بيكارترين مشاوران يك رييس جمهور!
دوشنبه شب گذشته، ۲۴ تيرماه ۱۳۸۷، رييس جمهور ايران، محمود احمدينژاد در گفتگوي زنده با دو تن از خبرنگاران رسانهي ملّي، كوشيد تا ابهامات موجود در طرح تحول اقتصادي خويش را برطرف كند. مشروح اين گفتگو را ميتوانيد در همشهري آن لاين ببينيد و بخوانيد.
امّا آنچه كه به نظر نگارنده حيرتانگيز رسيد، بخش پاياني اين گفتگو بود، آنجا كه آقاي حيدري از رييس جمهور پرسيد: «با توجه به پرداخت يارانه مستقيم به ۶ نفر از هر خانواده آيا اين طرح موجب افزايش جمعيت نخواهد شد؟» و رييسجمهور با حالتي كه يعني از شما انتظار چنين پرسش اشتباهي را نداشتم! گفت: «بايد اين موضوع را هم در نظر داشت که جمعيت بسياري از خانوارها بيش از ۶ نفر است و ما در حقيقت تسهيلات آنها را حذف كردهايم!»
راستش از آن روز خيلي با خودم كلنجار رفتم كه چگونه ممكن است يك رييس جمهور، چنين اشتباه فاحشي بكند و نداند كه چيزي كمتر از ۲۰ درصد از خانوارهاي كشور ممكن است هنوز جمعيتي بيشتر از ۶ نفر داشته باشند. حتا براي اينكه مطمئن شوم، موضوع را ساعتي پيش با دكتر محمّد عليزاده، جمعيتشناس نامي ايران و از كارشناسان پيشكسوت و عاليرتبه سازمان سابق مديريت و برنامهريزي كشور در ميان نهادم و ايشان نيز چون من از اين اظهار نظر رييس جمهور اظهار شگفتي كردند. در حقيقت وقتي ميدانيم كه ميانگين بعد خانوار در ايران، اندكي بيش از ۴ نفر است (حتا ميانگين بعد خانوار در استان خوزستان كه يكي از بزرگترين ابعاد را از اين نظر دارد، به ۵ نفر نميرسد و ۴.۹۳ است)، چگونه ميپنداريم كه با ارايهي چنين تسهيلاتي تا شش نفر بر طبل افزايش جمعيت نميكوبيم (گفتني آنكه يكي از شناسههاي فرهنگي هر جامعهاي بعد خانوار در آن جامعه بوده كه عبارت است از تعداد افرادي كه در يك خانواده در كنار يكديگر زندگي ميكنند).
در حقيقت، تحولات بعد خانوار در كشور – حدفاصل سرشماري ۱۳۷۵ تا ۸۵ - نيز روند كاهشي داشته و متوسط تعداد نفر در خانوار از ۴/۸۸ در سال ۱۳۷۵به ۴/۰۳ در سال ۱۳۸۵ كاهش يافته است.
يادمان باشد، توان آب قابل استحصال كشور، هيچگاه از ۱۴۰ ميليارد متر مكعب بالاتر نخواهد رفت. اين به آن معني است كه در آستانهي پيروزي انقلاب اسلامي، سرانهي آب در دسترس ۳۵ ميليون ايراني به حدود ۴ هزار متر مكعب در سال ميرسيد و در سال ۱۳۸۵، به دو هزار متر مكعب براي ۷۰ ميليون ايراني كاهش يافت. يعني به فرض آنكه مديريت آب و توسعهي كشور كاملاً علمي و كارآمد باشد – كه نيست! – افزايش جمعيت به تنهايي كافي است تا كشور را با يك بحران جدي مواجه كند. همان گونه كه در دو سال اخير عملاً رخ داده و از زبان مسئولين مركز آمار ايران ميشنويم كه شتاب نرخ رشد جمعيت در كشور دوباره فزوني گرفته و از مرز خطرناك ۲ درصد در سال هم عبور كرده است.
خوانندگان قديمي اين تارنما ميدانند كه وقتي دو سال پيش – براي نخستين بار – رييس جمهور آشكارا از سياست بمب جمعيتي خويش سخن گفت و حتا مردم مازندران غربي را تشويق به افزايش زاد و ولد كرد تا پاداش استان شدن را نصيبشان كند، به صراحت با اين بينش خطرناك مقابله كرده و هشدار دادم كه اعمال چنين سياستي تا چه اندازه ميتواند بر ناپايداري سرزمين بيافزايد.
