به استقبال روز جهاني بدون سم برويم
26 سال است كه جهانيان در سومين روز از آخرين ماه سال ميلادي، برابر با سيزدهمين روز از واپسين ماه پاييز، يك مناسبت محيط زيستي - No Pesticide Day - را گرامي ميدارند كه البته ريشه در يكي از تلخترين روزهاي قرن بيستم دارد. آن روز سياه، هنوز هم براي بازماندگان حادثهي بوپال در هندوستان تلخ و سياه مانده است و از تبعات مرگآفرينش كماكان نسل امروز هم رنج ميكشد ...
تبریک می گویم: بیابان زایی به قلب سبلان هم رسید!
سهم زنان در بیابان زایی یا مهار بیابان زایی!
هنوز
هم زنان در بسیاری از نقاط روستایی و عشایری ایران در شمار مهمترین نیروی
کار در بخش کشاورزی و دامداری محسوب میشوند. از همین رو، در موفقیت
طرحهایی که با هدف مهار بیابانزایی و تثبیت شنهای روان در کشور انجام
میشود، نباید و نمیتوان از نقش توانمندیسازی این قشر - به عنوان
شناسهای تعیینکننده که میتواند عیار موفقیت طرحها را به نمایش نهد -
غفلت کرد ...
دو بار ثبت ملّی دماوند به چه کار آمده است؟!
زور گاومیشها از کجا میآید!؟
طرح خانم مجتهد نجفی برای جایگزینی درختان مثمر به جای غیر مثمر
برای آنها که خواهان درک دانشنامهای متفاوت در مقطع دکترا هستند!
میر منصور خلیقی، از جوانان اندیشمند، هنرمند و هنجارشکن در حوزه دانش منابع طبیعی و جامعهشناسی روستایی است. او همین چهارشنبه – دوم تیر 1389، رأس ساعت 11:30 در تالار شهید مطهری دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران – کرج، به دفاع از دانشنامهای میپردازد که برای انجام مراحل تحقیق و مطالعات مربوط به آن وقت و زمان بسیاری را صرف کرده و رنج فراوانی را برخود هموار ساخته است؛ دانشنامهای که به سطر سطر یافتههایش از صمیم دل و جان اعتقاد دارد.
عنوان دانشنامهی وی: «چالشهای مدیریت منابع طبیعی از منظر طبیعتنشینان در
تصویری که تخلف را ثابت میکند!
ریزاندامگان کارا یا Effective Microorganisms
فن آوری ساخت ریزاندامگان کارا نخستین بار توسط یک ژاپنی به نام Teruo Higa به جهان معرفی شد تا بتواند جایگزینی کمخطرتر و کاراتر برای کودهای شیمیایی باشد؛ کودهایی که نهتنها زمین، بلکه آبهای سطحی و زیرزمینی و تالابها و دریاهای آزاد را نیز مسموم کردهاند ...
هشداری از رهبری نظام به متولیان طرح مسکن مهر!
شوخی تلخی به نام شخم در جهت شیب!
شخم در جهت شیب، کاری نکوهیده شده و خطرناک است؛ واقعیتی که نهتنها همهی کارشناسان حوزه منابع طبیعی، کشاورزی و محیط زیست آن را میدانند؛ بلکه اغلب کشاورزان نیز از آن آگاهی دارند ...
عكس تلخي كه ممكن است به سرانجام خوشي برسد!
ابوطالب عزيز،
چند روز پيش و از همان بالاي كوه باباموسي بجنورد كه همچنان در حال كوچك
شدن است و شما مي دانيد كه چرا؟! با من
تلفني صحبت كرد و از سوژهي
جديدش گفت ...
به نظر شما، تكليف گوشت دامي كه از بقاياي
زبالههاي آلوده و خطرناك بيمارستاني تغذيه ميكند چيست؟! آيا نبايد مصرف
گوشت قرمز خونمان را كاهش دهيم و بدينترتيب هم بر سلامتي شخصي مان بيافزاييم؛
هم تخريب مراتع و افزايش فرسايش خاك را كاهش دهيم و هم به كاهش خطر
جهانگرمايي كمك كنيم؟
ميبينيد؟ هر تهديدي را ميتوان به يك فرصت بدل
ساخت! نميتوان؟
اگر هشدار هفتم مرداد 87 را جدی میگرفتیم، شاید فاجعهی امروز در مراغه و بناب تکرار نمیشد!
