آثار لخت شدن درختان در اثر هجوم آفت برگخوار در منطقه ماسال كاملاً آشكار است. عكس از جعفر سيد اخلاقي - تيرماه 1387

     دوست و همكار عزيزم، سيدجعفر سيد اخلاقي، امروز تصاويري از رويشگاه‌هاي جنگلي ماسال در غرب استان گيلان را به من نشان داد كه خود، هفته‌ي گذشته از منطقه برداشت كرده بود. آنچه مي‌ديدم، حقيقتاً باورنكردني و غم‌بار بود، بيش از 50 درصد از درختان با تنه‌هايي كاملاً برهنه و خشك خودنمايي مي‌كردند و روند برهنگي به صورتي شتابان در حال گسترش بود.

  

پروانه سفيد درختان - منطقه ماسال - عكسها از سيد جعفر سيد اخلاقيsh۱۰۸۱۴۱-۲.jpgsh۱۰۸۱۴۷-۲.jpg


     نخست گمان كردم كه شايد بحران خشكسالي سبب بروز چنين خسارتي به يكي از ارزشمندترين بخش‌هاي جنگلي كشور شده است، امّا با مشاهده‌ي ديگر تصاوير، همان گونه كه ملاحظه مي‌كنيد، دريافتم كه ظاهراً پاي يك آفت گياه‌خوار در ميان است، آفتي به نام پروانه سفيد درختان با نام علمي:"Hyphantria cunea Drury"

  

اين حشره بدين شكل نخست تمام برگهاي درخت را خورده و آن را لخت مي كند.آثار خشك شدن و لخت شدن درختان در منطقه ماسال كاملا در اين عكس مشهود است.


     موضوع را با همكار عزيز و سختكوشم، دكتر ابراهيم عزيزخاني در بخش تحقيقات حفاظت و حمايت مطرح كردم. ايشان اطلاعات ذي‌قيمتي از اين حشره سفيد آمريكايي برايم نقل كردند و همچنين مقاله‌اي از ولي‌الله رضايي را  در اختيارم قرار دادند، كه مي‌توانيد در اينجا تمام آن را مطالعه فرماييد.

  

نقشه پراكنش آفت در جهان


    به هر حال، حاصل پيگيري‌ها، مرا به اينجا رساند كه متأسفانه اولاً هنوز دليل ورود و انتشار گسترده‌ي اين پروانه‌ي آمريكايي آشكار نشده و گمانه‌زني‌هاي مختلفي در مورد آن وجود دارد (از جمله احتمال ورود آن همراه با الوارهاي خريداري شده از روسيه يا اروپا). دوّم اينكه منطقه‌ي گسترش اين آفت خطرناك، هم‌اكنون به استان اردبيل هم رسيده است و چنانچه هر چه زودتر براي مهار آن اقدامي عاجل صورت نگيرد، ممكن است تمامي ناحيه زاگرس را هم متأثر سازد.
    و از همه دردناك‌تر آنكه، ظاهراً آنقدر در اين مملكت مسايل مهم‌تر وجود دارد كه كسي فرصت براي رسيدگي به اين بحران را ندارد و اگر هم داشته باشد، اعتباري در اين خصوص وجود ندارد!

  

آثار لغزش و افزايش فرسايش و جابجايي خاك در منطقه نيز مشهود شده استsh۱۰۸۲۰۶-۲.jpgsh۱۰۸۲۴۹-۲.jpg


    گفتني آنكه اين پروانه، بومي آمريكاي شمالي بوده و در آن مناطق داراي پراكندگي وسيعي است. اين آفت بلافاصله  بعد از جنگ جهاني دوم به اروپا (مجارستان، اتريش و يوگسلاوي) وارد شد و  از آن تاريخ در تمام اروپا منتشر گرديده است.
    از ديگر نكات جالب، مسأله دشمنان طبيعي اين آفت است. در حقيقت هر چند نخستين برنامه‌هاي مهار زيست‌شناختي (كنترل بيولوژيك) اين آفت از سال 1952 در اروپا آغاز شده است، امّا همچنان اين آفت به خسارت‌هاي عمده خود ادامه داده و مي‌دهد.  چرا كه هيچ يك از زنبورهاي پارازيتوئيد (دشمن طبيعي) نتوانسته كه در محيط‌هاي جديد استقرار يابد و در نتيجه تلاش‌ها براي كنترل بيولوژيك آفت روي استفاده از اسپري (B.T. Bacillus thuringiensis) متمركز و متوقف مانده است.
    شايان توجه آنكه علاوه بر زنبوران پارازيتوئيد، سن‌ها و عنكبوت‌ها هم دشمن آفت هستند، ولي به خاطر مودار بودن لارو آفت توسط پرندگان خورده نمي‌شود.
    اميد كه با انتشار اين مطلب زنهاردهنده، مسئولين ذيربط در وزارت جهاد كشاورزي به ژرفاي خطر پيش آمده وقوف يافته و هر چه سريع‌تر مجموعه اقدام‌هايي را در حوضه‌ي مديريت بحران و ريسك در قالب طرح‌هاي اجرايي ضربتي و نيز پژوهشي سامان دهند.

    مؤخره:
    نكته‌ي غم‌انگيز و در عين حال، عبرت‌آموز ماجرا اين است كه طرفداران محيط زيست، همواره از شنيدن حادثه‌ي تخريب يكي از عرصه‌هاي محيط زيست ناشي از عمليات اجرايي ساختماني (نظير جاده‌كشي، سدسازي و ...) برآشفته شده و نگراني خود را اعلام مي‌دارند. غافل از اينكه خسارت يك پروانه‌ي غريبه به ارزشمندترين پاره‌هاي هيركاني و زاگرس مي‌تواند، حتا ابعادي به مراتب بزرگ‌تر و خطرناك‌تر بيافريند! اميد كه روزي همه‌ي ما بر درجه‌ي آسيب‌پذيري و شكنندگي زيست‌بوم ارزشمند خود واقف شده و عملاً نشان دهيم كه استحقاق زيستن در چنين طبيعت زيبا و گرانسنگي را داريم.

  

شهيد ناصر پيروي

 

و دست آخر اينكه:

يادمان باشد شهيد ناصر پيروي جانش را براي حفظ همين جنگل از دست داد و خون بي گناهش ريخته شد ...

درج نظر