راهی برای آشتی اقتصاد و محیط زیست!

    مجله نیچر در شماره 15 مارس 2010 خویش (24 اسفند 1388) مقاله‌ای را انتشار داده است با عنوان: "Saving forests, cultures and carbon dioxide"
    در این مقاله که به قلم خانم Anjali Nayar نوشته شده، با اشاره به نتایج پژوهش‌هایی که در آن دانشمندان جنگل‌شناس از 13 دانشگاه و نهاد تحقیقاتی شرکت داشته‌اند، تأکید شده که یکی از راه‌های پاسداری از گونه‌گونی زیستی، موجودیت و امنیت بوم‌سازگان‌ها و پایداری زندگی بوم‌نشینان در مناطق اطراف رویشگاه‌های جنگلی، گسترش مناطق حفاظت شده است. راهی که برای تحقق آن، سران شرکت کننده در اجلاس کپنهاگ، 4 میلیارد دلار اعتبار هم در نظر گرفته‌‌اند و در واقع، این یکی از معدود توافق‌های نهایی و مفید این اجلاس به شمار می‌رود. چرا که به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای و خطر جهان‌مایی هم کمک می‌کند.   

    امید است همکاران عزیزم در معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، این فرصت را جدی گرفته و راهکار‌های جذب این سرمایه را در ایران پیگیری کنند تا بدین‌ترتیب، هم بر امنیت طبیعت ایران افزوده شود و هم خرج این پاسداری از طریق بودجه‌های بین‌المللی تأمین گشته و تعارضات مردم محلی با محیط‌بانان به کمینه برسد.    برگردان این مقاله را می‌توانید به قلم بهنوش خرم‌روز در خبرآن‌لاین بخوانید.

درج نظر

طبیعت ایران در سال 88؛ کم جان بود، جاندار بود یا بی جان بود؟

    آنها که دوست دارند پاسخ این پرسش را بدانند، می‌توانند سری به صفحه‌ی محیط زیست درگاه مجازی دویچه‌وله زده و در آنجا گفتگوی نگارنده را با فریبا والیات بخوانند و یا بشنوند.
    منتها همان‌قدر می‌گویم که هرگز در سال 1378 گمان نمی‌کردم که به فاصله‌ی 10 سال باید شاهد مرگ پریشان، بختگان، کم‌جان، طشک، گاوخونی، مهارلو و هامون باشم و هرگز باور نمی‌کردم ممکن است روزی سخن از خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، فقط یک کابوس ترساننده نباشد، بلکه تلخ‌ترین حقیقتی باشد که ممکن است در سال 1390 همه‌ی ما آن را درک کنیم!حقیقتی که لمس ریزگردها در آسمان تنکابن و رامسر و نوشهر آن را از همیشه رعب آورتر و نزدیک تر ساخته است!

درج نظر

آیا جهان‌گرمایی واقعن یخ زد؟!

    سال آبی 89-1388 در حالی به میانه‌های خویش نزدیک می‌شود که رکوردی عجیب از قهر آسمان با ریزش‌های جامد را می‌رود که به جای گذارد! نگارنده حتا در دامنه‌های همواره پربرف کندوان هم ، برف ماندگاری را ندید و چنین است روزگار دماوند و دنا و زردکوه و کوهرنگ و سبزکوه در بام ایران ...
    روز گذشته با دکتر لباسچی که سال‌ها مسئولیت ایستگاه هومند آبسرد را در جوار دماوند سرفراز برعهده داشته است، سخن می‌گفتم؛ ایشان هم نتیجه‌ی بررسی 36 ساله‌ی ایستگاه کلیماتولوژی منطقه را کاملن هشداردهنده ارزیابی می‌کرد، زیرا حکایت از افزایش میانگین دمای سالانه تا بیش از 2.7 درجه سانتی‌گراد داشت که به نظر می‌رسد یک رکورد باشد. این در حالی است که به گفته‌ی لباسچی، میزان ریزش‌های آسمانی منطقه کاسته نشده، بلکه ماهیت آن از برف و تگرک به سوی باران تمایل یافته است. لباسچی این را هم اضافه کرد که میزان اُفت سطح آب زیرزمینی در دماوند، به شدت نگران‌کننده شده و حتا در 200 متری اعماق زمین هم آبی برای برداشت وجود ندارد!
    دکتر خسروشاهی هم، پس از شنیدن نظریه‌ی یخ زدن جهان‌گرمایی، آمار بلندمدت تعداد بیشتری از ایستگاه‌های سینوپتیک کشور را منتشر کرد که جملگی تأیید می‌کنند – دست کم – در طول دو دهه‌ی اخیر، روند گرم شدن میانگین‌ها ادامه داشته است.
    از طرفی، شهریار عیوض‌زاده، مرد دقیق وبلاگستان، دست به کاری ارزشمند زده و آشکارا نشان داده که تا چه اندازه آن افشاگری مشهور، می‌تواند راه به خطا برده باشد!
    در حقیقت، همه چیز به یک دروغ بزرگ می‌رسد! نمی‌رسد؟
    راست آن است که دانش بشری در حال پوست‌اندازی است و ما هر چه که به پیش می‌رویم، درمی‌یابیم تا چه اندازه نادانیم. بهتر است (یعنی شرط عقل ایجاب می‌کند!) در چنین فضایی تا آنجا که امکان دارد، حکم مطلق صادر نکنیم. یخ‌ها دارند به شدت و شتابی باورنکردنی آب می‌شوند و پیش‌بینی می‌شود که میانگین دمای کره‌ی زمین هم در سال 2010 و به رغم موج سرمای هارپی! در بخش‌هایی از نیم‌کره‌ی شمالی با حدود 76 صدم درصد افزایش روبرو  شده و 2010 را به گرم‌ترین سال جهان در طول یک قرن اخیر بدل سازد. اما ریشه‌ی این گرما تا چه اندازه انسانی و تا کجا طبیعی است؟! هر دو طرف دلایلی برای خود دارند ...
     امّا این یادداشت را فقط به یک دلیل نوشتم:
    کار شهریار عیوض‌زاده ستایش‌برانگیز است، او درست است که شابد در ماه بیشتر از یک یادداشت ننویسد، اما برای تولید آن یک یادداشت، وقت و انرژی فراوانی مصروف می‌دارد و اغلب نوشته‌های – هر چند اندکش – تأثیرگذار و تأمل‌برانگیز بوده است.
     این مقدمه را از من بپذیرید تا در فرصتی بهتر، مشروح‌تر از ماجرای جهان‌گرمایی، تغییر اقلیم و نوسان اقلیم گفتگو کنیم.

                                                            درج نظر

تخریب جنگل وردآورد در سکوت طرفداران محیط زیست و هیاهوی طرفداران دولت! چرا؟

    این دیگر از عجایب روزگار است ... فقط کافی است نگاهی به تیتر روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های طرفدار دولت مانند کیهان، ایران، هموطن سلام، رجا نیوز، خبرگزاری فارس، ایرنا، خبرگزاری برنا و ... بیاندازید تادریابید که چگونه همه‌ی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های اغلب غیرمحیط‌زیستی کشور، این بار شمشیر را از رو بسته و می‌خواهند به جنگ یک طبیعت‌ستیز سبزرنگ بروند!
    باورتان می‌شود؟ حتا سایت رسمی دولت هم وارد میدان شده و صریحن اقدام شهرداری تهران را در قلع و قمع جنگل‌کاری‌های وردآورد محکوم کرده است. سازمان حفاظت محیط زیست هم، بسیار قاطعانه موضع‌گیری کرده و خواستار تنبیه مسببین این جنایت سبز یا به قول کیهان: «جنگل‌زدایی" شده!
    ما که البته بخیل نیستیم! امیدواریم در ادامه هم شاهد موضع‌گیری‌های سبز رسانه‌های یاد شده باشیم و ببینیم که چگونه از درخت‌کُشی به بهانه احداث جاده در جنگل ابر یا جنگل گلستان، اعلام انزجار کرده و آشکارا به انتقاد از وزارت راه و استانداری گلستان خواهند پرداخت. ما منتظریم ببینیم که آیا وقتی نسبت به تخریب 10 هکتار جنگل دست‌کاشت، اینگونه عکس‌العمل نشان می‌دهند، حتمن نسبت به تخریب بیش از 300 هکتار از رویشگاه ارزشمند زاگرس در لرستان هم عکس‌العملی شایسته نشان خواهند داد! حتمن دیگر نخواهند گذاشت تا در پارک ملی کویر یا شهداد و یا دنا رزمایش برگزار شود؛ حتمن نسبت به قطع 200 هزار درخت بلوط به بهانه آبگیری سد کارون 4 واکنش نشان خواهند داد؛ حتمن نسبت به لکنت‌های پیش آمده در جریان تشدید آلودگی هوای تهران واکنش نشان خواهند داد؛ با کارخانه‌های خودروسازی که استاندارها را رعایت نمی‌کنند، برخورد خواهند کرد و حتمن از خشک شدن بختگان و پریشان و گاوخونی و کارون و ... به شدت ناراحت خواهند شد! همان طور که از سدسازی بی رویه مثل ماجرای این ۲۵۰ سد جدید ناراحت شده اند! نشده اند؟