در هفتم مرداد 1387،
ضمن هشدار وضعیت وخامتبار دفن پسابهای آلودهی در حد فاصل مراغه – بناب،
از عملکرد دیرهنگام و بسیار کند فاطمه جوادی، رییس وقت سازمان حفاظت محیط
زیست انتقاد کردم؛ انتقادی که البته برخی را
در آن زمان خوش نیامد!
اما شاید اگر دو سال پیش، فاطمه جوادی،
قاطعانه برخورد میکرد، اینک مردم محروم منطقه ناچار از تحمل خسارت
25 میلیارد ریالی ناشی از پخش پساب آلودهی کارخانهی کاوه سودای مراغه
نبودند و میتوانستند همچنان از اراضی کشاورزی خویش و آبهای زیرزمینی آن
بهرهمند شوند.
جالب اینجاست که در 4 سال گذشته، این برای بار چهارم
است که چنین فاجعهای در منطقه رخ میدهد!
در چنین حالتی، آیا خشم
آقای نماینده میتواند مرهم درد زیستمندان محروم منطقه باشد؟!
شگفتآورتر آن که گویا تصمیم گرفتهاند تا این پسابهای
زهرآگین را از این پس به دریاچهی نگونبخت ارومیه انتقال دهند تا
لابد مشکل کمبود آب آن را هم حل کنند!
باور کنید شنیدن این خبرها
کمتر از شنیدن جای گرفتن کره زمین در داخل یک هندوانه نیست! آن هم به نحوی
که نه کره زمین کوچک شود و نه هندوانه بزرگ!!
و من در حیرتم که چرا
واکنشی درخور را نمیبینیم؟ آیا اشتغالزایی به چنین بهایی برای منطقه
ارمغانی به جز مرگ و نابودی خواهد داشت؟ آیا اینگونه میخواهیم به
معیشتهای جایگزین اندیشیده و درآمد سرانهی روستانشینان جویای کار را
افزایش دهیم؟
فکر میکنید دلیل تلف شدن این گوسفند در سواحل زاینده رود چیست؟
مگر این آب، چند کیلومتر پایینتر، قرار نیست از زیر سه و سه پل و پل خواجو عبور کند و طراوت بیافشاند؟!
و مگر این آب قرار نیست تا مردمان محروم و دردمند ورزنه را در پایاب زاینده رود، دوباره به زندگی امیدوار سازد؟
مهار بیابانزایی، میتواند کوشش برای مهار ذهن های نادان و اندیشه های آزمندی باشد که محدودهی محیط زیست و حرم امن آن را تا پای سکونتگاهشان فرض میکنند!
تحول در سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی؟!
یاسر انصاری، یکی از پیگیرترین و
کوشاترین مدیرانی است که در حوزهی تشکلهای مردمنهاد مرتبط با محیط زیست
فعالیت میکند. او را چند سال است که زیر نظر دارم. افکار و آرمانهای
بلندی در سر دارد و برای عملی کردن آرمانهایش علاوه بر دبیرکلی کانون عالی
گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست، سبزپرس را هم راه
انداخته است که اینک با متجاوز از 20 هزار بازدیدکننده روزانه (به طور
متوسط)، نشان داده است که میتوان در حوزهی محیط زیست هم تولید محتوا کرد و
خریدار هم داشت.
حال او میخواهد گام سوّم را بردارد و با
برنامهها و ایدههایی نو بکوشد تا تحولی ساختاری در سازمان نظام مهندسی
کشاورزی و منابع طبیعی کشور ایجاد کرده و روح و جانی تازه در کالبد این
نهاد مهم بدمد.
بخش کشاورزی از عدم اعتنای جدی به سرمایهگذاری
اصولی دولت در طول نیم قرن گذشته، به شدت آسیب دیده است، نتیجه آن که تولید
کشاورزی به بهای مصرف و تاراج اندوختههای طبیعی بدست آمده است و نه
بهرهبرداری از منابع طبیعی. سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی
باید بتواند جسورانه وارد میدان شده و مطالبات خود را در حوزهی ارتقای
نرمافزاری این بخش پیگیری کند.
باورم این است که یاسر انصاری،
میتواند یکی
از آن اعضای جسوری باشد که سازمان را از تحرکات لاکپشتی نجات خواهد
داد.
صمیمانه برایش آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.
- محمد درویش: نظام مهندسی خود را در مقابل دولت پاسخگو می داند نه اعضا
چرا بايد از دغاغله در جنوب تا كندس كوه در شمال، آسمان همين رنگ باشد؟!