امروز امّا به گمانم، خطر بسيار جديتر است، چرا كه عملاً سياست پاداش به خانوادههاي پرجمعيت در دستور كار دولت مهرورزي قرار گرفته و نهادينه شده است و اين مشابه همان نابخردي بزرگي بود كه آقاي مهدي كروبي نيز در آستانه انتخابات رياست جمهوري گذشته بر طبل آن كوبيد و به ايرانيان وعده داد تا ۵۰ هزار تومان در ماه دستخوش بگيرند!
به راستي جاي اين پرسش خالي است كه نقش لشكر مشاوران يك رييس جمهور چيست؟! آن همه تخصص و آن همه مدرك دكترا به چه درد ميخورد؟ چرا هيچكس رييس جمهور را خوراك نميدهد؟!
ديروز آقاي احمدينژاد از منابع طبيعي با عنوان سد راه توسعه سخن گفت … آنگاه مردم مازندران را به زادوولد بيشتر فراخواند … و سپس براي كارمندان زن كه بر شمار فرزندان خود بيافزايند، جايزه تعيين كرد و اينك در طرح تحول اقتصادياش آشكارا ميخواهد «هر خانواده = چهار فرزند» را به استاندارد برساند! آن هم در شرايطي كه هنوز دهها هزار مدارس دوشيفته و سه شيفته و استيجاري در كشور وجود دارد و هنوز چادرهاي كپري، واقعيت غيرقابل انكار نظام آموزش متوسطهي ماست و به شهادت آمارهاي رسمي، بيش از ۳ ميليون از جمعيت فعال كشور، بيكار هستند و همچنان به ازاي هر ۱۱۰ خانوار، فقط ۱۰۰ واحد مسكوني وجود دارد و …
آقاي رييس جمهور!
شما بگوييد، بهترين درمان براي شهروندان جامعهاي كه سالي ۸ ميليون پرونده جديد در محافل دادگستري بر عليه هم ميگشايند (يعني از هر سه خانواده، دو خانواده درگير دادگستري است)، چيست؟ چرا نميخواهيد قبول كنيد كه بر مردمي بيمار حكم ميرانيد؛ مردمي كه كابوس وحشتناك فقر مطلق، گريبان ۳۵ درصد از آنها را گرفته و رها نميكند؟! لطفاً به اين مردم تحت فشار رحم كنيد و فشاري ديگر را بر آنان تحميل نسازيد؛ فشاري كه دودش بي هيچ ترديدي گريبان محيط زيست را هم خواهد گرفت. اگر بيابانزايي همچنان شتابان از كارايي سرزمين ميكاهد؛ اگر ميزان افت سفرههاي آب زيرزميني به آستانهاي بحراني در اغلب استانهاي كشور رسيده است؛ اگر تعداد گونههاي در معرض خطر هيچگاه چون امروز نبوده است؛ اگر نرخ مرگ تالابها چنين محسوس و چشمگير شده است؛ اگر نشست زمين تا جنوب پايتخت به پيش آمده است؛ اگر بيش از ۱۲۰ رودخانهي كشور از آلودگي شديد كيفيتش را از دست داده؛ اگر درياي خزر و خليج فارس به آلودهترين زيستگاهها براي موجودات آبزي بدل شدهاند؛ اگر نرخ فرسايش خاك به ۵ ميليارد تن در سال رسيده؛ اگر آلودگي هوا جان دهها هزارتن از شهروندان ايراني را ميگيرد؛ و اگر مهاجرت و متروكه شدن نيمي از ۱۵ هزار آبادبوم كشور را در طول يك دههي اخير شاهد بودهايم، همه و همه نشان ميدهد كه توان مديريتي ايران امروز، استعداد پذيرش ۷۰ ميليون جمعيت را هم ندارد، چه رسد به ۹۵ ميليون نفري كه ميخواهيد تا پايان سند چشمانداز بر اين سرزمين پيشكش كنيد.
در باره بمب جمعيتي رييسجمهور:
- تازهترين پاسخ به : چگونه ميتوان استان شد؟!
- دوزخ دانته!
- وهنآميزترين سنگنبشتهي خلقت ، چگونه آفريده شد؟!
- شوخي در شوخي!