سيرك پرديسان و اخلاق زيستمحيطي!
ديروز من هم مانند ميليونها نفر از هموطنان عزيزم در پاي برنامهي زنده فرجه ميخكوب شدم و حيرتزده از خود ميپرسيدم: چگونه ميشود از آزار حيوانات به بهانهي سرگرمي مردم دفاع كرد؟ راستي فرق ما با نسلهاي هزارههاي پيشين در يونان و خاور دور چيست؟ آنها نيز با تماشاي جدال همنوعان خويش (گلادياتور) نشسته و تفريح ميكردند و از ريختن خونشان، آتش هیجان خود را فرو ميدادند و خوی حيوانيشان را ارضاء ميكردند.
و امروز، بشر متمدن فقط جاي شخصيتها را تغيير داده و به جاي حيوان دو پا از حيوان چهار پا سود ميبرد تا همان لذت و هيجان را تجربه كند و به فرزندانش بياموزد كه اين است بهترين و سالمترين تفريحي كه ميتوانستم برايت به ارمغان آورم!
امّا نكتهي دردآورتر آن است كه حامي اين شوي حيواني، خود بزرگترين متولي حراست از طبيعت و زيستمندان آن است.
چندي پيش در پستي با عنوان: «دردهايي كه درختان ميكشند تا به چشم آيند!» يادآور شدم: اگر ما بتوانيم كودكاني را تربيت كنيم كه درد يك درخت را نيز باور كرده و درك كنند، آن كودكان امروز و مديران فردا، هرگز نسبت به زجر و درد هموطنان دردمند و محروم خويش، بيتفاوت نخواهند ماند. حرف ديگري ندارم كه اضافه كنم ... فقط ميگويم كه تصاوير مهدي اشراقي عزيز دیگر دوستان گرین بلاگی از حيوانات اين سيرك ايتاليايي دلم را به درد آورد. چون نمادی است برای سیطره و زورگویی انسان به هر آنچه که دوست میدارد. اگر برای همه موجودات زنده احساس قايل شویم، چطور آدمی حاضر میشود این همه رنج به حيوان و درخت (که مظهر بخشایش احساس به ما آدمیان است) بدهد تا مطابق آنچه او میخواهد و لذت میبرد، شکل بگیرد و رفتار كند نه آنچه که طبیعت جلوی او گذاشته است؟
و اين همان اخلاق زيستمحيطي است كه متأسفانه اغلب ما آن را از ياد بردهايم.
اميد كه مسئولين سازمان حفاظت محيط زيست، پي به اشتباه خود برده و كاربري خردمندانهتر و سزاوارانهتري براي اكوپارك پرديسان فراهم آورند.
باور كنيد برخي وقتها اقرار به اشتباه، آسانترين و مؤثرترين اقدام است.