‌های کوهستانی و دشتی نیز متأثر شده و دچار آسیب خواهند شد، چرا که بوم‌سازگان‌های کوهستانی نیز با بوم‌سازگان‌های دشتی و تالابی در ارتباط تنگاتنگ بوده، به نحوی که می‌توان گفت: حیات یکی درگرو سلامت دیگری است.

آبشار شاخ کنار در انتهای مسیر زاینده رود

      - تالاب‌ چیست و اهمیت آن کدام است؟
     مطابق تعریفی که در کنوانسیون جهانی رامسر مورد تأکید و تأیید قرار گرفته است: «به مناطق پست باتلاقی، مردابی، آبگیرهای طبیعی یا مصنوعی، دایمی یا موقت دارای آب ساکن یا جاری، شیرین، نیم‌شور یا شور و مناطق دارای آبهای دریایی که عمق آنها در حالت جزر کامل از ۶ متر تجاوز نمی‌کند، تالاب گویند.» جایگاه استقرار تالاب را اصطلاحاً، منطقه‌ی گذرگاهی (بین آب و خشکی) گفته و از همین رو، نوعی کناربوم  به حساب می‌آیند. این زیستگاه‌ها، یکی از مناسب‌ترین مکان‌های استقرار حیات وحش، به ویژه پرندگان و آبزیان مهم جهان و به خصوص گونه‌های درحال انقراض بوده و از همین‌رو، از اهمیت راهبردی فراوانی برخوردارند. تالاب‌ها از دیرباز، نقش صافی (فیلتر)های اولیه‌ی آب را در طبیعت برعهده داشته‌اند؛ نقشی که امروزه به سبب اثرات تخریبی فعالیت‌های انسان در حوزه‌ی فن‌سپهر  و افزایش بارِ آلودگی‌های منتج از آن موسوم به تکنوژنیک ، به مرور مختل و از تأثیر آن کاسته شده است. این درحالی است که با ازدست‌رفتنِ تالاب‌ها، نقش مثبت و چندجانبه‌ی آنها در زیست‌بوم (تولیدات زیستی، اهمیت زیستگاهی و ژنتیکی، جلوگیری از سیلاب، تخلیه و تأمین آبهای زیرزمینی، تثبیت اراضی ساحلی، مهار فرسایش و افزایش کیفیت آب) نیز، برای همیشه از بین خواهد رفت. تالاب‌ها به دلیلِ کناربوم‌بودن، در درون خود از تنوع فراوان زیستگاهی برخوردارند که این ویژگی، از طرفی موجب فزونی کمیت انواع آنان و از طرف دیگر، سبب پیچیدگی ساختار و عملکردشان می‌شود. تنوّع پدیدآمده در درون و اطراف تالاب‌ها، سبب فراهم‌شدنِ شرایطی مطلوب برای پذیرایی از جلوه‌‌های گوناگون حیات گیاهی و جانوری می‌‌شود؛ رخدادی که به نوبه‌ی خود غلظت تنوع زیستی را افزایش داده و بدین‌ترتیب، این مجال فراهم می‌شود تا طیفی گسترده و متنوع از انواع گوناگونِ زیستگاه‌ها در بستری به نام «تالاب»، امکان زیست یابند؛ زیستگاه‌هایی که هر یک، پذیرای جمع کثیری از انواع زیستمندان هستند.
     دریافت مهم‌تر آن که تالاب‌ها نه‌تنها خود موجبات حضور گونه‌های متنوع گیاهی و جانوری را فراهم می‌آورند، بلکه اثرات وجودی آنها بر مناطق حاشیه‌ای نیز سبب آفرینش زیستگاه‌ها و گونه‌های گیاهی و جانوری متنوع دیگری می‌شود. گفتنی است، یکی از مهمترین عواملِ مؤثر در  پیدایش رویشگاه‌های گیاهی و ایجاد زیستگاه‌های غنی، مناسب و متنوع جانوری، تغییرات پیوسته‌ی سطح آب در این مناطق است که متناوباً غرقاب‌شده و سپس از آب خارج می‌شوند. طبیعتاً انتظار می‌رود، شکل‌های گوناگونِ حیات به تدریج با چنین تغییراتی کاملاً خوی گرفته و سازگار شوند؛ تغییراتی که به واسطه‌ی مهیا‌کردنِ بستری مناسب برای رشد شمارِ قابل توجهی از انواع بی‌مهرگان، سبب‌گشته تا تالاب‌ها و مناطق اطراف آنها را، بهشت پرندگان ساحلی لقب دهند؛ پرندگانی که با وجود قرارداشتن در شمارِ مظاهر بی‌بدیل و آسمانی حیات، در تالاب‌ها، این امکان را یافته‌اند تا نمایشی نا‌همتا از گوناگونی الوانِ حیات را در پهنه‌ای زمینی، ارایه ‌دهند. افزون بر دلایلی که تاکنون در توجیه ارزش بی‌مانند تالاب‌ها بیان شده است، این زیستگاه‌ها به دلایل دیگری نیز واجد اهمیت بوده و در مرکز توجه شمارِ رو به گسترشی از انسان‌ها، گیاهان و جانوران قرار داشته و دارند. از جمله‌ی آن دلایل می‌توان به اهمیت تالاب‌ها در چرخه‌ی مواد شیمیایی و زیست‌شناختی، تنوع زیستمندان، پالایش مواد آلاینده، ارزش‌های زیباشناختی، تفریحی، فرهنگی، زیستگاهی و سرانجام کارکردی (فونکسیونل) اشاره کرد.
