لشکر شنهای روان پشت دروازههای شهر!
عنوان این یادداشت، تیتر انتخابی سمیه راهپیما خبرنگار روزنامه جوان برای مصاحبه با نگارنده و غلامعباس عبدینژاد، مدیرکل دفتر امور بیابان است که دیروز منتشر شد.
فرسایش بادی، یکی از عوامل اصلی تهدیدکننده و تحدیدکنندهی حیات در دست کم 20 میلیون هکتار از اراضی کشور است که خسارت ناشی از آن به بیش از یک میلیارد دلار در سال میرسد.
از فرسایش بادی در دشت سیستان با عنوان "زلزله" یاد میکنند؛ اما باورم این است که این زلزله را میتوان به یکی از بزرگترین مزیتهای نسبی کشور تبدیل کرده و با مهارش، هم نیاز انرژی کشور را تأمین کرد و هم پول پارو کرد!
لطفاً نترسیم از این که ممکن است چند دسته پارو هم این میان بشکند!
کافی است بدانیم که ایستگاه هواشناسی زابل در طول 40 سال 3061 رخداد توفان را به ثبت رسانده است که از مجموع توفانهای رخداده در بقیهی مناطق کشور پهناور ایران، دهها برابر بیشتر است! نگارنده خود از قول دکتر احمدعلی کیخواه - نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی - شنید که می گفت: یک توربین بادی ما اخیراْ در دشت سیستان به دلیل شدت وزش باد سوخت! و حالا مجبور هستیم از توربین های قوی تری استفاده کنیم.
پس چرا این تهدید را به فرصتی سبز بدل نکنیم و آن لشکر شنهای روان را به بیگاری نکشانیم!
باور کنید آن لشکر ترس که ندارد، هیچ؛ آب و جارو هم باید برایشان کرد!

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.