سهم زنان در بیابان زایی یا مهار بیابان زایی!
هنوز
هم زنان در بسیاری از نقاط روستایی و عشایری ایران در شمار مهمترین نیروی
کار در بخش کشاورزی و دامداری محسوب میشوند. از همین رو، در موفقیت
طرحهایی که با هدف مهار بیابانزایی و تثبیت شنهای روان در کشور انجام
میشود، نباید و نمیتوان از نقش توانمندیسازی این قشر - به عنوان
شناسهای تعیینکننده که میتواند عیار موفقیت طرحها را به نمایش نهد -
غفلت کرد.
واقعیتی که بیش از دو دهه است در رئوس اهداف و برنامههای UNCCD هم جای گرفته است، امّا هنوز در ایران مورد عنایت جدی قرار ندارد. یک دلیل غفلت یادشده را شاید بتوان مرتبط کرد با این واقعیت که اصولاً اغلب برنامهها و راهکارهای مد نظر سازمانهای متولی پایداری سرزمین در ایران به روشهایی سازهای یا زیستشناختی (بیولوژیک) ختم میشود و کمتر به عامل انسانی، به عنوان مهمترین دلیل شتاب یا مهار بیابانزایی توجه شده است.
نسبت نازل متخصصان جامعهشناسی، روانشناسی و تخصصهای مرتبط در دستگاه اجرایی و پژوهشی مسئول در حوزهی مهار بیابانزایی، شاهدی است بر این مدعا؛ نسبتی که شوربختانه به دلیل تنگناهای اداری و مقررات انقباضی استخدامی، هر آیینه فاصلهاش از آنچه که باید باشد، معنیدارتر هم میشود! آن هم در بخشی که وظایف حاکمیتی را برعهده دارد و نباید هرگز دچار چنین محدودیتهایی گردد.
کافی
است نگاهی اجمالی به حدود نیمقرن تلاش برای مهار بیابانزایی در ایران
کنیم و بکوشیم تا سهم پروژههای جامعهشناختی و روستایی را در میان انبوهی
از فعالیتهای فیزیکی تثبیت شن و آبخیزداری و جنگلکاری و بذرپاشی بجوییم.
راست آن است که نتیجه اصلاً قابل دفاع نیست! هست؟
دریافت زنهاردهندهای که باید ما را به سوی بازنگری و بازمهندسی در مدیریت پروژههای مهار بیابانزایی سوق دهد.