خوانندگان گرامي مهار بيابانزايي هنوز ماجراي غمبار هموطنان عزيزمان را در گطيش، حموله و دغاغله فراموش نكردهاند ...
قحطي آب و مشكلات بهداشتي در خوزستان – درست يا نادرست و به حق يا ناحق – سالهاست كه دامن اين استان آفتابسوختهي ايران و مردمان خونگرمش را فراگرفته است؛ مشكلي كه البته ميتوانست و ميتواند هرگز وجود نداشته باشد، امّا فقر مديريت و نگاه بخشي و تمركزگرايانه و امنيتي به سرزمين سبب شده تا آن شود كه سزاوار نبوده است.
اينك امّا ابوطالب عزيز از روستايي به نام کندس کوه از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت (در نزديكي آبشار بسيار زيباي لوه در غرب تنگراه) برايمان تصاويري را به ارمغان آورده كه نشان ميدهد آسمان مردمان محرومش، همان رنگي را دارد كه هزار و پانصد كيلومتر آن سوتر در آسمان دغاغله ديده ميشود! نميشود؟
تأملبرانگيزتر آن كه چندين سال است اغلب مردم روستا – به ويژه زنان - تمايل خود را براي جابه جايي سكونتگاه خويش اعلام كردهاند تا درچارچوب طرح خروج دام از جنگل و كاهش فشارهاي معيشتي به نوار جنگلي خزر، سپر شرقي هيركاني نفسي تازه كند و هم مردم محروم روستا از مصيبت نداشتن راهي ايمن براي عبور و مرور و قطع پي در پي آب و برق نجات يابند و شاهد چنين تلفات و جراحاتي ناشي از نبود امكانات پزشكي و بهداشتي كمتر باشند.
اميد كه انتشار اين تصاوير عزم مسئولين را در شتاب دادن به جابه جايي اين روستا و پايان دادن به آلام مردم محرومش بيشتر كند.
نگاهي به لكههاي برهنه شده در دل جنگلهاي هيركاني، نشان ميدهد كه چگونه به دست خود داريم استعداد سيلخيزي منطقه را در يكي از پربارانترين نواحي ايرانزمين افزايش داده و بالانس ظرفيت گرمايي ويژه منطقه را با افزايش برهنگي زمين، برهم ميزنيم.
یک خبر بد و یک خبر خوب از خبرگزاری بختیاری پرس!
دیدهبان سختکوش طبیعت بختیاری، دادش از برخی نمایندگان مردم در صحن بهارستان درآمده و به شدت نسبت به تبصرههای 4 و پنج الحاقی به ماده 2 قانون جامع منابع طبیعی و آبخیزداری معترض است؛ تبصرههایی که ظاهراً به پیشنهاد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی قرار است به متن لایحهی پیشنهادی مورد اشاره افزوده شود. البته او حق دارد که نگران بازخوردهای نامیمون چنین پیشنهادهای ناپختهای باشد؛ به خصوص که تجربهی تلخ مادهی 3 و واگذاریهای اجارهای منتج از آن، هنوز ترو تازه بوده و بر روی میز اغلب واحدهای حقوقی ادارات منابع طبیعی کشور، برق میزند!
درود بر هومان خاکپور عزیز ...
قصهی پل قربت در لردگان، غربت را دوباره معنا میکند! قسمت سوم
در ادامه سفرنامهی نوروزیام که تاکنون دو قسمت از آن منتشر شده است، میخواهم شما را با محلهای در لردگان به نام پل قربت آشنا کنم که گویا اشاره به کولیها یا همان قربتیهایی دارد که در سالهای دور در اینجا تردد داشته و به داد و ستد میپرداختند ...
تابلویی که در برابر کاخ وزارت جهاد کشاورزی میدرخشد!
دکتر صادق خلیلیان، وزیر کنونی وزارت جهاد کشاورزی، در سال 1380 و به همراه اسماعیل شمسالدینی، نتایج پژوهشی را منتشر کردند که در بخشی از آن آمده بود: دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزهي محيطزيست و منابعطبيعي ايران در طول دورههاي پنجسالهي نخست و دوم برنامههاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوختههاي طبيعي تجديدشوندهي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77- 1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايهي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابعطبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجهي مؤسسهي تحقيقات جنگلها و مراتع کشور در سال 1381) تخمين زده ميشود. درحقيقت، ارزش سرمايه گذاريهای صورت گرفته در اين دو بخش که معادل 5/31 درصد کل سرمايهگذاري انجام گرفته در بخش كشاورزي بوده (5/446 ميليارد ريال)، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوخته های طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامهي 5 ساله برابر شده است.
