بیابانزایی در انارک ؛ شهری که از درون در حال پوسیدن است!
نام انارک را بسیاری از ایرانیان شنیدهاند و البته آنهایی که به شمال شرق استان اصفهان گذرشان افتاده باشد؛ آنهایی که از نایین، اردستان، زواره، چوپانان، جندق، خور، مصر، طبس و ... گذر کرده باشند؛ بیشک این شهر زیبا و کویری ایران را از نزدیک دیدهاند و یا از کنارش عبور کردهاند. شهری که به خاطر وجود برجها و قلعههای نگهبانی متعددش از زمان قاجار شهرت داشته و به دلیل همین تمهیدات فراوان تدافعیاش در مواجهه با راهزنان، شاید یکی از امنیتیترین شهرهای بیابانی ایران باشد.
در نام انارک، انار، نار (آتش) و رس مستتر است و این هر سه در روزگار پرفراز و نشیب مردم این آبادی نقشی ویژه داشته است؛ آبادبومی که زمانی به دلیل رونق فعالیتهای معدنکاوی، یکی از قطبهای اقتصادی منطقه بود. برخی از عمارتهای برجای مانده در این شهر هم حکایت از دوران شکوه و جلال سابق این دیار دارد؛ دورانی که شوربختانه و شتابان در حال سپری شدن است و اینک پس از یک گردش چند ساعته در شهر، درمییابیم که روزگار انارک دیگر روزگار پرنشاط و پویایی نیست.
حتا تلاشهایی که توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان برای مرمت و بازسازی کهنزادبومهای خشت و گلی این شهر و حفظ بافت سنتیاش انجام گرفته، اغلب در سطح باقیمانده و به مجرد ورود به کوچه پس کوچههای انارک درمییابیم که این شهر دارد از درون فرو میریزد. در حقیقت روزگار امروز انارک، بی شباهت به توصیف استاد محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب "ایران را از یاد مبریم" از شهر تهران در دههی پنجاه هجری شمسی نیست! شهری که مانند یک زن بزک کرده، از ظاهری مطلوب بهرهمند شده بود؛ اما به مجرد آن که آن زن شروع به سخن گفتن میکند، درمییافتیم که ژرفایی وجود ندارد ...
تصاویری که در آخرین روزهای اردیبهشت 1391 از شهر انارک گرفتهام، نشان از ویرانی و فرسودگی شتابناک این شهر دیرپای کویری دارد. امید که دست کم جماعت انارکیهای وطن که میدانم، زادگاهشان را بسیار دوست دارند و در بینشان، انسانهای فرزانه و کارآفرین نیز کم نیست، دستی بجنبانند و روزگار انارک را به از این کنند.