کودکان بوپالی، 25 سال بعد از آن فاجعه در ویرانه های کارخانه مرگ بازی می کنند!

    سوم دسامبر 1984 میلادی، بسیاری از مردم بوپال تصور کردند که 1984، یک افسانه‌ی خیال‌بافانه نبوده و جرج اورول راست می‌گفته است!
   در آن روز شوم 10 هزار نفر از مردم بیگناه این بخش از هندوستان در اثر فاجعه‌ی نشت گاز سمی از کارخانه‌ی یونایتد کاربید به دلخراش‌ترین شکل ممکن جان خویش را از دست دادند.
    اما این تازه شروع ماجرا بود ... زیرا هنوز هم آن فاجعه‌ی 25 ساله دارد تلفات می‌گیرد، به نحوی که شمار جان‌باختگان بوپال تا امروز از مرز 35 هزار نفر هم گذشته است. این در حالی است که بیش از 300 هزار نفر هم در این رخداد شرم‌آور دچار معلولیت‌های متوسط تا شدید شدند و علاوه بر این، حیات جانوری و گیاهی منطقه هم به شدت آسیب دید.

مرگ گسترده و خاموش دام ها در بوپال ...

   تصورش را بکنید که اگر فاجعه‌ای با این ابعاد در یک کشور غربی رخ می‌داد، سونامی حاصل از آن تا چند رده از مدیران مسئول را به کام می‌کشید و هرگز از یادها نمی‌رفت؛ اما در این حادثه، حتا رییس کارخانه را هم نتوانستند قلقلکش دهند! چه رسد به آن که بخواهند مجازاتش کنند.
   فاجعه‌ی بوپال هند بار دیگر نشان داد که بشر چگونه می‌تواند به دست خود، روزگاری تلخ‌تر از زهر برای خویش و یگانه کره‌ی مسکونش بیافریند. شبح این حادثه همواره بر فراز همه‌ی نیروگاه‌های اتمی موجود در همه‌ی نقاط جهان هم هست! نیست؟

جنازه هایی که در بوپال انگار تمامی ندارد ...

   در صورتی که اگر از 20 سال پیش استحصال انرژی خورشیدی و بادی در اولویت نظام مدیریت جهان قرار می‌گرفت، هرگز حتا تخریب و ویرانی و خرابکاری در هیچ نیروگاه خورشیدی یا بادی نمی‌توانست چنین نگرانی‌هایی را بیافریند.

هیچ جای دنیا به اندازه بوپال نابینا ندارد!

   راستی! آیا کسی هست که به من با اطمینان بگوید: خردمندی صفتی است که هنوز می‌توان به بشر اطلاق کرد؟!

درج نظر