ایرانیها 17 برابر ژاپنیها مصرف میکنند!
باور کردنش شاید اندکی دشوار باشد، اما وقتی حسین امیری خامکانی،
یکی از اعضای کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم زرند و
کوهبنان با صراحت و تأسف فاش میسازد که ایرانیان امروز برابر یک میلیارد
نفر از مردم جهان مصرف میکنند، باید اندکی در این خبر تأمل کرد! نباید
کرد؟ به ویژه وقتی بدانیم که رییس جمهور سیاستهای انقباضی جمعیتی را
نابخردانه دانسته و ایران امروز را مستعد پذیرایی از دوبرابر ساکنان
کنونیاش میداند که در آن صورت و با توصیف جناب خامکانی، لابد سهم 2
میلیارد انسان را هم باید نوش جان کنند! نباید بکنند؟
امّا حقیقتاً آیا همهی تقصیر آن که هر ایرانی حدود 17 برابر هر ژاپنی، مصرف میکند، بر دوش مردم است؟ ژاپنیها در شمار پرمصرفترین جوامع کنونی جهان جا داشته و از منظر عیار رفاه و کیفیت زندگی، پس از سنگاپور در موقعیتی ممتاز جای دارند. چگونه است که مردمی که 17 برابر ژاپنیها مصرف میکنند، یک هفتم ژاپنیها هم از مواهب رفاه بهرهمند نیستند! هستند؟
این پرتقال فروش پدرسوخته را در این معادلهی خامکانی چگونه باید رهگیری کرد؟
وقتی وزارت نیرو خود میگوید که 30 درصد از آب شربی که با صرف هزینههای گزاف به تهران میرساند، عملاً بهایی برایش دریافت نشده و اغلب به هدر میرود؛
وقتی سهم قابل توجهی از انرژی برق، گاز و نفت پیش از رسیدن به دست مصرفکنندهی واقعی تلف میشود که ارزش آن به میلیاردها دلار در سال میرسد؛
وقتی راندمان سوخت در خودروهای داخل کشور دست کم 50 درصد کمتر از خودروهای استاندارد دنیاست؛
وقتی راندمان آبیاری در بخش کشاورزی عملاً از 35 درصد تجاوز نمیکند و حدود 80 درصد از پروژههای سدسازی به دلیل عدم تکمیل کانالهای آبیاری پایین دست آنها، عملاً به بهرهبرداری واقعی نرسیده است؛
وقتی هدررفت انرژی از ساختمانهایی که جملگی مجوز و پروانه ساخت و پایان کار دارند، به بیش از 60 درصد میرسد، چگونه باید و میتوان یک طرفه به محکمه رفته و همهی کاسه کوزهها را بر سر مردم بینوا شکست؟
حال در چنین شرایطی آیا سادهاندیشانه نیست که گمان بریم با واقعی کردن قیمت حاملهای انرژی، مصرف به طرز معنیداری کاهش مییابد؟ چگونه میتوان از رانندهای انتظار داشت که در مصرف سوخت صرفهجویی کند؛ وقتی سوار بر خودروی ملی خود (سمند) میراند؛ خودرویی که بسیار بیشتر از استانداردهای موجود، بنزین مصرف میکند؟
او تنها با گران شدن سوخت، میتواند دیگر نراند! اما پرسش این است که تا چه زمانی میتواند فشار نراندن را بر خود هموار سازد؟!
امّا حقیقتاً آیا همهی تقصیر آن که هر ایرانی حدود 17 برابر هر ژاپنی، مصرف میکند، بر دوش مردم است؟ ژاپنیها در شمار پرمصرفترین جوامع کنونی جهان جا داشته و از منظر عیار رفاه و کیفیت زندگی، پس از سنگاپور در موقعیتی ممتاز جای دارند. چگونه است که مردمی که 17 برابر ژاپنیها مصرف میکنند، یک هفتم ژاپنیها هم از مواهب رفاه بهرهمند نیستند! هستند؟
این پرتقال فروش پدرسوخته را در این معادلهی خامکانی چگونه باید رهگیری کرد؟
وقتی وزارت نیرو خود میگوید که 30 درصد از آب شربی که با صرف هزینههای گزاف به تهران میرساند، عملاً بهایی برایش دریافت نشده و اغلب به هدر میرود؛
وقتی سهم قابل توجهی از انرژی برق، گاز و نفت پیش از رسیدن به دست مصرفکنندهی واقعی تلف میشود که ارزش آن به میلیاردها دلار در سال میرسد؛
وقتی راندمان سوخت در خودروهای داخل کشور دست کم 50 درصد کمتر از خودروهای استاندارد دنیاست؛
وقتی راندمان آبیاری در بخش کشاورزی عملاً از 35 درصد تجاوز نمیکند و حدود 80 درصد از پروژههای سدسازی به دلیل عدم تکمیل کانالهای آبیاری پایین دست آنها، عملاً به بهرهبرداری واقعی نرسیده است؛
وقتی هدررفت انرژی از ساختمانهایی که جملگی مجوز و پروانه ساخت و پایان کار دارند، به بیش از 60 درصد میرسد، چگونه باید و میتوان یک طرفه به محکمه رفته و همهی کاسه کوزهها را بر سر مردم بینوا شکست؟
حال در چنین شرایطی آیا سادهاندیشانه نیست که گمان بریم با واقعی کردن قیمت حاملهای انرژی، مصرف به طرز معنیداری کاهش مییابد؟ چگونه میتوان از رانندهای انتظار داشت که در مصرف سوخت صرفهجویی کند؛ وقتی سوار بر خودروی ملی خود (سمند) میراند؛ خودرویی که بسیار بیشتر از استانداردهای موجود، بنزین مصرف میکند؟
او تنها با گران شدن سوخت، میتواند دیگر نراند! اما پرسش این است که تا چه زمانی میتواند فشار نراندن را بر خود هموار سازد؟!
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ ساعت 11:11 توسط محمد درویش