تالاب انزلی، نگین بی بدیل گیلان در حال احتضار است. سالانه میلیون‌ها تن رسوب، صدها هزار لیتر فاضلاب و پساب‌های آلوده‌ی خانگی، صنعتی، کشاورزی و بیمارستانی از طریق 11 رودخانه‌ای که به آن منتهی می‌شود و نیز زهکش اراضی زراعی اطرافش، در این تالاب ارزشمند می‌نشیند و با خود مرگی آرام و تلخ را برای زیستمندان کم‌نظیر و زیبارویش به ارمغان می‌آورد. افزون بر آن، تالاب عملاً تبدیل به یک کهریزک آبی/ خاکی شده و نمی‌توان جایی در این تالاب 20 هزار هکتاری را یافت که عاری از زباله‌های جامد شهری و روستایی باشد؛ به نحوی که چشم‌انداز دیداری تالاب را نیز به شدت متأثر کرده و از جذابیت انداخته است.
    امّا نکته‌‌ی غم‌انگیز‌تر ماجرا آن است که انگار این مرگ را نمی‌بینیم و روزمرگی پیشه کرده‌ایم! گویی باید مانند ماجرای سانحه‌ی سد سنندج در چند سال پیش، یک کامیون حاوی MTBE در تالاب خالی شود تا متوجه شویم: مرگ چقدر به ما نزدیک شده است! نشده است؟
    شاید به همین دلیل باشد که در قصه‌ی تلخ عبور کنار گذر (بخوان میان گذر) انزلی هم، عملاً آن گونه که سزاوار بود، پژواک درخوری رخ نداد و ایستاده‌ایم تا مانند پل شهید کلانتری بر روی دریاچه ارومیه همه چیز تمام شده و سازه مستقر و افتتاح گردد و آنگاه در پی حفر کانال‌هایی برای عبور آب در بین این خطای انسانی خود ساخته باشیم!
    همه چیز مانند آن قورباغه‌ی معروف در فیلم یک حقیقت ناخوشایند دیویس گوگنهایم می‌ماند که چون در ظرفی قرار گرفته که دمایش به تدریج در حال افزایش است، خطر را احساس نمی کند و آنقدر منتظر و منفعل می‌ماند تا بمیرد؛ در صورتی که اگر آن قورباغه را به یکباره در ظرفی با آب داغ رها می‌کردند، واکنش نشان داده و خود را نجات می‌داد.

    در ابعادی بزرگ‌تر نیز می‌توان به ماجرای خلیج مکزیکو و بحران آلودگی ناشی از آن اشاره کرد؛ بحرانی که شرکت بی پی را با دشوارترین چالش تاریخ عمرش روبرو کرده است و حجم گزارش‌های محیط‌زیستی رسانه‌های بین‌المللی جهان و پوشش خبری این رخداد را به شدت افزایش داده است. واقعه بی سابقه ای که هم اکنون بیش از 27 هزار نفر مشغول پاک کردن گاف بی پی هستند! غافل از آن که این فاجعه‌ای است که حتا اگر آن میلیون‌ها لیتر نفت در دریا هم تخلیه نمی‌شد، به هر حال بر سر ما فرود می‌آمد! نمی‌آمد؟
    در همین باره و در تاریخ نهم جون 2010، یادداشتی به قلم بیل مک کیبن (Bill McKibben) بنیانگذار حرکت جهانی 350 در niemanwatchdog منتشر شد که به همین بی‌خبری، بی‌تفاوتی، انفعال و تنبلی ذهنی بشر امروز اشاره دارد. وی در یادداشت خود با اشاره به پوشش گسترده‌ی رسانه‌ای دسته گل بی پی در خلیج مکزیکو، می‌پرسد: خب فرض کنید که اصلاً این فاجعه رخ نمی‌داد و آن چند میلیون بشکه نفتی که به محیط آبی خلیج مکزیکو سرازیر شد، به دست مصرف کننده‌ی واقعی‌اش می‌رسید! یعنی در نهایت به جای دیگری از همین یگانه کره‌ی قابل زیست حمل شده و به عنوان سوخت مصرف می‌شد؛ آنگاه چه می‌شد؟ جز آن که باز هم میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای را در جهان افزایش می‌داد؟ به سخنی ساده‌تر، بیل می‌گوید: فرق چندانی نمی‌کند که سوخت‌های فسیلی سوزانده شوند و یا در دریا رها شوند، زیرا در هر حال محیط زیست را تخریب و آلوده می‌کنند. به قول خودش: fossil fuel is everywhere dirty.
بنابراین، دغدغه‌‌ی اصلی بشر دانای امروز – اگر واقعاً دانا باشد – این است که از خود بپرسد: ما تا چه حدی طبیعت را از توازن خارج ساخته و ناپایدار ساخته‌ایم؟ و آیا می‌توانیم آن تعادل و توان زیست‌پالایی و خودترمیمی را دوباره به طبیعت بازگردانیم یا خیر؟

    برگردیم دوباره به ماجرای تالاب انزلی و از خود بپرسیم: چگونه وزارت راه و ترابری حاضر نشد حرف هیچ یک از متخصصان کشور و نیز ناظران بین‌المللی از جایکا را بشنود و به احداث میان‌گذر خویش ادامه دهد؟ متخصصانی چون دکتر مجید مخدوم (استاد دانشگاه تهران و رییس انجمن علمی محیط زیست ایران) ، دکتر مسعود منوری (مدیر گروه علوم محیط زیست واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی)، دکتر محمدرضا احمدی (دانشیار گروه آبزیان دانشگاه تهران)، دکتر بهرام حسن‌زاده کیابی (عضو هیأت علمی دانشکده علوم زیستی دانشگاه شهید بهشتی)، دکتر اصغر عبدلی (عضو هیأت علمی گروه تنوع زیستی دانشگاه شهید بهشتی)، استاد هنریک مجنونیان (پیشکسوت شناخته شده محیط زیست ایران)، دکتر حسین گنجی دوست (رییس گروه مهندسی محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر احمد خدادادی  (رییس پژوهشکده محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر یوسف فیلی‌زاده (متخصص اکولوژیکی تالاب‌ها و گیاهان آبزی)  و بسیاری دیگر از کارشناسان و تصمیم‌سازان به نام کشور  ( اسامی این متخصصان به همراه نظریه مکتوب ایشان در کتاب: "اینجا تالاب انزلی بود!" (انتشارات اداره کل محیط زیست گیلان) موجود است.) که هر چه فریاد زدند و هشدار دادند که ساخت این میان‌گذر به معنای مرگ همیشگی تالاب انزلی و افزایش خطر سیل‌خیزی شهرستان انزلی خواهد بود، کسی گوش نکرد که نکرد و همه انگار مانند آن قورباغه انتظار می‌کشند تا لاشه‌ی بی‌جان‌شان را کسی پیدا کرده و از آب بیرون کشد!
     وای بر ما ...