    و اما سخنی با دست‌اندرکاران روزنامه همشهری!
    دوستان عزیز من: چرا در برابر این جنایت در غرب تهران ساکت مانده‌اید؟ چرا هر نوع طبیعت‌ستیزی را پوشش می‌دهید، جز آنچه که مربوط به شهرداری تهران باشد؟ چرا به همین راحتی حیثیت و اتوریته‌ی خبری خود را پایمال می‌سازید تا همه بدانند که همشهری هم همیشه دلش برای طبیعت و محیط زیست نمی‌سوزد! می‌سوزد؟
   پریروز با دکتر فرهنگ قصریانی برای بازدید از یک ایستگاه جدید تحقیقاتی در جنوب شهرستان قم، همسفر بودم؛ ایشان که عضو گروه کارشناسی کمیته محیط زیست شورای شهر تهران هم هستند، به شدت از این ماجرا ابراز انزجار کرده و گفتند: متأسفانه این تخریب در زمانی صورت گرفته که دیگر کمیته‌ی محیط زیست هم تا بعد از تعطیلات نوروزی نشستی ندارد!

        یادمان باشد:
    تخریب و ریشه‌کنی درختان 15 الی 20 ساله‌ی وردآورد در حالی به بهانه‌ی ساخت مسکن برای پرسنل شهرداری تهران در غرب این کلان‌شهر و همزمان با آیین‌های نکوداشت هفته منابع طبیعی و روز درختکاری ادامه دارد كه از 50 سال پیش تاکنون زمین‌های باختر مسيل كن در شمار مناطق كم آب از سوی مدیران شهری و طراحان طرح جامع تهران بزرگ اعلام شده است و همه می‌دانند که مردمان مغرب‌نشین در تهران بزرگ سال‌هاست که به جای آب کرج، از آب‌های زیرزمینی و نه چندان مرغوب منطقه که املاح زیادی هم دارد، بهره می‌برند. فاجعه‌بارتر آن که  احتمال فرو نشستن زمين‌هاي اين منطقه وجود دارد كه در اين صورت – به گفته‌ی کیهان - خسارت‌هاي آن از وقوع يك زلزله 8 ريشتري هم می‌تواند بيشتر باشد. البته اگر نگذاریم آن را به حساب هارپ! نه؟
    پرسش‌های پایانی کیهان، البته می‌تواند پرسش‌های همه‌ی طرفداران محیط زیست باشد:
    "حال معلوم نيست كه چرا شهرداري تهران اصرار دارد در اين مناطق خانه ساخته شود؟ حفظ درختان اراضي وردآورد به عنوان حريم شهر تهران با كاربري تفريحي بهتر است يا احداث ده‌ها واحد آپارتمان؟ با توجه به لزوم حفظ فضاي سبز، زمين‌هايي كه متعلق به تمام مردم است، چطور به تعاوني‌هاي مسكن شهرداري واگذار شده است؟ آيا جلوگيري از توسعه‌ی شهر تهران تنها يك شعار است؟"

    پی‌نوشت:
    شاید یکی از ثمرات رقابت برای تصاحب قدرت همین باشد! این که دو طرف برای ضربه فنی کردن طرف مقابل هم که شده، از ملاحظات محیط زیستی مردم ایران و طبیعت ناهمتایش دفاع کنند.

درج نظر

رخداد ریزگردها در خوزستان از شش بار در سال 80 به 62 بار در سال 88 رسیده‌ است!

    اخیرن مرد نام‌آشنای محیط زیست خوزستان، هرمز محمودي‌راد – مدیرکل محیط زیست استان خوزستان - در جمع خبرنگاران ظاهر شده و اخباری بس نگران‌کننده از وضعیت رو به وخامت طبیعت در خوزستان ارایه داده است. محمودی راد هشدار داده که ميزان آلاينده‌ها در کارون به مرحله‌اي رسيده كه آلوده كردن این رودخانه اینک در ردیف "جرایم خاص" قرار گرفته است. 
    محمودی راد، همان محیط بانی است که چند سال پیش در حضور رییس دولت نهم چنان از محیط زیست سخن گفت که حتا دکتر احمدی نژاد هم چاره‌ای نداشت تا برای آهوها و بلوط‌ها گریه کند ...
    محمودی راد، انسان بسیار با احساسی است و طبیعت ایران را  با تمام وجودش دوست دارد. او که دبیر كارگروه گرد و غبار خوزستان هم هست، آمار تکاندهنده و مستندی از روند شتابناک و نگران‌کننده‌ی افزایش رخداد گرد و غبار در خوزستان ارایه داد. روندی که از سال 1380 آغاز شد (با شش مرتبه و ماندگاري 48 ساعت) و سپس تا امروز به شرح زیر ادامه یافته است:

در سال 81، 10 مرتبه با 72 ساعت ماندگاري؛
سال 82، 11 مرتبه با 36 ساعت ماندگاري؛
سال 83، 9 مرتبه با 48 ساعت ماندگاري؛
سال 84، 12 مرتبه با 60 ساعت ماندگاري؛
سال 85، 19 مرتبه با 120 ساعت ماندگاري؛
سال 86، 32 مرتبه با 84 ساعت ماندگاري؛
سال 87، 59 مرتبه با 240 ساعت ماندگاري
و سال 88 تاكنون  (9 اسفند) 62 مرتبه با 120 ساعت ماندگاري روي داده است.

    به دیگر سخن، شتاب افزایش ریزگردها در آسمان خوزستان نسبت به سال آغازین آن، بیش از یک هزار درصد رشد داشته است؛ آن هم فقط در طول 9 سال!
    و حیرت‌انگیزتر آن که هرگز پژواکی شایسته از مرکز شنیده نشد، تا این که ریزگردها به تهران رسیدند! چرا؟

    به نظرم درد و رنج این چرا برای مردم دردمند خوزستان اگر بیشتر از ریزگردها نباشد ... کمتر هم نیست! هست؟

درج نظر

این عاقبت برای کارون، عقوبت کدامین نابخردی است؟!



    تصویری را که ملاحظه می‏کنید، رودخانه کارون را در اسفندماه 1388 نشان می‏دهد؛ رودخانه‏ای که هنوز هم در کتاب‏های جغرافیا به عنوان یگانه رودخانه‏ی قابل کشتیرانی کشور از آن یاد می‏شود و در شمار پرسش‏های امتحانی مقاطع متوسطه قرار دارد. امّا حقیقت این است که دیگر کارون نه استعداد کشتیرانی دارد و نه حتا می‏تواند، خودش را از منجلاب زباله و پساب و تعفن حاصل از آن نجات دهد! چرا؟

    این عاقبت غم‏انگیز، عقوبت کدام خطا، کدام گناه یا کدام نابخردی مدیریتی است که امروز گریبان بزرگترین، طولانی‏ترین و زیباترین رود ایران را گرفته است؟
    آیا کسی هست تا امروز کارون را یاری دهد و دوباره «لب کارون را گل بارون» گرداند؟

    پی‏نوشت:
    از رسول کریمی عزیز که شماره‏ی دیروز روزنامه کارون را برایم ارسال داشت، سپاسگزارم.

    در همین باره:
    -تصاویری از مرگ حیات در کارون، خارک و نایبند!
    -نه! این ماسه‌های روان، بیابان نیست؛ کارون است، پرآب‌ترین رود ایران!
    -در باره این دو تصویر از قدیمی‌ترین پل معلق ایران بر روی کارون!
    - آیا پرآب‌ترین رود کشور هم خشک خواهد شد؟!

رابطه‌ا‌ي حيرت‌انگيز بين ريزگردها و كِشند قرمز در خوزستان!