    از منظرِ مقایسه‌ی استعداد تولیدی نیز، تالاب‌ها در شمارِ حاصلخیزترین بوم‌سازگان‌های جهان جای دارند، به طوری که تولید خالص اولیه‌ی آنها در واحد سطح از تمامی دیگر بوم‌سازگان‌های جهان (به جز جنگل‌های بارانی) بیشتر است. حتا توان باروری آنها نزدیک به دوبرابرِ عرصه‌های کشاورزی متمرکز (نظیر نیشکر و ذرت) است. این درحالی است که تالاب‌ها برای رسیدن به چنین سطح چشمگیری از تولید، بر خلاف کشتزارهای متمرکز، هیچ نیازی هم به تزریق داده‌های کشاورزی، یعنی آب، کود و سم ندارند. چنین است که بر پایه‌ی ستاده‌های برآمده‌ی حاصل از پژوهش‌ها و بررسی‌های انجام‌شده روی پاره‌ای از تالاب‌های آب شیرینِ دنیا، آشکار‌شده: تولید خالص تالاب‌ها، به تنهایی تا ۱۴ درصد از کل تولید خشکی‌های کره‌ی زمین را تشکیل می‌دهد. اهمیت این تولید و بزرگی سهم آن، هنگامی قابل‌لمس‌تر خواهد بود که بدانیم: محدوده‌ی قلمرو چنین‌تالاب‌هایی سهم ناچیزی از مجموع مساحت خشکی‌های کره‌ی زمین، یعنی: کمتر از یک و نیم درصد آن را در اشغال خود دارد *. علاوه بر آن، تالاب‌ها زیستگاه اصلی پرندگان آبزی به‌شمار می‌روند؛ پرندگانی که از نظر زمستان‌گذرانی، لانه‌گزینی و زادآوری، اهمیتی فرامنطقه‌ای و جهانی دارند. نکته‌ی حایز اهمیت آن است که چون هریک از تالاب‌ها تنها می‌توانند بخشی از نیازهای چرخه‌ی زیستی این پرندگان را تأمین کنند، حفاظت کامل از آنها، در گرو همکاری‌هایی سازمان‌یافته و پایدار در سطوح ملّی، منطقه‌ای و جهانی خواهد بود؛ همکاری‌هایی که شوربختانه سال‌هاست که در زیست‌محیط وطن نه رنگ و بوی منطقه‌ای و جهانی داشته است (مانند بلایی که بر سر هامون و هورالعظیم و بختگان و طشک و پریشان و گاوخونی آوردند و آوردیم) و نه نشانی از مسئولیت ملّی در آن هویدا است! وگرنه چرا باید هامون، هورالهویزه، بختگان، کم‌جان، طشک، گاوخونی، ارومیه، انزلی، گندمان، میانکاله، ارژن، پریشان و … با چنین تنش‌های بنیان‌کنی روبرو باشند؟
    راست آن است که تالاب‌ها به دلیل برخورداری از کارکردهایی متنوع، منافع اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی، امنیتی و علمی زیادی را می‌توانستند و می‌توانند برایمان به ارمغان آورند؛ کارکردهایی نظیر تغذیه‌ی آب‌های زیرزمینی، مهار سیلاب، استحصال مستقیم آب توسط مردم، ترسیب کربن، پیشگیری از نفوذ آب‌های شور، جلوگیری از فرسایش خاک و حفظ سواحل، کمک به حاصلخیزی خاک، رسوب‌گیری، نگهداری مواد مغذی، پالایش مواد سمی، بانک ژن، تولید کارمایه (انرژی)، رونق گردشگری طبیعی(بوم‌گردی)، حفظ جمعیت‌های حیات وحش، تولید مواد خام، محل تخم‌ریزی گونه‌های مختلف ماهیان، زیستگاه پرندگان بومی و مهاجر و در یک کلام: خزانه‌ی بی‌بدیل حیات، خزانه‌ای که همچون بانک مرکزی هر دولتی، می‌تواند به عنوان معتبرترین پشتوانه و ضمانت بقای هر نظامی به شمار آید. به راستی کدامین سامانه‌ی طبیعی یا انسان‌ساخت را سراغ دارید که به تنهایی توانایی آفرینش و دراختیار نهادن چنین انبوه بی‌نظیری از مواهب و مزیت‌های ارزشمند به بشر باشد، آن هم بدون کوچکترین چمداشتی و طلب کردن پولی؟! تالاب‌ها فقط از ما انسان‌های قدرناشناس اندکی تفکر می‌خواستند تا دریابیم که پاسداری از تالاب، برابر است با پاسداری از حیات روبه رشد اجتماعی همین مردمی که در نخستین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی مهر تأیید خویش را بر قانون اساسی‌ای زدند که به صراحت محمل‌های قانونی را در اصل‌های ۴۵ و ۵۰ برای حفاظت و پاسداری بی چون و چرا از مواهب طبیعی خویش فراهم آورده بود.