در حقیقت، خلیلیان در آن زمان و به عنوان یک مدرس دانشگاه هشدار داده بود که نباید یک بعدی به ماجرای افزایش محصول در بخش کشاورزی و به هر قیمتی نگاه کرد.
و این دقیقن با تابلویی که امروز در جوار کاخ وزارت جهاد کشاورزی در بلوار کشاورز نمایان است، تناقض دارد! ندارد؟
اگر میگوییم: میزان محصول تولیدی در بخش کشاورزی از 24 میلیون تن در سال 1357 به 103 میلیون تن در سال 1388 افزایش یافته است؛ باید آنقدر صداقت و شجاعت هم داشته باشیم تا اعلام کنیم: در همین مدت، نرخ فرسایش آبی و بادی چه اندازه افزایش یافته است؟ و چرا تراز آبخوانهای کشور اینک به حدود منفی 8 میلیارد متر مکعب در سال رسیده! وضعیت حاصلخیزی خاک، تزریق سموم و آفات کشاورزی در آب و خاک، شورشدن اراضی کشاورزی و ... بسیاری مؤلفههای دیگر نشان میدهد که آیا میشود به این افزایش تولید افتخار کرد یا نه؟
آیا اگر فردی، بدون پشتوانه لازم و با گرفتن رانتها و وامهای فراوان، توانسته کلبهی محقر خود را به ویلایی مجلل بدل سازد، میتوان به پایداری زندگی او امیدوار بود؟!
راست آن است که کشاورزی بر روی گردههای منابع طبیعی ایستاده و دارد همچنان بدون لحاظ توانمندیهای بومشناختی سرزمین، کارمایهها را میبلعد.
درختكاري صنعتي؛ راهي به سوي پاسداشت رويشگاههاي جنگلي ايرانزمين

بخش دوّم و پاياني از گفتگوي نگارنده با روزنامه اطلاعات را در بارهي بايدها و نبايدهاي زراعت چوب در ايران ميتوانيد در صفحه 5 از شماره 24697 آن روزنامه، با عنوان: « درختكاري صنعتي؛ پاسداشت طبيعت و جنگل» پي بگيريد؛ گفتگويي كه دوست فرزانهام، محمّد حسين شيرازي – ديدهبان شجاع ارسنجان - هم به آن پيوسته است.
بایدها و نبایدهای زراعت چوب ایران در گزارش مفصل روزنامه اطلاعات
خبرنگار سختکوش و با سابقهی روزنامهی 84 سالهی اطلاعات، آقای علی درویشی، گزارش مفصلی در بارهی زراعت چوب در ایران تهیه کرده است که بخش نخست آن دیروز در صفحه 5 از شماره 24696 روزنامه اطلاعات منتشر شد.
عنوان این گزارش: «کشاورزی درخت، حافظ باروری جنگل» است که در طی آن با آقای دکتر مجید فراغی قله، مدرس دانشگاه و نگارنده به گفتگو پرداخته است.
امیدوارم بخش بعدی این گزارش هم به زودی منتشر شود و به سرنوشت قسمت دوم مصاحبهی نگارنده با خبرگزاری مهر دچار نشود!
واقعاً چه شانسی آوردیم که لطیف تصمیم گرفت تا شبانههایش را تعطیل کند! نه؟
چرا در شادگان باید چنین مناظری را ببینیم؟!
در 97 کیلومتری جنوب اهواز، سکونتگاهی دیرینه به نام شادگان حضور دارد که قدمتش به ایلامیان میرسد. شهری با 3463 کیلومتر مربع وسعت که در شرق خرمشهر و غرب ماهشهر جاخوش کرده و در پاییندستش هم آبادان جاخوش کرده است. شمار شادگانیان به 150 هزار نفر میرسد که بر بنیاد آخرین سرشماری صورت گرفته، چیزی در حدود سه و نیم درصد از جمعیت استان را شامل میشود. آن هم در حالی که 5 درصد از منابع نفتی ایران را در خود جای دادهاند و افزون بر آن، با داشتن دو میلیون نفر نخل و تولید سالانهی 40 هزار تن، عمدهترین مرکز تولید خرمای ایران محسوب میشوند ...