    اگر با چشمان خودم نمي‌ديدم و فايل پي دي اف روزنامه كارون را نمي‌خواندم، هرگز باور نمي‌كردم كه ممكن است بين ريزش مداوم و فلج‌كننده‌ي ريزگردها بر آسمان هموطنان عزيز خوزستاني‌ام با مهار پديده‌ي ناخوشايند و خطرناك كِشند قرمز در آب‌هاي خليج فارس، رابطه‌اي مثبت وجود داشته باشد! رخدادي كه ثابت كرد به قول جناب حسين باقري (معاون وزير كشور و رييس سازمان مديريت بحران كشور)، چرا بايد همواره نق بزنيم و نيمه‌ي خالي ليوان را ببينيم؟

    حتا اين مقام ارشد دولت دهم در گفتگو با خبرنگاران و در حاشيه‌ي كارگاه آموزشي و تمرين ستادي مديريت بحران در اهواز فرمودند: ريزش مداوم گرد و غبار بر سر انسان‌ها مي‌تواند آنها را مقاوم‌تر سازد و بايد فرقي قايل شد بين مردمي كه 50 بار اين رخداد را تجربه كرده‌اند با ديگراني كه فقط يك بار مزه‌ي ريزگردها را چشيده‌اند.
    امروز با مهندس باقرزاده‌ي كريمي كارشناس ارشد بخش تالاب‌ها در سازمان حفاظت محيط زيست كشور گفتگو كردم تا بدانم آيا واقعاً بين كِشند قرمز و گرد و غبار مي‌توان رابطه‌اي مثبت و مهاركننده يافت؟ ايشان ضمن ابراز حيرت از اين موضوع مرا به آقاي مهندس آرش نكوئيان – مديركل دفتر تالاب‌هاي ساحلي – ارجاع دادند. آقاي نكوييان هم نه‌تنها اين پديده را منتفي اعلام كرده، بلكه اعلام داشتند: تشديد رخداد گرد و خاك و توفان‌هاي بياباني، يكي از دلايل تشديد غلظت ذرات آهن در آب خليج فارس و درياي عمان بوده و موجب افزايش خطر و گسترش كِشند قرمز شده است! نكوييان اين را هم اضافه كرد كه تنها نتيجه‌ي مثبتي كه مي‌توان از فاجعه‌ي طغيان ريزگردها گرفت، آن است كه مردم و مسئولين را بيشتر متوجه ضرورت حفظ و پاسداري از حيات محيط‌هاي تالابي در كشور و مناطق همجوار ساخت.

    پي نوشت:
    گاه با خود مي‌انديشم كه اگر قرار باشد از منظر نگاه آقاي حسين باقري به معضلات شهري نگاه كنيم، شايد بتوان ترافيك تهران را هم مثبت ارزيابي كرد! زيرا سبب مي‌شود كه عده‌اي از خير خيابان‌گردي و شلوغ‌كردن بي جهت معابر عمومي در سطح شهر بگذرند و در خانه‌هايشان بمانند! نه؟

    ممنون از رسول كريمي عزيز كه لينك خبر نشريه كارون را براي نگارنده ارسال داشت.

درج نظر

ریزگردها همچنان می‌آیند! چرا؟

ابعاد ویرانی خاک در عراق حیرت انگیز است!

    امروز هموطنان عزیزما در بسیاری از مناطق غرب و جنوب کشور، از نفس تنگی آسمان‌شان، در عذاب بودند؛ به ویژه مردمان کرمانشاه، چاره‌ای نداشتند جز آن که در خانه بنشینند و چشم انتظار آبی مجدد آسمان شوند! چرا؟
    در این باره گفتگوی نگارنده را با نگار حسینی در سبزپرس بخوانید.

درج نظر

کارنامه‌ی محیط زیستی 10 دولت در ایران  از بهمن 1357 تا بهمن 1388

 

     در حوزه‌ی محیط زیست، مهم‌ترین فرازها و فرودهای 10 دولتی که تاکنون در جمهوری اسلامی ایران قدرت را در دست داشته‌اند، چیست؟
    آیا می‌توان از کارنامه‌ی سبز این دولت‌ها حمایت کرد؟ آیا این کارنامه به حد کفایت سنگین و وزین بوده است؟ آیا امروز در موقعیتی پایدارتر از منظر ملاحظات محیط زیستی به آینده‌ی سرزمین مادری و مواهب طبیعی کم‌نظیرش می‌نگریم یا لکنت‌ها بیشتر و ضعف‌ها آشکارتر و زخم‌ها ژرف‌تر شده است؟ مردم در کجای این تراز 31 ساله قرار دارند؟ آیا مردمی که امروز هوای بهمن 1388 را در سرزمین عزیز ایران نفس می‌کشند، بیشتر از مردم بهمن 1357 باید قدرشناس طبیعت دانست یا خیر؟ و آیا حوزه‌ی نفوذ سبزاندیشی، امروز قلمروی گسترده‌تری را به خود اختصاص داده یا آن روز؟
    پروفسور علی یخکشی (به نمایندگی از دانشگاه)، استاد احمد آل یاسین (به نمایندگی از بخش اجرا)، الهه موسوی (به نمایندگی از رکن چهارم دموکراسی) و نگارنده به عنوان پژوهش‌گر در حوزه‌ی منابع طبیعی کشور، کوشیده‌ایم تا در گفتگو با فریبا والیات، دبیر صفحه‌ی محیط زیست دویچه وله صدای آلمان، زشت و زیبای محیط زیست ایران را به تصویر کشیم. هر چند باید اعتراف کرد در این مجال کوتاه هرگز نمی‌توان سزاوارانه به نقد و بررسی این کارنامه‌ی قطور 31 ساله پرداخت.
    فایل شنیداری این مصاحبه‌ها را نیز می‌توانید از اینجا دریافت کنید و بشنوید.

                                                         درج نظر

و سرانجام ماجراي آن ميزگرد سبز در روزنامه جوان منتشر شد!


    حدود 2 ماه پيش، به دعوت دبير سرويس اجتماعي روزنامه جوان در دفتر روزنامه حاضر شدم تا به همراه عليرضا فدايي، مديرکل توسعه پايدار سازمان حفاظت محيط زيست و امير حسين جعفري وراميني معاون تحقيق و توسعه ستاد محيط‌زيست و توسعه پايدار شهرداري تهران، در يك بحث چالشي بي‌پرده و صريح در باره دلايل عدم حركت كشور به سوي آموزه‌هاي توسعه پايدار مشاركت داشته باشم. بيژن تنها و سميه راهپيما هم پرسش‌ها را مطرح ‌كرده و مي‌كوشيدند تا بحث را سامان دهند. نخست قرار بود كه اين ميزگرد 90 دقيقه طول بكشد، امّا عملاٌ ساعت 13 شروع شد و ساعت 17 به پايان رسيد! در حالي كه همچنان حرف‌هاي بسياري گفته نشد و از ميان همه‌ي آنچه هم گفته شد، برخي از فرازهايش تعديل شد! نشد؟
    به هر حال ديروز – 13 بهمن 1388 - سرانجام عمده‌ي مباحث مطروحه در آن ميزگرد در صفحات 5 و 13 روزنامه جوان (شماره 3054 ) منتشر شد كه همچنان برخي از مطالبش تأمل‌برانگيز است و اميدوارم دوستان با خواندن آن بتوانند تصويري از وضع موجود حاكم بر مديريت سرزمين در حوزه توسعه پايدار بدست آورند.
    اين كه نحوه‌ي عملکرد رئيس جديد سازمان حفاظت محيط زيست (محمدي‌زاده) را چگونه بايد ارزيابي كرد؟ 
    اين كه آيا ما هم‌اكنون يك نگاه غالب محيط زيستي را در سازمان مي‌بينيم؟
    اين كه چرا كمتر نخبه‌ي دانشگاهي در اين حوزه طرح مسأله مي‌كند؟
    اين كه چرا آمايش سرزمين عملاً هنوز روي كاغذ مانده است؟
    اين كه سرانه آموزش توسعه پايدار در کشور چه ميزان است؟
    اين كه شهر تهران در چه مرحله‌اي از توسعه پايدار قرار دارد؟
    اين كه چرا تشكل‌هاي مردم‌نهاد محيط زيستي در ايران، آني نيستند كه بايد باشند؟
    و اين كه چه بايد كرد؟
    در شمار مهمترين سرفصل‌هاي جستارهايي است كه در اين ميزگرد داغ 4 ساعته مورد كنكاش قرار گرفت.


