آیا بین شکارچی و شکارکُش تفاوتی هست؟!
روزگاری نامش پادشاه صخره ها بود ... امروز اما انگار به "قلندر" بیشتر میماند تا سلطان یا پادشاه؛ قلندری که هر روز دارد از شمارش بیشتر و بیشتر هم کاسته میشود ... همان گونه که از شمار قلندرها و لوتیهای زمان در دنیای آدمبزرگها هم دارد کاسته میشود! نمیشود؟
بخشی از این زوال غمانگیز، ریشه در گسترش برهنگی سرزمین و تخریب زیستگاه این قلندران کوهستان دارد. اما بخش دیگری، ناشی از اصابت مستقیم گلولههای سربی از اسلحهی ایرانیانی است که میگویند: ما "شکارکش" نیستیم! فقط "شکارچی" هستیم!!
و من در حیرتم که از منظر چشمان فرزند چشم به راه این قلندر، چه فرق میکند که والدینش را گلولهی یک شکارچی کشته باشد یا شکارکش؟!
از همین روست که همواره گفتهام: خطر بیابانزایی انسانی را نباید کمتر از بیابانزایی طبیعی دانست! همانگونه که خشکسالی مدیریتی بیش از خشکسالی اقلیمی، ریشهگاه را تهدید میکند.
بیشتر بخوانید:
- موج جدید صدور مجوز شکار، نشانه چیست؟
- بس کنیم این رویه ی خونریزانه را ...


به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.