    - موقعیت ممتاز تالاب‌ها در مناطق خشک
    همان طور که اشاره شد، تالاب‌ها را می‌توان عزیزترین و ارزشمندترین پاره از زیستگاه‌ها یا بوم‌سازگان‌های حیاتی جهان دانست؛ چرا که کمیت و کیفیت حیات و تنوّع و تعدد کارکردهای غیرقابل تبادل این محیط‌های آبی، قابل قیاس با هیچ اکوسیستم یا بوم‌سازگان زنده‌ی دیگری در کره‌ی زمین نیست. از همین رو، متوسط ارزش هر هکتار تالاب نیز تا ۲۲ هزار دلار درنظر گرفته شده است که بیش از ۲۰۰ برابر ارزش خدماتی است که به طور متوسط از یک هکتار زمین زراعتی بدست می‌آید . افزون بر آن، یک نکته‌ی حایز اهمیت دیگر در مورد تالاب‌ها، موقعیت زیست‌اقلیمی است که در آن مستقر هستند. به عبارتی روشن‌تر، معمولاً هر چه طبیعت محیطی که تالاب را در خود جای داده، خشن‌تر و به یک مفهوم «شکننده‌تر» باشد؛ انتظار می‌رود که ارزش‌های وجودی آن تالاب در حفظ پایداری و تعادل بوم‌شناختی منطقه نیز نمود بیشتری یابد. از همین روست که تالاب‌هایی چون هامون در شرق یا هورالهویزه در غرب و یا همین تالاب گاوخونی در مرکز کشور که متأثر از شرایط اقلیمی خشک و شکننده در محیط پیرامونی‌شان هستند، به مراتب از ارزش‌های بالاتری نسبت به اغلب همتایان‌شان در نقاط معتدل‌تر و مرطوب‌تر برخوردار بوده و در رده‌بندی تالاب‌ها عموماً در کلاس یک یا دو از بین ۵ کلاس ممکن  جای می‌گیرند؛ بدین معنی که کاربری غیرقابل تعویض این نوع تالاب‌ها، سبب شده که جایگزینی آنها در زندگی انسان‌ها غیرممکن یا بسیار هزینه‌بر و دشوار باشد.
شاید به دلیل وجود چنین اهمیت‌هایی باشد که بر اساس مواد ۵۹ و ۶۵ برنامه ۵ ساله‌ی چهارم توسعه، نه‌تنها حفظ بوم‌سازگان (اکوسیستم) تالاب‌های کشور مورد توجه قانونگذار قرار گرفته است. بلکه دولت مؤظف شده تا نسبت به ارزشگذاری اقتصادی تالاب اقدام کند. افزون بر آن، در بند ھ  ماده ۱۷ همین قانون ، موضوع انتقال آب بین حوضه‌ای تنها در شرایطی قابل طرح دانسته شده که با آموزه‌های منتج از توسعه پایدار و رعایت منافع ملّی و زیست محیطی تناقض نداشته باشد.

