زرتشت از اهورامزدا مي‌پرسد: «اي آفريننده‌ي جهان مينوي! چه كسي زمين را بيشتر خوشحال مي‌كند؟ اهورامزدا پاسخ مي‌دهد: كسي كه بيشترين مقدار كشت كند و بيشترين مقدار درخت بكارد، علوفه سبز توليد كند و زمين را سيراب نمايد

                                                                                                  ونديداد

       روايت كرده‌اند كه سال‌ها پيش در دهكده‌ايي دوردست، درخت كهنسالي مي‌زيست كه اهالي ده آن را عزيز مي‌داشتند و مقدّس مي‌شمردند و آنقدر در اين تقدس ابرام و اصرار ورزيدند كه به تدريج ارزش و جايگاه ديگر مقدسات در نزد ايشان كم‌رنگ و كم‌رنگ‌تر شد ... تا اينكه آوازه‌ي اين روستا و مردمان درخت‌پرستش به گوش مردي – به ظاهر - پارسا و خداپرست رسيد و او تصميم گرفت تا خود را به آن روستاي كفرزده رسانده و با موعظه و نصيحت و روشنگري، به اين خرافه‌پرستي شرم‌آور پايان دهد! اما خيلي زود طاقتش به سرآمد و در شبي سرد و زمستاني كه اهل ده در خواب بودند، با تبري در دست به جان درخت بي‌گناه افتاد و آن را شبانه سرنگون كرد و از روستا گريخت ... آنگاه كوشيد تا از اين كار پسنديده و همت بلندش! براي ديگران سخن بگويد و تحسين دوستان و بزرگان شهرهاي ديگر را براي خود به دست آورد. ولي هر چه انتظار كشيد و هر آن چه بيشتر موضوع را شكافت، كمتر پژواك مورد انتظارش را در بين مردم و دوستانش ديد. تا اينكه روزي با دلخوري از پيرمردي فرزانه پرسيد: مگر كار من بد بوده كه اينگونه با من برخورد مي‌شود؟ پيرمرد پاسخ داد: نبايد از دست دوستان و بزرگان شهر ناراحت شوي. تورفته‌ بودي تا مردم آن روستاي دوردست را هدايت كني و به آنها بنمايي: آنچه كه مورد پرستش قرار مي‌دهند، فقط جلوه‌اي كوچك از زيبايي‌هاي پروردگار بزرگ عالم است ... چرا در برابر زيبايي بزرگ‌تر كرنش نكرده و از او حاجت نطلبيد؟ اما يادت رفته بود كه تنها آناني مي‌توانند نجواكنان خدا را صدا زده و بر روي آب حركت كنند كه پيش از آن، علي (ع) را شناخته باشند! (كنايه از قصه مشهور شمس و مولانا) ... و تو بدون آن كه حقيقت علي را براي آنها بشناساني، او را ذبح كردي و درخت كهنسالشان را نابود ساختي. مرد بسيار ناراحت شد و تصميم گرفت پس از سال‌ها دوباره به آن روستا برگردد ... و تازه آنگاه بود كه پي به حماقت خود برد! چرا كه روستائيان، نه‌تنها هر يك بخشي از چوب درخت را به منزل خود برده بودند؛ بلكه بذر درخت را نيز بين خود تقسيم كرده و در حياط منزل و پرديس‌هاي خود كاشته بودند. همچنين، محل شهادت درخت! را حصار كشيده و مراسم آييني خود را در قتلگاه درخت برپا مي‌داشتند و بدين‌ترتيب، خرافه‌پرستي را نهادينه كردند!

      هموطن عزيز
     و امروز، ناباورانه شاهديم كه بار ديگر اين افسانه‌ي قديمي، در عصر انفجار اطلاعات و شكاف ديجيتال، از نو كليد مي‌خورد و نه‌تنها يكي از متوليان فرهنگي كشور مي‌كوشد تا تاريخ را در گيلان تكرار كند، بلكه وقتي خبرنگار روزنامه حيات نو از عالي‌ترين مقام مسئول در سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور، مي‌پرسد كه موضع شما در برابر اين جنايت و نابخردي چيست؟ ايشان با اكراه پاسخ مي‌دهند: «ممکن است در ملک «شخصي» اين اتفاق رخ داده باشد که در اين شرايط نيز مجوز ارايه مى‌شود ... شريفى مى‌گويد که براى قطع «سه درخت» در رضوان‌شهر گيلان به صاحبان يک ملک شخصى مجوز داده شده است. اما وقتى نام و نشان صاحبان اين ملک را مى‌پرسيم، مى‌‌گويد:‌ اوقاف گيلان!».
    پاسخ دكتر فرود شريفي – چنانچه صحت داشته باشد – درست مانند آن است كه پدر يا مادري بگويد: تصميم به قتل فرزندان نا اهلم گرفته‌ام و قانون هم بگويد: چون در داخل ملك شخصي خود اين جنايت را مرتكب شده‌ايد، اشكالي ندارد!!

