لب کارون، دیگر گلبارون نیست!
کارون،
روزگاری پرآبترین، باکیفیتترین و یگانه رودخانهی ایران بود که قابلیت
کشتیرانی داشت. اصلاً کارون در روزگاری نهچندان دور، گل بارون بود ... لب کارون
را که یادتان هست! نیست؟
اینک اما چندسالی است که کارون نفسش به شماره افتاده و
بدتر از آن، این که فقط این سدهای پرشمار بالادست و تونلهای عظیم انتقال
آب نیست که روزگار کارون را به خاک سیاه نشانده است؛ چرا که پسابهای
آلودهی صنعتی، کشاورزی و شهری و روستایی را نیز باید به دلایل این
نفستنگی افزود ... به نحوی که بخشهایی از کارون سیمای بیابانی پیدا کرده و
بخشهای دیگرش اینگونه تغییر رنگ داده و از بوی تعفن نمیشود به آن نزدیک
شد ...
نتیجه آن که استانی که 30 درصد حجم آبهای سطحی کشور را در خود جای میداده است، زنان و کودکانش باید اینگونه در پی مایههای حیات باشند و استانی که بر روی مخازن نفت و گاز خوابیده، باید مادرانش اینگونه در پی کپسول گاز باشند ...
کسی چه میداند؟ شاید روزی همین شازده کوچولوی تنها یا آن معصومیت دوخته شده به آن بادبادک رنگی توانست دوباره خنده را به سرزمین خوزستان بازگرداند ...
درود بر امین نظری که چشمانش هوش رباست ...





به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.