محيط زيست و سياست؛ از هماوردی تا هماغوشی - 13
آري، عصری كه ما در آن زندگي ميكنيم، عصر ارتباطات است؛ عصر دستيابي آني به اطلاعات؛ عصر به بازيچه گرفتن حبس اخبار و عصر دسترسي فوري نوشتاري، شنيداري، ديداري، دماغي و حتّي بويايي به يكديگر! آيا اين فرصت فوقالعادهاي براي ما نيست تا از اين توانايي حيرتانگيز در انتقال و تبادل دانايي بهره بريم و به گفتگو با همنوعان خويش بپردازيم؟[1]
1-3- گفتگوي تمدّنها، راهکاری برای گريز از تقابل:
در روزهاي پايانی سال 200۵ بسر ميبريم، چهار سال از سپری شدن سالی كه به پيشنهاد ايران، نام برازنده ی ((گفتگوي تمدن ها)) را بر پيشاني داشت، گذشته است. در اين مدّت چه کردهايم؟ چرا آن طور که بايد و دستکم به اندازة مردمان آن سوی آب آن را جدی نگرفته و بکار نبستيم؟ و چرا از اين فرصت کمنظير در حوزة مباحث زيستمحيطی نتوانستيم بهرهمند شويم؟ رئيس جمهور وقت ما (خاتمی عزیز)، خود در تبيين اين چالش، به حقيقتي انكارناپذير اشاره ميكند: ((اختلاف عمدهاي كه ميان ما و تمدّن جديد با تمدنهاي گذشته وجود دارد، اين است كه انسان در اين تمدّن بيش از آنكه به تعامل با طبيعت بيانديشد، به تصرف در طبيعت ميانديشد[2].))
در تأييد اين دريافت، كافي است به اصل هشتم از منشور 32 مادهاي باروخ اسپينوزا (1677-1632 ميلادي)، يكي از قديسان اخلاقي غرب بنگريم، كه از قضا نام آن را ((شرط زندگي با فضيلت)) نهاده است. وي ميگويد: ((ما مختاريم، هرچيزي را در طبيعت بد ميشماريم، يا مانعي براي بقاء خود و تنعم از يك زندگي عقلاني ميدانيم؛ به هر طريقي كه در نظر ما مؤثرتر است، از خود دور سازيم … و محققاً هر كس به موجب عاليترين حق طبيعت، مجاز است به كاري دست زند كه آن را به نفع خود ميداند (اسپينوزا، بیتا).)) متأسفانه رواج چنين پندارهاي باطلي در طول سه سدة گذشته راه را بر گستاخي بشر در چپاول روزافزون سرمايههاي طبيعي هموار كرد؛ پندارهايي که هنوز بسيار زود است تا از ريشهکنی آنها سخن رانده شود. مثلاً مک هارگ در کتاب خویش (بشر و محيطزيست) که به سال 1983 منتشر کرد، میگويد: «بشر مقدس است و بر همه چيز سلطه دارد. در واقع خدا نيز در تصور انسان، ساخته شده است ... انسان وحدت با طبيعت را آرزو نمیکند، بلکه خواهان پيروزی بر آن است ... جهان نيز تنها از تبادل افکار و عقايد انسانها با يکديگر يا انسانها با خدا، تشکيل میشود و طبيعت تنها پردة تزيينی سستی است که پشت صحنة نمايش بشر قرار دارد (ماتلاک، 1989).» در ارتباط با برداشت نادرست از فرامين آسمانی، آرنولد توين بی، فيلسوف و مورخ بزرگ انگليسي قرن بيستم، میگويد: «اديان توحيدی بشر را بيش از حدِ خود، عزيز ساختهاند. از اين رهگذر که به او تعليم دادهاند خداوند، جهان را برای تو آفريده، همه چيز از آن توست، تمامی کوهها، درياها و صحراها برای زندگی بهتر آدمی آفريده شده و در اختيار اوست. هر چه میخواهد میتواند بکند، اين طرز تفکّر او را به بهرهگيری بیرويه رهنمون کرد (Mohaghegh Damad ، 2000).»
[1] البته نبايد از يك اختلال رواني كه هماينك در غرب شايع شده، به نام گرانباري خبر (Information Overload)، غافل شد. در واقع روانشناسان ثابت كردهاند، ظاهراً هر چه خبر بيشتري به سوي ما روانه شود، كمتر از آن مي توان بهرهبرداري كرد و به ذهن سپرد(ريفكين و هوارد، 1989). بنابراين، به نظر ميرسد، در مواجهه با اينترنت، بايد كاملاً برنامهريزي شده و هدفمند، صرفاً به سراغ اطلاعات از قبل خواسته شده، رفت و اسير هياهوهاي تبليغاتي و رنگارنگ آن نشد.
[2] اطلاعات، ش 22096، ص 7. به رغم آنکه رئيسجمهور وقت به صراحت در همان سخنرانی میافزايد: «از بحرانیترين و مهمترين مسايلی که انسانِ روزگار ما با آن روبرو است، مسألة محيطزيست است.» با اين وجود، وظيفة شرکت در اجلاس زمين در ژوهانسبورگ را به معاونش میسپارد! آيا به راستی برای خاتمی که هم دغدغة گفتگو دارد و هم درد طبيعت را درک میکند، فرصتی بهتر از اين برای اراية ديدگاههایش وجود داشت؟!