     امید که چنین رویه ای در همه روزنامه های اونوری و این وری! استمرار یابد و محیط زیست به پای ثابت همه روزنامه های کشور - فارغ از گرایش های سیاسی شان -  بدل گردد.

درج نظر

آقای قالیباف: این صحنه‌ها را که می‌بینم، دلم می‌گیرد! شما چطور؟

    اینجا کوچه 26 غربی، خیابان علامه طباطبایی در سعادت‌آباد تهران است ... اینجا زمانی به واسطه‌ی باغ‌های زیبا و تپه‌ماهورهای سرسبز و کاریزها و چشمه‌های پرآبش شهرت داشت و حالا هم البته شهرت دارد! ندارد؟

ادامه نوشته

و سرانجام نخستین برف تهران در نهمین روز بهمن آغازیدن گرفت!

    از لحظاتی پیش، سرانجام چشمان میلیون‌ها شهروند حسرت به دل تهرانی هم به دیدن جمال بی مثال بلورهای زرین برف آشنا شد و همه با هم دعا می‌کنند تا این برف نو بتواند هم زمین‌های ما را طراوت بخشد و خشکی‌ها را بزداید و هم شادی بیاورد برای دل‌های خشکیده و نگاه‌های رمیده ...
    درود بر رفیق آسمانی که از هر رفیقی برای من و تو مهربان‌تر است! نیست؟

ادامه نوشته

توفان در سیستان همچنان حرف اوّل و آخر را می‌زند!

   

    بادهای 120 روزه قرار بود که تا پیش از آبان به پایان رسد؛ اما اینک در یازدهمین ماه سال هم، نفس سیستانی‌ها را گرفته و حتا آن سو تر در خاش یک دختر چوپان را با تمامی گوسفندانش در خود بلعیده است. چرا؟
    علیرضا راشکی عزیز از نقش هامون صابوری در این رخداد کم سابقه می‌گوید. نگارنده هم گفتگویی با فرهیختگان داشته است که می‌توانید اینجا آن را بخوانید.

    در همین باره:
    - هوا در سیستان پس است!

درج نظر

به پژمان سر بزنید، ببینید کره زمین دارد غرق می‌شود یا نمی‌شود؟

   

    پیشنهاد می‌کنم اگر وقت دارید، یا ندارید! حتماً سری به کلبه‌ی مجازی دکتر محمّدرضا (پژمان) نوروزی بزنید تا دریابید که در گلزار ادبش، چگونه این شکل ترسیمی و شماتیک نشنال جیوگرافیک را با زبانی ساده ترجمه کرده تا کودکان من و تو به راحتی دریابند که بلای انتشار شتابناک دی اکسید کربن، چگونه دارد کارمایه‌ها را می‌بلعد و این یگانه زمین مسکون را در خود فرو می‌برد.
    درود بر پژمان عزیز و کار ارزشمندش که سخاوتمندانه داوطلب شده تا پیشنهاد محسن تیزهوش  را هم از محاق به درآورد؛ بلکه امتحان های مژگان هم تمام شود و یادش بیافتد که علاوه بر پول و یاسر به وبلاگستان سبز هم تعهداتی دارد! ندارد؟ به هر حال قرار بود که روی زیبا دوبرابر شود! نه این که نصفه نیمه شود! نه؟

    امیدوارم آخرین هشدار درویش را این زوج سبز و دوست داشتنی وبلاگستان جدی گرفته و کاری نکنند که به قانون گیاه بربخورد! باشه؟

                                                            درج نظر

هوای پس سیستان به روایت تهران امروز!

    چرا سیستان چنین روزگاری را می‌گذراند؟ چگونه به این روز افتاد و از چه طریق می‌شود کاری کرد که دوباره از چاله به چاه نیافتد؟
    اگر برایتان پاسخ این پرسش‌ها مهم است، دیدگاه‌های نگارنده را در روزنامه تهران امروز بخوانید.

درج نظر

جای خالی محیط زیست در بندهای 4 گانه‌ی محیط زیستی لایحه‌ی برنامه پنجم!

    حتماً می‌دانید که سرانجام پس از ماه‌ها تأخیر، هفته‌ی گذشته لایحه‌ی 201 ماده‌ای برنامه‌ی 5 ساله‌ی پنجم توسعه‌ی کشور توسط رییس‌جمهور به مجلس تقدیم شد تا پس از بررسی نهایی به تصویب رسد؛ برنامه‌ای که شاید از نظر کمیت، کوچک‌ترین برنامه‌ی 5 ساله در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی باشد و به همان نسبت، سهم محیط زیست هم در آن نسبت به دو برنامه‌ی قبلی سوّم و به ویژه چهارم به شدت کاهش یافته و تنها به 4 ماده (مواد 174 تا 177)، یعنی کمتر از 2 صدم درصد آن محدود شده است.
    امّا فاجعه‌ی اصلی این نیست! هست؟ فاجعه‌ی اصلی این است که سهم کیفیت از این هم نازل‌تر است!
    راست آن است که نویسندگان این سهم اندک از محیط زیست، نشان داده‌اند: اصولاً فهم درستی از حقیقت محیط زیست و مشکلات و لکنت‌های امروزین آن در ایران‌زمین ندارند. آنها حتا روح حاکم بر آموزه‌ی بلند مندرج در اصل 50 قانون اساسی را به درستی درک نکرده‌اند؛ وگرنه اینگونه سهل‌انگارانه نمی‌پنداشتند که حیات اجتماعی روبه رشد مردم یک سرزمین فقط با همین موارد اندکی که نام برده‌اند، پیوند دارد و بس!
    نخست با هم مروری کنیم بر 4 ماده‌ی مورد نظر در لایحه‌ی برنامه 5 ساله‌ی پنجم:

    ماده 174:
    به دولت اجازه داده مي‌شود به منظور حفاظت، احياء و بهره‌برداري پايدار از محيط زيست، منابع طبيعي و تنوع زيستي نسبت به موارد زير حداكثر تا پايان سال دوم برنامه اقدام كند.
    الف- تدوين و اجراي برنامه مديريت يكپارچه زيست‌بومي و برنامه عمل حفاظت و بهره‌برداري پايدار از تنوع زيستي زيست‌بوم‌هاي حساس و شكننده كشور.
    ب- ‌تدوين طرح جامع حفاظت، ساماندهي و مديريت يكپارچه سواحل كشور متضمن تعيين حريم و آزادسازي سواحل و ممانعت از تخريب و تغيير كاربري سواحل و اراضي جلگه‌اي مجاور و اجراي آن در طول برنامه.
    تبصره 1- قوه قضائيه، نهادهاي نظامي و انتظامي و شهرداري‌ها مؤظف به همكاري كامل با دولت براي تحقق مفاد اين بند هستند.
    تبصره 2 - سازمان حفاظت محيط زيست، مناطق ساحلي و دريايي با حساسيت بالاي زيست محيطي را شناسايي و اعلام كند.
    تبصره 3 - اصلاح اساسنامه "صندوق ملي محيط زيست ".

    ماده 175:
    به منظور تسهيل امر سرمايه‌گذاري، سازمان محيط زيست ضوابط و استانداردهاي زيست محيطي مشخص، شفاف و ثابت براي يك دوره زماني پنج‌ساله را تدوين و جهت درج در كتاب راهنماي سرمايه‌گذاري (موضوع تبصره 3 ماده 7 قانون اجراي سياست‌هاي كلي اصل چهل و چهارم قانون اساسي) ظرف 6 ماه اول برنامه ارایه كند. همه واحدهاي توليدي، صنعتي عمراني، خدماتي و زيربنايي موظف به رعايت آن هستند.

