یوز که از بافق برود ... ایران ، عراق میشود! نمیشود؟
تصویری را که در سمت چپ میبینید، یک عرب بادیه نشین را در بیابانهای مرکزی عراق در سال 1925 میلادی نشان میدهد که با افتخار در کنار شکارش، یعنی یک قلاده یوز آسیایی ایستاده است. تصویری که امروز حتا در عالم خیال هم امکان ندارد که در بیابانهای مرکزی عراق تکرار شود؛ زیرا اینک آب برای آدمها هم در عراق به دشواری یافت میشود، چه رسد برای حراست از زیستگاهی که یوز باید در آن به خرامد ...
شوربختانه آن که مرگ بوم شناختی (اکولوژیکی) سرزمین همسایه - عراق - که در کوتاهترین فاصله جغرافیایی از ما رخداده است، نهتنها نتوانسته اغلب مدیران متولی کشور را بیدار کند، بلکه اینک میشنویم برای کوتاه کردن مسیر تردد چند ده خانوار روستایی، آن هم به میزان فقط 22 کیلومتر، فرمان احداث جادهای موسوم به گزوئیه را از قلب منطقه حفاظت شده بافق صادر کردهاند که میتواند آخرین برگ از کتاب قطور حضور یوز در آسیا را هم ورق زده و با بستن این کتاب، واپسین بازماندههای یوزپلنگ آسیایی در ایران هم نابود شوند. آن هم در شرایطی که سازمان حفاظت محیط زیست ایران به کمک نهادهای بینالمللی وابسته به سازمان ملل متحد تاکنون چندین میلیون دلار برای حفظ زیستگاه یوز سرمایهگذاری کرده و افزون بر آن، مشتاق است تا نسل ببر مازندران و شیر ارژن را هم دوباره در وطن احیاء کند!
اینک جای این پرسش کلیدی از آقای اصغر محمدی فاضل خالی است که آقای دکتر! کدام را باور کنیم؟ سکوت معنیدار سازمان متبوعتان در برابر خراش مرگآفرین در منطقه حفاظت شده بافق را یا ادعاهای پر سر و صدا و رنگینتان برای احیای نسل دوگربه سان دیگر ایرانی را؟!
+ نوشته شده در شنبه ۱۷ دی ۱۳۹۰ ساعت 10:41 توسط محمد درویش
|