     برادر گرامي، جناب آقاي دكتر شريفي
    ما ز ياران چشم دوستي داشتيم ... وقتي اصلي‌ترين متولّي درخت و سرباغبان طبيعت ارزشمند وطن، اينگونه در برابر قطع ارزشمندترين پايه‌هاي درختي خود – نه فقط در ايران، كه در جهان – اظهارنظر كند، ديگر چه انتظاري از حجت‌الاسلام اشكوري مي‌توان داشت؟!
    يادمان باشد كه ارزش يك درخت 50 ساله را تا 200 هزاردلار تعيين كرده‌اند؛ شما براي ما بگوييد يك درخت هزارساله‌ي ديرزيست چقدر مي‌ارزد و چگونه بايد از اين نسخ خطي و يگانه‌ي طبيعت وطن كه نسل امروز امانت‌دار آن هستند، حفاظت و حراست كرد؟!

سرو كهنسال و بسيار بزرگ ايراج

   فراموش نكنيم:
   ما فرزندان آن پدران و مادراني هستيم كه افزون بر سه هزار سال پيش، همزمان با به دنيا آوردن هر فرزند، نهال سروي را غرس كرده و به نام فرزند تازه به دنيا آمده‌اش خوانده و همچون او عزيزش مي‌داشتند؛
   ما فرزندان آن نسل پاك‌نهادي هستيم كه در كتاب مقدس‌شان (زرتشت سپنتامن) چنين آمده است: «هر كسي درخت كهنسالي را قطع كند، مي‌ميرد.»
   و ما فرزندان نياكاني هستيم كه در زمان متوكل عباسي، حاضر شدند 50 هزار درهم بپردازند تا درخت سرو 1450 ساله‌ي كاشمر را خليفه قطع نكند! و وقتي كه متوكل اين پيشنهاد را نپذيرفت و به طاهربن عبدالله حاکم خراسان نامه نوشت تا آن درخت را قطع کند و تنه‌ی آن را برای پوشش طاق کاخی به بغداد ببرند. آن حاكم محلي ترسو نيز چنين كرد ... مي‌گويند: هنگام افتادن درخت، زمین لرزید و کاریزها خلل یافت و دور تنه‌ی آن به اندازه 28 تازیانه بود و به هنگام قطع آن، آسمان از پرواز پرندگانی که در آن خانه گرفته بودند، سیاه گشت. شاخه‌های این سرو بزرگ را بر هزار و سیصد شتر بار کردند و به بغداد بردند و هنگامی که به نزدیک بغداد رسیدند، خبر آمد كه متوکل عباسی کشته شده است!
    و اين سرنوشت محتوم كساني است كه فرمان مرگ درختان كهنسال اين آب و خاك را صادر كرده‌اند.

