لب کارون، دیگر گلبارون نیست!
کارون،
روزگاری پرآبترین، باکیفیتترین و یگانه رودخانهی ایران بود که قابلیت
کشتیرانی داشت. اصلاً کارون در روزگاری نهچندان دور، گل بارون بود ... لب کارون
را که یادتان هست! نیست؟
اینک اما چندسالی است که کارون نفسش به شماره افتاده و
بدتر از آن، این که فقط این سدهای پرشمار بالادست و تونلهای عظیم انتقال
آب نیست که روزگار کارون را به خاک سیاه نشانده است؛ چرا که پسابهای
آلودهی صنعتی، کشاورزی و شهری و روستایی را نیز باید به دلایل این
نفستنگی افزود ... به نحوی که بخشهایی از کارون سیمای بیابانی پیدا کرده و
بخشهای دیگرش اینگونه تغییر رنگ داده و از بوی تعفن نمیشود به آن نزدیک
شد ...
این کارایی اقتصادی نیست که پایداری میآفریند - 4
امشب در رسانه ملی اتفاق افتاد: خداوند درخواست زن حامله را رد نمیکند! میکند؟
همه ی آنچه در باره ی ذخیره گاه های زیستکره باید بدانیم
آقای مدیر کل: به این نمیگویند " آستانه بحران "؛ به این میگویند: فاجعه تمام و کمال!
امروز از قول مدیرکل محیط زیست استان فارس خواندیم که "استان فارس در آستانه بحران زيستمحيطي قرار گرفته است".
خواستم بگویم:
برادر
عزیز، جناب آقای مهندس ابراهیمی، مدیرکل محترم اداره محیط زیست استان
فارس! به مصیبتی که استان فارس دچارش شده است، نمیگویند: آستانهی بحران؛
نام شرایط حاضر، اتاق مرگ است!
زور گاومیشها از کجا میآید!؟
مرگ تدریجی تالاب انزلی و دسته گل بی پی در خلیج مکزیک!
پلها و جادههایی که خاک را تخریب و بیابانزایی را تشدید میکنند!
آیا دوباره میتوان چشمانداز کاظم داشی در ارومیه را آبی دید؟!
پاسخ تلخ ماهیگیر متخلف در تالاب انزلی: امروز را چه کنم؟!
دیروز در
هنگام بازدید از تالاب انزلی
به همراه آقای مهندس
ابراهیم افخمی، رییس اداره محیط زیست شهرستان انزلی به یک صیاد متخلف
برخورد کردیم که در فصلی که صید ممنوع است، مشغول توراذداختن در تالاب و
صید ماهی بود.
وقتی به وی متذکر شدیم که چرا این کار را می کند؟ گفت:
شکم زن و بچهام خالی است و چارهای ندارم!
گفتیم: مگر نمیدانی که اگر
در این زمان صید کنید، دیگر چیزی از نسل ماهی نخواهد ماند و همهی صیادان
هم بیکار خواهند شد و خسارتی بزرگتر به 600 خانواری که از محل صیادی در
تالاب انزلی روزگار میگذرانند، وارد خواهد شد؟
بعد از آن درنگ ؛ حال درنگ حواصیل شب را در تالاب انزلی دریابید!
همان طور که اشاره کرده بودم، روز
گذشته مهمان مردم باصفا و خونگرم گیلان بودم و ساعتی پیش از سفر بازگشتم.
فعلاً
این حواصیل شب - Nycticorax nycticorax –
یا به قول گیلکیها: شال باغ را از من بپذیرید تا سر فرصت از این سفر
گزارشی مفصل تر را انتشار دهم.
درنگ آن قورباغه را
که یادتان نرفته! حالا برایم بگویید درنگ این حواصیل
در قبرستان زبالهها (بخوانید تالاب انزلی!) از برای چیست؟!