    - موقعیت مکانی و کارکردهای ارزشمند گاوخونی در فلات مرکزی ایران
    تالاب ۶۳ هزار هکتاری گاوخونی**  در شمال شرقی بخش جرقویه، جنوب غربی شهرستان نائین، غرب منطقه‌ی ندوشن از استان یزد، شمال غربی کویر ابرقو و شرق دهستان رودشتین واقع شده است. این مرداب به شکل یک گلابی از شمال به جنوب کشیده شده و به دلیل خشکی و کمبود آب، به طور کلی تا شعاع ده‌ها کیلومتر خالی از سکنه است. در سمت غرب آن تپه‌های شنی روان قراردارند که از فاصله‌ی چند کیلومتری شهر ورزنه آغاز می‌شود و تا نزدیکی جنوب شرقی روستای خارا از توابع بخش جرقویه ادامه می‌یابد. جبهه‌ی شرقی تالاب مجاورکوه‌های شیرکوه، سیاه کوه و ندوشن قرار دارد و در جنوب آن پهنه‌ی وسیعی از اراضی نمک‌زار واقع شده است. محدوده‌ی تالاب گاوخونی درجبهه‌ی شمال به صحاری جنوب غربی شهر نایین و جنوب دهستان‌های تودشک و مشکنان ختم می‌شود.
    این تالاب به عنوان تنها دریاچه آب شور دایمی در فلات مرکزی کشور عمل می‌کند که با تثبیت پوشش گیاهی مانع از حرکت شن‌های روان به نواحی شرقی استان اصفهان، از جمله شهر ورزنه می‌گردد و نقش مؤثری در مهار بیابان‌زایی و همچنین تغذیه‌ی آب‌های زیرزمینی ایفا می‌کند. علاوه بر این در بهبود و بهسازی کیفیت آب و خاک و جلوگیری از فرسودگی و جابجایی خاک و کنترل سیلاب نیز نقش دارد. از دیگر کارکردهای تالاب، می‌توان به چرای دام از مراتع اطراف، بهره‌برداری از نمک آن، ترسیب کربن، افزایش ظرفیت گرمایی ویژه و تعدیل اقلیم، نگهداری مواد مغذی، شکار و صید پرندگان و ماهیان ، برداشت گیاهان اطراف تالاب برای استفاده‌های رایج، کمک به دوام و استقرار ۱۲ هزار هکتار عرصه‌های تاغ‌کاری شده موجود در منطقه، رسوب‌گیری، حفظ پایداری آبادبوم‌های انسانی محدوده‌ی خویش، نگهداری مواد مغذی، تصفیه فاضلاب، تقویت صنعت طبیعت‌گردی و حفظ تنوع زیستی و ذخایر ژنتیکی اشاره کرد.