چه میکنند این شالیکاران ژاپنی! نمیکنند؟
دوست عزیزم، آقای دکتر علی حسنلی که در دانشگاه معتبر جنوب استرالیا - University of South Australia - و در گرایشی محیط زیستی در بخش Information Technology, Engineering and the Environment به تدریس و پژوهش اشتغال دارد، لینک جالبی از خلاقیت شالیکاران ژاپنی برایم ارسال داشته است که دریغم آمد، در لذت دیدنش، خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی را شریک نسازم ...
حمایت یک استاد پژوهش از پیشنهاد آیش طبیعت ایران
صبح دیروز مجالی دست داد تا با استاد عزیزم، دکتر بهرام پیمانیفرد گفتگویی کنم. ایشان که سالها مسئولیت بخش تحقیقات مرتع را در مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور برعهده داشته است، هم اینک نیز پس از بازنشستگی همچنان با سردبیری فصلنامهی علمی/پژوهشی مرتع و بیابان ایران به فعالیتهای علمی خود ادامه میدهد.
با او در بارهی پیشنهاد ناصر کرمی مبنی بر لزوم توقف هر نوع فعالیت توسعهای در مناطق چهارگانهی تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست، سخن گفتم و نظرش را جویا شدم.
ایشان فرمودند نگران آیندهی طبیعت ایران هستند، چرا که همواره در طول چند دههی گذشته به بهانهی توسعه، شاهد اصابت زخمی جبرانناپذیر بر پیکرهی این تن دردمند بودهاند. بنابراین، تنها آیش میتواند، مجال خودترمیمی دوباره به طبیعت دهد. اما آیش صرف فقط در مناطقی جوابگو است که سرزمین از قدرت رویشی خوب و توان اکولوژیک درخوری به صورت طبیعی برخوردار باشد. به عبارت سادهتر، در قلمرو سرزمینهای خشک کشور (اغلب مناطق مرکزی و شرقی ایران) بعید است بتوان فقط با تکیه بر آیش، این محیط زیست رنجور را به وضعیت مطلوب برگرداند. باید از داروها و درمانهای اورژانسی دیگری هم استفاده کرد ... و باید تا هنوز فرصت باقی است، هر چه سریعتر کاری کرد.
قانون جامع مدیریت خاک ؛ زمانی برای پایان پاسکاری مجلس و دولت!
هیچ زمان چون امروز، منابع و اندوختههای آبی/خاکی کشور با دیو پلشت آلودگی روبرو نبودهاند؛ هیچ زمان نبوده که بلای آلودگی در اثر اُفت کمی منابع آب و جابجایی گستردهی خاک در اثر فرسایش اینگونه نمایان شود.
و هیچ زمان دیگری را نمیتوان سراغ گرفت که پسابهای خام این گونه افسارگسیخته و بیمهابا و در چنین حجم باورنکردنی، زیستگاههای انسانی و جانوری ما را نشانه رفته باشند.
با این وجود، نکتهی تلختر و غمانگیزتر داستان این است که وقتی به قوانین موجود کشور نظر میاندازیم و شرح وظایف سازمانها و وزارتخانههای ذیربط را مطالعه میکنیم، به واقعیتی حیرتانگیز میرسیم! به این که هنوز هیچ متولّی قانونی برای حفظ توان زیستشناختی (بیولوژیک) خاک وجود ندارد! باورتان میشود؟
نه وزارت جهاد کشاورزی، نه سازمان حفاظت محیط زیست، نه مؤسسه استاندارد و نه هیچ نهاد دیگری این مسئولیت را برعهده نگرفته و نمیگیرد!
برای همین است که همچنان منتظریم تا ببینیم لایحهی جامع مدیریت خاک، چه زمان توسط نمایندگان مجلس در صحن بهارستان به شور و تصویب میرسد و مملکت را از این بلاتکلیفی نجات میدهد؟!
فقط امیدوارم در آن زمان، هنوز خاک پاکی وجود داشته باشد که بشود از آن حراست کرد!
در همین باره، مصاحبه نگارنده را میتوانید در صفحهی 3 از شمارهی امروز – 10 بهمن 88 - روزنامه جوان بخوانید.
زمینشناسی پزشکی، سرب، پیاز و نهر فیروزآباد تهران!
