از فرسايش و رسوب تا تغيير اقليم و جهانگرمايي
چهارشنبهي گذشته (۲۸ آذرماه ۸۶)، به دعوت اعضاي كميتهي ملّي فرسايش و رسوب، مهمان گروهي از نخبگان دانش خاكشناسي و آبخيزداري كشور بودم. بهانهي اين حضور، نمايش و تحليل فيلم مستند و بحثبرانگيز آقاي ديويس گاگنهايم (يك حقيقت ناخوشايند) بود كه بر اساس كتابي از «ال گور»، سياستمدار پيشين و فعال زيستمحيطي كنوني آمريكايي ساخته شده و تاكنون با حدود دو ميليارد نفر بيننده، در شمار پرتماشاگرترين فيلمهاي مستند علمي جهان قرار گرفته است.
با اين وجود، هيچيك از اعضاي كميته، موفق به ديدن اين فيلم نشده بودند؛ چرا كه به رغم چنين استقبال كمنظيري از يك فيلم علمي، هنوز هيچ يك از شبكههاي تلويزيوني رسانهي ملّي اقدام به پخش اين فيلم نكردهاند.
بيشك در واپسين روزهاي سال ۲۰۰۷ ميلادي، تصور عامه و نگاه جهاني به بحران جهانگرمايي (global warming) به هيچ وجه قابل مقايسه با سال پيش از آن و قبل از نمايش عمومي «يك حقيقت ناخوشايند» نيست. در طول يكي دو سال اخير، چنان موجي در جهان به راه افتاد كه ديگر كمتر دولتمردي به خود جرأت ميدهد تا علناً در برابر برنامههاي مهار انتشار گازهاي گلخانهاي مخالفت يا مقاومت كند.
به باور نگارنده، مهمترين راز موفقيت، اثرگذاري و فروش خيرهكنندهي اين فيلم مستند را بايد در تبحر سازندگانش براي روايت يك موضوع علمي نسبتاً پيچيده، به زباني بسيار ساده و جذاب دانست؛ ويژگي ارزشمندي كه اميدوارم بتواند به الگويي شايسته براي هنرمندان و فيلمسازان بزرگ هموطنم نيز تبديل شده و سرانجام شاهد ساختهشدن و نمايش فيلمي ايراني باشيم كه با محتواي غني زيستمحيطياش، نهتنها قادر باشد با طيف گستردهاي از مخاطبان فارسيزبان ارتباط برقرار كند، بلكه به سهولت بتواند از حصار مرزهاي سياسي نيز گذشته و جهان را متأثر سازد.
به هر حال، آنچه كه از دل نشست كميتهي ملّي فرسايش و رسوب بيرون آمد، تصويب پيشنهادي از سوي آقاي دكتر ناصر بيدختي، استاد دانشگاه شيراز بود؛ اينكه همهي اعضا بكوشند تا مهلت برگزاري نشست آينده، به تبيين ملموس رابطهي بين معضل تغيير اقليم و اثرات آن بر حاصلخيزي خاك و نرخ جابجايي و فرسايش اين مادهي حياتي بپردازند و دستكم چندين عنوان مطالعاتي و پژوهشي در اين خصوص را تعريف كنند.
بيگمان تحقق اين پيشنهاد، ميتواند گامي مهم و مثبت در حوزهي منابع طبيعي كشور به شمار رفته و زبان مشتركي را بين تصميمسازان و تصميمگيران اين عرصه بيافريند.
به ويژه بايد دريافت كه سهم جهانگرمايي و تغيير اقليم در خشكشدن درياچهها و تالابهاي كشور چه اندازه بوده و تا چه ميزان، اين رخداد مرگبار، اُفت كمي و كيفي سفرههاي آب زيرزميني و اندوختههاي آبي خاكي ايران را شتاب بخشيده است. موضوعي كه به ويژه ميتواند براي وزارتين نيرو و جهاد كشاورزي جذاب بوده و به سرعت اعتبار لازم براي تسهيل در چنين مطالعات و پژوهشهايي را با تعاملي دوسويه فراهم سازند.
يادمان باشد، بسياري از دانشمندان بزرگ جهان (چه برسد به سياستمداران)، وقتي در سال ۱۹۸۰ ميلادي، از محتواي يافتههاي «سوكي مانابا» دانشمند مشهور ژاپني مطلع شدند، نهتنها آن را جدي نگرفتند كه حتا برخي به تمسخر اين پندار نيز پرداختند! مانابا، امّا دلسرد نشد و صراحتاً گفت كه نخستين اثرات وارد شدن دياكسيد كربن به نيوار (اتمسفر) و گرمشدن زمين را در قطبها ميتوان آشكارا مشاهده كرد.
و اينك با كاهش ۳۰ درصدي يخهاي قطبي و گرمشدن محسوس و بيسابقهي دماي زمين، با تشديد آتشسوزي در جنگلها، افزايش توفانهاي دريايي، هجوم و طغيان آفتها و بيماريهاي ناشناخته، تشديد سيلخيزي و آسيب جدي به آثار و كهنزادبومهاي تاريخي و … ديگر نهتنها كسي به آن پيشبيني نميخندد، بلكه افسوس ميخورد كه چرا دست كم ۲۰ سال فرصتسوزي كرديم و قدر گوهر كميابي به نام «زمان» را ندانستيم.