    ماده 176:
    به منظور كاهش عوامل آلوده كننده و مخرب محيط زيست همه واحدهاي بزرگ توليدي، صنعتي عمراني، خدماتي و زيربنايي موظفند:
    الف- طرح‌ها و پروژه‌هاي بزرگ توليدي، ‌خدماتي و عمراني خود را پيش از اجرا و در مرحله انجام مطالعات امكان‌سنجي و مكان‌يابي براساس ضوابط مصوب شوراي عالي محيط زيست مورد ارزيابي اثرات زيست محيطي قرار دهند.
    ب- نسبت به نمونه‌برداري و اندازه‌گيري آلودگي و تخريب زيست محيطي خود اقدام و نتيجه را در چارچوب خوداظهاري به سازمان حفاظت محيط زيست ارایه كنند. واحدهايي كه قابليت و ضرورت نصب و راه‌اندازي سيستم پايش لحظه‌اي و مداوم را دارند، بايد تا پايان سال سوم برنامه، نسبت به نصب و راه‌اندازي سيستم‌هاي مذكور اقدام كنند. متخلفان مشمول ماده 30 قانون نحوه جلوگيري از آلودگي‌ هوا خواهند بود.
    ج- مشخصات فني خود را به نحوي ارتقاء دهند كه با ضوابط و استانداردهاي محيط زيست و كاهش آلودگي و تخريب منابع پايه بالاخص منابع طبيعي و آب تطبيق يابد. هزينه‌هاي انجام شده با تائيد سازمان حفاظت محيط زيست به عنوان هزينه‌هاي قابل قبول مالياتي اين واحدها منظور شود. متخلفان مشمول پرداخت جريمه زيست محيطي، خسارت وارده را به خزانه واريز مي‌كنند و معادل 100درصد وجوه حاصله در قالب بودجه سالانه كشور به صندوق ملي محيط زيست جهت سالم‌سازي و رفع آلودگي‌ها و بهره‌‌برداري پايدار از منابع محيط زيستي واريز مي‌شود.

    ماده 177:
    شهرداري كلان‌شهر‌ها موظفند در راستاي مديريت پسماند شهري و كاهش آلودگي هوا:
    الف - به نحوي اقدام كنند كه هر ساله 10 درصد از حجم پسماند ورودي به محل‌هاي دفن با تأكيد بر زباله سوز مركزي كاسته شود.
    ب - تمهيدات لازم را براي كاهش آلودگي هوا تا حد استاندارد مصوب فراهم كنند.

     خُب، نخستین پرسش این است که بر اساس ره‌گیری از کدام چالش‌ها و مشکلات بوده که این گزینه‌های درمانی و قانونی برای مهار روند شتابناک ناپایداری سرزمین وضع شده است؟
    آیا روح جزیره‌نگری در این برنامه موج نمی‌زند؟ ما بحث جهان‌گرمایی و تغییر اقلیم را در کجا دیده‌ایم؟ دولت چه وظایفی برای پایش جهان‌گرمایی و تقلیل خطرات آن دارد؟ ما چگونه قرار است به جنگ خشکسالی برویم؟ غول بیابان‌زایی را با کدام تمهید و ترفند می‌خواهیم مهار کنیم؟ کشاورزی ناپایدار را چگونه می‌خواهیم به محیط زیست پایدار پیوند زنیم؟ منابع طبیعی را با کدام تمهید می‌خواهیم از گزند آب‌سالاران طبیعت ستیز در وزارت نیرو نجات دهیم؟ برای عینی‌کردن ارزش‌های حسابداری سبز، چه گام‌هایی باید برداریم؟ چرا نباید تشویق به استحصال انرژی‌های نو با محیط زیست پیوند بخورد؟ چرا قبول نمی‌کنیم که مرگ تالاب‌ها نتیجه‌ی هم‌افزایی ویران‌گر چندین و چند وزارتخانه‌ی گردن‌کلفت است؛ آنها را چگونه می‌خواهیم مهار کنیم؟ چرا می‌پنداریم که آب‌هایی که از کشور خارج می‌شوند و یا به خلیج فارس، دریای عمان و مازندران می‌ریزد، آب هرزی است که باید مهارش کرد؟ حق‌آبه‌ها را کجا دیده‌ایم؟ آن ماتریس‌های بی بو و خاصیت را در ارزیابی‌های محیط زیستی چه زمان و با کدام ضرب‌العجل قانونی می‌خواهیم اصلاح کنیم؟ اصلاً کجا باید بین ملاحظات محیط زیستی و آرمان های  بوم گردی (اکوتوریسم) پیوند برقرار کنیم و پایداری هر دو را به ارمغان آوریم؟ آیا این گونه می خواهیم به رفاه ملی در چشم انداز 1404 دست یابیم؟ آیا رفاه ملّی بدون برخورداری از محیط زیست مطلوب امکان پذیر است؟
    نه عزیزان من! بیایید بپذیریم که ما هنوز درک درست و جامعی از کلیت فراساختاری و فراوزارتخانه‌ای محیط زیست نداریم؛ وگرنه اینگونه حقیرانه با آن برخورد نمی‌کردیم! می‌کردیم؟
    اگر خطر بیابان‌زایی، نخستین چالش جدی ایران زمین شده است؛ اگر گوی سبقت را در ناپایداری سرزمین از بیش از 135 کشور جهان ربوده‌ایم؛ اگر در فرونشست زمین، کاهش سطح آب زیرزمینی، فرسایش آبی، فرسایش بادی و اُفت حاصلخیزی خاک حریفی را در برابرمان نمی‌بینیم؛ اگر مهم‌ترین رودخانه‌های کشور هم با کابوس سکوت روبرو شده‌اند؛ اگر مجبوریم در سال جهانی تنوع زیستی، از عزای ملّی تنوع زیستی سخن بگوییم؛ اگر ردپای بوم‌شناختی (اکولوژیک) اغلب کلان‌شهرهای ما مدتهاست که از مرز اشباع هم گذشته است و اگر به بهانه‌ی طرح بهره‌وری کشاورزی و آبادی اراضی شیب‌دار و توسعه‌ی راه‌ها می‌خواهیم تیشه به ریشه‌ی آخرین بازمانده‌های هیرکانی و زاگرس بزنیم ...
    برای این است که می گویم و باور دارم که ما هنوز محیط زیست را جدی نگرفته‌ایم و نمی‌دانیم که نخستین و مهم‌ترین اولویت راهبردی در هر سرزمینی باید که حفظ اندوخته‌گاه‌های ژنتیکی و چشم‌اندازهای دیداری یگانه‌ای باشد که محصول پایمردی‌های این آب و خاک مقدس در طول میلیون‌ها سال گذشته بوده است. نبوده است؟

درج نظر

در سیستان هوا پس است! آیا فریادرسی هست؟

    در طی چند روز گذشته مردمان شریف و مظلوم دیار نیم‌روز یکی از سخت‌ترین روزهای خود را در زابل و آباد‌بوم‌های اطرافش سپری کرده‌اند. تصاویری را که می‌بینید، آشکارا روزگار مصیبت‌بار این هموطنان دردمند را نشان می‌دهد ...

ادامه نوشته

اقدام حیرت‌انگیز شهرداری تهران در سبزکردن دیواره‌های عمودی شهر!

     این تصاویر را که می‌بینید، دست کم صدها هزار نفر از سرنشینان خودروهای عبوری در یکی از پرازدحام‌ترین آزادراه‌های تهران - نیایش – در طول یک هفته‌ی گذشته دیده‌اند؛ امّا تقریباً هیچ کس از کارگران زحمتکشی که در این هنگامه‌ی سرما مشغول نصب این شبکه‌های سبزینه بر دیواره‌ی شمالی بزرگراه نیایش بودند، نپرسید که چگونه می‌شود به بقای این سبزینه‌ها، همزمان با آغاز زمستان امید بست؟ پرسشی که البته نگارنده در روز 15 دی ماه از یکی از آنها پرسید و یک لبخند بزرگ و معنی‌دار هم تحویل گرفت ...

ادامه نوشته

 می‌دانید  این سخن سبز از کیست؟ باورتان نمی‌شود ؛  می‌دانم!