دیروز، یکی دیگر از مباحث مطرح شده در شصت و یکمین نشست کمیتهی محیط زیست و توسعهی پایدار کشاورزی، موضوع عزم جدی سازمان زمینشناسی کشور برای راهاندازی و فعالیت مؤثر واحد زمینشناسی پزشکی بود؛ واحدی که با همت نمایندگانی از مؤسسه تحقیقات خاک و آب وزارت جهاد کشاورزی، مؤسسه دامپزشکی، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و نیز ناظرانی از وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست کشور اعلام موجودیت کرده و میکوشد تا نسبت بین شیوع برخی از بیماریهای انسانی را با آلودگیهای روزافزون موجود در خاک کشف کند.
جالب است که در همین جلسه، دکتر غلامرضا میرکی وضعیت آلودگی خاک را در کشور بسیار خطرناک دانست و گفت: دیگر نگرانی فقط آلودگی نهر فیروزآباد در جنوب تهران نیست! بلکه الآن خاک آلوده شده است. وی گفت: نتایج بررسیهای دفترش نشان میدهد که میزان سرب موجود در پیازهای کاشته شده در کشتزارهای جنوب تهران به بیش از هیجده و نیم برابر حد مجاز رسیده است که وحشتناک است!
از او پرسیدم که چند هکتار از اراضی جنوب تهران با فاضلاب خام آبیاری میشود؟
میرکی پاسخ داد: رسماً فقط 400 هکتار؛ امّا غیر رسمی آن میرود بالای 3 هزار هکتار!
او برای این که تهرانیها البته زیاد ناراحت نشوند، این را هم اضافه کرد که وضعیت در اغلب استانها و شهرهای دیگر کشور هم تقریباً همین گونه است و جای نگرانی اصلاً نیست! هست؟
خُب خدا را شکر که عدالت کاملاً رعایت شده و ملالی نیست ... (نیست که میگم، یعنی هست! نیست؟)
مؤخره:
یادم هست آن روزهایی که در دانشکده منابع طبیعی کرج دانشجو بودم، سالهای میانی دههی شصت را میگویم، بحث آلودگی سبزیهای جنوب تهران بسیار داغ شد، مهندس میرحسین موسوی، نمایندگانی را از سوی نهاد نخستوزیری تعیین کرد تا موضوع را به دقت بررسی کنند که یکی از این افراد، دکتر ابوالقاسم متین، خاکشناس نامی کشور و همکار عزیزم در مؤسسه متبوع بود. آن تحقیق سرانجام تأیید کرد که خطر در جنوب تهران جدی است؛ امّا همان زمان اساتیدی چون دکتر نعمتالله خراسانی با جدیت به مخالفت برخواسته و احتمال این موضوع را صفر دانستند!
گاه خوب است که ما یادمان باشد چه میگوییم و چه مسئولیتی برعهده داریم! نداریم؟
در باره واحد زمینشناسی پزشکی:
- عناصر و کانی های سمی موجود در محیط زیست و تاثیر آن بر انسان و نقش زمين شناسي پزشكي
رقابت تنگاتنگ فارس و خوزستان برای هیچ!
ماجرای نان ایران را که یادتان هست؟ گفتم که هنوز از فارس میآید! نمی آید؟
امروز در نشست کمیتهی محیط زیست و توسعه پایدار با آقای مهندس نگارشی از مدیران ارشد معاونت تولیدات گیاهی، موضوع رقابت مدیران کشاورزی دو استان را برای اول شدن در تولید گندم، مطرح کردم. ایشان که کاملاً به روز بودند، جدیدترین آمار تولید گندم در این دو استان را تا امروز به شرح زیر اعلام کرد:
1- استان فارس با 494 هزار هکتار اراضی زیر کشت، توانسته است یک میلیون و شش هزار تن گندم تولید کرده و به فروش برساند.
2- استان خوزستان هم با 700 هزار هکتار اراضی زیر کشت، توانسته است 986 هزارتن گندم بفروشد.
جالب این که حدود 250 هزار هکتار از کشتزارهای گندم خوزستان دیم است، در حالی که این رقم در استان فارس فقط 90 هزار هکتار است.
بنابراین، عملکرد واحد سطح در خوزستان به مراتب فاجعهبارتر از فارس است! یعنی خوزستان هم مسابقه را باخته و هم سرزمینش سوخته!
