مسئول پاسداري از كلوتهاي یگانه شهداد كيست؟!
حدود سه ماه از فاجعهي باورنكردني تخريب كلوتهاي يگانهي شهداد به بهانهي اجراي رزمايشي استاني ميگذرد. در اين مدّت، ميليونها چشم با حيرت و غم تمام در ايران و جهان نظارهگر اخبار و تصاوير متعددي بودند كه از اين رويداد منحصربهفرد به سراسر جهان مخابره شده و از طريق اينترنت در دسترس عموم قرار گرفته است. دهها تومار و نامهي اعتراضي به وسيلهي طرفداران ميراث طبيعي كشور خطاب به عاليترين مقامات مسئول در استان كرمان و پايتخت كشور نگاشته شده و اغلب روزنامههاي پرشمارگان مملكت به اين موضوع پرداختند.
با اين وجود، ظاهراً به جز صدور بخشنامهاي محدود از سوي ستاد كل ارتش كه براساس آن هرگونه عمليات نظامي و مانور در پاركهاي ملّي ممنوع و در مناطق حفاظتشده نيز منوط به استعلام و نظرخواهي از سازمان محيط زيست شده است؛ هيچ پژواك شايستهي ديگري شنيده يا خوانده نشد.
البته هرچند كه همين بخشنامه نيز نارسا بوده و امكان عمليات نظامي در مناطق حفاظتشده را به صورت مشروط فراهم كرده است؛ موضوع غمانگيزتر آن است كه چون شهر افسانهاي لوت، در شمار مناطق حفاظتشده چهارگانهي سازمان حفاظت محيط زيست قرار ندارد، ظاهراً مشكلي هم براي انجام رزمايش و بوجود آمدن چنين تخريبهايي نداشته است! به ويژه آنكه ديگر سازمان متوّلي فرهنگي كشور، يعني سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري – كه به گفتهي دكتر دلاور نجفي، مسئوليت حراست از اين مناطق متوجه آنان است - آنقدر وظايف مهمتري چون حفاظت از پاسارگاد و تخت جمشيد! دارد كه ديگر مجالي براي رسيدگي به دلايل اصابت چند راكت خمپاره يا گلوله توپ به بزرگترين و افسانهترين كلوتهاي جهان در لوت ندارد!
اين يادداشت را با ذكر نقل قولي از ژنرال انگليسي، سرپرسى سايكس در مورد كلوتهاي لوت به پايان ميبرم، او مينويسد: «آثار شهر كلوتها از غرايب طبيعت است، حين عبور از بين اين نقاط مخروب، شخص تصور مىكند از وسط قلعهها و قصرهاى جن و پريان مىگذرد. اين ابنيهاى كه طبقه طبقه روى هم بنا شده و گويا اشخاصى وراى بنى بشر در ساختمان آن دخيل بودهاند، اشكال عبادتگاهها، اهرام، برجها و قعلههاى بزرگى را در نظر انسان مجسم مىكنند و بدون اغراق از مشاهدهي آنها شخص به خود مىلرزد.»
و امروز شوربختانه بايد اعتراف كرد: باز هم به خود ميلرزيم؛ امّا نه از مشاهدهي آنها، كه از تماشاي تخريب نابخردانهي اين ميراثهاي طبيعي ارزشمند و يگانه.
باور كنيد، دست خودم نيست، امّا با مشاهدهي اين همه كوتهنظري و سبكمغزي، به ياد تخريب رژيم خونريز و قرون وسطايي طالبان در افغانستان افتادم و بلايي كه بر سر مجسمههاي غولپيكر بودا در باميان آورد!
مباد كه ديگر چنين صحنههايي را ببينيم. مباد ...















به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.