     امروز با دیدن این سخن سبزرنگ هم مبهوت شدم، هم خوشحال و هم نگران!
    به این جمله خوب دقت کنید: «اگر سازمان محيط زيست طي چند سال گذشته با بهره‌گيري از متخصصان و نخبگان زيست‌محيطي، برنامه‌اي براي کاهش آلاينده‌ها و در جهت مبارزه با اين امر تدوين کرده بود، اکنون وضعيت بهتري داشتيم
    خوب شاید تصور کنید که این جمله را منتقد ثابت سیاست‌های محیط زیستی دولت‌های نهم و دهم، یعنی معصومه ابتکار بر زبان رانده است؛ کسی که خود 8 سال سکاندار این کشتی به گل نشسته بود و تازه داشت تکانی به کشتی می‌داد که دوران ناخدایی‌اش به سر رسید!
    یا شاید تصور کنید که صاحب این سخن می‌تواند یکی از همان متخصصان و نخبگانی باشد که در دوران ریاست فاطمه جوادی از دستگاه طرد شده بودند، اساتیدی چون مجید مخدوم و اسماعیل کهرم.
    امّا باز هم در اشتباهید؛ این سخنان را همان فردی زده است که 4 سال رییس دولت نهم بود و حالا هم رییس دولت پس از نهم است! بله دکتر محمود احمدی‌نژاد صاحب این سخن سبزرنگ است ...
    حالا به نگارنده حق می‌دهید که از شنیدن این سخنان، مبهوت و حیرت زده شود؟ آخر چگونه ممکن است رییس دولتی اینگونه بیاندیشد و آنگاه معاون خود را در این حوزه 4 سال تمام نگه دارد، در حالی که بیش از نیمی از کابینه‌ی خویش را به دلیل عدم همخوانی آرای ایشان با شخص وی یا لکنت‌های مدیریتی‌شان و یا ... تغییر دهد؟
    دکتر محمود احمدی‌نژاد به این هم اکتفا نکرده است و به گفته‌ی محمدرضا تابش، رییس فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس شورای اسلامی: «ايشان در عين حال از وضعيت زيست محيطي کشور و توليد گازهاي گلخانه‌اي در ايران که ما را در زمره‌ی 15 کشور اول دنيا قرار داده، ابراز نگراني کرد

   

 

    می‌ماند یک نکته!
    دلیل حیرتم را که گفتم؛ دلیل خوشحالیم را هم از شنیدن این سخنان شاید بتوانید حدس بزنید! امّا آیا می‌دانید چرا این سخنان مرا نگران هم می‌کند؟!

                                                                درج نظر

آیا 35 درصد خاک تهران در اشغال صنایع است؟!

چرا تهران همه چیز را در خود می بلعد؟!

     تیتری را در خبرگزاری مهر دیدم با عنوان: 35 درصد خاک تهران در اشغال صنایع است؛ کنجکاو شدم که ببینم موضوع چیست؟ مطلب را خواندم، دیدم راوی سخن کسی نیست جز همین محمّد درویش خودمان! کسی که روحش هم از چنین رقمی اطلاع ندارد! دارد؟
     البته دارد! ماجرا از این قرار است که من در گفتگو با خبرگزاری مهر و به بهانه‌ی پخش شایعه لغو ممنوعیت حریم 120 کیلومتری تهران در ساخت و ساز صنایع – که خوشبختانه امروز رییس سازمان محیط زیست آن را تکذیب کرد – گفتم: 35 درصد از صنایع کشور در تهران متمرکز شده است؛ در حالی که تهران فقط 2 درصد از خاک ایران را در اختیار دارد! بنابراین، چنین تمرکز فزاینده‌ای نه‌تنها خردمندانه نیست، بلکه با شعار عدالت محوری و تمرکز زدایی دولت هم جور درنمی‌آید! می‌آید؟
    به دیگر سخن خطری را که من به آن اشاره کردم، به مراتب بزرگ‌تر از آن چیزی است که خبرگزاری مهر تیتر کرده و متعاقب آن، بسیاری از روزنامه‌ها و سایت‌های خبری – از جمله خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران - نیز انعکاس داده‌اند.
     امیدوارم که سرانجام فکری به حال این ابر شهر که علاوه بر بلعیدن 35 درصد از صنایع کشور، بیش از ۲۰ درصد جمعیت، ۴۰ درصد کارمندان دولت، ۸۰ درصد توان مالی مملکت و ۸۵ درصد متخصصان وطن را نیز جذب خود کرده است، بشود.

    آخرین وبگردی‌های من:
   - وقتی که عباس محمدی از هذیان‌گویی یک مدافع سدسازی، دردش می‌گیرد!
   - وقتی که باید یاد بگیریم: با کمک نقدی به کشاورز نمی‌توان خشکسالی را کاهش داد!
   - وقتی که ام آی تی در کپنهاگ کولاک می‌کند!
   - و وقتی که آش کپنهاگ خیلی شور می‌شود، آنقدر که بریتانیا هم به جرگه‌ی اپوزوسیون می‌پیوندد!

درج نظر

ماجرای ورود ذغال سنگ به چرخه‌ی سوخت کشور!

    

عکس العمل توتوک در اندونزی بعد از شنیدن خبر استفاده ایران از ذغال سنگ!

    همزمان با بی‌سابقه‌ترین تظاهرات محیط زیستی در اروپا و شنیدن سبزترین حرف‌های محمود احمدی‌نژاد در حمایت از طرفداران محیط زیست در ایران و جهان، خبر می‌رسد که سبد انرژِی کشور به زودی با یک مهمان ناخوانده و پردود و گداز جدید اما قدیمی! به نام ذغال سنگ مواجه خواهد شد که می‌خواهد بخشی از سوخت نیروگاه‌های حرارتی کشور را تأمین کند!
    آیا این یک گام به عقب نیست؟!
    در این باره گفتگوی مونا قاسمیان با دکتر اسماعیل کهرم و نگارنده را در روزنامه اعتماد بخوانید.

درج نظر

آیا انرژی خورشیدی از محاق وطنی به در خواهد آمد!؟

    

نظیر چنین صحنه ای را شیرازی ها خوب می شناسند! نمی شناسند؟

    در حالی که ناصر کرمی تماماْ ماجرای پرداختن به استحصال انرزی های نو در ایران را در حد یک شوخی می داند! باید دید که با توجه به سخنرانی دیروز در کپنهاگ، پرداختن به انرژی خورشیدی و سرمایه‌گذاری برای استحصال سزاوارانه‌ی آن در کدامین مرتبه از اولویت های دولت دهم قرار می گیرد؟   در این باره و اهمیت این مزیت ناهمتای خاورمیانه، گفتگوی مرا با خبرگزاری مهر می‌توانید در اینجا بخوانید.

   در همین باره:

   - سرانجام انرژی خورشیدی از آبریزگاه ملت وارد شد!

   - انرژي خورشيدي ؛ بحث داغ فردا در شبكه دوّم سيما – برنامه روز از نو

   - كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

   - شتاب حيرت‌انگيز پيشرفت دانش خورشيدي در جهان

   - اين حق ما نيست!

   - پیشرفت‌های تازه جهان در افزایش ظرفیت تولید انرژی‌‌های تجدید شونده

   - بهترين خبر قرن براي محيط زيست!

   - اوباما وعده‌هایش را کلید می‌زند: شهری که فقط از انرژی خورشیدی استفاده خواهد کرد!

   - ميانگين تابش خورشيد بر خاك ايران چقدر است؟

درج نظر

احمدی‌نژاد در کپنهاگ خبر از مطالعات گسترده ایران برای استفاده از انرژی خورشیدی و بادی داد!


احمدی نژاد در کپنهاگ - عکس از خبرگزاری فرانسه

    سرانجام انتظار به سر رسید و پس از چند دوره غیبت رؤسای جمهور ایران در دولت‌های پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم، این رییس دولت دهم بود که تابو را شکست و حاضر شد برای شرکت در یک اجلاس محیط زیستی به همراه رهبران 119 کشور دیگر جهان، خود را به یکی از یخ‌ترین پاره‌های زمین در شمال اروپا برساند تا مراتب نگرانی دولت متبوع خویش را از روند جهان‌گرمایی اعلام دارد.    نگارنده از امروز و با مطالعه‌ی چندباره‌ی سخنان عصر دیروز دکتر محمود احمدی‌نژاد در اجلاس کپنهاگ تصمیم گرفته است که برای دفاع از آرمان‌های بلند اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و پاسداری از حیات اجتماعی روبه رشد هموطنانم که در گرو پایداری محیط زیست ایران است؛ از آموزه‌های مطرح شده در همین سخنرانی بهره برده و به جدال با طبیعت‌ستیزانی برخیزد که اغلب آنها، رییس و فرمانده خود را همین دولتی می‌دانند که عالی‌ترین مقامش دیروز گفت:
   - غلظت گازهاي گلخانه‌اي در نیوار (اتمسفر)، طي دهه‌هاي اخير 35 درصد و دماي زمين حدود یک درجه سانتي‌گراد افزايش يافته است.
   - تعادل آب و هوا در بيشتر مناطق جهان مختل شده است.
   - طوفان‌هاي بزرگ، سيل‌ها و خشكسالي‌هاي گسترده و بحران غذا در راه و سطح بيابان‌ها رو به گسترش است. تغيير بوم‌سازگان‌ها (اكو‌سيستم‌ها) موجب اخلال جدي در چرخه‌هاي حيات جانوران و حيوانات در خشكي و دريا شده است.
   - سالانه ميليون‌ها نفر بر اثر آسيب‌هاي ناشي از هواي آلوده، جان خود را از دست مي‌دهند و بيماري‌هاي پوستي و تنفسي رو به افزايش است.
   - اگر انتشار گازهاي گلخانه‌اي با همين سرعت افزايش يابد به زودي سطح اين گازها به دو برابر پيش از دوران صنعتي شدن مي‌رسد، يعني به جاي كاهش 50 درصدي، 50 درصد افزايش مي‌يابد و حيات طبيعي را با چالش جدي مواجه مي‌نمايد.