واقعاً آیا نام این رقابت را چیزی جز دورخیز برای رفتن یا هیاهو برای هیچ میتوان نهاد؟! و آیا نباید این بازی باخت باخت را به پایان برد؟
آیا این است معنای شعار ارزشمند صادق خلیلیان که در نخستین روز صدارتش گفت: میخواهم از کشاورزی معیشتی به سوی کشاورزی اقتصادی با حفظ منابع پایه تولید حرکت کنم.
توجه عالیترین مقام وزارت جهاد کشاورزی را جلب میکنم به پژوهشی که خود ایشان در سال 1380 در گروه اقتصاد کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس انجام دادند. در آن تحقیق که به هدف بررسي وضعيت پايداري منابع طبيعي كشور به انجام رسيده بود، دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزهي محيطزيست و منابعطبيعي ايران در طول دورههاي پنجسالهي نخست و دوّم برنامههاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوختههاي طبيعي تجديدشوندهي )جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77-1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايهي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابعطبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است ؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال تخمين زده ميشود (خليليان و شمسالديني، 1380). اين ارقام نشان ميدهد كه رشد اقتصادي 5/3 درصدي كشور در دورهي مزبور (ميرزاده و حسيني، 1378)، نميتوانسته رشدي واقعي باشد، چرا كه بدون لحاظ ملاحظات زيستمحيطي و محاسبهي ميزان تخريب سرمايههاي طبيعي، بدست آمده است؛ تجربهاي كه سالها پيش از آن، يعني به سال 1950 ميلادي توسط كاپ (Kapp) آزمون شده و به صراحت هشدار داده شده بود: نتايج معكوسِ ديرهنگامِ رشد اقتصادي بر محيطزيست غيرقابل انكار است.
در حقيقت شايد بتوان از جمله ضرورتهای اساسی کشور را اعمال دقيق هزينههای زيستمحيطی در محاسبات تمامشدهی کالا و خدمات دانست؛ مؤلفهای که عدم توجه به آن تاکنون موجب ناپايداری بسياری از برنامهها و پرداخت هزينههای گزاف جبران خسارت شده است. بر پايهی مطالعهای که نتايج آن برای نخستين بار در همايش «چالشها و چشماندازهاي توسعهی ايران» ارايه شد، مشخص شده که در شمارِ قابل توجهی از طرحها و برنامههای به اجرا درآمده، نسبت درآمد به هزينهها بدون توجه به مخارج مربوط به محيطزيست، بزرگتر از عدد يک و اميدبخش بوده است، امّا پس از اعمال هزينههای زيستمحيطی قدر مطلق عدد مذکور کوچکتر از يک شده است. مثلاً چنانچه پارهاي از هزينههاي زيستمحيطي، نظيرِ هزينهی مربوط به فرسايش خاك در مراتع را مدنظر قرار دهيم، آنگاه ضريب منفعت طرحها از 3/1 به 7/0 تنزّل خواهد يافت و براي زراعت فارياب گندم در دشتهاي بحراني از نظر سفرههای آب زيرزميني، اين ضريب از 25/1 به 4/0 كاهش مييابد.
امید که روزی به تولیدی بتوانیم افتخار کنیم که به بهای افزایش ناپایداری بومشناختی (اکولوژیک) کشور حاصل نشود.
نان ایران به چه قیمتی از فارس میرسد؟!
امروز - اول بهمن 1388 - روزنامه جوان در صفحه 14 از شماره 3044 خود گزارشی را منتشر کرده به قلم علی شجاعی و با این عنوان: «نان ایران همچنان از فارس میرسد»
مطابق این گزارش، باید فارسیها به خودشان بنازند و جشن بگیرند، زیرا با حدود 461 هزار هکتار گندمزار آبی و دیم، توانستهاند برای بیستیکمین سال پیاپی رکورددار تولید گندم در ایران باشند. البته در جای دیگر اعلام شده که برای بیست و دومین بار صحیح است! هرچند رقیب خوزستانی این ادعا را رد میکند! نمیکند؟
به هر حال چه رد کند یا نکند و چه رکورد 21 صحیح باشد یا 22، این همهی ماجرا نیست! هست؟
راست آن است که هیچ استانی در ایران سراغ نداریم که بحران فرونشست سفرههای آب زیرزمینیاش اینگونه شتابان در حال رشد باشد؛ به نحوی که تقریباً یک سوّم از کل تراز منفی آبخوانهای ایران در فارس رخ داده است.
