آيا اين حفره ميتواند پل شهيد همت بر يادگار امام را ويران كند؟!

سهشنبهي گذشته (۴ تيرماه ۸۷)، هنگامي كه به همراه سيّد جعفر سيّد اخلاقي از دفتر پيمان كنعان در طبقهي چهارم ساختمان انرژيهاي نو وزارت نيرو برميگشتم، با اين صحنه روبرو شدم! صحنهاي كه شايد نظير آن را در كمتر پايتختي در جهان بتوان ديد. آن هم در اوج بحران خشكسالي و كمبود بيسابقهي ذخاير آب شيرين قابل استحصال كشور (رفته بوديم تا دريابيم كه هزينهي استقرار يك دستگاه آب شيرينكن خورشيدي در جزيره كيش چقدر تمام ميشود و با كمال حيرت دريافتيم كه اين هزينه براي يك ليتر آب شيرين با كيفيت استاندارد كامل، كمتر از ۵۰ ريال خواهد بود، در حالي كه همه ميدانيم كه قيمت بطريهاي كوچك آب معدني – به ظرفيت ۲۸۰ سي سي – ۲۵۰ تومان است!).
فارغ از موضوع آبشيرينكنهاي خورشيدي، كه بعدها بيشتر از آن خواهيد شنيد و خواند، به موضوع اصلي اين يادداشت برگرديم!
نخست فكر كردم كه شايد حادثه جديد باشد و بازرسان شهرداري تهران يا سازمان آب منطقهاي استان تهران و يا بازرسي كل كشور و يا دهها واحد رنگارنگ نظارتي و حراستي ديگر پايتخت جمهوري اسلامي ايران، هنوز مجال ديدن و گزارش كردن اين رخداد مخرب را نيافتهاند. امّا وقتي اين جوي نسبتاً پرآب و روان را بر روي ضلع شمالي پل تقاطع بزرگراه همت (محور شرق به غرب) به يادگار امام دنبال كردم، با كمال حيرت و وحشت دريافتم، كه موضوع آنقدر قديمي است كه نهتنها موجب رشد جلبكها و پوششگياهي نامعمول را در زير پايهي پل فراهم كرده، بلكه خود پل نيز به طرز نگرانكنندهاي در حال خورندگي و عقبنشيني است و همان گونه كه در اين تصويرها ملاحظه ميكنيد، موضوع درصورت عدم رسيدگي فوري، ميتواند به تخريب كامل پل بيانجامد. آن هم پلي كه به شهادت بيلبوردهاي عظيم تبليغاتي اطرافش، بيش از ۴۰۰ هزار چشم روزانه از آن گذر ميكنند!
به هر حال، مسأله را با يكي از مأمورين شهرداري در همان منطقه مطرح كردم و اينك در تارنماي «مهار بيابانزايي» هم منتشر ميكنم؛ شايد يكي از آن ۴۰۰ هزار چشم بتواند جلوي اين تخريب و اصراف را گرفته و مسئولين مربوطه در مديريت كلانشهر تهران را به چارهجويي و پاسخگويي وادارد. هر چه باشد، اين تخريب و عقبنشيني نيز، نوعي بيابانزايي ميتواند به شمار آيد! آن هم در قلب پايتخت و در يكي از مناطق همجوار با ناحيه شهر سالم شهرداري تهران و در جوار ساختمان مركزي سازمان حفاظت محيط زيست كشور در پارك پرديسان.
مؤخره:
نكتهي غمانگيز و نگرانكنندهتر ماجرا اين است كه چرا ما مردم تا اين حد نسبت به آنچه كه در پيرامون و محيط زندگيمان اتفاق ميافتد، بيتفاوت شده و از وظايف شهروندي خود غافل ماندهايم؟! آيا نبايد بخشي از اين بيتفاوتي را به نوع نگاه تحملناپذير مديريت حاكم و ظرفيت پايين نقدپذيري در جامعه مربوط دانست؟ رخدادي كه آثار زنهاردهندهي آن را در كاهش مشهود جلوههاي مشاركت مردمي در صحنههاي گوناگون سياسي و اجتماعي جامعه ميبينيم و خود را – ظاهراً – به نديدن ميزنيم و زنگها را نميشنويم! زنگهايي كه ميرود تا به ناقوس بدل شود و خواب خفتگان چسبيده به صندليهاي قدرت را آشفته سازد.






به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.