    توجه داشته باشید که این سخنان را فردی می‌زند و در جامعه‌ای بیان می‌شود که تاکنون هرگز هیچ شعار محیط زیستی، زمینه‌ساز ورود هیچ کاندیدایی به ساختمان پاستور، صحن بهارستان و نظایر آن نبوده است. حتا نمایندگان تمامی تشکل‌های سیاسی کشور در آستانه‌ی آخرین دور رقابت در مجلس شورای اسلامی با تعجب و حیرت می‌گفتند: اصلاً چه ربطی بین جهان‌گرمایی و تغییر اقلیم با انتخابات و آرای شهروندان می‌تواند وجود داشته باشد؟!

    برای همین است که خوشحالم! چون:

    دیگر وزیر ارشاد این دولت نمی‌تواند طرفداران محیط زیست را به سخره بگیرد!

   دیگر وزیر کشور اجازه ندارد تا از گروه‌های حامی محیط زیست در ایران با عنوان تشکل‌های مشکوک نام ببرد!

   دیگر وزیر راه نخواهد توانست تا نگرانی‌های طرفداران محیط زیست را در ایران با هیبت کاذب برژنف مقایسه کند!

   دیگر رییس اوقاف فلان استان به خود حق نخواهد داد تا فرمان قتل درختان کهنسال را به بهانه مقابله با خرافه پرستی صادر کند!

   دیگر هیچ فرمانده نظامی دستور برپایی رزمایش در ارزشمندترین پاره های طبیعت وطن را صادر نخواهد کرد!   

   دیگر معاون اوّل رییس جمهور در این کشور جرأت نخواهد کرد تا آموزه‌های محیط زیستی را در راستای سیاست‌های امپریالیستی معنا کند!

   و دیگر خود رییس‌جمهور نخواهد توانست به دستگاه منابع طبیعی هشدار دهد که مبادا مانع توسعه شوید و یا مردم را به افزایش زاد و ولد تشویق کند و یا به افتتاح سازه‌هایی رأی دهد که آنها آشکارا نیوار را آلوده‌تر ساخته و از ضریب پایداری سرزمین مادری می‌کاهند.
   حالا طرفداران محیط زیست در ایران کلی حرف‌های قشنگ و سبزرنگ از عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در صندوقچه‌ی ذهن و خاطرات خود دارند که در همه‌گیرترین تریبون جهانی بر زبان رانده شده و نمی‌توان فراموش یا انکارش کرد.
   محمد درویش از امروز شمارش معکوس برای اجرایی شدن این فرامین و آموزه‌ها را در زیست‌محیط وطن آغاز می‌کند و با خوش‌بینی سبز‌رنگی که همه‌ی عاشقان طبیعت در وجودشان موج می‌زند، در انتظار عملی شدن آن وعده‌ها می‌ماند.
   دکتر احمدی‌نژاد در بخشی از سخنان خود می‌گوید: آمريكا با كمتر از 5% جمعيت جهان، 25% از نفت و انرژي و بيش از 18% از چوب و حدود 14% آب دنيا را مصرف مي‌كند و حدود 40% خودروهاي جهان در آن كشور در حركتند. اين دولت معادل اكثريت كشورهاي جهان بودجه نظامي و در تمام نقاط درگيري و جنگ، حضور فعال دارد. كشورهاي مشهور به پيشرفته صنعتي با حدود 20% از جمعيت جهان 85% انرژي را مصرف و به تبع آن بيشترين آلودگي را منتشر مي‌نمايند.

   این حرف بسیار درستی است که نشان از عدالت‌گریزی جامعه‌ی جهانی می‌دهد. اما ایران چه کرده است؟ مگر نه این است که خود بارها اعلام کرده‌ایم که همین ایرانیانی که فقط یک درصد جمعیت جهان را به خود اختصاص داده‌اند، هشت تا ۱۰ برابر میانگین سرانه‌ی جهانی انرژی مصرف می‌کنند؟ مگر عالی‌ترین مقام محیط زیست ایران اعلام نکرده است که فقط 9 کشور در جهان وجود دارند که بیشتر از ما محیط زیست خود را تخریب می‌کنند؟ و مگر همین رییس مرکز پژوهش‌های علمی صنعتی ایران اعلام نکرد که سهم اختراعات ایرانیان به ازای هر یک میلیون نفر، کمتر از یک اختراع است! آیا کسی می‌داند که پیشروترین کشور در این حوزه کدام است؟ آیا جز این است که بیش از 95 درصد  از مجموع اخترا‌ع‌های جهان در همان کشورهایی رخ می‌دهد که به گفته‌ی رییس جمهور، 85 درصد انرژی را مصرف می‌کنند؟
آنچه که حرف حق ما را در جهان پذیراتر می‌سازد، اعتراف به چنین نکاتی است که سبب می‌شود تا طرفین دریابند که اگر نقاط ضعف را می‌بینیم و انتقاد می‌کنیم، حاضر به کتمان نقاط قوت هم نیستیم! هستیم؟
   و اما شاه بیت سخنان دکتر احمدی‌نژاد آنجایی بود که گفت: «نقل است كه بيش از 250 ميليارد دلار در لشگركشي به افغانستان و حدود 1000 ميليارد دلار در جنگ عراق هزينه شده است.  آيا با هزينه 50 ميليارد دلار در زيرساخت‌‌ها و توسعه اقتصادي، افغانستان به يك كشور آباد تبديل نمي‌گرديد و با هزينه 200 ميليارد دلار در توسعه فن‌آوري‌هاي جديد و استفاده مناسب از انرژي فسيلي، سطح آلاينده‌ها به قبل از دوره صنعتي برنمي‌گشت. در حالي كه انتشار گازهاي گلخانه‌اي، هزاران برابر بيش از تروريست‌ها كه منفورترين موجوداتند، موجب كشتار بي‌سروصداي انسان‌ها مي‌شود، آيا همه اهداف كنوانسيون با مصرف كمتر از نيمي از بودجه نظامي دولت آمريكا محقق نمي‌شود. آيا بهتر نيست بخشي از اعتبارات نظامي كشورهاي اصلي پيوست يك به ارتقاء رفاه مردم و كاهش آلودگي‌ها اختصاص يابد؟»

     این پرسش بسیار سزاوارانه ای است. اگر ملت‌ها یاد بگیرند که به جای خرج کردن پول برای نابود کردن خود و زیرساخت‌هاشان، در راه حل معضلات محیط زیستی گام بردارند، بی‌شک در این جهان نه گرسنه و نه بیکاری نخواهد ماند و زمین نیز اینگونه از کابوس آلودگی‌های شیمیایی و رادیواکتیو و انفجارهای مهیب و بنیان‌کن آسیب نخواهد دید و در رنج نخواهد ماند.

    آقای احمدی نژاد!

    بیا و خودت پیش قدم شو و اعلام کن که حاضری 20 درصد از بودجه نظامی دولت خویش را از همین سال آینده - که پیشنهاد دادید تا به عنوان سال اصلاح الگوی مصرف در جهان معرفی شود - کاهش داده و آن را برای استحصال انرژی‌های نو هزینه کنی و آنگاه از همه‌ی دولت‌های جهان هم بخواه تا چنین کنند و در یک روند معنی‌دار، دنیا برود به سوی خلع سلاحی که بیش از سه هزار سال است نخبگان جهان از زمان افلاطون بزرگ آرزویش را در اتوپیای خویش در سر داشته و همچنان آن مدینه‌ی فاضله یا آرمان‌شهر، پاره‌ای تفکیک‌ناپذیر از رؤیاهای بشر مانده است.