ریزاندامگان کارا یا Effective Microorganisms
فن آوری ساخت ریزاندامگان کارا نخستین بار توسط یک ژاپنی به نام Teruo Higa به جهان معرفی شد تا بتواند جایگزینی کمخطرتر و کاراتر برای کودهای شیمیایی باشد؛ کودهایی که نهتنها زمین، بلکه آبهای سطحی و زیرزمینی و تالابها و دریاهای آزاد را نیز مسموم کردهاند ...
انعکاس روز جهانی محیط زیست در رادیو جوان!
در سال 1389 ؛ خطر ترسالی کمتر از خشکسالی نیست!
درنگ این قورباغه یک دنیا حرف دارد! ندارد؟
لطفاً به این تصویر نگاه کنید ...
خواهش
میکنم که با دقت در جزییات این عکس درنگ فرمایید ...
شما فکر میکنید
این قورباغهی نگون بخت دارد به چه میاندیشد؟ و چرا مردد است که آیا
سرانجام تنش را بسپارد به این زریوار پر زباله و پری دار یا دلش را خوش کند
به آن روزگار خوش افسانه
ای و پری پیکر در سال های نه چندان دور؟!
آیا میدانید مهمترین عامل بیابانزایی در ایران چیست؟!
اینک شرکتکنندگان در همایش ناگفتههای سدسازی که در آخرین روزهای اردیبهشت ماه سال 1389 در دانشگاه صنعتی اصفهان گرد هم جمع شده بودند و این تومار را نیز خطاب به مجید نامجو امضاء کردند (گفتنی آن که امکان عکس گرفتن از همهی صفحات حاوی امضا به دلیل ازدحام فراهم نشد)، در قطعنامهی پایانی همایش بر این واقعیت تأکید کردهاند که استمرار سیاستهای کنونی در حوزهی مدیریت آب و سدسازی، میتواند کشور را با مهلکترین جریان بیابانزا مواجه سازد ...
کم جان دیگر بی جان نیست! باورتان میشود؟
یادتان هست که هشت مرداد 1386 نوشتم که کم جان را بی جان کردیم؟ یادتان هست که نوشتم بی جان شدن و مرگ تالابهای اقماری بختگان، بیشتر از آن که متأثر از پدیدهای طبیعی و مرتبط با خشکسالی باشد، نشان از نابخردی و آزمندی نوع انسان دارد؛ انسانی که قرار بوده اشرف مخلوقات باشد، اما مخربترین مخلوقات شده است ...
سخنرانی امروز در دانشگاه صنعتی شریف
همان طور که آگاه هستید، تا ساعتی دیگر در دانشگاه صنعتی شریف، سخنرانی خواهم کرد. عنوان سخنرانی من:
برای درمان بیماری محیط زیست ایران، چه باید کرد؟
و چه نباید کرد؟
آيا راهي براي درمان بيماري محيط زيست ايران وجود دارد؟
و كيست كه نداند، حال بخشي از زمين به نام ايران، اصلاً خوب نيست؟
چه بايد كرد؟
تا كي بگوييم: نبريد؛ نكنيد؛ نكشيد؛ نزنيد؛ نخوريد ...
به جاي نبريدن درخت، حفر نكردن چاه، نكشيدن جاده، نزدن سد و خيلي نكردنهاي ديگر، چه بايد كرد؟
فردا - در پنجمين روز از خرداد 1389 - ساعت 14 در آمفي تئاتر مركزي دانشگاه شريف حاضر خواهم بود تا به اين بهانه با دانشجويان دانشگاه شريف و ديگر علاقهمندان به اين حوزه درد دل كنيم ...
پايان سخن – از نمایش دست برداریم؛ به حفظ واقعی طبیعت بیاندیشیم!
و سرانجام، در دوازدهمین پله، به پایان نوشتار بلند و ژرف استاد
کامبیز بهرامسلطانی رسیدیم. به جرأت میگویم که بررسی و مداقه دقیق در
همین 12 قسمت میتواند بسیاری از مشکلات فراروی مدیریت در سازمان حفاظت
محیط زیست ایران را مهار کرده و یا از سر راه بردارد.
