بحران فرونشست زمين در ايران ، ابعادي بينالمللي مييابد!
ناقوس مرگبار نشست زمين در وطن، چنان طنيني يافته است كه اينك، تارنماي معتبر نشنال جيوگرافيك نيز به آن ميپردازد و ابعاد هراسانگيزش را براي جهانيان باز مينماياند؛ باشد كه اين رخداد زنهاردهنده بتواند تلنگري مؤثر را به برنامهريزان مديريت سرزمين در كشور زده و آنها را متوجه ژرفناي هولانگيز و برگشتناپذير اين خطر بگرداند.
نگارنده به شهادت همين تارنما و گزارش سفرهايي كه از جاي جاي وطن منتشر كرده است، تاكنون چندين بار از خطر فرونشست زمين و پديدارشدن فروچالههايي حيرتانگيز در دشت قهاوند همدان، دشت ورامين، رفسنجان، شمال خراسان، مناطق مركزي و جنوبي استان فارس و ... سخن گفته و آمارهايي ارايه داده است. اينك اما به دليل تراز منفي آبخوانهاي كشور كه ميزان آن از منفي شش ميليارد متر مكعب در سال هم گذر كرده است (يعني ايرانيان سالانه دستكم شش ميليارد متر مكعب آب بيشتر از آن چيزي كه در سرزمين پهناورشان فرو ميرود، از آن برداشت ميكنند)، ابعاد خطر چنان شگرف و كمسابقه شده كه پژوهشگران زمينشناس در يك مركز تحقيقاتي كشور آلمان هم ميتوانند با استفاده از فناوري سنجش از دور و تصاوير ماهوارهاي بر فرونشست شتابناك زمين در ايران مهر تأييد زنند. به نحوي كه اين پژوهشگران اعلام كردهاند: در طول 30 سال گذشته (از 1971 الي 2001)، دستكم 15 متر از عمق سفرههاي آب زيرزميني در ايران كاسته شده است. يعني، به طور متوسط سالي نيم متر سطح آبخوان پايين رفته است؛ رخدادي كه منجر به نشست زمين و برجاي ماندن خسارتهاي هنگفت به تأسيسات زيربنايي كشور شده است و مطابق اين گزارش، ميزان نشست زمين ناشي از اُفت سطح آبخوان در برخي مناطق كشور به 50 سانتيمتر در سال هم رسيده است كه بسيار خطرناك و كمنظير در سطح جهان است. در حقيقت از اين منظر، تنها ميتوان مناطقي در شمال چين و ايالت كاليفرنيا آمريكا را با وضعيت بحراني ايران قابل مقايسه دانست.
كافي است نگاهي به نقشهي حساسيت اراضي به بيابانزايي در جهان و نيز خطر بيابانزايي انساني كه در آغاز هزاره سوم و توسط سرويس حفاظت منابع طبيعي ايالت متحده آمريكا تهيه شده است، بياندازيم تا دريابيم كه اوضاع در سرزمين مادري تا چه اندازه به سوي ناپايداري گرايش دارد.
بنابراين، ديگر چه جاي حيرت، اگر ميخوانيم كه ايرانزمين از منظر شاخصهاي پايداري زيستمحيطي ESI حتا در بين 130 كشور نخست جهان هم جايي ندارد.
اصرار بيش از حد بر روشهاي سنتي آبياري در كشاورزي و مقاومت در اصلاح و افزايش راندمان آبياري، حفر بيرويه چاههاي عميق و نيمهعميق، گسترش شهرنشيني و چيدمان غلط صنايع پرمصرف (از نظر آب) در مناطق و دشتهاي بحراني كشور، به همراه رشد نگرانكننده جمعيت و تبعات جهاني تغيير اقليم و جهانگرمايي، از جمله مهمترين دلايل افزايش شتاب در خالي شدن ذخاير آب زيرزميني كشور به شمار ميرود. ذخايري كه ارزشش به مراتب از ذخاير ارزي كشور بالاتر است، چرا كه با تمهيداتي بخردانه و مدبرانه ميتوان چرخ اقتصاد را دوباره رونق بخشيد و خزانه كشور را آباد ساخت، امّا اگر زمين نشست كند و اگر اندوختههاي آبي سرزمين به تاراج رود، صدها سال زمان نياز است تا بومسازگان وطن بتواند اين خسران را جبران كرده و قدرت زيستپالايياش را ترميم سازد.
اميد كه چنين زنهارهايي بتواند ارزش واقعي آب را براي يكايك ايرانيان و به ويژه دولتمردان آشكار ساخته و آنها را بيش از پيش در صرفهجويي، مديريت و حراست دورانديشانه از اين منبع ارزشمند ياري رساند.
در همين باره:
- ۳۰۰دشت در كشور در مرحله فرونشست زمين قرار دارند!