چه شاهدی از این بالاتر که نشان دهد، گندم تولید شده به چه بهای گزاف و غیرقابل جبرانی دارد وارد بازار مصرف داخلی میشود؟
غمانگیزتر آن که کل تولید گندم این استان چیزی در حدود یک میلیون و 200 هزارتن برآورد شده است که نشان از عملکرد تولید کمتر از 3 تن در هکتار دارد!
حال اگر به این معضل، وضعیت ناهنجار سامانهی نگهداری و بستهبندی و حمل و نقل گندم را هم بیافزاییم و نیز فراموش نکنیم که بازده آبیاری در کشتزارهای گندم، چیزی در حدود 30 درصد بوده است؛ بیشتر درخواهیم یافت که باید برای به دست آوردن این رکورد هورا کشید و جشن گرفت و یا زانوی غم بغل کرد و شرمگین شد؟
آیا سزاوار است در استانی که صاحب بیشترین جاذبههای طبیعی و تاریخی و فرهنگی و ادبی ایران و منطقه است، این گونه نابخردانه فرصت سوزی کنیم و کارمایهها را به هدر دهیم؟ یادتان هست که پورنگ چه گفت! نه؟
من که فکر می کنم اگر نان ایران از آمریکا برسد بهتر از آن است تا به بهای تشدید ناپایداری اکولوژیک سرزمین (مهمترین وظیفه وزارت جهاد کشاورزی همانا حفظ این پایداری ذکر شده است)، نان ایران از فارس برسد و در عوض سیگار ایران از آمریکا و اروپا و شرق دور و ...
شما چه فکر میکنید؟
برای مطالعه بیشتر:
- اشاره به دستاوردي غرورآفرين براي دكتر كوثر و يارانش!
خبرهای سبز در یک نشست مغزپستهای!
شنبهی هفتهی گذشته در شصتمین جلسه کمیتهی محیط زیست و توسعه پایدار کشاورزی، به نمایندگی از مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور شرکت کردم. نشستهای پیوستهای که در نخستین شنبهی هر ماه برگزار میشود و میکوشد تا روند پیشرفت گرایههای محیط زیستی را در وزارت متبوع پایش کند.
در این نشست دکتر سید غلامرضا میرکی، مدیر دفتر محیط زیست و توسعه پایدار کشاورزی چند خبر خوب را اعلام کرد: این که وزیر جهاد کشاورزی – دکتر صادق خلیلیان – بر عزم خود برای حرکت از کشاورزی معیشتی به سوی کشاورزی اقتصادی با حفظ منابع پایهی تولید کاملاً استوار بوده و آن را پیگیری میکند. معنی این سخن آن است که آن تولیدی در کشاورزی افتخارآفرین است که به بهای تخریب محیط زیست و تزریق سم بر پیکر رنجور طبیعت به دست نیاید. بنابراین، شعار خودکفایی در کشاورزی را زمانی میتوان داد و با افتخار برایش جشن گرفت که همزمان شاهد افزایش پایداری در شاخصهای محیط زیستی سرزمین مادری هم باشیم.
دومین نکته آن بود که ایشان از عزم جدی محمدیزاده برای تشکیل کمیتههای توسعهی پایدار در تمامی وزارتخانههای کشور خبر داد؛ رخدادی که اگر از مرحلهی شعار به عمل درآید و تنها به یک ویترین بزک کرده برای وزارتخانههای کشور بدل نشود، میتواند گامی استوار در مسیر تحقق آرمانهای اصل 50 قانون اساسی به شمار رود.
در این جلسه کاوه حاتمی هم گزارشی از روند برگزاری اجلاس کپنهاگ و دستاوردها و شکستهای آن ارایه داد که البته به او یادآوری کردم: گاه گزارش تلخ و بدبینانهاش را با تحلیلهای یکسویهی خبرگزاری فارس میشد اشتباه گرفت! نمیشد؟ (خوشبختانه البته او هیچ نسبتی با آن یکی حاتمی ندارد! نگران نشوید!!)
آخرین موضوع مورد بحث، تلاش همکاران ما در شیلات بود برای آن که معیارها و شاخصهای محیط زیستی را وارد چرخهی این صنعت مهم کشور کنند و البته ذکر خیری هم از سید محمّد مجابی شد؛ به عنوان بهترین مدیری که تاکنون داشتهاند.
برای میرکی عزیز و همکاران سختکوشش در این دفتر سبز رنگ، آرزوی موفقیت بیشتر دارم.






















به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.