در سوگ عشق ...

1)
    ديروز، پدرم از ماجرايي صحبت كرد كه چند ساعتي ذهن اهالي محل را به خود مشغول كرده بود. گويا ظاهراً در كُنج سقف يكي از مغازه‌هاي محل، گنجشكي براي خود لانه درست كرده و چند مدّتي بود كه آن گنجشك ماده به همراه سه فرزندش كه تازه از تخم بيرون آمده بودند و همسرش در آن كنج اكولوژيك و دنج! روزگار مي‌گذراندند. پدر مي‌گفت: يكي از سرگرمي‌هاي ما در اين روزها، تماشاي غذادادن مادر به جوجه گنجشك‌ها بود ... مادر با چه مرارتي به دنبال ذره‌اي غذا مي‌گشت و آن را دانه به دانه و به نوبت به لانه آورده و در دهان فرزندان مي‌گذاشت و مي‌رفت و دوباره و ... دوباره اين كار را تكرار مي‌كرد، بدون خستگي ...
    امّا ديروز، وقتي كه گنجشك ماده بر روي كف خيابان مشغول برداشتن تكه‌اي غذا بوده، ناگهان اتومبيلي كه با سرعت از آن محل عبور مي‌كرده، او را زير مي‌كند و جا در جا مي‌كشد ... پدر مي‌گفت: عكس‌العمل گنجشك نر، واقعاً همه‌ي ما را به حيرت انداخت ... او دمي بر بالاي سر همسرش حاضر مي‌شد، با نوك تكاني به وي مي‌داد، جيك جيك غريبي سر مي‌داد و آنگاه مي‌رفت تا وظيفه‌ي مادر را كامل كرده و به فرزندان غذا دهد ... و باز اين دور را تكرار مي‌كرد ... پدر مي‌گفت: تا ساعت‌ها اين كار را تكرار كرد و همه‌ي كساني كه اين صحنه را ديدند، فكر نكنم هيچگاه منظره‌ي آن را از خاطر ببرند ...

 

مارمولكي در كوير سياه كوه قم

2)
    در صفحه يك از شماره 312 خبرنامه‌ي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور، حكايتي پندآموز از رخدادي عجيب درج شده كه حتا اگر اغراق‌آميز و نامحتمل هم باشد، حاوي پيام و زنهار ارزشمندي به آدميان است.
    ماجرا از اين قرار بود كه يكي از شهروندان ژاپني پس از ديدن ميخي كه بر بدن يك مارمولك فرورفته سخت حيرت‌زده و ناراحت مي‌شود. او بعد از آنكه تصميم به تخريب ديوار قديمي منزل و بازسازي آن كرده بود، اين مارمولك دردمند را بر سينه‌ي ديوار مي‌بيند و بسيار حيرت مي‌كند! چرا كه چندين سال از زدن آن ميخ به ديوار مي‌گذشت و در تمام اين زمان طولاني، جاندار بي‌گناه نه‌تنها اين درد را تحمل كرده بود، بلكه همچنان زنده مانده و مرگ را به چالش كشيده بود! امّا چگونه؟! مگر مي‌شود مارمولكي كه حركت نمي‌كند و اسير شده است، بتواند غذاي مورد نيازش را براي همه این سالها تأمين سازد. آن ژاپني نيز، كارش را تعطيل كرده و غرق در حيرت به مشاهده‌ي مارمولك و كشف راز ماندگاري‌ و بقايش مي‌پردازد كه ناگهان صحنه‌ي شگفت‌انگيز ديگري را مي‌بيند! او مارمولك ديگري را مشاهده مي‌كند كه با دهاني پر از غذا به مارمولك اسير نزديك شده و بدين‌ترتيب او را تغذيه مي‌كرده است!
   آن مرد با خود مي‌گويد: «اگر موجود به اين كوچكي مي‌تواند عشق به اين بزرگي را با خود حمل كرده و بپروراند و سال‌ها، ايثارگرانه عشقش را نثار يك هم‌نوع كند، ما انسان‌ها از چه ظرفيت بزرگي براي مهرورزي و نيكوخصالي برخوردار هستيم و تا چه حد مي‌توانيم عاشق باشيم».


3)
   چندي پيش، مستندي شگفت‌انگيز را از شبكه چهارم سيما نظاره‌گر بودم  كه توسط يك فيلم‌بردار آماتور شكار شده بود. او به طرزي تصادفي و عجيب شاهد به دام افتادن چند گاوميش توسط چندين شير عظيم‌الجثه بود و به چشم خود ديد كه چگونه گاوميش‌ها به جاي فرار كردن، تصميم مي‌گيرند با يكديگر متحد شده و براي نجات فرد ضعيف و اسير شده‌ي گله، خود را به خطر اندازند و به جنگ سلطان حيوانات روند! و در نهايت نيز، پيروز شده و شيرها را فراري داده و به مراقبت از هم‌نوع زخمي خويش بپردازند.

4)
    آخرين مورد - كه در مراسم اهداي جايزه در كانون عالي گسترش فضاي سبز و حفظ محيط زيست ايران هم به آن اشاره كردم -در همين تابستان گذشته رخ داد. ماجرايي عبرت‌آموز در حوضه‌ي آبخيز باران‌دوز (استان آذربايجان غربي) كه از نزديك شاهدش بودم. در حوالي روستاي ممكان، شاهد پارس بي‌امان و يكريز سگي بودم كه پس از پرس و جو دريافتم، آن سگ گله از شب قبل مشغول پارس كردن بوده، چرا كه يكي از گوسفندان از بالاي صخره‌اي سنگي به پايين پرتاب شده و پايش شكسته بوده و درنتيجه، اين سگ وفادار و مسئوليت‌شناس تمامي شب را بر بالاي پيكر آسيب‌ديده‌ي گوسفند به صبح كرده تا مبادا گرگ‌ها به آن حيوان آسيب‌ديده حمله كنند و در عين حال، آنقدر پارس كرد تا صاحبش متوجه او شد و براي بردن گوسفند، از آبادي مراجعت كرد و در تمام اين مدت (حدود 10 ساعت) خودش بدون آب و غذا ماند، اما صحنه را ترك نكرد!

فرجام سخن:
خواستم بگويم: دست‌كم بخشي از ما آدم‌هاي مغرور و اغلب از خودراضي، هنوز كه هنوز است خيلي خيلي كم در باره‌ي دنياي اسرارآميز حيوانات مي‌دانيم، در صورتي كه بسياري از همين حيوانات به ظاهر نفهم، نشان داده و مي‌دهند كه در خيلي از موارد تعريف شايسته‌‌ و عبرت‌آموزي از عشق، ايثار، حمايت و اميد را براي ارايه دادن در اختيار دارند.
راستي! چگونه است كه ما آدم‌ها به خود حق مي‌دهيم تا به بهانه‌ي سرگرم‌كردن خويش، مجوز آزار حيوانات در در قالب برپايي سيرك را صادر كنيم؟ و غم‌انگيزتر از آن، شاهد حمايت سازمان حفاظت محيط زيست از برپايي‌اش هم باشيم؟!

مؤخره:
خوشحال مي‌شوم اگر خوانندگان عزيز اين تارنما نيز از تجربيات و يافته‌هاي خويش در مورد شجاعت و وفاداري و مقاومت و عشق حيوانات با ديگر هموطنان‌شان سخن بگويند و دريافت‌هاي خويش را در محيط مجازي به اشتراك نهند.

عكس‌هاي بيشتر