    و در پایان سخنرانی، آقای احمدی‌نژاد – پس از آن که نوید دادند مطالعات گسترده‌ای را برای استحصال انرژی‌های نو از جمله خورشید و باد در دستور کار داشته و دارند- می‌دانید از چه کسانی تقدیر کردند؟ ایشان از همه دوستداران طبيعت و حيات انساني و گروه‌هاي مردمي كه با سخنراني‌ها و تجمعات و روشنگري‌هاي خود، موجب تحريك حساسيت مثبت نسبت به ضرورت صيانت از محيط زيست شده‌اند، تشکر کردند! یعنی همه‌ی آنهایی که حرف‌های‌شان و تظاهرات‌شان – نه تنها – تاکنون هرگز بازتابی شایسته در تریبون‌های متعدد درون حکومتی ایران نداشته است، بلکه همیشه با تردید و سؤظن به آنها نگریسته شده و می‌شود!
    بیاییم همه دعا کنیم که توجه به محیط زیست در ایران حالا از مرحله‌ی شعار، وارد عمل شود! یادمان باشد که تا همین چندی پیش، شنیدن این حرف‌ها از زبان آقای احمدی‌نژاد هم  آرزو بود! نبود؟

درج نظر

لشکر شن‌های روان پشت دروازه‌های شهر!

    

روایت جوان از فرسایش بادی در ایران

    عنوان این یادداشت، تیتر انتخابی سمیه راه‌پیما خبرنگار روزنامه جوان برای مصاحبه با نگارنده و غلامعباس عبدی‌نژاد، مدیرکل دفتر امور بیابان است که دیروز منتشر شد.
     فرسایش بادی، یکی از عوامل اصلی تهدیدکننده و تحدیدکننده‌ی حیات در دست کم 20 میلیون هکتار از اراضی کشور است که خسارت ناشی از آن به بیش از یک میلیارد دلار در سال می‌رسد.
     از فرسایش بادی در دشت سیستان با عنوان "زلزله" یاد می‌کنند؛ اما باورم این است که این زلزله را می‌توان به یکی از بزرگترین مزیت‌های نسبی کشور تبدیل کرده و با مهارش، هم نیاز انرژی کشور را تأمین کرد و هم پول پارو کرد!
     لطفاً نترسیم از این که ممکن است چند دسته پارو هم این میان بشکند!
     کافی است بدانیم که ایستگاه هواشناسی زابل در طول 40 سال 3061 رخداد توفان را به ثبت رسانده است که از مجموع توفان‌های رخداده در بقیه‌ی مناطق کشور پهناور ایران، ده‌ها برابر بیشتر است! نگارنده خود از قول دکتر احمدعلی کیخواه - نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی - شنید که می گفت: یک توربین بادی ما اخیراْ در دشت سیستان به دلیل شدت وزش باد سوخت! و حالا مجبور هستیم از توربین های قوی تری استفاده کنیم.
     پس چرا این تهدید را به فرصتی سبز بدل نکنیم و آن لشکر شن‌های روان را به بیگاری نکشانیم!
     باور کنید آن لشکر ترس که ندارد، هیچ؛ آب و جارو هم باید برایشان کرد!

درج نظر

آیا بشر در جهان‌گرمایی مؤثر است!؟


    این پرسشی است که به فاصله‌ی تنها 34 ساعت تا شروع اجلاس کپنهاگ ذهن بسیاری از طرفداران محیط زیست را به خود مشغول کرده است ...

ادامه نوشته

رونمایی از نقشه‌ای عجیب در موزه علم لندن!

   این نقشه که همزمان با هیاهوی سبز جهانیان به مناسبت اجلاس کپنهاگ در موزه علم لندن رونمایی شده است، تصویر جهان را در پایان قرن حاضر، زمانی که 4 درجه بر میانگین دمای زمین افزوده شده است، نشان می‌دهد.

لطفاً کلیک کنید:

     توصیه می‌کنم حتماً سری به درگاه دیجیتال آن زده و از امکانات جالبش بهره برید. مطابق این نقشه هیچ جای جهان به اندازه شمالگان، نواحی مرکزی برزیل و جنوب آفریقا از جهان‌گرمایی متأثر نخواهد شد.

درج نظر

دیروز بیست و پنجمین سالگرد قتل 35 هزار انسان بود!

مرگ گسترده و خاموش دام ها در بوپال ...

    سوم دسامبر 1984 میلادی، بسیاری از مردم بوپال تصور کردند که 1984، یک افسانه‌ی خیال‌بافانه نبوده و جرج اورول راست می‌گفته است!
   در آن روز شوم 10 هزار نفر از مردم بیگناه این بخش از هندوستان در اثر فاجعه‌ی نشت گاز سمی از کارخانه‌ی یونایتد کاربید به دلخراش‌ترین شکل ممکن جان خویش را از دست دادند ...

ادامه نوشته

دو تصویر گویا از گاردین: در نکوهش جنگل‌زدایی


     جنگل‌زدایی – deforestation - یکی از فرآیند‌های نام‌آشنا در طول یک قرن اخیر بوده که نگرانی بسیاری از علاقه‌مندان به محیط زیست را برانگیخته است. اما امروز، افزون بر نگرانی‌های معمول، خطرات روزافزون جهان‌گرمایی –Global Warming – نیز سبب شده تا اثرات نامیمون جنگل‌زدایی بر کیفیت و دوام زیست در کره‌ی زمین به شدت مورد توجه نخبگان جهانی در اجلاس کپنهاگ قرار گیرد ...

ادامه نوشته

در فاصله‌ی 3 روز تا سبزترین اجلاس جهان؛ خیلی‌ها هنوز نمی‌دانند کپنهاگ را باید خورد یا پوشید یا ...?!


فقط سه روز مانده تا بزرگترین اجلاس سبز در روی کره زمین

     چهارشنبه شب گذشته، خبرنگار محیط زیستی یکی از روزنامه‌های پایتخت با من تماس گرفت تا از موضع و برنامه‌های دولت در آستانه‌ی اجلاس کپنهاگ آگاه شود. با تعجب به ایشان گفتم: نشانی را اشتباه آمده‌اید! باید از مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست سؤال کنید. اما او پاسخی داد که حیرتم را افزون‌تر کرد!   

ادامه نوشته

این را دیگر نمی‌شود سانسور کرد! می‌شود؟


     یک تیتر پر سروصدای این روزها، «سانسور رسمی آلودگی هوا» بود که در چندین سایت و روزنامه به تیتر یک بدل شد! با خود در حیرتم که مگر می‌شود چنین تصاویری را انکار و سانسور کرد؟!    

شمال آزادراه آزادگان - ساعت 4 بعدازظهر 11 آذر 1388

     دیروز داشتم از غربی‌ترین نقطه‌ی بزرگراه همت به سمت شرق می‌راندم که در مقطع آزادگان با این تصویر تأسف‌بار برای چندمین بار روبرو شدم. در حقیقت، کمتر روزی است که از آزادراه تهران کرج عبور کنم و شاهد به هوا رفتن چنین دودهای غلیظ و سیاه‌رنگی نباشم! آن هم در شهری که رسماً اعلام می‌شود بیش از سه میلیون از شهروندان بی‌گناهش  مبتلا به آسم هستند؛ بیماری مهلکی که به گفته‌ی رییس انجمن آسم و آلرژی ایران، متهم شمار یک آن، آلودگی هوای تهران است. شهری که در شش ماه نخست سال جاری فقط شش روز هوای پاک داشت!
    و من در شگفتم که چگونه هنوز در برابر جابجایی این پایتخت دوداندود تردید و مقاومت وجود دارد! و مرگ خاموش تهرانی ها را جدی نمی گیریم؟
     مگر نه این است که خود اعلام می‌کنیم:  طرح جامع كاهش آلودگي هواي تهران شكست خورد!
     مگر نه این است که هشدار می‌دهیم: ميزان آلاينده سرطان‌زاي بنزن دست‌کم10 برابر حد مجاز است!
      این داستان تکراری مدیریت آلودگی هوای تهران را تا کی و کجا می‌خواهیم ادامه دهیم؟
     ما که حتا به دلیل باورهای قبیله‌ای و ملاحظات گروهی و صنفی خود، حاضریم وضعیت مترو تهران را به این خاک سیاه امروز برسانیم، دیگر چه ادعای رهبری جهان داریم؟ آیا فکر نمی‌کنید آنها که از بالا به ما می‌نگرند، دل‌شان درد می‌گیرد از بس که باید از شعارهای توخالی ما بخندند؟!
     اگر به فکر ما نیستید؛ دست کم به فکر دل مردمانی باشید که سخنان شما را می‌شنوند!
     به پرسش وحید عزیز برگردیم: آیا هوای پاک فقط رؤیای ماست؟!

درج نظر