قرار است 16 خرداد همه از محيط زيست بنويسند ...
طرفداران محيط زيست – دست كم - 36 سال است كه در چنين روزي فرياد ميزنند، درخواست ميكنند، اشك ميريزند، مقاله مينويسند، فراخوان ميدهند، همايش راه مياندازند، برنامه راديويي و تلويزيوني ميسازند، از فيلمهاي مستند علمي بهره ميگيرند، فرهنگسازي مينمايند، در تحصن و راهپيمايي حاضر ميشوند، تشكل محيط زيستي برپا ميدارند، امضا جمع كرده و براي مقامات تومار ميفرستند ... و خلاصه هر يك به فراخور حال و توان و تخصص و عشق خويش به محيط زيست، نهايت تلاش خود را ميكنند تا توجه مردم و مسئولين را آنگونه كه شايسته و سزاوار است به حفظ محيط زيست و مهار حركتهاي ناپايداركنندهي سرزمين در ايران عزيزمان جلب كنند.
امّا به نظر ميرسد تا زماني كه اين عشق، تخصص و اراده به حفاظت از طبيعت آنقدر قدرتمند نشده باشد كه بتواند در قالب احزاب سبز به صحن بهارستان راه پيدا كند، نخواهد توانست از حقوق طبيعت و اجراي درست اصل پنجاهم قانون اساسي كشور، به شكلي سزاوارانه حراست و حمايت كند.
و براي اعلام موجوديت احزاب سبز، آن هم در كشوري كه هنوز تحزب را در بسياري از لايههاي سنتي و مقتدرانهي آن، ضد ارزش ميدانند، راه درازي بايد طي شود ... راهي كه شايد با امكاناتي كه دنياي پويا، شتابنده، فراگير و بسيار مؤثر مجازي در قالب وبلاگستان فارسي در اختيار نسل امروز قرار داده است، بتوان با سرعتي بيشتر آن را طي كرد.
چنين است كه به سهم خود از ابتكار ارزشمند سپهر سليمي عزيز كه موج سبز وبلاگستان را در آستانهي آيينهاي بزرگداشت سي و ششمين سالگرد روز جهاني محيط زيست (پنجم ژوئن) به راه انداخته است، قدرداني ميكنم و اميدوارم تلاشهاي او، مهدي اشراقي عزيز و ديگر دوستان و هموطناني كه به اين موج ميپيوندند، بتواند استعداد (پتانسيل) كشور را براي ظهور يك حزب قدرتمند سبز نشان داده و ارتقاء بخشد.
يِادمان باشد كه هماكنون دانشمندان معتقدند 70 درصد گیاهان و یک چهارم پستانداران جهان با خطر انقراض و نابودي مواجه هستند؛ آيا ميتوان از چنين تهديد بنيانكني به سادگي گذشت؟
آشكار است كه نبايد به نوشتن يك پست در وبلاگ بسنده كرد و دلخوش داشت ...
بايد يك فرهنگ ساخت و يك نهضت آفريد؛ نهضتي كه دفاع از محيط زيست برايش نه صرفاً يك ژست احساساتگرايانه، كه يك منش خرمندانه و يك رويكرد بايسته و صددرصد علمي براي حصول به توسعه پايدار باشد.
پس پيش به سوي روزي كه در آن علاوه بر اينكه همهي نويسندگان وبلاگهاي فارسيزبان از محيط زيست مينويسند؛
همهي خبرنگاران و سردبيران روزنامههاي پرشمارگان كشور هم سرمقالهي خود را به محيط زيست اختصاص دهند؛
همه نقاشان با الهام از محيط زيست وطن آثاري ماندگار بيافرينند؛
همه شاعران به ياد محيط زيست و طبيعت زيباي ايران قطعهاي مانا بسرايند؛
همهي موسيقيدانان و ترانهسرايان و آهنگسازان بهترين قطعهي هنري خود را به طبيعت وطن پيشكش كنند؛
همهي خوانندگان از محيط زيست و براي محيط زيست ترانه بخوانند؛
همهي فيلمسازان تصميمبگيرند كه دستكم در سكانسي از فيلمهاي جديدشان به طبيعت وطن بپردازند؛
همهي آموزگاران مقاطع ابتدايي و متوسطه از عشق به طبيعت و حرمت محيط زيست براي شاگردانشان سخن بگويند؛
و همهي مردم به احترام محيط زيست، براي يك ساعت از هر وسيلهاي كه طبيعت را آلوده ميكند، استفاده نكرده و به احترام اين بستر زيبا و اين موهبت اهورايي، بر آرامشش بيافزايند ...
انشاالله

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.