روستاي ايراج و سرو تنومن و كهنسال آن

      بگذريم ...
    خوشبختانه و با غرور بايد اعلام كنم، اگر از عكس‌العمل تأمل‌برانگيز چند مدير دولتي در تهران و گيلان صرف‌نظر كنيم، اغلب پژواك‌ها – چه در بخش دولتي و چه در سطح سازمان‌هاي مردم‌نهاد و رسانه‌هاي جمعي، ستودني، قاطعانه و اميد‌بخش بود. در حقيقت، از روز جمعه‌ي گذشته كه نخستين يادداشت اعتراض‌گونه‌ي نگارنده منتشر شده است، موج حمايت گسترده‌اي را شاهد بوده و علاوه بر اينكه در بسياري از روزنامه‌ها به آن پرداخته شده، اغلب مديران پايگاه‌هاي اطلاع‌رساني مجازي نيز با حيرت و تأسف و خشم آن را بازتاب داده‌اند كه بدين‌وسيله از يكايك شخصيت‌هاي حقيقي يا حقوقي كه اين اقدام اداره اوقاف استان گيلان را محكوم كرده‌اند، قدرداني مي‌كنم. به ويژه از ابولقاسم بهرامي، رييس شوراي عالي جنگل، مرتع و آبخيزداري كه به شدت اين عمل را تقبيح كرده و هيأتي را براي رسيدگي به آن تعيين كرده است، سپاسگزارم. همچنين از سردبيران و خبرنگاران روزنامه‌هاي همشهري، اعتماد، كارگزاران و حيات نو كه پوشش خبري گسترده‌اي براي اين موضوع آفريدند، متشكرم. افزون بر آن بايد از دبيركل محترم کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست ایران، رييس و انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع، مهندس باقرزاده كريمي از سازمان حفاظت محيط زيست، جمعيت زنان مبارزه با آلودگي محيط زيست گیلان، خبرگزاري‌هاي آفتاب، جبهه ملي ايران و سبز، كميته بين‌المللي نجات دشت پاسارگاد، پايگاه اطلاع‌رساني سرزمين جاويد، پايگاه اطلاع‌رساني محيط زيست ايران (زيستا)، پايگاه خبري پارسينه و سايت اطلاع‌رساني شهرداري تهران (شهرراديو زمانه، راديو فرهنگ، شبكه علمي كشاورزي و منابع طبيعي ايران، حزب اراده ملت ايران (حاماگويا نيوز، طبيعت ايران، ايران پرس، هفتان، آژانس خبري كوروش و صاحبان بسياري از وبلاگ‌ها و سايت‌هاي ديگر كه به اين موضوع پرداخته و با آن همراهي و همدلي كردند، به سهم خود سپاسگزاري مي‌كنم.
     همچنين چنانچه دوستان ديگري هم به اين موضوع پرداخته‌اند، لطفاً اطلاع دهند تا اين سياهه تكميل شود.

    در همين باره:
قطع درختان براى مبارزه با خرافه‌پرستي!
اندوخته‌های ژنتیکی بر لبه تیغ
درخت هایمان را قطع می کنند! ریشه هایمان را از خاک بیرون می کشند!
چرا بايد از درختان كهنسال پاسداري كنيم؟
ریشه خرافه در درخت نیست که با بر کندن آن از میان برود!
اي درخت!
درختان کهنسال ثروت ژنتیکی کشور هستند و قطع آن‌ها برابر با به باد دادن این ثروت ارزشمند است.
هيچ درخت كهنسالي نبايد قطع شود
درخت مقدس‌نما در گیلان قطع شد !
اعتراض به صدور دستور قطع درختان كهنسال
قطع درختان به بهانه مبارزه با خرافات!
کشف بزرگ کارشناسان گیلانی برای خرافات‌زدايي!
قتل‌عام درختان کهنسال به بهانه خرافه‌پرستی‬ به همراه فايل صوتي
درختان تاوان خرافات ما را مي دهند!

شما خسته نشده‌اید از این همه حماقتی که ما داریم؟!

- اعدام درختان کُهن سال و مقدس نما، به جـُرم ترويج خـرافـات

- قطع درختان كهنسال 

-  قطع درختان به بهانه مبارزه با خرافات

- درختان كهنسال را قطع نكنيد

- مرگ درختان كهنسال

- چرا بايد به درختان كهنسال ايران عشق بورزيم؟

-  اسماعيل‌زاده، حقوقدان: قطع درختان کهنسال جرم محسوب مي‌شود!

- قطع درختان کهنسال گیلان به بهانه‌ی مبارزه با خرافات

- نامه به رییس جمهور: محكوميت قطع درختان كهنسال به بهانه‌ي مقابله با خرافه‌پرستي

- روایت ماجرا در تابناک

- مگر درختان چه گناهی دارند؟

- درج حمایت گونه خبر در سایت رادیو قرآن: شناسايي و قطع درختان مقدس نما در گيلان!

- بحث آزاد رادیو  BBC در باره قطع درختان كهنسال به بهانه مبارزه با خرافه‌پرستي

- اعلاميه درختان كهنسال!

- قتل‌ عام درختان کهنسال در گيلان

 

درج نظر