پلها و جادههایی که خاک را تخریب و بیابانزایی را تشدید میکنند!
در همه جای دنیا، یکی از شاخصها یا
شناسههای توسعهیافتگی را در کمیت و کیفیت شبکهی ارتباطی کشورها، به ویژه
در حوزهی حمل و نقل جادهای و ریلی ارزیابی میکنند. ایران هماکنون بیش
از 120 هزار کیلومتر جاده
اصلی و آزادراه و 60 هزار کیلومتر هم راه فرعی آسفالته دارد؛ یعنی
بسیار بیشتر از آن مقداری که همسایه
شرقی در رؤیای ساختنش برای کشور خویش به سر میبرند. با این وجود،
همین ماه گذشته بود که معاون وزیر راه و ترابری در گفتگو با خبرنگار شبکه
خبر سیما، به صراحت اعتراف کرد که اصول علمی و مهندسی در ساخت اغلب
پروژههای راهسازی کشور رعایت نمیشود! واقعیتی که آمار بالای تلفات
جادهای، تأیید کنندهی آن است.
به دیگر سخن، باید بپذیریم که برخی از
جادهها و پلهایی که ما در کشور ساخته یا میسازیم، بیشتر از آن که افزایش
دهندهی کارایی سرزمین باشد، کاهندهی آن بوده و بر نرخ بیابانزایی و
تخریب سرزمین میافزاید.
از نمونههای آشکار آن میتوان به روند
جادهسازی در عسلویه و پارک ملی نایبند، دریاچه ارومیه، آزادراه تهران
شمال، تعریض جاده گرگان مشهد در قلب پارک ملی گلستان، پروژه میان گذر تالاب
انزلی و بسیاری از محورهای مواصلاتی در کهکیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری
اشاره
کرد.
در ملاقات اخیرم با کامران زلفینژاد، ایشان بر همین نکته تأکید کرده و یکی از دلایل مخالفت سازمان متبوع خویش را با ادامه ساخت میانگذر تالاب انزلی، آگاهی از توان مهندسی جهان در ساخت پلها و جادههایی دانست که کوشیدهاند تا کمترین زیان را بر بومسازگان پیرامون خویش وارد سازند.
تصاویری که ملاحظه میکنید، حجتهایی است بر این مدعا.




به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.