     - ویژگی‌های بوم‌شناختی گاوخونی
      بخش وسیعی از اراضی اطراف تالاب را زمین‌های شور غیر زراعی تشکیل می‌دهند و فقط در برخی  مناطق شمال غرب آن زمین‌های زراعی وجود دارد. در گاوخونی جوامع زیستی گوناگونی وجود داردکه تشکیل یک بوم‌سازگان خاص را داده و دارای زنجیره‌ی غذایی متعدد و پیــچیــده‌ای هستند. کناره‌های تالاب پوشیده از گیاهان حاشیه‌ای بوده و سطح وسیعی از تالاب را گیاهان آبزی به ویژه نی پوشانده است. به دلیل شور بودن آب رودخانه و تبخیر بالا، خاک منطقه دارای شوری بالا بوده و بیشتر پوشش گیاهی منطقه را گیاهان شور روی یا شور پسند و نیز گونه‌های شناور، غوطه‌ور، بن‌درآب و حاشیه‌ای تشکیل می‌دهند. از جمله مهم‌ترین این گونه‌ها باید به موارد زیر اشاره کرد:
 گزTamarix spp.، گونه‌های درختچه‌ای تاغ Haloxylon salicornicum ، کلاه میرحسن اصفهانی Acantholimon aspadamum، خارشتر  Alhagi camelorum، اشنــــان     Seidlitzia rosmarinus، اسکنبیلCaligonum spp. ، ریش بز یا ارمک Ephedra spp.، نیPhragmites communis، علف شور Salsola  crassa ، اسپند Peganum harmala، کاروانکش Atraphaxis spp. ،تلخه بیان Sophora SP.، جغجغهProsopis stephaniana، علف هفت بندPolygonum amphibium و قیچ Zygophyllum aichwaldii .
    همچنین از بین گونه‌های جانوری می‌توان انواع متنوعی از پستانداران، پرندگان ، خزندگان، دوزیستان و ماهی‌ها را ذکر کرد. از آن جمله، مهم‌ترین پستانداران تالاب عبارتند از: شغال Canis aureus و گراز Sus scrofa و از گونه‌های مهم ماهی باید به شاه‌کولیChalcalburnu  chalcoides، سیاه ماهی  aculeatus Varicorhinus، کپور و مار‌ماهی اشاره کرد .

غروب زیبای خورشید در گاوخونی

     - مؤلفه‌های تهدید کننده و تحدید‌کننده تالاب
     تخریب پوشش گیاهی تالاب و اطراف آن در اثر پیش‌روی کویر و چرای بی رویه دام درمنطقه، قطع یکسره بیشه‌زارها، تاغ‌زارها و درختچه‌های اطراف تالاب، ورود زه‌آب‌ اراضی کشاورزی و پساب‌های صنعتی و شهری به رودخانه زاینده‌رود و تالاب گاوخونی، نوسانات ورودی آب به تالاب و عدم تخصیص حق‌آبه‌ی طبیعی آن (ناشی از مدیریت نادرست منابع آبی در بالادست) به میزان ۱۰ الی ۱۵ درصد از کل حجم دبی سالانه‌ی زاینده‌رود – که میزان آن را یک میلیارد و هفت‌صد میلیون متر مکعب برآورد می‌کنند -  ، افزایش رسوبات سطح بستر تالاب، صید و شکاربی رویه ماهی و پرندگان از مهمترین عوامل تهدید کننده و تحدید‌کننده‌ی این تالاب محسوب می‌شوند.
     در بخش بعدی به رمز ماندگاری گاوخونی در طول تاریخ خواهم پرداخت.

   * رقم دقیق مساحت تالاب‌های ثبت شده در کنوانسیون بین‌المللی رامسر تا ماه جاری میلادی برابر است با: ۱۸۱۳۶۵۶۷۹ هکتار. رقم نظیر آن در کشور نیز برابر است با: ۱۴۸۱۱۴۷ هکتار که از نسبت جهانی آن هم کمتر بوده و به یک درصد خاک کشور هم نمی‌رسد. امّا چه بلاهایی که سر همین یک درصد از خاک ارزشمند وطن تاکنون نیاورده‌ایم!

   ** این رقم دربردارنده‌ی بیشینه‌ی مساحت تالاب در زمان مهاجرت پرندگان (از ماه  آبان تا فروردین سال بعد) است (هرچند در برخی سال‌های پرآب، رقم مزبور به حدود ۷۲ هزار هکتار هم رسیده است). در بقیه ماه‌های سال نیز، مساحت تالاب چیزی در حدود ۴۷ هزار هکتار خواهد بود (به نقل از مسعود باقرزاده کریمی، کارشناس مسئول دفتر تالاب‌ها در سازمان حفاظت محیط زیست). با این وجود، مقدار ثبت شده‌ی آن در سایت رسمی کنوانسیون رامسر، ۴۳ هزار هکتار است.

                                                                 درج نظر