امید که توصیههای خردمندانهی این طبیعتمرد بزرگ ایرانی را همه آویزهی
گوش خود کرده و کاری نکنیم که بیش از این به قانون طبیعت بربخورد.
به ویژه تأکید میکنم که نگاه استاد را به ماجرای سایپا و آهو با دقت
بنگرید ...
به کنوانسیون رامسر هم امیدی نیست!
پهنههای شش گانه تحت حفاظت واجد کدام ویژگیها باید باشند؟ - 10
ریزگردها تا چه زمانی مهمان تهرانیها هستند؟!
بپذيريم كه روزگار بهره برداريهاي خودسرانه به سر آمده است! - 8
کامبیز بهرامسلطانی در هشتمین بخش از نوشتار ژرفاندیشانهاش به صراحت
به من و تو میگوید: باید به دوران بهرهبرداریهای خودسرانه در طبیعت
پایان داده و به بهانهی حرمت رسومی منجمد چون سامان عرفی، نباید تجاوز و
دستدرازی به اراضی ملّی را توجیه کرد. رخدادی که همین هفته گذشته و به
تلخی هر چه تمامتر، در بام ایران به وقوع
پیوست؛ آن هم در سکوت کامل آنهایی که باید پاسدار حراست و حفاظت از
قانون باشند.
با هم پی میگیریم این یادداشت وزین را در هشتمین منزلگاهش :
نيازهايی
که به طبيعت داریم:
مفهوم حفاظت از طبيعت در
برگيرندهی كليه تحقيقات و اقداماتي است كه به منظور حفاظت، مراقبت، بهسازي
و باززندهسازي كارايي و قابليتهاي طبيعت به انجام میرسد. در اين
راستا، هدف همواره حفظ تداوم بهره برداري از طبيعت، يا به بيان ديگر بهره
برداري پايدار از منابع اكولوژيك است. قابليتهاي طبيعت بايد از يك سو به
دليل برخورداري از ارزشهاي ذاتي و از سوي ديگر به دليل برخورداري از نقشي
زير بنايي در زندگي انسان مورد حفاظت قرار گيرند. در چارچوب يك چنين
برداشتي از مفهوم حفاظت از طبيعت، حفاظت از ارزشهاي ذاتي طبيعت، يعني
ارزشهايي كه فارغ از معيارهاي ارزشي انسان، طبيعت به خودي خود دارا
میباشد، با بهره برداري پايدار از طبيعت در تعارض قرار نمیگيرد. ضمن
اينكه بهره برداري از منابع سرزمين را نيز بايد با تكيه بر تحقيقات علمی
به انجام رسانيد؛ بپذيريم كه روزگار بهره برداريهاي خودسرانه به سر آمده
است و اين بدان معناست كه ديگر كسي نبايد با بستن تبري بر كمر به قطع
درختان مبادرت کرده و يا كس ديگري با داشتن بيلي در دست، اجازه تبديل
پهنههاي استپي به زمين زراعي را داشته باشد. همان گونه كه نفت و گاز
سرمايه ملي به حساب میآيند، چشماندازهاي طبيعي، منابع آبهاي سطحي و
زيرزميني و منابع خاك نيز سرمايه ملي محسوب شده و نمیتوانند با تكيه بر
معيارهايي قرون وسطايي – مانند سامان عرفي – مورد دخل و تصرف و تخريب و
تجاوز افراد قرار گيرند. بهرهبرداري از منابع اكولوژيك بايد مبتني بر دانش
روز باشند و اين دانش بدون توليد دانش حاصل نمیآيد. كسب دانش درباره
قابليتهاي اكولوژيك سرزمين ايران را نيز نمیتوان از منابع خارجي استخراج
كرد، زيرا هر سرزميني داراي قابليتهاي اكولوژيك و زيستي متفاوت است. حتا
در محدوده مرزهاي سياسي ايران زمين نيز، اين قابليتها همسان توزيع
نگرديدهاند ؛ قابليتهاي اكولوژيك و زيستي بيوم هيركاني يا زاگرس را
نمیتوان با بيومهاي بياباني و نيمه بياباني ايران مركزي يكسان دانست.
