تصاویری از امروز تهران در زیر چکمه های ریزگردها !
تهران دوباره نفس کم آورده است؛ از مردادماه سال گذشته تا امروز، این برای بیست و هشتمین بار است که تهران متأثر از ریزگردهایی که منشأ بسیاری از آنها تالابی است، نفس کم می آورد.
دوستان و سپهسالاران سدسازی، لطفاً کلاه خود را بالاتر بگذارند و باز هم برای خود نوشابه بازکرده و مدال توزیع کنند ... حتا می توانند مطمئن باشند که اعتبار 61 هزارمیلیاردی آنها برای برنامه پنجم هم بدون کمترین مقاومتی پذیرفته شده و از حالا میتوانند به فکر اشتغالزایی فرزندان و نوهها و دوستان فرزندان و نوه های شان هم باشند! اصلن ریزگرد چه اهمیتی دارد؟ آن ششصد سد را عشق است؛ تازه مگه جزایر قناری را از ما گرفتند؟ خب در چنین روزهایی می شود مستقیم رفت آنجا و آمد! نمی شود؟
تصاویری را که می بینید، روزگار پایتخت ایران را در ساعت 8:30 روز 30 اردیبهشت 1389 نشان می دهد. دیروز در اصفهان، البته هوا به مراتب بدتر و نفس گیرتر بود؛ گویا بیش از یکصد میلیون هکتار از سرزمیتن ایران، چند روزی است که نفس کم آورده است ...
و اینها همه از نتایج سحر است ...
لطفن باز هم تا می توانید و به بهانه های مختلف درختان را ریشه کن کرده، خون سفره های آب زیرزمینی را به وسیله چاه های مجاز و غیر مجاز در شیشه کرده و تالاب ها را به بهانه گسترش کشاورزی ناپایدار بخشکانید.
دیدار ما به قیامت ...







به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.