براي حفاظت از طبيعت میتوان دلايل منطقي ديگري را نيز ذكر كرد كه در يك
جامعه دانش محور حتماً مورد قبول قرار میگيرد. از آن دلایل در نهمین بخش
از این نوشتار با شما سخن خواهم گفت.
تصاویری از امروز تهران در زیر چکمه های ریزگردها !
تهران دوباره نفس کم آورده است؛ از مردادماه سال گذشته تا امروز، این برای بیست و هشتمین بار است که تهران متأثر از ریزگردهایی که منشأ بسیاری از آنها تالابی است، نفس کم می آورد.
آیا در ایران فلسفه حفاظت از طبیعت وجود خارجی دارد؟! - 5
کامبیز بهرام سلطانی در پنجمین بخش از مقاله اش دست بر روی پاشنه آشیل مدیریت محیط زیست در ایران گذاشته است ...
این مقاله
وزین را با هم پی می گیریم:
بازبيني ريشهها از نگاه کامبیز بهرام سلطانی - 4
همان طور که وعده داده بودم، اینک به انتشار چهارمین بخش از مقاله ارزشمند کامبیز بهرام سلطانی اقدام می کنم؛ مقاله ای که می دانم ردپایی ماندگار در صحنه محیط زیست ایران از خود به یادگار باقی خواهد نهاد و پاسخ بسیاری از پرسش ها و تردیدها را کجا خواهد داد ...
آیا میدانیم در محیط زیست ایران به دنبال چه هستیم؟
نه تنها اخبار هفتههاي اخير درباره مبادلهی انواع گونههاي جانوري در معرض خطر بين سازمان حفاظت محيط زيست ايران و چند كشور همسايه، بلكه اساسا" نگاهي جدي به وضعيت محيط زيست در ايران به طور اعم و چگونگي حفاظت از طبيعت به طور اخص ذهن انسان علاقهمند به موضوع حفاظت از محيط زيست را به اين سمت سوق میدهد كه آيا اصولا" ما ميدانيم كه به دنبال چه هستيم و آيا براي حفاظت از طبيعت سرزمين و پهنههاي طبيعي واجد ارزشهاي ويژهی حفاظتي، راهبرد (استراتژي) خاصي را ترسيم کردهايم؟ پرسشي ديگر؛ آيا اصولا" در ذهن ما تصوير و تصوري جدي از آنچه كه حفاظت از طبيعت ناميده ميشود شكل گرفته است و وجود دارد؟ يا آن كه چون كشورهاي پيش رفته از نظر تكنولوژي و برخي نهادهاي بينالمللي درباره ضرورت حفاظت از طبيعت صحبت میكنند، نگران انقراض و نابودي گونههاي گياهي و جانوري، بومسازگان (اكوسيستم)هاي كلان و خُرد، زيستگاهها، چشماندازهاي طبيعي، از بين رفتن هويت طبيعي بيومهاي جهان و سرزمينهاي خود هستند، ما نيز – براي آنكه از ديگران عقب نيافتيم – دم از حفاظت از طبيعت میزنيم و از آن تنها به عنوان نمادي از همبستگي با دل نگرانيهاي جهاني استفاده میكنيم؟
این ها فرازهایی از مهمترین پرسشها و دغدغههایی است که کامبیز بهرام سلطانی، بومشناس شهیر ایرانی به تحلیل و بررسی آنها پرداخته و به زودی خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی با این نگاه طبیعتمحورانه و خردمندانه آشنا میشوند.
ممنون از استاد بهرامسلطانی عزیز که در این وانفسای ننوشتن، این گونه بیمنت مینویسد و دانستههایش را با خوانندگان مهار بیابانزایی به اشتراک مینهد.





به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.